سه شنبه 24 اردیبهشت 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مصداقی، مُبصر کلاس اپوزيسيون! نگاهی به نامه سرگشاده مصداقی به رجوی، محمد هادی

اين نوشته در رابطه با نامه مصداقی به رجوی، بدون آنکه توان آنرا داشته باشد که در جزئيات مورد بحث و انتقاداتِ تشکيلاتی و درونی سازمان مجاهدين وارد شود، بر آن است تا از منظر فردی و نگاهی بيرونی و غير تشکيلاتی نکاتی را مورد توجه و بررسی قرار دهد!

اين نوع نگاهِ کُلی و از راه دور، قبل از هر چيز به اين دليل است که نگارنده اين سطور بعنوان فردی عاری از هرگونه تجربه و روابط تشکيلاتی، نميتواند بدون صلاحيت های لازم، وارد مقولات تشکيلاتی و درونی گروهها و سازمانها-از جمله مجاهدين-گردد و بيشتر بر اين باور است که کلاً مسائل داخلی و تشکيلاتی نيروها و نحوۀ ادارۀ اعضای آنها، بيشتر مربوط به خود آنها و کسانی است که ميخواهند وارد و يا از آن خارج گردند! برای ناظر بيرونی کلِ حرکت قطار مبارزاتی مجاهدين در چهل و چند سال گذشته و ريل مبارزاتی آنها با رژيم آخوندها، مهم و ارجع است نه لزوماً اينکه در داخل واگن های قطار و يگانهای مجاهدين چه ميگذرد! و از آنجا که مبارزه نهايتاً امری آزاد و انتخابی آگاهانه بوده و هيچکس را با هيچ ترفند و حقه بازی، نميتوان به مبارزه-آنهم با هيولای آخوندها-وا داشت، بهمين دليل نميتوان بر کسانيکه به دلخواه وارد تشکيلات مجاهدين ميشوند خرده گرفت، که چرا نا آگاهانه بازيچه دست رهبرانی شده ايد که سرِ شما را با نشستهای تشکيلاتی و توجيهات ايدئولوژيک، گرم کرده و خود در بالاها مشغول عشق و نوش ميباشند!

انسان اساساً موجودی است که بطور عادی و طبيعی نميتواند به فهم و شعور خود در زمان حال، کلک زده و بالاتر و بيشتر از آن عمل کند! آدم هميشه هر کاری که ميکند در موقع انجام آن، بر اين گمان است که آنرا بعنوان بهترين کاملاً آگاهانه انجام ميدهد بهمين دليل کسانيکه بعد از سالها همکاری از مجاهدين جدا شده اند اگر به فهم و درک قبلی خود-در زمان پيوستن به مجاهدين-برگردند به احتمال بسيار زياد همان اعمال و انتخابها را انجام ميدهند!

با اين مقدمه چينی در رابطه با نامۀ مصداقی به مسعود رجوی نکاتی-بدون رعايت نوبت و درجه اهميت آنها-به شرح زير مطرح ميگردد:



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


* نامه سرگشادۀ مصداقی به مسعود رجوی با توجه به مواردی انتقادی که ايشان ظرف سالهای گذشته-مستقيم و غير مستقيم-به مجاهدين داشتند، چيز چندان جديد و تعجب آوری نيست. به نظر ميرسد که مصداقی در گذر از انتقادات پراکنده و مختلف خود نهايتاً به تصميم در تدوين و جمع آوری کليات نظرات انتقادی و افشاگرانۀ خود –بيشتر براساس شنيده ها و درد دل کردن ها-در رابطه با مجاهدين رسيده است و در اين رابطه به اصطلاح بن بست و رکورد شکسته و انگار با خود شرط بسته بوده که در رابطه با مجاهدين و مسعود رجوی انتقادی ناگفته و مسئله ای افشاء نشده را باقی نگذارد! هر چند اکثر موارد انتقادی و افشاگرانه مصداقی قبلاً از ديگر کانالهای مخالف مجاهدين مطرح و شنيده شده است مع الوصف گويا مصداقی قصد داشته که اينبار آنها را از قلم و کلام آتشين خود و بصورت مانيفستِ انتقاد و افشاگری عليه مجاهدين و در فازی جنجالی و پر سروصدا مطرح نمايد! * اولين موردی که در ابتدای نامه مصداقی قابل توجه و تامل مينمايد، اين است که ايشان خود را ابتدا منتقد و معترض جدی مجاهدين و بعد مخالف سازش ناپذير رژيم معرفی ميکند! اميد است که اين تداخلِ تقدم و تاخر، صرفاً اشتباه لُپی و قلمی باشد زيرا در مبارزه و مخالفت با رژيم است که اصلاً مجاهدين موضوعيت يافته و اگر انتقاد و يا اعتراضی به آنها باشد بازهم در راستای مبارزۀ آنها با رژيم است و نه چيز ديگر! برای تنظيم رابطه درست و منصفانه با نيروهای اپوزيسيون از جمله مجاهدين بايستی با عينک مخالفت و تنفر از آخوندها آنها ديد و بررسی نمود بدون مخالفت و مبارزه با آخوندها ضرورت وجودی نيروهای اپوزيسيون بخودی خود بيرنگ و بی معنی ميگردد!

تنفر از رژيم بر عشق و علاقه به نيروهای های مخالف تقدم دارد! بعنوان مثال هيچ کس در مجاهدين عاشق چشم و ابروی رجوی نيست بلکه صرفاً در مبارزه و در تنقر از رژيم است که قدر و ارزش او را گرامی ميدارند!

* لحن آمرانه و عصبيت نهفته در کلام و قلم مصداقی در غلط و مچ گيری از نيروهای اپوزيسيون - بخصوص مجاهدين و شخص مسعود رجوی - گاهی اوقات مصداقی را در نقش مُبصر کلاس اپوزيسيون، قرار ميدهد که فی النفسه موضع و جايگاه چندان مناسبی نيست و مانند بيشتر مُبصرها-که اغلب از شاگردان ممتاز انتخاب نمی شدند-از کار اصلی و درس و مشق خود باز ميماند! استعداد و هوش سرشار و انرژی زياد مصداقی حيف است که در نقش مُبصری نيروهای اپوزيسيون هدر رفته و او را از خود و هدف اصلیِ مبارزه با رژيم آخوندها باز دارد!

* بيسواد و فراری خواندن مجاهدين از کتاب و مطالعه و مذموم و مکروه بودن آن در روابط مجاهدين، مورد ديگری است که مصداقی اهلِ مطالعه با کتاب بر سر مجاهدين ميزند! در اين باره ضمن اقرار به محسنات بيشمار کتاب و مطالعه و . . بايستی توجه داشت که کتاب تنها در زمينه و بستر شخصيتهای سالم است که کارساز و موجب شکوفايی بيشتر ميگردد! بگمان نگارنده کتاب از پس شخصيتهای ناسالم و بدجنس بر نمی آيد و نميتواند با کيمياگری آدم های بد را به خوب تبديل کند! جای دور نرويم مگر دورِ حرمِ نامطهرِ آخوندها کم کتاب خوان پرسه ميزند؟ مگر رژيمهای ديکتاتوری و فاشيستی را فقط مشتی بيسواد و لش و لوش مديريت و نگهداری ميکنند؟

کم نيستند کتابخوانهايی که در پس ظاهر فيلسوف مآب، شخصيت فرومايه و پستِ خود را پنهان دارند! کتاب لزوماً بيمه نامه عدم لغزش و خطا نيست! برای آدم شدن کتاب اگر احتمالاً شرط لازم باشد ولی هرگز شرط کافی نيست!

* مصداقی بهمراه انتقادات و افشاگری های کوبندۀ خود جابجا نوشته خود را با چاشنی و نمکِ نيش و کنايه و تمسخر همراه نموده است که اين امر هر چه باشد برازندۀ نوشته ای جدّی و صميمی نيست! بخصوص اگر انتقاد کننده انتظار خواندن و توجه مخاطب نامه را داشته باشد و يا بدتر اينکه اميدِ عمل به مفاد مورد انتقاد را!

* مصداقی بعنوان فردی با تجربه در فعاليت های سياسی و توان بالای تئوريک خود بايستی بيشتر و بهتر از هر کس بداند که مبارزه سياسی در خلاء و در دنيای سيال و بی وزن صورت نميگيرد! و هر تکان و حرکتی در حد قد و وزن خود، در بالا و پائين بردن توازون قوا در سطح نيروهای اپوزيسيون و نيروی حاکم تاثير و دخالت دارد! در سياست هيچ تيری راه رضای خدا و بيطرف و بی هدف و رو بهوا شليک نميشود! بهمين دليل اگر کسی نبض و ميزان الحرارۀ مبارزات مجاهدين با رژيم را در دست داشته باشد و خود عميقاً در گير مبارزه جدّی با رژيم باشد طبعاً نوع رابطه اش با مجاهدين-بمثابۀ جدی ترين نيروی مقابل رژيم- ولو با هزار و يک انتقاد، فرق خواهد داشت با کسی که انتقاد و ور رفتن با مجاهدين برايش نوعی سرگرمی و مبارزه است! در نزد تعدادی از اعضای قديمی که از مجاهدين جدا شده اند –عليرغم پوست خربزه هايی که برای تحريک و تهيج افشاگری عليه مجاهدين زير پای آنها می اندازند-بيشتر بر اساس اصلی و فرعی نمودن تضادها و اختلافات درون و برون خلقی است که سينۀ های پر درد و راز خود را-تا موعد مناسب-صبورانه به روی نامحرم ها و دشمنان قسم خوردۀ مردم نمی گشايند! و اغلب در سالخوردگی با فقری شرافتمندانه، با سيلی صورت پر غرور خود را در برابر جلادان رژيم سرخ نگهداشته و داغ عوضی گرفتن دشمن را به دل سياه دشمنان اصلی مردم ميگذارند!

* با وجود انتقادات و افشاگری ها و مواضع سازش ناپذير مصداقی عليه رجوی و مجاهدين در پايان نامه معلوم نيست که چرا مصداقی-شايد برای خالی نبودن عريضه و کاستن از شدت و غلظت رگبار انتقادات-هنوز از مجاهدين چشم انتظار جبهه همبستگی است و حتی ميگويد بدون مجاهدين، تشکيل هيچ جبهه ای عليه رژيم قالب تصور نيست! و ديگر تعارفات و هندوانه زير بغل گذاشتن های محترمانه ولی بی محتوا!

* گفته اند که قضاوت هر کس بشکلی نمودار و حتّی مساوی شخصيت اوست! هر کس با قضاوت خود، همزمان خود را نيز در معرض قضاوت ديگران قرار ميدهد! بهمين دليل مصداقی در نامۀ ۲۳۰ صفحه ای خود و در لابلای سطور آن، همزمان با بررسی بيرحمانۀ مسعود، ناخودآگاه خود را نيز به نمايش و قضاوت گذاشته است! و هر چه بيشتر دربارۀ رجوی ميگويد خواننده پابپای رجوی، مصداقی را نيز بيشتر و بهتر می شناسد! عصبيت و خشم و طلبکاری و -تا حدی-حتی کينۀ مصداقی نسبت به مجاهدين و مسعود رجوی، از جمله مواردِ محوری و سئوال برانگيزی است که گاهاً و در کمال تاسف با خشم و کينۀ مصداقی از سران جنايتکار رژيم، مسابقه و در مواردی حتی پيشی ميگيرد! و برای خواننده اين سئوال پيش می آيد که براستی منبع اصلی تغذيه و تامين کننده، خشم و نفرت فشرده و متراکم مصداقی در کجاست؟ توضيح ضمنی مصداقی اين است که او در سايت پژواک بعنوان دادسرای مردم ايران و شخص او بعنوان دادستان و فرياد فروخوردۀ شهدا و اسرا-که آنها را در آخرين لحظات اعدام و تيرباران همراهی نموده- بر آن است تا آنجا که در توان اوست در اشکال و تاکتيکهای مختلف-از جمله نامه سرگشاده به رجوی-نگذارد خون شهدا و رنج اسرا با ندانم کاری و اشتباهات مهلک و بزرگ مجاهدين هدر رود! بعبارتی مصداقی بعنوان سخنگوی غيرانتخابی شهدا و اسراء و جداشدگان از مجاهدين و کسانی که توان و يا جرئت اعتراض و انتقاد به مجاهدين ندارند، مسعود رجوی را-بعنوان مسئول اوّل و مقصر اصلی تمامی اشتباهات تاکتيکی و استراتژيک مجاهدين- با تيغ تيز طعنه و کنايه و تمسخر و انتقاد و افشاء، کالبدشکافی سياسی-ايدئولوژيک نموده و دست آخر او را بعنوان متهم اصلی در به شکست کشاندن مبارزه عليه آخوندها، به مردم ايران معرفی ميکند! در بعضی موقعيت ها و در برخی از آدمها، باروت و شدت و دوام خشم و کينه و تنفر، از کششِ عشق و علاقه بيشتر و شديدتر است. يعنی موتور کينه قوی تر از موتور عشق کار ميکند! بهمين دليل و بطور نسبی مشکل ميتوان خشم و کينۀ مصداقی نسبت به مسعود و مجاهدين را روی ديگر سکۀ عشق و تعهد او به شهدا و اسراء و مادران و خواهران شهدا و . . براحتی پذيرفت! در پس خشم و کينه بسياری از جداشدگان از مجاهدين و در اينجا مصداقی-با وجود آنکه هيچگاه بطور مستمر در روابط تشکيلاتی مجاهدين نبوده-اينطور به نظر ميرسد که آنها انگار مسعود را مقصر اصلی کشاندن آنها به مبارزه ای شکست خورده و بی سرانجام و هدر دادن چندين سال از بهترين سالهای عمر و جوانی خود ميدانند! احتمالاً بهمين دليل بود که مصداقی در کتب زندان خود از فرار رهبران مجاهدين و ديگر سران اپوزيسيون و باقی گذاشتن هزاران زندانی در شکنجه گاههای رژيم و سرگردانی و بی خانمانی بسياری از مبارزين مخفی و فراری و سرگردان در خيابان ها و بيابان ها، گزارش و شکايت داشت! ترس و نگرانی احتمالی اين است که نکند-خدای ناکرده- مصداقی نيز مانند بسياری از جداشدگان، شخص رجوی را-آگاهانه و يا ناخودآگاه-مقصر اصلی چندين سال زندان و شکنجۀ خود ميداند! و شايد بهمين دليل قابل فهم-نه لزوماً قابل قبول-است که در نامۀ سرگشاده و افشاگرانۀ خود بدون کوچکترين ارفاق و ترحم مسعود را چهار ميخ به حسابرسی و بازپرسی می کشاند! در حاليکه منصفانه اين است که در مثلثِ جلاد-قربانی-مسعود، لعن و نفرين و خشم و فرياد بر بازجوها و جلادان رژيم آخوندها نثار گردد که با شلاق و شکنجه و تجاوز و اعدام و . . هزينه مبارزه و شرافت مبارزاتی را بالا برده و ناجوانمردانه از کسانيکه روزی با عشق به بهروزی مردم و آزادی ايران قدم در راه مبارزه گذاشتند مشتی پشيمان و خجالت زده و بدتر از همه تواب و مزدور ميسازد! واقعيت اين است که اصولاً مبارزه برای آزادی مردم نسبت به زندگی عادی امری غير عادی و طاقت فرساست و اکثريت قريب به اتفاق ساکنين کره زمين بدون سختیِ مبارزه زندگی ميکنند! زندگیِ عادی، قاعدۀ عمومی و مبارزه استثنائی بر اين قاعده ميباشد! با اين حساب هيچ کس هيچگاه با ترکِ زندگی معمولی و با چشم انداز سرافکندگی و احياناً خيانت وارد مبارزه نميشود و اگر رژيم آخوندها بهای شريف ماندن مبارزان را اين چنين سخت و دست نيافتنی نميکرد شايد مجاهدين در پروسۀ طولانی شدن مبارزه، مجبور نمی شدند پاسخگوی جنايات رژيم و مدعيانی باشند که همۀ کاسه و کوزه های مبارزه ای شديداً نابرابر و سخت و طاقت فرسا را بيرحمانه و غير منصفانه بر سر مسعود رجوی ميشکنند! بقول شاملو روزگار غريبی است و هر روزِ مبارزه با رژيم پوست کلفت و نميرالمومنين آخوندها، آبستن حوادث و بازی های رنگارنگ و عجيبی است! و چه خوب است که هيچکس از آخر و عاقبت خود خبر ندارد! در عرصۀ زندگی و مبارزه، آدم تنها جانوری است که هم در بد بودن و هم در خوب بودن ميتواند از مرزهای عادی گذشته و همراه با ديگران حتّی خود را نيز انگشت به دهان، به تعجب و حيرت وا دارد!

محمّد هادی - آمريکا


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016