اللهکرم به اصلاح طلبان: ديکتاتوری را رها کنيد!
روزنامه قانون - در بحبوحه اعلام اسامینامزدها بود که حسينا...کرم برای گفت و گو در تحريريه روزنامه حاضر شد. سخنانش را با تعريف و تمجيد از احمدینژاد شروع کرد. با اعتماد به نفس تمام و به دور از فضايی که در اطرافش بود اعلام کرد: من به دولت نهم و دهم رای دادم و اگر بازهم احمدینژاد سال ۸۴ نامزد شود به وی رای میدهم.
دبير شورای هماهنگی انصار حزب ا... برای اين حمايتش از احمدینژاد هم دلايلی داشت. برای مثال شجاعت احمدینژاد در هدفمندی يارانهها و سهميهبندی سوخت در اين مقوله میگنجيد. نکته جالب اين بود که وی نيز از نرخ بيکاری، تورم و نقدينگی در دولت احمدینژاد انتقاد میکرد.
ا... کرم سوالهای مارا با جوابهای خودش روی کاغذ مینوشت. در طول مصاحبه گمانه زنیها در رابطه با احتمال صدور حکم حکومتی نيز وجود داشت. کلاه ايمنی موتور سيکلتی که با آن به دفتر آمده بود را کنار زد و در حالی که فکر میکرد ما از لحاظ تفکر سياسی با وی تفاوت داريم به سوال اول ما که از او در مورد رويکرد حزب ا... و همفکرانش در قبال آرايش سياسی که در کانديداها به وجود آمده بود؛ اين گونه پاسخ داد:
مطلوب جريانهای حزب ا... در وهله اول دستيابی به حضور حداکثری و پرشورمردم در انتخابات است و در مرحله بعدی به انتخاب فرد اصلحی که بتواند امتيازهای دولتهای نهم و دهم را منهای ضعفهای آن داشته باشد. در توضيح وضعيت میتوانم شرايط را در دو شکل کلی زير توضيح دهم: حالت اول بر اساس حضور حداکثری يعنی بيش از دو سوم رای دهندگان است. دراين وضعيت بايد همه گروههای سياسی حضور داشته باشند.
البته در اين وضعيت پيرامون حضور گروههای سياسی اختلاف وجود دارد. برخی معتقد هستند فقط کاپيتان آن گروه سياسی بايد حضور داشته باشد و در صورت احراز نشدن صلاحيت آنها تيم خود را از شرکت در مسابقه بيرون خواهد برد. در حالی که به نظر میرسد حضور سلايق با حضور کاپيتان مجروح منافات دارد و اين وضعيت با حضور عارف به جایهاشمیو دريافت حکم حکومتی برای تيم احمدینژاد صورت میپذيرد. اگر در اين وضعيت اصولگرايان به نامزد واحد برسند موفق اين مسابقه خواهند بود. حالت دوم حضور گسترده و پرشور است که حدودا با حضور دو سوم رای دهندگان تحقق میيابد و شرايط در اين وضعيت استفاده از حکم حکومتی را منتفی میداند.
لذا اصولگرايان با حضور چند نامزد میتوانند به پيروزی برسند، گرچه بنده معتقد هستم در حالت دوم نيز با حضور حداکثری مواجه است. اما از ديدگاه استراتژیهای سياسی حضور گسترده و پرشور را نيز میپذيرم. در پاسخ صريح به سوال شما بحث گفتمانی را مطرح میکنم. در بحث کنونی با گفتمانهای متفاوت ومتعددی است که مهم ترين آنها گفتمان مقاوت، سازش،پيشرفت اسلامی،عدالت اسلامی،توسعه اقتصادی غرب و عدالت ليبرالی است. از اين رو به نظر میرسد بايد به ترکيب گفتمانی توجه کرد. گفتمان مقاومت_عدالت اسلامی،گفتمان مقاومت _پيشرفت اسلامیمقابل گفتمانهای سازش _توسعه اقتصاد غربی و گفتمان سازش_ عدالت ليبرالی که حزب ا... طرفدار دو گفتمان اول است.
شما در صحبتهايتان از گفتمان صحبت به ميان آورديد آيا در شرايط حاضر مصداقی داريد؟
از دو گفتمان اصولگرا و غير اصولگرا میتوان نام برد. اصولگرا شامل دو گفتمان ترکيبی مقاومت و عدالت اسلامیو گفتمان ديگر مقاومت و پيشرفت اسلامیاست. در هر دو گفتمان اصولگرا آقای جليلی نماينده گفتمان مقاومت است. اين در حالی است که در گفتمان ترکيبی مقاومت_ عدالت اسلامیجليلی و لنکرانی حضور دارند و لی در گفتمان مقاومت _ پيشرفت اسلامیجليلی و ولايتی حضور دارند. از سوی ديگر نيز در گفتمان غير اصولگرا شاهد دو گفتمان خواهيم بود، يکی گفتمان سازش و توسعه اقتصاد ليبرالی که آقایهاشمیو اساسا توسط اصلاح طلبها نمايندگی میشود و گفتمان سازش و عدالت ليبرالی که توسط حلقه انحرافی نمايندگی میشود. حضرت آقا دهه فعلی را دهه پيشرفت و عدالت ناميدند. از اين رو دو گفتمان توليد شد،که هر دو معتقد به پيشرفت و عدالت هستند. با اين تفاوت که دال گفتمانی يکی متکی بر "عدالت" و مدلول آن پيشرفت است و بلعکس. در حالی که در هر دو وضعيت متکی بر اقتصاد مقاومتی مبنی بر نبود خام فروشی و رهايی از توليد تک محصولی خواهد بود. دراين ميان گفتمان پيشرفت اسلامیبر اساس سرمايه گذاری در عرضه همراه با تامين اجتماعی است، در حالی که گفتمان عدالت اسلامیبر اساس سرمايه گذاری در تقاضا همراه با جلوگيری از واردات خواهد بود.
اولين گفتمان مربوط به آقایهاشمیاست و دومين مربوط به آقای احمدینژاد است؟ چطور اين رويکردها را به اصولگرايان ربط داديد؟
گرچه شباهتهايی دارد ولی همان نيست! زيرا گفتمان پيشرفت اسلامیهمراه با مقاومت است ولی گفتمان توسعه اقتصادی همراه با سازش با غرب است. در اين ميان هر دو معتقد به حمايت و سرمايه گذاری در عرضه هستند، با اين تفاوت که گفتمان پيشرفت از تامين اجتماعی که مورد بی مهری و غفلتهاشمیبود حمايت میکند و از به وجود آمدن طبقه مرفه بی درد جلوگيری خواهد کرد. از اين رو فرهنگ اسلامیدر مقابل فرهنگ ليبرالی نقش اساسی خواهد داشت. در اين ميان تفاوت گفتمان عدالت اسلامیو گفتمان عدالت ليبرالی نيز در وهله اول به گفتمان مقاوت و سازش باز میگردد.گرچه هر دو معتقد به سرمايه گذاری در تقاضا است ولی گفتمان عدالت اسلامیمعتقد به جلوگيری از واردات در همسويی با حمايت از تقاضا است. فرهنگ اسلامیعامل موثر در گفتمان عدالت اسلامیاست درحالی که در گفتمان ليبرالی با فرهنگ ليبرالی مواجه هستيم.
آقای شريف زاده از نزديکان آقای مشايی بيان کردند برای ما فصل الخطاب رهبری است نه شورای نگهبان شما چه پاسخی به اين اظهارات داريد؟
ابتدا به آقای شريف زاده عرض کنم بنده هم به دولت نهم رای دادم و هم دولت دهم و در حال حاضر نيز اگر دوباره در موقعيت انتخابات سال ۸۸احمدینژاد نامزد شود به او رای خواهم داد.به اين دليل که وی گفتمان جهادی داشت و آن را نيز در اقدامات وی و در اجرای شجاعانه هدفمندی يارانهها ،مسکن مهر،سهام عدالت،کارهای گسترده عمرانی و نيز سهميه بندی بنزين و گازوئيل و رساندن غنی سازی اورانيوم به ۲۰ درصد میتوان مشاهده کرد.البته انتقادهايی نيز به اين دولت، مثل افزايش نقدينگی، تورم و افزايش بيکاری وارد است. اين را بيان کردم که موضع خود را در رابطه با دولت احمدینژاد بيان کنم.اما در پاسخ به سوال شما با استفاده از بيانات امام راحل جواب شما و شريفزاده را میدهم. امام (س) میگويند هرکس تصميم شورای نگهبان را نپذيرد مفسد فی الارض است.حضرت امام(س) در ادامه میفرمايند: من به آقايان هشدار میدهم که توهين به شورای نگهبان امری خطرناک است. بنده به شريف زادهها توصيه میکنم که بروند وحرفهای امام(س) را مطالعه کنند، چرا که معمار انقلاب اسلامی روابط را در جامعه با مراکز قانونی مشخص کردند.
شايديکی از دلايلی که آقای شريف زاده اين مطالب را بيان میکند، اين است که حکم حکومتی در نظام جمهوری اسلامیپيش بينی شده است و بهعنوان چيزی فرا تر از قانون مورد توجه قرار گرفته است، نظر شما چيست؟
حکم حکومتی بر اساس و چارچوب مصلحت نظام تعريف میشود و به لحاظ تاريخی استفاده از اين حکم را در زمينه نامزدهای رياست جمهوری ازآقای خاتمیبرای تاييد صلاحيت آقای معين در سال ۸۴ مشاهده کرديم ، اين در حالی بود که آقای معين از سوی شورای نگهبان احراز صلاحيت نشده بود. به نظر میرسد استفاده اين جريان از حکم حکومتی ناشی از شايستگینداشتن نامزد آنها در چارچوب رجال مذهبی و سياسی میباشد و اين در حالی است که رفتار اينها(دولتیها) در کنار رفتن آقای رحيمی،خليليان، جوانفکر و مهمانپرست به نوعی فشار از بالا برای احراز صلاحيت نامزد آنها بوده است. اين وضعيت درپی آن رخ داد که ۱۱ روز مرخصی اوليه احمدینژاد با حمايت نکردن مردم روبهرو شد و اين بار هم نمیتواند فشار از پايين را تشکيل بدهد از اين رو اينها هنوز به فشار از بالا اميد دارند بنابراين نوع سازماندهی فشار از بالا ،زير سوال است و بنده اين را مردود میدانم.
آيا پيش بينی میکنيد کار چهرههای سرشناسی که احتمالا احراز صلاحيت نشده اند به حکم حکومتی بکشد يا خير؟
حکم حکومتی در اختيار ولی فقيه و تابع تصميم ايشان نيز است. از اين روگروههای سياسی به دنبال فشار از بالا و پايين هستند تا روی اين تصميم اثر بگذارند. جريانهای اصلاحات و انحرافی از نيروهای اجتماعی لازم برخوردار نيستند و توجه نيروهای اجتماعی در حال حاضر به رهبر معظم انقلاب است که آنها را بارها از خطرات مختلف ناشی از طرحهای دشمن و نيروهای داخلی عبور داده است. نيروهای اجتماعی به خوبی وضعيت ۸ ماه بعد از انتخابات رياست جمهوری ۸۸ را به ياد دارند که عده ای بر خلاف قانون و بر اساس غرض و ميل فردی و سياسی عمل کردند و به جای اينکه ملت از حضور حداکثری ۸۵ درصدی در داخل و خارج بهره مند شوند، متاسفانه با خسارتی رو به رو شدند. مردم ديدند که تنها هوشمندی رهبر بود که جامعه را از آن وضعيت خارج کرد، بنابراين نيروهای اجتماعی در وضع کنونی به هيچ وجه تن به خواست جريانها و گروهای سياسی در برپايی فشار از پايين نخواهند داد.
در نهايت اجرای حکم حکومتی منتفی است؟
در مسائل علوم انسانی با توجه به شرايط متفاوت و حضور متغيرهای مداخله گر پيش بينی امکانپذير نيست يا به سختی شدنی است به خصوص در اين زمينه که تصميم و اعلام حکم حکومتی با مردی الهی است که تنها رضای خداوند را دنبال میکند.
همانطور که میدانيد برخی از بزرگان انتخابات را به بازیهای فوتبال تشبيه کردند و اظهار داشتند با خالی کردن طرفی از بازی هيجان کم میشود ،شما چه پاسخی به اين افراد داريد؟
بنده در اين باره به بازی تيم بارسلونا و بايرن مونيخ که در مسابقات فوتبال اروپايی با هم مسابقه داشتند اشاره میکنم. در بازی رفت در مونيخ آلمان ،تيم بارسلونا با کاپيتان مصدوم خود وارد زمين بازی شد و فکر میکردند نام "ليونلمسی" میتواند موثر باشد در حالی که کاپيتان مصدوم رهآوردی جز شکست بزرگ با چهار گل خورده نداشت. تيم بارسلونا در بازی برگشت به خوبی دريافت که با بازيکن مشهور ولی مصدوم به بازی نيايد. از اين رو جريانهای سياسی بايد بدانند اگر با کاپيتان مجروح به بازی بيايند حتما شکست میخورند، چرا که مردم به خوبی میدانند فردی که در طول يک روز بيشتر از چند ساعت قادر به فعاليت نيست هرگز در مسابقه ماراتن جهانی موفق نخواهد بود. بنابراين بهتر است که تيمهای سياسی بپذيرند که اگر کاپيتان آنها، يعنی نامزد اصلی مصدوم است از بازيکنهای ديگر استفاده کنند و ديکتاتوری و فرد پرستی را رها کنند. توجه کردن به يک نفر را به عنوان برآورده کننده همه آرزوهايشان کنار بگذارند و با يک تيم به صحنه رقابت آيند و اثر انحصار طلبی خود را به جامعه نکشانند.
شما بيان میکنيد که هدفمندی يارانهها از اقدامات شجاعانه احمدینژاد بوده است، بحث اينجاست زمانی کههاشمیرفسنجانی بحث تعديل اقتصادی را پيگيری میکرد شما به همين نحو حمايت میکرديد يا چون احمدینژاد مجری است حمايت میکنيد؟
در اقتصاد دو شيوه قابل تعريف است، يک شيوه سرمايه گذاری در عرضه است و ديگری حمايت و سرمايه گذاری در تقاضاست. به نظر من اين دو از نظر ماهيت متفاوت است. به طوری که آقایهاشمیطرفدار و اجرا کنند سرمايهگذاری در عرضه است. ايشان معتقد بودند که بايد کار آفرين پولدار را پيدا کنند و او را با وام و امتيازات مالياتی و يا واگذاری کارخانجات در حال توليد دولتی سرمايهدار را حمايت کنند. تا وی بتواند در شهرستانهای ديگر نيز اين کارخانهها را تاسيس کند و توليد را افزايش دهد و گرانی را مهار کند و از سوی ديگر شغل ايجاد شود تا بيکاران بر سر کار روند. ولی شيوه دوم سرمايهگذاری در تقاضاست يعنی تقويت توده مردم و افراد پايين جامعه که در دوره آقای احمدینژاد به وقوع پيوست. احمدینژاد معتقد بود اگر تقاضا قوت پيدا کند، خود به خود به بازار مراجعه میشود و در شکلهای مختلف وضعيت جذابی برای سرمايهگذار مهيا میشود که برای سرمايهگذاری اعلام آمادگی کند.
به نظر شما در اين هشت سال اين صحبتهای شما اتفاق افتاد؟
بنده همچنان حمايت احمدینژاد از تقاضا و اينکه هيچ وقت به طرف پولدار کردن سرمايهدار نرفت را يک امتياز برای دولت نهم و دهم میدانم. بنده مخالف اين هستم که شما تعديل اقتصادیهاشمیرا با هدفمندی يارانههای احمدینژاد در يک جهت قرار میدهيد شايد شما نتيجه گرا فکر میکنيد ولی اين در دو پارادايم فکری متفاوت عرضه و تقاضا اتفاق میافتد. بنده سياست تعديل را زير سوال بردم و میبرم چرا که هدفمندی با تعديل فرق میکرد. تعديل اقتصادی پولدار کردن سرمايهدار بود و اين نوع هدفمندی برای اولين بار حمايت مستقيم از فقرا را در دستور کار داشت و اجرا کرد.
تقاضايی که عرضه در بر نداشته است هيچ افتخاری در آن نيست و به گواه مراجع اقتصادی رشد اقتصاد کشور در اين دوران صفر يا حتی میتوان گفت منفی نيز بوده است، به نظر من مسئولان اقتصادی اين دولت بايد پاسخگوی افکار عمومیباشند بنابراين شما چگونه میتوانيد اين ضعفها را توجيه کنيد؟
روسای جمهور طی رياست ممکن است کاری را انجام دهند که چهل سال روی دوش مردم فشار واردکند. اين وضعيتی که شما بيان میکنيد برای حمايت از تقاضای احمدینژاد نبود به دليل حمايتهایهاشمیاز عرضه بود. به صورتی که قشر مرفهين بی درد را در جامعه به وجود آورد که امروز خواهان آزادی غربی و تنشزدايی و همکاری با غرب هستند و شما مطمئن باشيد اين سياست سالهای سال فشارها را بر مردم تحميل میکند و حتی جامعه با پولدارانی که فرهنگ پول داشتن را ندارند رو بهرو خواهد بود. اما سياست احمدینژاد که بر مبنای حمايت از تقاضا بود سبب حمايت از محرومين شده است.نکته قابل ذکر اين است که برای توليد شما بايد به ساختارها توجه داشته باشيد ساختاری که باقی مانده از زمانهاشمیاست و گريبانگير اين دولت ودولتهای بعدی نيز است. نکته ديگر حضور مرفهين بی دردی است که فشار و سنگينی خودشان را بر اقتصاد ما تحميل میکنند.اين افراد هستند که اجازه درست شدن ساختار اقتصادی ما را نمیدهند. البته ساختار اقتصادی را نمیتوان يک شبه حل کرد آن هم ساختاری که متکی بر خام فروشی تک ماده ای مثل فروش نفت است. اين خام فروشی در زمانهاشمیافزايش يافت ولی احمدینژاد اين را تضعيف کرد و در اين دولت اين سياست میرفت تا کاهنده تر شود و منافع ما را بيشتر کند.
شما میگوييد حمايت از محرومان در دوره آقای احمدینژاد شکل گرفت و عکس آن ادعا داريد زمانهاشمیطبقاتی به وجود آمده به نام مرفه بی درد. امکانش نيست در زمان بعد از جنگ به دليل از بين رفتن زير ساختها، اين مرفهان سرمايههای خود را برای منافع شخصی وارد چرخه کرده باشند.شما چه توجيهی داريد؟
اجرای بازسازی زير ساختها بعد از جنگ يک فرصت بود به شکلی که ظرفيتهای خالی وبر جا مانده ناشی ا ز دوران جنگ را به صحنه اقتصاد آورد و کمک زيادی به طرحهای اقتصادی آقایهاشمیکرد.
بر میگرديم به اين طرف مگر آقای احمدینژاد پول به جامعه تزريق نکرد و بيش از بيست هزار ميليارد تومان در قالب وام به بنگاههای زود بازده نداد و از اين طريق بانکها را تهی نکرد؟
شما بحث حمايت از بنگاههای زود بازده را به ميان آورديد، آيا میدانيد که اين بنگاهها در کشور بنگلادش بسيار موفق عمل کرده اند؟اگر احمدینژاد نظارت را در اين کار بهکار میبرد میتوانست بهره زيادی از اين بنگاه اقتصادی داشته باشد.
در رابطه با سلامت دولت بايد بگوييم بيشترين درآمد را احمدینژاد داشته ولی باوجود اينکه اين دولت را پاک دست میناميدند متاسفانه بزرگترين فسادها مثل فساد سه هزار ميلياردی و ديگر فسادها را در اين دولت شاهد بوديم و هيچ گاه دولت پاسخ گو نبوده است که نقشاو در اين ماجراها چه بوده ، توضيحی در اين باره داريد؟
در رابطه با فساد در دولتها بايد اشاره داشته باشم که اين اتفاقات که در دولتهای آينده نيز به وقوع میپيوندد و ناشی از سيستم دولت رانتير است و اگر بخواهيم اين جريان و فساد را مهار کنيم بايد ساختار اقتصادی دولت رانتير را بر هم زنيم.
در صحبتهايتان از پيشرفت هستهای به عنوان يکی از امتيازات دولت ياد کرديد آيا آن چيز که به دست آورديم با هزينهای که کرديم برابر است؟
در رابطه با دستاورد بزرگ هستهای که موجب اقتدار نظام ما و يک برجستگی کشور ما شد شما اگر به روابط بين الملل نگاهی بيندازيد متوجه میشويد که کشورها در سطح جهان تلاش و هزينههای گزافی میکنند تا به پرستيژ برسند واگر اين پرستيژ از طريق علمیبه دست آيد میتواند بسيار تاثير گذار تر باشد.