پنجشنبه 23 خرداد 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نامه عارف: رفتم تا خواست فردی را در پای تصميم و خواست و خرد جمعی قربانی کنم

روزنامه بهار ـ محمدرضا عارف، نامزد اصلاح‌طلب رياست جمهوری، با انتشار بيانيه‌ای دلايل کناره‌گيری از انتخابات رياست‌جمهوری را توضيح داد. معاون اول دولت اصلاحات مشارکت مردم در انتخابات را خواستار شد. متن کامل اين بيانيه در ادامه می‌آيد:



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


به نام او
مردم عزيز ايران!

برخود لازم می‌دانم برای پاسخگويی به پرسش‌های بی‌شمار شما عزيزان درباره چرايی آمدن و چرايی کناره‌گيری خود در جريان يازدهمين دوره انتخابات رياست‌جمهوری توضيحاتی ارائه کنم.

بعد از انتخابات سال ۸۸، برداشت من بر اين بود که دو چراغ رو به خاموشی رفته است؛ چراغ عقلانيت در بخشی از بدنه اجرايی و چراغ اميد در بخشی از بدنه جامعه. بعضی از فعالان سياسی، از جمله اصلاح‌طلبان و تحول‌خواهان، اميد خود را از دست دادند و گوشه‌گيری را بر ميدانداری ترجيح داده بودند. فعاليت‌های حزبی ورسانه‌ای و حلقه‌های همفکری و همکاری رو به زوال می‌رفت؛ زيرا با خود می‌گفتند فايده‌ای بر اين هم‌انديشی و همکاری مترتب نيست.

اما من و همراهانم اعتقاد داشتيم و تصميم گرفتيم که فعالانه در عرصه اجتماعی و سياسی حضور داشته باشيم. در کنار ديگر فعاليت‌هايم در سازمان‌های مردم‌نهاد، بنياد ديگری را نيز تاسيس کرديم. نه‌تنها نامش را اميد که مرامش را نيز اميد برگزيديم تا در آن وانفسای نااميدی، يادآوری کنيم که اميد کليد گذر از شب‌های تاريک به صبح روشن فرد‌است و رسالت آن بنياد را اين‌گونه تعيين کرديم: حاکميت اخلاق و عقلانيت بر کشورداری؛ دو نيازی که سخت در آن روزها به‌چشم می‌خورد.

گذشت و زمان به سال ۱۳۹۲ نزديک‌تر می‌شد. جمع‌بندی مشاوران و همراهان من اين بود که ديگر سکوت شايسته نيست؛ گوشه‌گيری و عقب‌نشينی ديگر جايز نيست. اين مسئله با افراد مختلفی مطرح شد، اما فضای دلخوری، نااميدی و عدم مشارکت چنان سنگين بود که نمی‌شد کاری کرد.

بنابراين تصميم گرفتم پس از سال‌ها سکوت، فرياد مطالبات اصلاح‌طلبانه باشم. البته شخصيت و منش‌ام رسانه‌ای نبود، اما چاره‌ای نداشتم جز اين‌که وارد ميدان شوم. در آن ايام من دو هدف را همزمان پيگيری می‌کردم؛ هدف اول من دميدن اميد به بدنه جامعه بود که «می‌شود» و «می‌بايد» کاری کرد و هدف دوم من، فعال‌کردن پتانسيل بزرگ اصلاح‌طلبی.

گفتمان خود را «معيشت، منزلت، عقلانيت» انتخاب کردم. معيشت يعنی هرکسی بايد خانه‌ای، خانواده‌ای و منبع درآمدی داشته باشد و از آموزش و سلامت بهره‌مند باشد. منزلت را به‌دليل مشی اصلاح‌طلبانه‌ام انتخاب کردم، يعنی شخصيت و کرامت انسان‌ها مهم است فارغ از نژاد، قوم و مذهب؛ يعنی همان‌گونه که نسبت به تماميت ارضی کشور حساس هستيم، بايد نسبت به شرافت و آبروی تک‌تک انسان‌ها نيز حساس باشيم، ولو زندانيان و تبعيديان. عقلانيت يعنی نظام کشورداری بايد بر مدار تدبير و خرد جمعی قرار گيرد؛ يعنی به جای نزديک‌بينی، خيالبافی، تک‌روی، افراط‌و‌تفريط بايد آينده‌انديشی، واقع‌گرايی، اعتدال و تفاهم حاکم باشد.

آمدم تا دوباره تفکر اصلاح‌طلبی را احيا کنم.

آمدم تا از عملکرد، مشی و‌منش اصلاح‌طلبی دفاع کنم.

آمدم تا بگويم اصلاح‌طلبی می‌تواند معيشت و منزلت مردم را تامين و تضمين کند.

آمدم تا بگويم مردم! درمان تمام دردهای شما اميد و اخلاق و عقلانيت است.

فرياد اميد، اخلاق و عقلانيت در کوهستان جامعه پيچيد و پژواک آن مردم را به‌وجد آورد.

از همان روزها يک راهبرد را در پيش گرفتم و آن همگرايی و اجماع در جبهه اصلاح‌طلبان بود. گفته بودم که براساس مشی اخلاقی و فرهنگی‌ام، اگر خاتمی و هاشمی بيايند من با آن‌ها رقابت نمی‌کنم؛ همچنين معتقد بودم بايد بين نامزدهای منسوب به اصلاح‌طلبان نيز اجماع صورت بگيرد. تعهد خود را بارها اعلام کرده بودم که به هر اجماعی با محوريت خاتمی تمکين می‌کنم.

شرايط به‌گونه‌ای پيش رفت که به‌طور طبيعی من تنها نامزد باقيمانده از اصلاح‌طلبان شدم، اما جبهه اصلاح‌طلبان به اين جمع‌بندی رسيد که با جبهه اعتدال‌گرايان همراه شود و من نيز در مواجهه با يک تصميم قرار گرفتم. ماندن يا رفتن؟

زمانی که وارد عرصه انتخابات شدم، برای اولين‌بار منشور اخلاق انتخاباتی را در طول تاريخ سياسی کشور در ۱۰ بند منتشر کردم. در آنجا پايبند شده بودم به اين‌که هدفمان اصلاح‌طلبانه باشد. روش‌هايمان نيز بايد اصلاح‌طلبانه باشد؛ يعنی اقدامات و تصميمات ما به ايجاد گسست در سرمايه‌های اجتماعی، ساختاری و مديريتی کشور منجر نشود. و متعهد شده بودم که منافع ملی، ثبات کشور و آرامش مردم را فدای منافع کوتاه‌مدت سياسی خود و ديگران نکنم و براساس همان منشور اخلاقی تصميم به رفتن گرفتم.
آمده بودم تا فرياد اخلاق و اتحاد سر دهم.

رفتم تا نشان دهم که شجاعت هزينه‌کردن از خود برای اخلاق و اتحاد را دارم.

آمده بودم تا بگويم پيشرفت در گرو تصميم و خرد جمعی است.

رفتم تا خواست فردی را در پای تصميم و خواست و خرد جمعی قربانی کنم.

آمده بودم تا تفکر اصلاح‌طلبی را يک گام به پيش ببرم.

رفتم تا به مردم نشان دهم اصلاح‌‌طلبی به سطح بالاتری از بلوغ دست يافته است.

ايران ما به از‌خودگذشتگی و مبنا‌قرار‌گرفتن خرد جمعی نيازمند است. رييس‌جمهوری‌شدن هنر و هدف، نبوده و نيست. هدف نهايی دستيابی به زندگی آبرومندانه و شرافتمندانه برای همه ايرانيان است و من برای اين هدف حاضر بودم از همه‌چيزم بگذرم.

مردم عزيز ميهنم! رای تک‌تک شما مهم است. هرکسی ايران را دوست دارد و برای سربلندی ايران نگران است، بايد از حق مشارکت خود در تعيين سرنوشت کشورمان استفاده کند. مطمئن هستم که حرف اول و آخر را مردم خواهند زد. من نيز چون قطره‌ای از اين دريای خروشان با شما خواهم بود. تاکنون ثابت کرده‌ام که به همه تعهداتم پايبندم. می‌خواهم در انتها آخرين تعهدم را بدهم: من هميشه با شما خواهم ماند و در اولين قدم همانند شما به اصلاح‌طلبی، عقلانيت و اخلاق رای می‌دهم.

ارادتمند شما، محمدرضا عارف


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016