جامعهشناسی انتخاباتی ايران، جلال ايجادی
مردم و حکومت بدون آنکه همديگر را دوست داشته باشند و بدون آنکه منافع يگانهای داشته باشند، بهحول دولت حسن روحانی همسو میگردند. روشن است که اين شرايط بسيار شکننده است زيرا جامعه پيچيده است و بازيگران اجتماعی بهسرعت بازی خود را تغيير میدهند. توهمها زير نقد عقلگرا فرومیريزند. هميشه حسابها و طرحهای از قبل آماده شده تعيينکننده نيستند، بلکه پويائی پيچيده، سياليت اجتماعی، آگاهی ارادهگرايانه، تناسب قوای متغير، خواستها و رازهای گفته نشده، نقش اصلی را بازی میکنند
جامعه شناسی انتخاباتی عبارت از تحليل از رفتار انتخاباتی شهروندان است. اين جامعه شناسی هدف افراد در هنگام رای دادن را مورد مطالعه قرارداده و اين پديده رادر رابطه با عوامل سياسی، فرهنگی، مذهبی، سنی، خانوادگی و اقتصادی به بررسی ميکشاند. جامعه شناسی انتخاباتی رای زنان و مردان، ميزان شرکت کنند گان و تحريم کنندگان، سيستم انتخاباتی با قدرت سياسی در اشکال خودکامگی، دينی، پادشاهی، دمکراسی وبالاخره اطمينان و اعتماد مردم به هيات حاکمه را مورد نقد و بررسی قرارميدهد. ترس ونگرانی افراد، رفتار روانشناسانه و زيبائی شناسانه فرد، صراحت و فقدان صراحت رای دهنده، اهداف شخصی وخصوصيات اخلاقی فرد از يکسو واز سوی ديگر رابطه فرد رای دهنده با جمع و جامعه، احزاب سياسی و برنامه سياسی، ايدئولوژی و اعتقادات دينی نيز مورد تحليل قرارميگيرد. انتخابات نقطه برجسته بروز تناقضات جامعه و راه برون رفت "انتخاب" شده است. نگاه اين نوشته متوجه بررسی انتخابات رياست جمهوری سال ۱۳۹۲ ايران است، اين نگاه جامعه شناختی برای درک دقيقتر استراتژی قدرت سياسی و بازيگران جامعه، مسائل مهم مربوط به انتخابات رامورد بررسی قرار ميدهد.
دوران جديد و استراتژی قدرت
در انتخابات ۸۸ شور خيابانی وآرمانگرائی بسيار بود. هر روز يک گردهمايی انتخاباتی با شرکت نامزدها در تهران و شهرستان ها برپا بود. و شب ها مردم در خيابان کارناوال و تظاهرات انتخاباتی داشتند که بيشتر خودجوش بود و غالب شرکت کننده های آن جوانان ۱۵ تا ۳۰ سال بودند. در اين انتخابات به خصوص حضور زن ها خيلی پر رنگ بود. مصاحبه های کانديداها و تناقضات مناظره کانديداها فضاساز بود. ماشين دروغ و تبليغات انتخاباتی با بازيگری محمود احمدی نژاد پرقدرت عمل ميکرد وذهنيت هارا فعال مينمود. اين شرايط بدنبال تقلب بزرگ، زمينه خيزش ها و اعتراضات را مهيا ميکرد.
انتخابات ۱۳۹۲ ديگر آنطور نبود. ديکتاتور بزرگ با مشاورهای خود و دستگاه امنيتی مهندسی انتخابات را آماده کردند. در خيابان ها از مدتی پيش نيروهای پليسی را مستقر کردند، البته آنها با باتوم و ماسک نبودند ولی از هيکلشان ورفتارشان پيدابود که از همان ابتدا بسيج اند. مردم دلشان ميخواست که مناظره دربگيرد و افشاگری متقابل اوج بگيرد، ولی مهندسی ولايت مطلقه خامنه ای حداقل را در نظر گرفت تا کنترل از دست اش درنرود. در انتخابات قبلی مناظره خيلی تأثيرگذار بود و مردم اين بار کنجکاو بودند ببينند که توطئه های پشت پرده کدامند و حاکميت چطور با رسوائی برخورد می کند. دستگاه حاکمه هزينه سنگينی در سال ۸۸ پرداخته بود و اينبار هيات حاکمه هم در پی گرم کردن تنور انتخابات بود و هم نگران بروز طغيان بود. با اين وجود علاقه به مشارکت کم سو بود.
تمايل به مشارکت در انتخابات با اعلام کانديداتوری آيت الله رفسنجانی خيلی بالا رفت. البته اغلب کسی از او خوشش نمی آمد ولی اين مطلب که در انتخابات گذشته اوطرف خامنه ای را نگرفت و خواست به نحوی کدخدامنشانه رضايت موسوی و کروبی را جلب کند و در نتيجه مغضوب واقع شد، باعث شد مردم او را تنها کسی بدانند که بتواند تعادلی در سياست های جمهوری اسلامی به وجود آورد. او بمثابه سکاندار با تجربه در شرايط فشارهای سياسی و اقتصادی واتمی جلوه ميکرد. خامنه ای نگران تضعيف قدرت خود بود و اورا حذف نمود. حذف او دلهای اقشار ميانی و شهری و دانشجويان و نيروهای اصلاح طلبان و ملی مذهبيها و سياسيون غير مذهبی طرفدار اصلاح طلبان را سردکرد. با رد صلاحيت رفسنجانی موجی از نااميدی ايجاد شد، ولی از طرف ديگر بخشی ازمردم آنقدر از اوضاع روابط بين المللی و منطقه ای مانند سوريه و افغانستان و عراق بيمناک بودند و آينده اقتصادی کشور را نگران کننده ميدانند که اميد دارند کسی بيايد و لااقل باعث شود که وضع از اين که هست بدتر نشود. منفور بودن احمدی نژاد و خامنه ای بخش های مهمی از جامعه را به اين فکر انداخت که کسی بيايد که مقداری بشود نفس کشيد وازسختی ها واضطراب های کنونی قدری خارج شد. افکار عمومی بدون هزينه، خواهان تکانی بسوی يک آرامش کوچک، يک تغيير کوچک ويک چهره جديد آبرومندانه تر گشته بود. در تونس مردم انقلاب کردند وبالاخره دزد ها رفتند ودر ذهن آنان مهم نبود چه کسی ميايد. روح مردم ايران بدنبال سالهای زشت آحمدی نژاد، در عذاب بود و مردم ديدند که جناح احمدی نژاد با شعارهای عوامفريب و نازل و غير خردمند آسيب های فراوانی به جامعه وارد ساخت. آنها ميدانند که رفسنجانی ها دراين مديريت و دراين چپاول ها شرکت داشته، ولی چون امروز مورد بی اعتنائی استبداد ولی فقيه است، ميتوان از او مدد گرفت. البته بخشی از جامعه و اپوزيسيون هم ترجيح ميدهند که پرونده رفسنجانی بسته بماند و آگاهانه شرکت او در کشتارها و سوء مديريت را بدست فراموشی بسپارند. رفسنجانی و دوستانش در ذهن مردم محبوبيت پيدا ميکنند. محبوبيتی که از زشتی و خشونت بی حد ديگران رونق گرفته است. دلسردی مردم با استراتژی جديد خاتمی و رفسنجانی و اصلاح طلبان و جمع شدن همگی در پشت آقای روحانی عقب رانده ميشود. در چنين بستری انتخاب روحانی ميسر ميگردد و الترناتيو او نقطه اتحاد بخش عمده جناح های هيات حاکمه ميگردد. روحانی فصل مشترک خامنه ای و جناح های ديگر ميشود و باين ترتيب خامنه ای نشان ميدهد که با هزينه کم، "حماسه" آفريده ميشود وبه جهانيان و مردم ميگويد همه زير ولايت او دوباره جمع گشته اند وبدين ترتيب او ميکوشد از فشار های بين المللی بکاهد. انتخاب روحانی هم، چاره ی پراکندگی و اختلاف درون حاکمه است و هم هماهنگ با خواست بخش مهمی از جامعه است. حال ببينيم تمايلات اقشارگوناگون چگونه پيروزی روحانی را هموار ميکنند.
زمينه های اجتماعی انتخابات
اقشار مرفه
اقشار مرفه که بيشترين استفاده را از معاملات وتورم می برند و بظاهر بيشتر از همه به دولت ناسزا ميگويند، اغلب در انتخابات شرکت نميکنند. اينان در مجموع حامی حکومت هستند زيرا منافع خود و امتيازات اقتصادی خود را در سايه همين حکومت اسلامی بدست آورده و در امان می بينند. مدل رفتار حکومتی مورد علاقه آنان نيست، ولی آنان در پی تغيير نيستند زيرا هزينه تغييررا بسيار سنگين ارزيابی ميکنند. بعلاوه ويلاها و کاخهای خصوصی و مسافرت به خارج به آنها اجازه ميدهد تا دنيای فرهنگی ومورد سليقه خودرا تکميل کنند. اکثر قشرهای مرفه وبازاری هادر پشت ولی مطلقه ايستاده اند زيرا وابستگی های اقتصادی، دينی، شبکه ای وسياسی با ولايت وسيع و متعدد است. غرزدنهای آنان و سليقه های متفاوت آنان همبستگی اشان با نظام دينی را برهم نميزند. واردکنندگان خودروها و قطعات يدکی، تاجران محصولات کشاورزی وارداتی، صاحبان خودروهای بسيار لوکس و خانه های لوکس، صاحبان صنايع همکار سپاه پاسداران، مديران شرکت های سدسازی، فوتباليست های معروف ايرانی، صاحبان صنايع سيمانسازی و پتروشيمی، بانکداران خصوصی، صادرکنندگان پسته و صنايع غذائی، اينان از امنيت کامل برخوردارند و در سايه همين نظام به ثروت اندوزی پرداخته وبنابراين تغييرحاد مورد علاقه اشان نيست. تمايل انتخاباتی آنان بطور عمده در جناح اصولگرايان تبلور پيدا ميکند.
اقشار متوسط شهری
اقشار متوسط شهری بطورمعمول بيشترين فشار اقتصادی را تحمل می کنند، اينان در سالهای اخير زير فشارهای جهانی و محاصره اقتصادی ايران بخشی از قدرت خودرا از دست داده اند ودر ضمن بعد از همه اين سال های سخت و ويژگی طبقاتی خود سياسی هم شده اند. اين اقشار نسبت به سرنوشت سياسی حساسيت داشته و بيشتر از ساير اقشار در انتخابات شرکت می کنند. طبقه متوسط که دل خوشی از ولايت فقيه ندارد، از سال۷۶ در انتخابات رياست جمهوری فعال بود. در انتخابات ۸۸ شرکت فعال داشت ولی باخت و ضربه خورد واز نظر اقتصادی و اجتماعی تضعيف شد. در انتخابات يازدهم بخشی از رای اين طبقه به سوی قاليباف جهت گرفت زيرا کارهايی که قاليباف در تهران به عنوان شهردار کرده است برای طبقه متوسط وتکنوکراتها جالب ميباشد. بخش ديگر اين اقشار متمايل به آقای روحانی بود. ادبيات سياسی روحانی و وعده های اوبرای جامعه ای بازتر، برداشتن عمامه در برخی از فيلم های تبليغاتی اش، انتقاد به قاليباف درطرح سرکوب "گازانبری" دانشجويان، جلب حمايت آقايان خاتمی و رفسنجانی، استفاده از روبانهای بنفش که يادآور روبان سبز دوران آقای موسوی است وغيره بيانگر تلاش آقای روحانی برای جلب طبقه متوسط و شهروندان ناراضی وفرزندان آنهابود. در ميان اقشار متوسط، آموزگار و روشنفکرو تکنوکرات و مديران بخش خصوصی و نخبگان تکنيکی و تخصصی و علمی ودانشگاهی فراوانند. اينان جامعه باز ميخواهند و دمکراسی خواه هستند. بسياری از اين قشر به به تحريم انتخابات متمايل بود و آن دسته که به تحريم روی نيآورد، خواهان پيروزی قاليباف و يا روحانی بود. جذابيت تکنوکراتی و اتوريته گرای قاليباف از يکسو و از سوی ديگر جذابيت ليبرال منشی روحانی، رای دهندگان طبقه متوسط را دوتکه کرد. هيچيک از اين دوکانديدا قادر نبود اعتماد اين اقشار را بطور کامل جلب کند، زيرا وابستگی هردو کانديدا به نظام و شخص خامنه ای اقشار متوسط را سست ميکرد. در لحظات آخرتحريم کنندگان طبقه متوسط از خود شوقی برای رفتن به سوی صندوق رای نشان دادند وروحانی را انتخاب کردند.
اقشار تهيدست
اقشار بی چيز جامعه بطور شديد در شرايط نابسامان ودردناک بسر ميبرند و اکثر آنان هميشه از آگاهی شهروندی بالا برخوردار نيستند. پاسخگوئی به نيازهای زندگی روزمره، هميشه بخش مهمی ازاينان را بدنبال شعارهای تبليغاتی و امتيازات دولتی ميکشاند. لايه های کارگری گاه با مطالبات و حرکت سنديکائی از خود واکنش نشان ميدهد و در برابر سرکوب و نظام جاسوسی موجود به اعتراض دست ميزند، نمايندگان سنديکائی با سرکوب دائم مواجه ميباشند. ولی بسياری از اين اقشارتهيدست شهری و روستائی معترض به حکومت نبوده و بسياری از آنان مورد استفاده حکومت قرارميگيرند. در دوره پيش جناح ودولت احمدی نژاد با يارانه ها بخشی زيادی از اينان را بسوی خود کشاند. دولت در مناسبات گوناگون وبا انگيزه های متفاوت برای اين اقشار زمينه بسيج را فراهم نموده و بطور مثال گروههائی ازآنها را با اتوبوس جمعشان کرده تادر تظاهرات ويا نماز جمعه شرکت کنند و وعده زيارت اماکن متبرک ميدهد تا دل آنها را بدست آورد و از اعتقادات خرافی مذهبی آنان در تحکيم خود بهره گيرد. در هنگام انتخابات نيروهای بسيج و مساجد نقش مهمی در جهت دهی آرا آنان و انتقال آنان به پای صندوق رای ايفا نموده اند. تراژدی اين طبقه اجتماعی محروم در فقدان آگاهی لازم ووجوداعتقادات تسليم طلبانه آنان است. در شرايط ديکتاتوری و بد آموزی رسانه ها وشبکه مساجد، طرفداری از "آقا" و تقديرگرائی از ويژگی روحی اين قشر طبقاتی است.
زنان
زنان بطورمعمول راديکال ترند، بنابراين شايد هواداران تحريم انتخابات بيشتر ميان ايشان باشند. اکثر زنان شهری هيچ اعتمادی به حکومت ندارند و بعلاوه فروريزی اعتقادات مذهبی آنان و اجحافات دينی و مردسالارانه زنان را عصبانی نموده است. کسانی که در دوره پيش بحول آقای موسوی فعال بودند ويا حمايت ميکردند، اين دوره هم به نامزدهای نزديک به اصلاح طلبان رأی دادند. هر گونه تخفيف فشار مورد حمايت زنان قرار ميگيرد. اصل بيستم قانون اساسی جمهوری اسلامی چنين تصويب شده است: "همه افراد ملت اعم از زن و مرد يکسان در حمايت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سياسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعايت موازين اسلام برخوردارند." با وجود اين اصل واقعيت جمهوری اسلامی، فرهنگ سياسی واسلامی و مردسالارانه و پراتيک و قوانين دستگاه حکومتی برپايه اجحاف وتبعيض نسبت به زن بوده و اينچنين عمل ميکنند. چندهمسری، صيغه، موانع تراشی درپيشرفت اجتماعی زنان، مداخله پليسی در شيوه زندگی زنان، تحقير زن وغيره منجر به تنفر زنان نسبت به دستگاه موجود گشته است. بنابراين کانديداهای مورد حمايت خامنه ای در جامعه زنان نميتوانند برنده شوند و حمايت معنوی و سياسی زنان را جلب کنند. آقای روحانی باين لحاظ توانست درصد بالائی از آرا زنان را بخود جلب کند. باتوجه به موقعيت رئيس جمهور در سيستم اسلامی و شخص روحانی که يک عضو دستگاه روحانيت است، زنان به حقوق خود نخواهند رسيد. ولی فشارها و ديناميک اجتماعی ميتواند حکومت را به عقب نشينی وادار کند. زنان شهری از فشارهای آخوندی خسته اند، آنها آزادی پوشش وآرايش ميخواهند، امتيازات اجتماعی وشغلی خود را خواستارند وميخواهند خود مختار باشند، حال آنکه نظام پليسی دينی آنها را محدود ميکند و سرکوب مينمايد. بسياری از زنان از آنجا که در مواضع روحانی "جنبه مدرن" ميديدند باو رای دادند.
جوانان
جوانان از نظر طبقاتی و فرهنگی و سياسی يکسان نيستند. بخشی از آنان وابسته به حکومت و خانواده های نزديک به نظام هستند و با شبکه های سرکوب و تفتيش عقايد حکومتی همکاری دارند ودر هنگام رای گيری عوامل بسيج کننده برای ولايت هستند. اين گروه نه بزرگ ولی پرهياهوی وابستگان به حاکميت با اشغال همه امکانات دولتی و همگانی و با کمک راديو و تلويزيون و مطبوعات دولتی از نامزد مورد نظر رهبری يا گروه های قدرت حمايت پرسروصدا می کنند. دانشجويان بسيجی رای شان را به جليلی دادند چون ويژگی های ايدئولوژيک احمدی نژاد و شعارها و سمبول های گفتاری او در سياست تبليغی جليلی نيز تبلورداشتند. ولی در نظر داشته باشيم که بخش بسيار اساسی جوانان متعلق به اقشار ميانی جامعه بوده ومتمايل به باز شدن محيط و امنيت شغلی ميباشند. اينان از همان ديد طبقاطی به انتخابات نگاه ميکنند با اين تفاوت که در هر طبقه ای جوانان فعال تر و راديکال ترند. بيکاری شديد، نبود مسکن، نبود امکانات شغلی لازم، نبود آزادی رفتار وامکانات تفريحی، محدوديت وفشار پليسی مدام درقبال روابط اجتماعی و جنسی دختر و پسر، برنامه های مذهبی و غمگين رسانه ها، ونيز تاثير پذيری آنان از مبادلات فرهنگی جهانی وغيره، تمايل انتخاباتی آنان را بسوی دوکانديد اصلاح طلب آقايان روحانی و عارف سمت وسو داد. از ياد نبريم که بخش قابل توجی از اين جوانان از دست نظام موجود دلزده بوده، يا غير سياسی خودرا تعريف کرده، از سرکوب ۸۸ ضربه خورده ودر نتيجه تمايل به شرکت در انتخابات نداشتند.
وزنه جمعيت جوان ۲۰ تا ۳۶ سال در جمعيت ۷۵ ميليونی ايران
۱۳ ميليون و ۹۰۰ هزار نفر - سال ۱۳۷۵
۲۱ ميليون و ۸۰۰ هزار نفر - سال ۱۳۸۵
۲۴ ميليون و۵۰ هزار نفر - سال ۱۳۹۰
منبع: آمار جمعيتی سازمان ثبت احوال، مهر ۲۲/۵/۱۳۹۱
سهم شرکتکنندگان ۱۸ تا ۲۵ ساله در آرای بدست آمده در دوره پيش بالغ بر ۲۸.۹۳ درصد و سهم شرکتکنندگان ۲۵ سال تا ۳۰ سال بميزان ۱۳.۲۸ درصد ميرسيد. از آنجاکه اين قشر حساسيت خود را دارد دوباره خود را بسيج وبسوی حمايت از آقای روحانی اقدام نمود. جوانان خواست های خود را همسوتر با نگاه حسن روحانی ديدند. با توجه به مشکلات متعدد جوانان يکی ازمعضل های اجتماعی دولت آينده «چالش جوانان» است. جوانان به دنبال استانداردهای مدرن زندگی هستند. در ايران مانند بسياری از کشورهای خاورميانه، جوانان و به ويژه تحصيلکرده ها برای استخدام به دستگاههای دولتی روی میآورند. دختران جوان ايرانی نسبت به پيش بيشتر درس ميخوانند، ديرتر ازدواج ميکنند، به شغل های دولتی علاقه دارند، بعلاوه آنان فضای باز ميخواهند، خواهان رفت وبرگشت و ارتباط با جهان غرب هستند، از محدوديت ها بيزار وخواهان آزادی ميباشند.
مذهبی ها و نظاميان
تحليل طبقاتی هميشه تصوير دقيقی از واکنش انتخاباتی افراد ارائه نميکند. پيوندهای اقتصادی و طبقاتی زير فشار و عملکرد عوامل ديگر تکان خورده و گاه گسيخته ميشوند وجای خودرا به همبستگی گروهی و شبکه ای ديگری ميدهند. در هر مرحله و شرايط خاص به مجموعه عوامل که در رفتار گروه های اجتماعی تاثير گذار هستند را مورد تحليل قراربايد داد و بايد از روش ديناميک در بررسی پديده ها استفاده کرد. در ايران عامل مذهب عليرغم تضعيف نفوذش هنوز بعنوان يک پديده مهم در انتخاب سياسی و هويتی عمل ميکند. بسياری ازمذهبی های سنتی از حاکميت سياسی بريده اند، کسانی هستند که وابستگی مالی مستقيم با دستگاه حاکمه دارند و به نحوی حقوق بگيرند وحامی حکومت هستند و بخش ديگری وجود دارد که از سر وظايف دينی به حمايت از جمهوری اسلامی می پردازند. اين گروهبندی های اجتماعی مذهبی برپايه اعتقاد دينی و احترام به نمايندگان روحانی دين خود، از دستورات پيشوای مذهبی وفقيه خود تبعيت دارند و رای خود را براين پايه تنظيم می نمايند. بعلاوه از آنجا که جمهوری اسلامی را مظهر اسلام ميدانند برای بقای آن به تکليف خود عمل کرده وبرای افراد نزديک به خامنه ای رای ميدهند. گروه دوم وسوم دربرگيرنده بسيجيان، مداحان، مسجدی ها، هيئتی ها، نمازجمعه روها و بخش مهمی ازپايين ترين اقشار حقوق بگير ميباشند. توده دنباله رو حکومت به لحاظ وابستگی روحی مذهبی وعدم تشخيص منافع خود تابع ولی فقيه آقای خامنه ای بوده وبه اراده او وفادار است.
نيروهای نظامی در خلوت خود در هنگام رای مجموعه ای رنگارنگ را تشکيل ميدهد و يکپارچه نيستند. بخش ايدئولوژيک آن يعنی سپاه پاسداران بطور کامل سياسی عمل کرده و رهبران آن پيوسته بطرز آشکار به موضعگيری سياسی پرداخته اند. سپاه با موقعيت اقتصادی و نظامی و سياسی خود در حال حاضر يک قشر قدرتمند را تشکيل ميدهد ولی در عين حال خودرابطور عمده همسو با ولايت فقيه نشان ميدهد. با اين حال حتا در ميان پاسداران و خانواده هايشان، گرچه طور ديگری تظاهر می کنند، ولی موقع انتخابات همه به کانديداهای مورد نظر خامنه ای رأی نمی دهند. همگامی بخش مهمی از سرداران سپاه (ازجمله قاسم سليمانی) با قاليباف، و نيز همراهی بخش مهمی از راست ميانه و سنتی با ولايتی و قاليباف، میتواند انگيزهی لازم برای همدلی آنها و نيز آيتالله خامنهای با اين دوکانديد باشد.
گروه های قومی
ما متاسفانه ارقام روشن ودقيقی درباره ترکيب قومی نداريم. برخی از آماربرآنند که از نظر ترکيب قومی در ايران، بيش از ۵۱ درصد فارس، ۲۴ درصد آذری، ۸ درصد گيلکی و مازندرانی، بيش از ۸ درصد کرد و لر، ۳ درصد عرب و بقيه اقوام ۶ درصد را تشکيل میدهند. ايران به لحاظ مذهبی، حدود ۸۰ درصد جمعيت کشور شيعه هستند. مسلمانان اهل سنت را بيشتر کردها، بلوچها و ترکمنها وعربها تشکيل میدهند. قوميتهای ايرانی نقش مهمی در انتخابات رياست جمهوری ايران دارند. سيد محمد خاتمی تلاش فراوانی برای جلب حمايت رای دهندگان غيرفارس و غيرشيعه به عمل آورد. حاميان خاتمی به زبانهای کردی و آذری برايش تبليغ کردند. اقای روحانی نيز تلاش مهمی برای جلب اقوام غير فارس و غير شيعه بکار برد. راز اين تلاش در اينست که اين بخش از جامعه پيوسته تحت فشار بوده وگاه در برخی زمينه ها مورد اجحاف شديدتر قرارگرفته است. بسته بودن مسئوليت های سياسی و اداری بروی آنان، محروميت از توسعه و بکارگيری زبان مادری، محروم بودن اقوام از آزادی دينی، عدم توسعه اقتصادی در برخی از مناطق قوم نشين وغيره از جمله انگيزهای اعتراضی اين بخش از مردم ايران بوده و اينان بسياری از موارد به قدرت مرکزی بی اعتماد ميباشند. عدم پرداخت جدی به مسائل و مطالبات اقوام، زمينه ساز نظريات جدائی طلب و سوء استفاد محافل جاسوسی و خارجی است. جمهوری اسلامی در تناقض با آزادی شهروندی و شکوفائی فرهنگ های گوناگون سرزمين ماست وايجاد کينه و عدم اعتماد ذاتی اين شرايط است. با اين حال بخشی از اين اقوام درحالتی که فرصتی مثبت پيدا شود از آن استقبال ميکنند. قانون اساسی جمهوری اسلامی اجازه نميدهد حقوق و شکوفائی همه شهروندان و اقوام در سرزمين ما مورد احترام قرارگيرد، ولی در چارچوب فعلی اگر واکنش ها را بررسی کنيم مشاهده ميکنيم که در اين کارزار آقای روحانی تا حدودی از حمايت غيرفارس و غير شيعه برخوردار شد.
شرکت کنندگان و تحريم کنندگان
يکی از مسائل برجسته در جامعه شناسی انتخابات تحليل ميزان مشارکت عمومی در انتخابات است. اندازه گيری استقبال مردم بيانگر آنست که آيا شهروندان اعتبار برای شرکت خود در انتخابات قائل هستند يا نه؟ در جامعه ايران کسانی که تحريم ميکنند اغلب معترضين قاطع نظام بوده و خواستار تغيير اساسی و خروج از حکومت دينی ميباشند. آنها ميگويند تاريخ وواقعيت جمهوری اسلامی بلحاظ استبداد مذهبی قادر به پيشروی بسوی دمکراسی نيست و طرفداران اصلاحات توهم داشته و از شفافيت مبارزاتی جلوگيری ميکنند. طيف مشارکت کننده بسيار گسترده وناهمگون است. مشارکت بيانگر اعتقاد به تغيير سياست توسط رای مردم است. دراين زمينه کسانی هستند که به دگرديسی گام به گام نظام معتقد هستند. فروريزی مشروعيت قدرت سياسی با کناره گيری شهروندان از صندوق رای معنا می يابد. نزول ميزان مشارکت در کشورهای دمکراسی بيان نوعی بحران در دمکراسی بوده و می طلبد تا راه های نزديکی بين شهروند و قدرت سياسی به نقد وبررسی درآيد. در کشورهای ديکتاتوری تقلب و دست بدست کردن آرا هرگونه پايه عينی و علمی رااز بين برده و تحليل گر را از ارزيابی درست محروم ميکند. جمهوری اسلامی نيز در رفتار غيردمکراتيک خود پيوسته ارقام را دستکاری می نمايد و سانسور و تحريف يک حربه اساسی حکومتی است. برای جمهوری اسلامی که پيوسته در صدد بوده تا جنبه "مردمی وتوده ای" خودرا ثابت کند، رقم مشارکت در انتخابات رياست جمهوری را اغلب دستکاری شده است وبنابراين هميشه آمار دولتی رابا ترديد بايد نگاه کرد.
منبع: خبر انلاين ۲۳ خرداد ۱۳۹۲
آمار دوره انتخابات رياست جمهوری ايران طبق "ويکيپديا" به شرح زير است:
بر اساس خبر ستاد انتخابات کشور نتايج اعلام شده انتخابات رياست جمهوری ۱۳۹۲ بدينگونه است: از ۵۰ ميليون و ۴۸۳ هزار و ۱۹۲ نفر واجد شرايط رای دادن، ۳۶ ميليون و ۷۰۴ هزار و ۱۵۶ نفر رای دادند. از اين ميزان، ۳۵ ميليون و ۴۵۸ هزار و ۷۴۷ رای صحيح اخذ شد. بدين ترتيب ميزان مشارکت مردم در اين انتخابات، ۷۲.۷ درصد بوده است. بر اساس شمارش کل آرا، حسن روحانی حائز اکثريت آرا و در نتيجه به عنوان رييسجمهور منتخب مردم معرفی شد. به بيان ديگر حسن روحانی: ۱۸ ميليون و ۶۱۳ هزار و ۳۲۹ رای، محمدباقر قاليباف: شش ميليون و ۷۷ هزار و ۲۹۲ رای، نفر سوم سعيد جليلی: چهار ميليون و ۱۶۸ هزار و ۹۴۶ رای و بقيه رای ميان ديگر کانديداها تقسيم گرديد.
به نوشته روزنامه "بهار" براساس آمار سرشماری سال ۹۰، ۵۵ ميليون نفر بالای شانزده سال بودند که اينک واجد شرايط شرکت در انتخابات هستند. ترديد ديگری که اين روزنامه مطرح کرده، آمار واجدين شرايط خارج از کشور است. در سرشماری سال ۹۰ آماری از جمعيت ايرانيان مقيم خارج از کشور گزارش نشده اما برخی گزارش ها، از حدود سه تا پنج ميليون ايرانی مقيم خارج از کشور خبر می دهد.
اگر به آمار دولتی سال ۱۳۹۲ اتکا کنيم و آنها را سالم فرض نمائيم نکته يکم اينکه بين ۱۵ تا ۲۰ ميليون در رای گيری شرکت نکردند، زيرا برخی ارقام تعداد واجد شرايط را تا ۵۵ ميليون تخمين ميزدند. درميان کسانی که رای ندادند بخش بسيار مهمی تحريم کننده بودند که با آگاهی پای صندق نرفتند زيرا به نظام رای گيری و جمهوری اسلامی اعتقاد واعتمادی ندارند و به رسميت نميشناسند. نکته دوم اينکه ميزان مشارکت دردوره پيش ۸۵ درصد بود ولی تقلب بزرگ دلسردی و بی اعتمادی گسترده ای را درميان مردم دامن زد واين بار برای حکومت خطر سقوط مشارکت جدی بود و بهمين خاطر "مهندسی" ولايت فقيه تا حدودی بازی را باز نگه داشت و عليرغم کنارزدن خاتمی و رفسنجانی راه را برای يک کانديد واسطه يعنی روحانی بازگذاشت. سوم اينکه تشديد تضادهای درون هيات حاکمه و تنگنای بين المللی، رژيم را وادار نموده که پيوسته بر طبل "مشروعيت" خود بکوبد، ولی کانديدای نزديک به خط ولايت فقيهی آقای جليلی، راه حل سوخته ای بود وبه همين خاطر شخصيت آقای روحانی برای ولايت فقيه گزينه مناسب تری بود تا سياست بازاريابی "مشروعيت" بهتر عمل کند. چهارم اينکه استراژی مشروعيت طلبی حکومت نافی اين امر نبود تا اکثريت مردم شرکت کننده از تغيير مسرور باشند زيرا معنای آنرا همسوی آرزوی خود می يافتند.
ويژگی ساختاری رای دهندگان
شرکت کنندگان در انتخابات براساس جنسيت و يا گروه های سنی نيز تقسيم ميشوند. آنچه که مهم است دريافت رابطه سمبوليک ميان زنان و مردان با هريک از کانديداها ميباشد. جهت گيری رای تنها برپايه برنامه و منافع اقتصادی نيست. اين رابطهها سيال اند. از جمله عواملی که در ايران در جهت گيری رای نقش ايفا کرده اند استنباط افراد از گفتار کانديداها درباره نفی خشونت، احترام به حقوق زن، آزادی رفتار اجتماعی و گرفتاری های اقتصادی ميباشد. وعده های انتخاباتی با توجه به نظام بسته جمهوری اسلامی رعايت نخواهد شد ولی شهروندان بدان اميد می بندند وبرايشان مطبوع بنظرميرسد. البته در شرايط بحرانی برای حکومت، هيچ بعيد نيست که نظام امتيازاتی به جامعه بدهد تا تداوم خودرا آسانتر کند.
برپايه سنجش "ايپوس" جدول زير ميزان اقبال به نامزدها را بر اساس جنسيت (زن و مرد) و در کل ويک روز پيش از انتخابات ۱۳۹۲ نشان میدهد:
در جدول زير ميزان آرای نامزدها در ميان دو گروه سنی (کمتر از ۴۰ سال و بيشتر از ۴۰ سال) مقايسه شده است.
در جدول زير ميزان آرای نامزدها در ميان پاسخ دهندگان مقيم در مناطق شهری و غير شهری مقايسه شده است:
درجدولهای بالا چند نکته مهم عبارتند از: يکم، در اين سنجش حسن روحانی بالاترين ميزان رای را جلب می نمايد و استقبال اجتماعی او بالاست. دوم، کانديداهای سنتی اصولگرايان مانند جليلی که نزديکترين کانديدا به خط خامنه ای است مورد استقبال رای دهندگان نيستند واين يک شکست برای خامنه ای ميباشد. سوم، درصد رای دهنده زن برای قاليباف و ولايتی بيشتر از رای دهندگان مرد اين دوکانديدا هستند. چهارم، رای دهندگان به جليلی، رضائی و روحانی افراد کمتر از ۴۰ سال نسبت بيشتری از افراد بالای ۴۰ سال دارند. پنجم، در ميان رای دهندگان به آقای روحانی، قاليباف و ولايتی، نسبت شهریها به غيرشهریها بيشتر از بقيهی نامزدها است.
شعار روح زمانه
در تحليل جامعه شناسانه انتخابات يکی از جنبه های گرهی تشخيص معضل اساسی جامعه وتبلور آن در شعارهاست. انتخاب خاتمی درسال ۱۳۷۶ فضای شوق وخيالپردازی را به اوج رساند، کشتارهاوقتل های سياسی متعدد دوران خامنه ای ورفسنجانی مردم را شيفته اصلاحات نمود وموضوع تغيير واستحاله استبداد اسلامی به "جامعه آرام اسلامی" و حقوق جامعه مدنی اوج گرفت. "اصلاحات" شعار جادوئی و عطر آگين شد. دور نخست انتخابات نهمين دوره رياست جمهوری در ۱۳۸۴، همه شگفت زده شدند زيرا هاشمی رفسنجانی و محمود احمدی نژاد با بيشترين آرا به مرحله دوم راه يافتند. در اين دوره تحليل گران سياسی، ورود احمدی نژاد به مرحله دوم را پيروزی جناح اصولگرايان بر اصلاح طلبان و کارگزاران و اعتراض به نابرابری وشکاف طبقاتی در جامعه ايران دانستند. در دور دوم انتخابات تعداد ۲۸ ميليون ايرانی در انتخابات شرکت کرده و احمدی نژاد با ميزان ۶۲ درصد از کل آرا در مقابل شخصيت قديمی هاشمی رفسنجانی با ۳۸ درصد، پيروز شد. ارزيابی برخی کارشناسان اين بود که جامعه خواهان تخفيف وياپايان دادن به تضاد طبقاتی و توزيع عادلانه تر ثروت هستند. اکثريت مردم، حاميان وخانواده هاشمی رفسنجانی را نوعی نماد ثروت بزرگ و شدت اختلاف طبقاتی در جامعه تلقی میکردند و احمدی نژاد و حاميانش با شعار «عدالت محوری و توده محروم» به خوبی رمز پيروزی را دريافتند و توانستند آرای اکثريت مردم و به ويژه لايه های پايينی را کسب کنند. عليرغم پخش پول بشکل يارانه ها سياست دولت احمدی نژاد به افزايش تورم و فقر بيشتر و مشکلات فراوان در سطح جهانی شد و عدالت طلبی او تنها در سطح تبليغات باقی ماند. شبکه رفسنجانی ها بکار خود ادامه دادند و شبکه سرداران سپاه و احتکارگران بزرگ جديد اقتصاد ايران را به وضع بسيار نابسامان کشاندند وطرح عدالت طلبی که قول نفت در پای سفره زحمتکشان را داده بود به مضحکه تبديل شد.
در دوره انتخابات سال ۱۳۹۲ رمز پيروزی نامزدهای يازدهمين دوره رياست جمهوری ايران با دورههای قبل متفاوت بود. مردم ميخواستند به نامزدی رای دهند که با برنامه «ايجاد انگيزه و اميد» به منظور جلب اعتماد اکثريتی وارد انتخابات شود. طی دو دوره دولت احمدی نژاد، نگرانی های ناشی از بيکاری و فساد در جامعه و نيز فشارهای بين المللی و خطر حمله به مراکز اتمی ايران ترس را در جامعه افزايش داد. سياست دولت احمدی نژاد و استبداد ولايت مطلقه خامنه ای مردم را افسرده ترونااميدتر نمود. ديگربا آمار و ارقام تقلبی وشعاری و وعده ووعيد و برنامه های بدون پشتوانه نمیشد اعتماد مردم را جلب کرد. «اعتماد سازی» شرط اساسی پيروزی در انتخابات يازدهمين دوره بشمار ميامد. در واقع بعد از تقلب و سرکوب سال ۱۳۸۸ بی اعتمادی مردم اوج گرفت و مردم در پی آرامش و بازسازی وکندکردن سقوط زندگی خود بودند. تخريب بيشتر اخلاق جامعه، تخريب کارهای توليدی، تخريب موسسات کشوری، تخريب مناسبات با جهان وهمسايگان، تخريب بيشتر چهره ايران در جهان، تخريب نهاد ها و سازمانهاو انجمن های حرفه ای وصنفی، تخريب محيط زيست و ايجاد آلودگی زيست محيطی وغيره ذهنيت جامعه را بدرد آورده و روح زمانه جامعه ايران خواستار بازگشت به سازندگی و دوری از بحران و خصومت و جنگ در اجتماع بود. بوی جنگ ناشی از سياست اتمی و غنی سازی اتمی و مخاصمت در منطقه آزارش ميداد. جامعه سرشار از ستيز ناشی از مذهب شيعه و دروغهای امام زمانی روان اش بطور پنهانی و ناخودآگانه اذيت ميکرد. درپيرامون ايران، افغانستان و عراق و سوريه در جنگ بودند و حکومت ايرانبا ثروتهای مردم آتش افروزی ميکرد و ميکند وهمه باعث رنج بيشتر مردم است. در فرانسه، دوران نيکولا سارکوزی با تشويش و برخورد تند گروههای اجتماعی همراه بود و مردم ميخواستند نفس بکشند و آرامش داشته باشند، فرانسوا اولاند گفت من برای تشديد زد وخورد و بحران نيستم. روح زمانه جامعه ايران جستجوی آرامش وفرار از دروغ و دستيابی به ارزشهای مثبت بود. در انتخابات رياست جمهوری ايران، نيازمندی به آرامش ودوری از التهاب آفرينی نفس ميکشد. جامعه حرص دارد و با سيستم مصرفی منابع محيط زيستی را بسرعت نابود ميکند ولی در عين حال مردم خسته هستند و ميخواهند زندگی روزمره آرامی داشته باشند. حکومت هم با توجه به تناقضات خود و فشار جهانی درپی آرام کردن هيات حاکمه ودرپی آرامش اجتماعی است. ۳۴ سال خفقان ولايت فقيهی نتوانست جامعه را بسکوت و سکون بکشاند و اعتراضات ومبارزات و نارضايتی ها هميشه ادامه پيدا کرد ودر ذهن مردم دولت احمدی نژاد سمبول بارز منجلاب بود. در چنين وضعی سياست کانديدائی که تمايل جامعه را حس ميکند موفقيت دارد. مردم چهره برنامه محورو آرامش بخش را میطلبند که به دنبال حل مشکلات و دغدغه های معيشتی و فضای سياسی و فرهنگی باز تر است. جامعه در پی جنگ و دعوا و شگردهای نمايشی احمدی نژاد نيست. بيکاری جوانان، فقر خانواده ها، گرانی زندگی مردم را به ستوه آورده است. آنان در پی بازسازی و رونق حداقل زندگی خود هستند وبعلاوه نگرانی ناشی از مجازاتهای جهانی و حمله احتمالی آمريکا و اسرائيل روی مراکز اتمی ايران آنها را عذاب ميدهد. در اين شرايط کنونی شعارمرکزی مورد انتظار مردم کدامست؟ جامعه چه می طلبد و چگونه ميخواهد به تمايل برجسته خود جواب بدهد؟ اين وضع شرايط برآمد آقای روحانی را فراهم نمود.
جامعه رای دهندگان ميخواهد باورکند که تغيير ميسر است، باورها، آرزوها، ياس ها، توهم ها، اميدها، مردم را پای صندوق ها کشاند. حرکت اينان بيان تحرک جامعه بوده و نشان ميدهد که جامعه اخته نيست. در سال ۱۳۸۸ رای دادند و با تقلب ولايتی فقيهی به خيانها ريختند واين بار در رای شرکت کردند وبا دقت بيشتری مواظب تقلب های دولتی بودند و با اعلام نتيجه به خيابانها سرازير شدند و شادی کردند و به حسن روحانی يادآوری کردند که زندانی سياسی بايد آزاد گردد. بسياری از رای دهندگان ميدانند اقای روحانی از سال ١٣٥٩ بمدت ٢٠ ساله نمايندۀ مجلس اسلامی بوده٬ يعنی به مدت ٢٠ سال تمام قوانين تبعيض و سرکوب را قانون مملکت کرد، همزمان با سالهای اول نمايندگی اش٬ طی سه سال يکی از سه عضو شورای سرپرستی راديو و تلويزيون ايران، يعنی مامور تثبيت سانسور و برقراری پروپاگاندای اسلامی بود، در دوران جنگ با عراق٬ رياست ستاد قرارگاه مرکزی خاتمالانبياء، فرماندهی پدافند هوايی کل کشور و معاونت جانشين فرماندهی کل قوا را برعهده داشت٬ بعبارت ديگر جانشين آيت الله خمينی بود. او يکی ازطراحان تروريسم دوران رفسنجانی از جمله ترور ميکونوس بود. در دوران رياست جمهوری رفسنجانی، حسن روحانی دبير شورای عالی امنيت ملی و مشاور هاشمی رفسنجانی در امور امنيت ملی بود. از سال ١٣٧٠ در مجمع تشخيص مصلحت نظام از نزديکترين همکاران رفسنجانی است و از ۲۱ سال پيش رياست مرکز تحقيقات استراتژيک اين مجمع را برعهده دارد. اواز سال ١٣٧٨تا کنون يکی از اعضای مجلس خبرگان بوده و از ۱۲ سال پيش رياست کميسيون سياسی-اجتماعی و از سال ۸۵ رياست دبيرخانه اين مجلس را بر عهده داشته است. در دوران خاتمی نيز دبيری شورای عالی امنيت ملی و مشاورهی رئيس جمهور٬ يعنی درطرح سرکوب خيزش ١٨ تير دست داشته است. او مدت دو سال (مهر ٨٢ تا مرداد ۸۴) سرپرست تيم مذاکرهکننده جمهوری اسلامی با غرب بر سر مسئله بمب هسته ای بود.
در اين انتخابات مردم رای دهنده به حسن روحانی اعتماد ميکنند، ولی اين اعتماد کور نيست. رای دهندگان قدری فراموشکارند و کمابيش ميدانند که اين رئيس جمهور عضوی از کارگزاران حکومت اسلامی است ووفادار به استبداد مذهبی ولايت فقيهی است. در ضمن رای دهندگان در پی امتياز گرفتن هستند و فکر ميکنند که در شرايط مشخص کنونی ايران راه چاره کم هزينه همين انتخاب است. البته برای نظام ولايت فقيهی در دوران جديد مقابله با تضادهای بين المللی و داخلی نيز با صرفه ترين راه همين انتخاب است. بنابراين مردم و حکومت بدون آنکه همديگر را دوست داشته باشند وبدون آنکه منافع يگانه ای داشته باشند، بحول دولت حسن روحانی همسو ميگردند. روشن است که اين شرايط بسيار شکننده است زيرا جامعه پيچيده است وبازيگران اجتماعی بسرعت بازی خودرا تغيير ميدهند. توهم ها زير نقدعقل گرا فروميريزند. هميشه حساب ها و طرحهای از قبل آماده شده تعيين کننده نيستند، بلکه پويائی پيچيده، سياليت اجتماعی، آگاهی اراده گرايانه، تناسب قوای متغير، خواستها ورازهای گفته نشده، نقش اصلی را بازی ميکنند.
جلال ايجادی
جامعه شناس و استاد دانشگاه
idjadi@free.fr