کار لباس شخصیهارا تمام میکنيم، گزارش ريحانه طباطبايی
روزنامه بهار ـ با لباس شخصیها برخورد میشود. به نظر میرسد میخواهند برای هميشه پرونده لباسشخصیها را ببندند. شايد بايد دعای بستهشدن اين پرونده را به جان رييس مجلس کرد که اگر در قم به او حمله نمیشد حالاها صحبتی از پاياندادن به کار لباسشخصیها به ميان نمیآمد. ۲۲بهمن، چند روز پس از يکشنبه سياه مجلس، علی لاريجانی به قم رفت تا در آنجا سخنرانی کند، اما آنها که لباسشخصی خوانده میشوند، با داد و فرياد و پرتاب نعلين و مهر مانع از ادامه سخنرانی او شدند. در همين رابطه، منصور حقيقتپور، نائبرييس کميسيون امنيت ملی و سياست خارجی مجلس، که رياست کميته پيگيری اتفاقات ۲۲بهمن در قم را بر عهده داشته است، درباره آخرين وضعيت اين پرونده گفت: «افرادی بودند که به ما توصيه میکردند دنبال موضوع خاصی نباشيد و اين کار سازماندهی شده نبوده است و هنر بزرگ ما اين بود که تمامی دستگاهها را مجاب کرديم که اين اتفاق سازماندهی شده است.»
وی در گفتوگو با خبرآنلاين، تصريح کرد: «بيش از ۲۵۰۰ساعت برای بهنتيجهرسيدن اين پرونده کار انجام شده است و فکر میکنم اين پرونده اجازه میدهد که برای اولين و آخرينبار موضوع لباسشخصیها بسته شود.»وی درباره احتمال وجود رابطه ميان خاطيان اين پرونده و معادنان نظام گفت: «افرادی که در اين پرونده مقصر هستند رابطهای با معاندان نظام ندارند.»داستان لباسشخصیها يا همان خودسرها، داستان امروز و ديروز نيست. سالهاست که جامعه ايرانی از آنهايی که خودسر و گروه فشار و لباسشخصی و انصار حزبالله خوانده میشوند رنج میبرد؛ گروههايی که تابع هيچ قانونی نيستند و درواقع خود، هم قانون هستند و هم اجراکننده قانون.
از مرغ آمين تا کوی دانشگاه
ريشه جريانهای خودسر چندان مشخص نيست. میتوان ريشه آن را در اوايل دهه ۶۰ جستوجو کرد. آن زمان که دانشگاهها پر از سخنرانی گروههای مختلف بود و عدهای به سخنرانیها حمله میکردند و بساط سخنرانان را بر هم میزدند. چند صباحی اين داستانها متوقف و کمرنگتر شد. اما از اوايل دهه ۷۰ کمکم نيروهای لباسشخصی از پراکندگی درآمدند و در قالب انصار حزبالله فعاليتهای خود را آغاز کردند. سايت انصار حزبالله تاريخ آغاز بهکار اين تشکيلات را دیماه سال ۱۳۷۰ ذکر میکند. سال ۱۳۷۴ انتشارات «مرغ آمين» کتابی منتشر میکند؛ انتشار اين کتاب خشم اين گروه را به همراه دارد. انصار حزبالله در اعتراض به چاپ کتاب نسبت به آتشزدن دفتر اين ناشر در خيابان کريمخان تهران اقدام میکند. پس از آن در برابر فيلم آدمبرفی اعتراضات گستردهای را آغاز و در مقابل سينما قدس تهران تجمع کردند. اين تجمع به درگيری و شکستهشدن شيشههای سينما انجاميد. اکبر عبدی و نقش او در اين فيلم دليل اعتراض انصار حزبالله بود. حضور آنها در هشت سال دولت اصلاحات پررنگتر شد. هرجا دانشجويان بودند و هرجا سخنرانی بود و هرجا اصلاحطلبی میخواست سخنی بيان کند، لباسشخصیها هم در آنجا حضور پيدا میکردند و سخنرانی را برهم میزدند. از سردادن شعارهايی عليه دانشجويان تا قطع سخنرانی سخنرانان و حمله به محل سخنرانی، آنها همه کار میکردند. دو وزير (عبدالله نوری، وزير کشور وقت و عطاالله مهاجرانی، وزير ارشاد وقت) سيدمحمد خاتمی در نمازجمعه توسط همين افراد مورد حمله قرار گرفتند. بزرگترين چالش آنها حضور دکتر عبدالکريم سروش در دانشگاه بود و در آبان ۷۶ از ورود دکتر سروش به دانشگاه اميرکبير ممانعت به عمل آوردند. در دیماه سال ۷۷ نيز عليه آيتالله طاهری، نماينده ولیفقيه و امامجمعه اصفهان، در نمازجمعه شعار سر دادند و با پرتاب سنگ و چوب و آهن به طرف جايگاه نمازجمعه مانع از اقامه نماز شدند. اما اوج فعاليت آنها در حمله به خوابگاه دانشجويان در ۱۸تير ۱۳۷۸ است. جمعه ۱۸تير دانشجويان در اعتراض به توقيف روزنامه سلام، در خوابگاه کوی دانشگاه واقع در خيابان اميرآباد اعتراض میکنند؛ اعتراضی که میرفت با پراکندهشدن دانشجويان تمام شود، با حمله ناگهانی لباسشخصیها، به داخل کوی دانشگاه و خوابگاههای دانشجويی به يک حادثه تبديل میشود. به دنبال حضور نيروهای لباسشخصی در خوابگاه دانشجويان، نيروی انتظامی هم وارد خوابگاه میشود و با دانشجويان برخورد میکند. دو سال پس از اين رويداد قوهقضاييه نظری، فرمانده نيروی انتظامی وقت، را تبرئه کرده و فقط يک سرباز به نام اروجعلی ببرزاده، بهدليل دزديدن يک دستگاه ريشتراش محکوم شد. ۱۵۹نماينده مجلس ششم اين اقدام را محکوم کردند. در مردادماه سال ۱۳۷۹ مسئولان دفتر تحکيم وحدت از استانداری لرستان درخواست مجوز برای برگزاری هفتمين جلسه اين سازمان دانشجويی را کردند. پس از موافقت مسئولان وقت استانداری لرستان اين جلسه در تاريخ چهارشنبه دوم شهريور ۱۳۷۹ و با پيام محمد خاتمی در خرمآباد آغاز شد. پس از آغاز اجلاس عدهای لباسشخصی با تظاهرات و ايجاد تنش سعی در برهمزدن اجلاس را داشتند. اين تنشها تا روز سوم برگزاری اجلاس ادامه داشت و در اين بين از سخنرانی بعضی سخنرانان مدعو ممانعت بهعمل آمد. اين تجمع درنهايت باعث درگيری ميان لباسشخصیها و هواداران دفتر تحکيم وحدت شد. گروههای فشار با محاصره فرودگاه خرمآباد از حضور عبدالکريم سروش و محسن کديور در اردوی دفتر تحکيم وحدت جلوگيری و به ضربوشتم آنان پرداختند. يکی ديگر از اقدامات خودسرانه در دولت اصلاحات، ترور سعيد حجاريان بود. اين اتفاق به دست سعيد عسگر از نيروهای خودسر صورت گرفت. او به همراه محسن مرتضی مجيدی که موتور را میراند حجاريان را در ۲۲ اسفند ۱۳۷۸ روی پلکان ساختمان شورای شهر مورد سوءقصد قرار داد. گلوله شليکشده به گونه سعيد حجاريان اصابت کرد و وارد گردن او شد. حجاريان به طرز معجزهآسايی زنده ماند، با وجود اين وی تا به امروز از عوارض اين حادثه رنج میبرد.
نقش نيروهای خودسر در دولت احمدینژاد
در خردادماه سال ۸۴ موتورهای آشنا در تهران بودند که با عکس احمدینژاد رژه میرفتند. اينبار آنها ديگر مخالف دولت نبودند. نيروهای لباسشخصی يا همان انصار حزبالله از سال ۸۴ خيابانها را رها میکنند. حالا دولت ارزشی و مکتبی بر سر کار آمده است. آنها ديگر کاری ندارند. دانشگاه و خيابان و سينما و کتاب از اين پس توسط خود دولت کنترل میشود و نيازی نيست که آنها کنترلکننده باشند. دولت هم که حرف اضافی نمیزند که آنها بخواهند کفنپوش و فريادزنان به خيابان بيايند. البته تمام مدت هم نيروها مشغول ماهعسل با دولت نبودند. اسفندماه ۹۰ انصار حزبالله از سياستهای فرهنگی وزارت ارشاد دولت دهم عصبانی میشود. البته مدتهاست روابط شکرآب شده است. اظهارات مشايی مورد پسند آنها نيست. رفتار احمدینژاد را ديگر تاييد نمیکنند، اما درعينحال اعتراض چندانی هم نمیکنند. بارها منتقدان اين جريان اعلام کردند که زمان دولت اصلاحات کمتر از اين گفته شده بود، کفنپوش به خيابان میآمديد، اما چشم خود را روی رفتارهای دولت دهم بستهايد. به نظر میرسيد اين جريان خار در چشم و استخوان در گلو سکوت کرده بود. فقط در مقابل اکران فيلم «زندگی خصوصی» و «گشت ارشاد» نتوانستند سکوت کنند و با تجمع خود مانع از اکران آن فيلم شدند. البته يکبار هم در سخنرانی محمود احمدینژاد در شب ۱۴خرداد در حرم حضرت امام(ره) اعتراضاتی صورت گرفت، اما چون احمدینژاد هميشه به اعتراضات بیتوجه است به سخنانش ادامه داد. در طی دولت احمدینژاد اگر رفتارهای خودسرانهای هم بود بيشتر با مخالفان دولت صورت میگرفت. مانند آنچه بر علی لاريجانی در قم و سيدحسن خمينی در مرقد امام(ره) در سالگرد ارتحال پدربزرگش در سال ۸۹ رفت.
برخورد با خودسرها
علی يونسی سال گذشته در گفتوگويی که با روزنامه بهار داشت در ارتباط با حضور نيروهای خودسر در دولت اصلاحات و عدم برخورد با اين جريانها گفت: «اينها يک جريان هستند نه چند شخص. سياست وزارت اطلاعات در آن زمان محدودسازی گروههای فشار و خودسر بود و تا حدود بسياری هم موفق شد، ولی قوهقضاييه غالبا در مقام برخورد با گروههای افراطی منفعلانه و ضعيف عمل کرده است. زمانیکه من وزير شدم اعلام کردم با نيروهای خودسر برخورد میکنم. تقريبا به جز دو تا شهر همه جا تعطيل شد. اينها يک ويژگیهای شخصی دارند که خيلی گستاخ هستند و احساس امنيت هم میکنند. اين تشری که مدتی پيش مقام معظم رهبری به اينها زد تا مدتی به کما میروند ولی به شکل ديگر حتما شروع خواهند کرد.» البته او تصريح میکند که زورشان به اين گروهها نرسيد: «برای اينکه يک گروهی خودش را وابسته کرد به روحانيت که ما حريف آن نبوديم. ما حريف کسانی که لباس مقدس روحانيت را پوشيده بودند، نشديم. يکبار خود من هم رفته بودم به جامعه مدرسين میخواستم گزارشی بدهم. عدهای آنجا جمع شده بودند که کارشان همين است که يک زمانهايی بيايند بنشينند آنجا و شعار دهند. مزاحم من هم میشدند و من صلاح نمیدانستم خيلی با روحانيت در اين جهت درگير شوم ولی به طرق ديگری محدودشان کرديم.»حالا زمان آن رسيده است که برای حضور اين نيروهای خودسر در جامعه سياسی ايران پايانی نوشته شود. اگر دولت اصلاحات آنگونه که لازم بود نتوانست با لباسشخصیها برخورد کند و دولت اصولگرای احمدینژاد عزمی نداشت، ظاهرا مجلس اصولگرا میخواهد بساط لباسشخصیها را برچيند.