چهارشنبه 19 تیر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

کشمکش بر سر ترکيب کابينه! علی کشتگر

علی کشتگر
هيچ وطن‌پرست عاقلی پيدا نمی‌شود که از "تغيير رفتار" آيت‌الله خامنه‌ای در جهت خواسته‌های آزادی‌خواهانه مردم ايران خوشنود نشود. اما تصور اين معجزه که ديکتاتور بدون مواجهه با يک جنبش نيرومند اجتماعی ناگهان تصميم به قبول رأی و اراده مردم بگيرد يک ادعای خوش‌باورانه يا مغرضانه است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ويژه خبرنامه گويا

درهر چهار انتخابات رياست جمهوری ۱۶ سال گذشته مردم به آقای خامنه ای و سياستهای تندروانه جريان نظامی- امنيتی گوش به به فرمان او نه گفته اند. اما خامنه ای هربار به شکلی با رای و اراده مردم مقابله کرده است. اين بار هم بنای او تمکين نيست، مقابله است.

در انتخابات اخير،تصور خامنه ای آن بود که با جلوگيری از ورود خاتمی و هاشمی به ميدان رقابت، بدنه اصلاح طلبان و سبزها در انتخابات شرکت نمی کنند و در نتيجه روحانی و عارف صرفا نقش تزئينی خواهند داشت. اگر اين محاسبه درست از کار درمی آمد خروجی صندوقها يکی از نامزدهای اصول گرا بود که برای او فرق چندانی نمی کرد. اما به دلايلی که همه می دانيم اين خواب آقای خامنه ای تعبير نشد.

تقريبا از يک هفته پيش از روز رای گيری، نظرسنجی ها خبر از پيروزی روحانی می دادند. درست در همين روزها هم بود که خامنه ای به وسوسه بررسی مجدد صلاحيت روحانی دچار شد، تصميمی که گويا در ميان معتمدان رهبر و اعضای شورای نگهبان دو دستگی ايجاد می کرد و به ناچار رهبر از آن منصرف شد. البته درست در همين زمان آقای روحانی هم نامه ای به خامنه ای نوشته و در آن بر "مطيع و همراه" بودن خود تاکيد کرده است (به گفته محمد رضا باهنر). به هرحال خروجی صندوق ها نشانه انکارناپذير مقبوليت گفتمان جنبش سبز و اصلاح طلبی در ميان رای دهندگان بود. جشن مردم پس از پيروزی روحانی نيز معنايی جز اين نداشت. خامنه ای اين بار خروجی صندوق ها را پذيرفت، اما گردن گذاشتن به رای مردم فقط اين نيست. نخستين گام در تمکين به اراده مردم آن است که رهبر و دولت موازی بيت دست روحانی را در ترکيب کابينه خود و اتخاذ سياستهای سازگار با وعده های انتخاباتيش باز بگذارند و از مين گذاری و کارشکنی در مسير روحانی خودداری ورزند.

اين روزها مردم با بيم و اميد منتظر اعلام کابينه روحانی هستند تا درباره درجه همراهی خامنه ای با اراده مردم و ميزان وفاداری روحانی به وعده های خود داوری کنند!

هيچ وطن پرست عاقلی پيدا نمی شود که از "تغيير رفتار" آيت اله خامنه ای در جهت خواسته های آزاديخواهانه مردم ايران خوشنود نشود. اما تصور اين معجزه که آقای خامنه ای بدون مواجهه با يک جنبش نيرومند اجتماعی ناگهان خواب نما شود و در اين سالهای آخر عمر تصميم به قبول رای و اراده مردم بگيرد يک خيال باطل است. فقط در دموکراسی سياسی است که صندوق رای حرف آخر را می زند. آنهم نه هميشه و در همه موارد. چرا که بهترين دموکراسی ها نيز در بسا موارد خيابان و اعتصاب سياست را دگرگون می کنند!

ديکتاتورها فقط زير فشار جنبش های نيرومند اجتماعی و آنهم زمانی که احساس کنند شکست آنها از جنبش مردم محتمل است به فکر عقب نشينی و يا چرخش می افتند. تازه وقتی کار به اين جا می رسد نيز عشق قدرت بسياری ازآنان را از گوش فرادادن به ندای عقل بازمی دارد و لاجرم در آخرين مرحله حيات با تحميل جنگ و خشونت داخلی، آخرين ضربه را به مردم خود می زنند و می روند. در ايران دست کم از دوم خرداد ۷۶موازنه قوای اجتماعی تا آنجا که به صندوق های رای بازمی گردد به زيان ولايت فقيه که نماد ديکتاتوری مذهبی است برهم خورده است. اما در همه اين مدت ۱۶ ساله هيچ نشانه ای که حاکی از تمکين آيت اله خامنه ای و عقب نشينی در برابر رای و اراده ملی باشد مشاهده نشده است. آيت اله خامنه ای وقتی پس از همه سخت گيری ها و فيلترهای امنيتی و شورای نگهبان، بازهم در برابر سونامی آرای مردم غافلگير می شود به جای احترام به رای مردم به ضديت با آن برمی خيزد. از دو راه:
۱-تقلب و دست کاری در آرا
۲-قبول تاکتيکی پيروزی کانديدای نامطلوب به قصد خنثی کردن و فلج کردن نهاد انتخابی.

خامنه ای با توجه به تجربه کابينه نخست دولت خاتمی، تصميم دارد که از آغاز در گزينش و چينش وزرای دولت روحانی دخالت کند. از شيوه برخورد رسانه های رسمی، نمايندگان اصول گرای مجلس، و تريبون های نماز جمعه که پس از پيروزی روحانی حملات لفظی و دشنام گويی عليه گفتمان اصلاح طلبی و چهره های شاخص آن را تشديد کرده اند. می توان به مکنونات قلبی خامنه ای پی برد و حدس زد که روحانی از آزادی چندانی برای برگزيدن وزرای کليدی کابينه خويش برخوردار نيست . خامنه ای و دولت موازی نظامی-امنيتی ها عزم خود را جزم کرده اند که حتی الامکان از ورود چهره های شاخص اصلاح طلب در کابينه بويژه از تصدی آنها بر وزارت خانه های اطلاعات، کشور، علوم، ارشاد و خارجه که مراکز نفوذ دولت موازی بيت به حساب می آيند، ممانعت به عمل آورند. آنها می دانند که ترکيب کابينه جديد به جامعه پيام می دهد. اگر ترکيب اين کابينه با رای مردم سازگار باشد اميدها و انتظارها در جامعه افزايش می يابد و طيف شکست خورده اصول گرا بويژه جناح افراطی آن دچار ريزش و افت روحيه می شود و اين درست همان چيزی است که آيت اله خامنه ای می کوشد با دخالت در ترکيب کابينه بويژه در مساله وزارت اطلاعات که ابزار مهم خامنه ای در سرکوب است از آن اجتناب شود. نماينده خامنه ای در کيهان(حسين شريعتمداری) در سرمقاله يکشنبه ۱۶ تير با جملاتی تهديد آميز خطاب به روحانی چنين می نويسد: "سخن اين است و يک کلام هم بيش نيست که حضور اصحاب فتنه در کابينه رئيس جمهور منتخب بدون کمترين ترديد، آسيب های جدی به نظام و مردم پاک باخته اين مرزوبوم به دنبال دارد و در اين ميان دکتر روحانی به يقين اولين قربانی خواهد بود." شريعتمداری ورود عناصر و چهره های وابسته به "فتنه" در کابينه را "ساختار شکنی" می خواند و اظهار اميدواری می کند که آقای روحانی از چنين کار خطرناکی بپرهيزد. او پا را از اين هم فراتر می گذارد و روحانی را از اين که حمايت سبزها و اصلاح طلبان را در انتخابات پذيرا شده مورد سرزنش قرار می دهد: "کيهان قبل از انتخابات با توجه به حمايت برخی از سران و عوامل فتنه آمريکايی- اسرائيلی ۸۸ بيم آن داشت که ايشان با جريان بدنام مورد اشاره گره خورده باشد و هنوز هم بر اين باور است که آقای روحانی نبايد اعلام حمايت آنها را می پذيرفت." روزنامه جوان ارگان سپاه پاسداران نيز در مقاله ای با عنوان "اعتدال و انقلاب" (به تاريخ ۱۷ تيرماه) به روحانی هشدار داده است که هرگونه نزديکی به سياستهای اصلاح طلبان و نرمش در برابر آمريکا، اسرائيل، دوری از خط انقلابی امام و رهبری است و مردم چنين راهی را تحمل نخواهند کرد. در اين مقاله آمده است:
"تجربه "اصلاحات" نشان می دهد که دکتر روحانی بايد هرچه سريع تر مراد خود از "اعتدال" را تبيين کند تا جريانات مختلف سياسی بتوانند خود را در نسبت با آن تنظيم نمايند"."آيا اعتدال يعنی حرکت در بين حق و باطل؟ آيا می توان اعتدال را حد وسط خير و شر هم دانست؟ "اشداء علی الکفار و رحماء بينهم" چگونه بر مسئله اعتدال سوار می شود؟ درست است که با دوستان بايد ميانه رو بود اما در مقابل استکبار چه بايد کرد." "آنچه لزوم تفسير دکتر روحانی از اعتدال را لازم تر می نمايد نگرش امام به صحنه جهانی است. دکتر روحانی بايد بتواند بين روح اسلام انقلابی که امام آن را بزرگ ترين دستاورد جنگ تحميلی می دانست و اعتدال مد نظر جمع بندی و تجميع نمايد. در مقابل استکبار چگونه بايد عمل نمود؟ وقتی امام با صراحت و خارج از عرف حاکم بر روابط بين الملل می فرمايد:"ما درصدد خشکانيدن ريشه های فساد صهيونيسم، سرمايه داری و کمونيسم هستيم" دکتر روحانی می خواهد اين خشکاندن را چگونه به انجام رساند؟ وقتی امام از تهران برای يک نفر در لندن حکم اعدام صادر می کند(سلمان رشدی) و هم آنجا می گويد "من بيم از آن دارم که تحليلگران امروز ده سال ديگر بر کرسی قضاوت بنشينند و بگويند صدور حکم اعدام خلاف عرف ديپلماسی بوده است" چگونه بايد اعتدال را فهميد. آيا آنان که امام می گويد ده سال ديگر قضاوت خواهند کرد که حکم خلاف عرف حاکم بوده است می توانند پيروان اعتدال باشند؟ وقتی امام می فرمايد: آنان که می گويند: ما تندروی کرده ايم و جمهوری اسلامی سبب دشمنی ها شده و ملت ايران از چشم شرق و غرب افتاده، خوب است به اين سئوال پاسخ دهند که ملت های جهان سوم و خصوصا ملت ايران چه موقع نزد غربی ها و شرقی ها اعتبار داشته اند که امروز بی اعتبار شده اند؟ از موضع اعتدال در سياست خارجی دفاع می کند؟ در اين که اسلام دين عدالت و اعتدال است اجماع وجود دارد. اما برای چه و چگونه و کجا و با کی و ده ها سئوال ديگر فهم اعتدال را روشن می کند." "اما اگر در حوزه ضروريات دين و اجرای حدود الهی باشد گذشت از تخلف می تواند دوران اصلاحات را از بعد فرهنگی ورسانه ای يادآور شود. اگر در سياست خارجی امام شاخص است نمی توان از وی شنيد که اسرائيل بايد منهدم شود و آن را در بزرگراهای کشور نصب نمود اما شاگردان امام بگويند "ما با اسرائيل جنگی نداريم" لذا اگر دکتر روحانی ظرافت و اغناگری لازم را به کار نگيرد، اولين متهم در حوزه گفتمانی وی، امام (ره) خواهد بود."

آخرين سرمقاله حسين شريعتمداری با عنوان "رفيق قافله نيستند" مورخ چهارشنبه ۱۹ تيرماه ضمن تکرار هشدارها و تهديدهای گذشته خطاب به روحانی، خبر از بالا گرفتن کشمکش های پنهانی بر سر ترکيب کابينه روحانی می دهد. در اين "وجيزه " نماينده خامنه ای در کيهان می نويسد:
"دکتر روحانی اگر چه هوشمندتر از آن است که در چنبره فريب اصحاب فتنه آمريکايی- اسرائيلی ۸۸ گرفتار شود و به عنوان عضو چندين و چند ساله شورای عالی امنيت ملی با نشان اعتماد نمايندگی رهبر معظم انقلاب نمی تواند از هويت واقعی و افشا شده جماعت فتنه گر بی خبر باشد ولی شواهدی در دست است که از طراحی يک پروژه وارونه برای تخريب و نهايتا ناکامی ايشان در مسئوليت خطيری که برعهده گرفته است حکايت می کند، اين پروژه که مدعيان اصلاحات و اصحاب فتنه با پوشش بازگشت به سال ۸۴ از آن ياد می کنند، شامل دو بخش به هم چسبيده "ورود" و "تخريب" است." "آقای روحانی رئيس جمهور منتخب مردم است و انتخاب اعضای کابينه حق قانونی ايشان است ولی با شناختی که می دانيم از اصحاب فتنه دارند، نبايد جانب احتياط را از دست بدهند و کسانی را به همکاری در دولت خويش دعوت کنند که ننگ وطن فروشی در فتنه آمريکايی- اسرائيلی ۸۸ را بر پيشانی دارند، آنها رفيق قافله ايشان نيستند..."

خوشباوری محض است اگر بپذيريم که روزنامه هايی مثل کيهان، جوان و تريبون هايی که فرياد هشدار و تهديد امثال احمد خاتمی و سرداران سپاه از آن شنيده می شوند، بدون هماهنگی با بيت رهبری چنين گستاخانه عمل می کنند! خوشباوری محض است اگر تصور کنيم که خامنه ای به صرف رايی که مردم به صندوق ها ريخته اند به چرخش سياسی و يا عقب نشينی تن می دهد. البته بسياری از مردمی که به اميد تغيير به روحانی رای داده اند، از ماهيت واقعی "مردم سالاری دينی" آقای خامنه ای و خصومت وی با آرای مردم تجربه و آگاهی کامل دارند. رای آنان ابراز مخالفت دوباره و چند باره با ديکتاتوری آقای خامنه ای و ايادی او است. پيامی است به پاسداران به نظاميان و به جهانيان برای تغيير آرام و بدون خشونت وضع فاجعه بار و تحمل ناپذير کنونی. اين پيام قطعا ديکتاتور را منزوی تر و صحابه نظامی او را مردد می کند، اما بعيد است که در غياب جنبش متشکل و فراگير، ديکتاتور را به همراهی با خواسته های مردم وادارد.

حکومت آقای خامنه ای در دو دهه گذشته محل تلاقی و پيوند ايدئولوژی شبه بت پرستی ولايت مطلقه فقيه و منافع اقتصادی نيروهای نظامی- امنيتی که اين ايدئولوژی را ابزار کسب قدرت بی پاسخ و ثروت بی حساب کرده اند، بوده است. در فرايند بيست ساله گذشته اين پيوند روز به روز عميق تر و جدائی ناپذيرتر شده است. خامنه ای امروز تکيه گاهی مگر همين مافيای نظامی- امنيتی که اهرم اصلی قدرت را در اختيار گرفته است ندارد. علی خامنه ای نه خود قصد آشتی با رای مردم دارد و نه مافيای نظامی اقتصادی دست پرورده او به چنين تحولی رضايت می دهد. آنها حاضر نيستند کنترل و نفوذ خود را بر وزارتخانه های کليدی از دست بدهند.

وخامت اوضاع اقتصادی و اجتماعی، رشد روز افزون بيکاری، فقر و گرانی و از همه مهمتر حس بی حقی و بی آيندگی در ميان نسل جوان کشور، نطفه های خطرناکی را در بطن جامعه ايران می پرورانند. ايران در آستانه انفجار است اگر انتخاب روحانی آخرين پيام آشتی جويانه مردم برای تغيير آرام وضع موجود بی پاسخ و بی اثر بماند صبر ملت لبريز خواهد شد. شايد اين آخرين فرصت برای تغيير آرام قدرت باشد.

اصرار خامنه ای به حفظ وضع موجود به تدريج مردم را به اين نتيجه خواهد رساند که بدون برچيدن بساط ولايت فقيه هيچ گرهی از کلاف درهم پيچيده جامعه ايران گشوده نخواهد شد.

علی کشتگر


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016