گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
24 تیر» ديگر نمیتوان! عمادالدين باقی30 دی» حق "آزادی بيان و مطبوعات" و چالشهای آن (بخش دوم)، عمادالدين باقی 30 دی» حق "آزادی بيان و مطبوعات" و چالشهای آن، عمادالدين باقی 6 دی» انتخابات فرصت بالندگی است نه جنگ، انتخابات و حقوق شهروندی در گفتوگو با عمادالدين باقی 22 مهر» سازمان و ايدئولوژی انجمن حجتيه، بازخوانی يک کتاب پس از ۳۰ سال (بخش سوم)، عمادالدين باقی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! شمارههای به جای آدمها، تأملی در بشر عصر ديجيتال، عمادالدين باقیتحولی که در راه است آنقدر گسترده است که همه انسانهای امروز در حالتی از بهت عميق و گاه ناخودآگاه بهسر میبرند زيرا پيش از آنکه بتوانند آن را احساس کنند و درک کنند، تحول رخ داده است. اين تحول در همه زمينههای عاطفی، عقلانی، هنر، صنعت، خانواده و اخلاق در حال رخ دادن است و آنقدر سريع است که بهتر است بگويم رخ داده استدر جهان مدرن حقوق بشر نفوذ روزافزونی پيدا می کند. در جهان سنتی هويت انسان ها با مليت و مذهب و نسب و نژاد تعريف می شد. ارزش هرکس بستگی داشت به مذهب و عقيده او يا نژاد يا مليت يا نسب او . نازيست ها نژاد خود را برتر و بقيه را پست تر می دانستند(و می دانند) و قوم يهود نژاد خود را پاک ترين نژاد می خواند . به همين دليل ازدواج زن يهودی با غير يهودی را حرام می دانند زيرا باعث اختلاط خون ناپاک با اين نژاد می گردد. هنوز هم در همه جای جهان اين ممنوعيت سخت، ادامه دارد و با مجازات روبروست. انسان مؤمن و غير مؤمن از لحاظ حقوقی مساوی نبوده و نيستند .( در اين زمينه بنگريد به بحث مبسوطی تحت عنوان :"حقوق بشر يا حقوق مؤمنان" در وب سايت نگارنده). اما در عصر حقوق بشر، انسان از زير خروارها صفات عرضی و تعلقات قومی و مذهبی و نژادی و سببی و نسبی و زبانی بيرون آمده و خودش به عنوان:«انسان به ما هو انسان» مطرح می شود و منهای همه آن پسوندها و صفات، دارای حقوق و ارزش هايی يکسان به شمار می رود؛ نه اينکه انسان ها بدون هويت می شوند و هرهری مذهبی يا بی آيينی تشويق می شود بلکه حوزه آنها از حوزه حقوق تفکيک می شوند. چه بسا در اين شرايط انسان ها دارای عقايد و آيين هايی آگاهانه تر و راسخ تر از پيش هستند بدون اينکه به يکديگر بخاطر اين تعلقات آسيبی برسانند و امنيت آنان در داشتن عقيده و مرام و مليت و نسب متفاوت بيشتر است. درست در چنين زمانی که انسان، عريان از تعلقات سربر می آورد و هويت های مختلف، فرعِ بر انسان بودن اوست ، همين انسان ها به مجموعه ای از شماره ها فروکاسته می شوند. هويت و نام آدم آدم ها به شماره هايی تقليل می يابند. ديگر شما را به نام و نام خانوادگی و مشخصات شناسنامه ای صدا نمی زنند. هر کس ، يک شماره است. برخی شماره ها موقتی و برخی دائمی اند. قبلا وقتی به بانک يا نانوايی يا فروشگاه ها و اداره هايی می رفتيد در صف می ايستاديد و يک آدم با تمام موجوديت اش در صف بود. اگر فردی از راه می رسيد و داخل صف می شد به آسانی می شد تجاوز او را تشخيص داد و اعتراض کرد و او را درجای خودش فرستاد. اگر لحظاتی نياز داشتيد از صف خارج شويد و کسب اجازه می کرديد موقع بازگشت چون شما را به چهره و با رنگ و لباس و صفات ظاهری می شناختند در جای خود قرار می گرفتيد. اگر فرزندتان در خانه تنها بود و دلهره داشتيد و يا بيماری تان اجازه توقف طولانی در صف نمی داد با آدم هايی که واجد درک هستند توافق می کرديد و خارج از نوبت، کار خود را انجام می داديد.البته امکان پارتی بازی و تبعيض از سوی مديران اداره يا مغازه عرضه کننده خدمات و محصولات هم بيشتر بود و آنها از اين راه برای خود امکان مبادله و رشوه و پارتی بازی ايجاد می کردند اما امروز وقتی به صف بانک می رويد از يک دستگاه که ماشين بی احساسی است شماره ای می گيريد و در صف می ايستيد. ممکن است آقای شماره هشت نزد کارپرداز باشد و شما شماره نود باشيد ولی فقط ده نفر آنجا حضور داشته باشند. بقيه با گرفتن شماره و برآورد زمانی که نوبت شان می شود از محل خارج شده اند تا در موقع خود بازگردند. آدم هايی در آنجا نيستند که در صورت نياز توافق کنيد. شماره هايی هستند که در نوبت قرار دارند و يک ماشين اتوماتيک آن را به حافظه سپرده و بدون اينکه شما را بشناسد و نام تان را بداند و اساسا برايش اهميت داشته باشد که شما که هستيد؟ چه شخصيتی داريد؟ از نظر اجتماعی آدم مهمی هستيد يا بيکاره؟ در خانه بيمار يا فرزند تنا داريد يا نداريد؟ فقط به شماره صدايتان می کند. ممکن است نياز داشته باشيد با ديگران توافق کنيد اما لزومی ندارد آدم ها آنجا باشند، شماره ها مهمند که هستند و نمی توانيد از آنها اجازه بگيريد. ممکن است يک نفر منصرف شود و شماره بيست را به فردی که از راه می رسد بدهد و او خيلی زودتر از شما کارش انجام شود، شماره ها مهم هستند نه آدم ها و نيازهای شان. اين شماره ها به راحتی قابل تعويض هستند چون معرف شما، چهره و نام و نام خانوادگی و عکس و هويت های ديگر نيست، شماره ای است که هر کس داشته باشد فرقی نمی کند و می تواند جای شما را بگيرد چه فيلسوف باشد چه جاهل، همه مساويند.اينها قصه شماره های موقت است و شماره دائمی شما هم شماره کارت ملی است که به جای تمام هويت های شما نشسته و تبديل به علامت اختصاری آنها شده است. اگر وضع به همين منوال ادامه پيدا کند و روزی به جای نام و نام خانوادگی تان (که تا حدودی بيانگر مليت و تبار و مذهب تان هم می شود) شما را آقای X صدا کنند چه احساسی خواهيد داشت. «سلام آقای ايکس»! چه احساسی داريد وقتی شماره ای بيش نيستيد؟ شماره هايی که اعتبارشان برای مدت معينی است. به نظر می رسد با فروکاستن آدم ها به شماره ها، تعلقات مذهبی و نژادی و قومی و زبانی و غيره از ميان رفته و انسان ها برابرتر می شوند اما مدت ها پيش از ورود بشر به عصر ديجيتال، او اين نوع يکسانی را به نوع ديگری در جامعه بسته زندان تجربه می کرد. در زندان ها هر کس به محض ورود تبديل به يک شماره می شد و اين شماره بر سينه اش نصب شده و عکس می گرفت. اکنون اين شيوه تعميم يافته است. اکنون در بسياری از موقعيت های اجتماعی، تفاوت آدم ها در تفاوت شماره هاست نه چيز ديگر. آيا آدم ها اينگونه مساوی تر می شوند؟ آيا اين رخداد محصول برابری انسان هاست يا برابری انسان ها محصول آن خواهد بود؟ تکنولوژی به جای اخلاق اگر عصر کشاورزی، انقلابی را در تمام شئون زندگی بشر از صنعت و اخلاق و سياست و خانواده برانگيخت و ،انقلاب صنعتی هم در همه اين زمينه ها تحولاتی پديد آورد و فلسفه و الهيات و بوی غذا و صداها را هم تغيير داد اما عصر ديجيتال هم دارد تحولات گسترده ای را در تمام شئون زندگی بشر رقم می زند. ماهواره و رسانه های کاملا فردی شده ای مانند موبايل و ايميل چنان استقلالی را برای افراد از دوران کودکی ايجاد کرده و نفوذ خانواده را کاسته اند و تربيت ها و آموزش ها دارای منابع گوناگون و سرسام آور شده اند و انسان به گذشته ها و آينده ها و سرزمين های بسيار دور پيوند خورده است که انسان جديدی در حال متولد شدن است و نسل ما را از هم اکنون که در حيات هستيم به تاريخ سپرده است. تحولی که در راه است آنقدر گسترده است که همه انسان های امروز در حالتی از بهت عميق و گاه ناخودآگاه بسر می برند زيرا پيش از آنکه بتوانند آن را احساس کنند و درک کنند، تحول رخ داده است. اين تحول در همه زمينه های عاطفی، عقلانی، هنر، صنعت، خانواده و اخلاق در حال رخ دادن است و آنقدر سريع است که بهتر است بگويم رخ داده است. شايد در آينده خيلی نزديک ديگر مجبور باشيم بسياری از آموزه ها و آموزش ها را به بايگانی تاريخ بسپاريم و از آنها (که تا ديروز تاروپود زندگی مان را در خود گرفته بود و تعصب و کين می ورزيديم و حادثه ها می آفريديم)به عنوان آنچه در گذشته بوده اند سخن بگوييم. در اينجا فقط به نمونه ای از آن اشاره می کنم. دکتر حسين قاضيان در نشستی از حضور دستگاه های شماره انداز در بانک ها به عنوان وسيله ای که مشکل صف و رعايت نوبت در صف را به عنوان يک مسئله اخلاقی حل کرده و مشکلات اخلاقی آن را موضوعاً منتفی کرده سخن می گفت اما در اينجا می خواهم بگويم که تکنولوژی در بسياری از امور جايگزين اخلاق و حقوق می شود. اکنون با فراگير شدن نظام شماره ها و آدم های شماره ای، ديگر نيازی به اخلاقيات مربوط به برخی از زمينه ها نيست. افراد در صف برای اينکه زودتر به کار خود برسند ،نوبت همديگر را ضايع می کردند، دروغ می گفتند، جدل می کردند و بايد در کلاس و مدرسه و خانه و مسجد در "فضيلت تقدم" و ارزش اخلاقی آن سخن می گفتند. اما وقتی آن صف وجود نداشته باشد و با گذاشتن يک ماشين که برگ نوبت برای هرکس صادر می کند و مشکل را حل کرده است ديگر نيازی به آن اخلاقيات نيست. نظام حقوقی هم تحت تأثير قرار می گيرد زيرا مسئله اجحاف و رشوه گيری های ناشی از تبعيض و پارتی بازی در اين امور و جدل ها و نزاع های حاصل شده در صف ها و مکان هايی که محل اصطکاک منافع بود خودبخود حل شده است. تکنولوژی در حال از بين بردن موضوع و اصل ارتباطات و موقعيت های مذکور است. پرداخت قبوض از طريق بانک و شعب بانک ها تقريبا در حال از بين رفتن هست و مردم از روش های ديگر نظير پرداخت با تلفنبانک، يا خودپرداز يا اينترنت عمل می کنند و همه اينها اخلاق نوينی را اقتضا می کند. اکنون به جای آدم ها با ماشين ها سروکار داريم. دستگاه پول شما را می خورد بدون اينکه به حساب مقصد واريز شده باشد، کارت شما را ضبط می کند، حساب شما مورد حمله هکرها قرار می گيرد و خالی می شود، قبض پرداخت می شود اما پيغامی ارسال نمی شود. گاهی هم رقم بدهی قبض با رقم اعلامی سيستم روباتيک متفاوت است و سرگردانی بيشتر می شود و کسی نيست که توضيح بدهد. در شرايطی که مبلغی برای شما حياتی است و به اميد خودپردازهای هميشه آماده به خدمت پولی کنار نگذاشته ايد سيستم اعلام می کند:موجودی نيست. اگر قبلا فردی پشت خط تلفن پاسخگو بود و به کم کاری دستگاه مربوطه اعتراض می کرديد، گاهی با دشنام و مشاجره خودتان را تخليه روانی می کرديد، با توضيح دادن، حس همدلی و همکاری او را بر می انگيختيد، يا صدای تان را به گوش کسی می رسانديد اکنون يا انسرينگ شما را مدت ها پشت خط معطل می کند و به شما نوبت می دهد و موجود زنده ای آنطرف خط نيست که عصبانيت خود را نشان دهيد يا پاسخی از او بگيريد. طرف مقابل هم با گذاشتن يک انسرينگ از خود رفع تکليف کرده است.ديگر با يک پديده روباتيک سروکار داريد نه يک کارمند دارای احساس و شعور و تکليف و مسئوليت. همانطور که عصر ديجيتال، نظام حقوقی تازه ای را می طلبد نظام اخلاقی سنتی هم در حال پوست انداختن است و ما وارد دوره اخلاق عصر ديجيتال می شويم. هفته نامه آسمان، شماره۵۱، شنبه ۲۹ تير ۱۳۹۲ ص۵۲ Copyright: gooya.com 2016
|