پنجشنبه 25 مهر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

همجنس‌گرايان ايران، بی‌دفاع‌ترين گروه اجتماعی، بهروز ستوده

بهروز ستوده
دفاع از حقوق بشر را نمی‌توان به دفاع از گروه خودی تقليل داد و نقض حقوق گروه‌های ديگر را به ديده اغماض نگريست، تابوهای جامعه سنتی و به‌شدت زير بمباران تبليغاتی حکومت اسلامی، نبايد مدافعان حقوق بشر را در دفاع از گروه‌های اجتماعی مطرود جامعه، دچار ترس و ترديد سازد، موجوديت دگرباشان و همجنس‌گرايان را بايد به‌عنوان يک گروه اجتماعی پذيرفت

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ويژه خبرنامه گويا

چند روز پيش در کنار خبر تصويب و قانونی شدن ازدواج با فرزند خوانده توسط شورای نگهبان جمهوری اسلامی که براستی ياد آور و باز توليد اعمال شنيع و غير انسانی دوران برده داری کهن است ، خبر ديگری نيز در برخی از نشريات جمهوری اسلامی مبنی بر متلاشی شدن يک شبکه بزرگ "شيطان پرستی و همجنس بازی" توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کرمانشاه ، درج گرديد که اين خبر برخلاف خبر اول ، بازتابی در مجامع و گروههای مدافع حقوق بشر در ايران و خارج از کشور پيدا نکرد! چرا که در جامعه ای کم و بيش سنتی با حکومتی مذهبی و قوانين شرعی بر فراز آن ، حتی سخن گفتن از مقوله ای بنام همجنس گرائی ميتواند جرم محسوب شود تا چه رسد به اينکه کسی بخواهد مدافع حقوق همجنس گرايان گردد و نسبت به ظلم و جنايتی که جمهوری اسلامی در حق اين گروه اجتماعی روا ميدارد اعتراض نموده و خود را در مظان طرفدار"همجنس بازی" قرار دهد! ابتدا بدنيست در اينجا خبر مربوط به سرکوب "شبکه شيطان پرستان و همجنس بازان" را از قول خبرگزاری مهر نقل نمايم :
"يک باند همجنس بازی و شيطان پرستی متشکل از چند ده نفر به همراه چند تبعه خارجی از کشورهای عراق و بعضی از کشورهای منطقه پس از مراقبت و تحت نظر بودن چند ماهه توسط نيروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دستگير و متلاشی شدند ، اين گروه که به بهانه برگزاری جشن تولد در يکی از تالارهای شهر به رقاصی و ... مشغول بودند، دستگير و به مراجع ذيربط تحويل داده شدند.در اين گروه مسائلی مثل ترويج نمادهای شيطان پرستی ، مورد ازدواج همجنسگرايان و ... انجام می شد و در حال انجام اقداماتی برای گسترش فعاليت های خود بودند .گفتنی است برخی جريانات خارجی با اعزام افرادی از گروه های شيطان پرستی و همجنس گرايی به کشور از مدتها پيش در صدد ترويج فساد در داخل کشور هستند."

قبل از هر چير ، توضيح اين نکته ضروری است که در ادبيات و فرهنگ جمهوری اسلامی ، واژه "همجنس باز" معادل واژه "همجنس گرا" بکار ميرود و علت بکار بردن واژه "همجنس باز" بجای واژه"همجنس گرا" توسط واژه سازان حکومت اسلامی چيزی نيست مگر زشتی و قبح "همجنس گرائی"را در اذهان تداعی نمودن ، چون همانطوريکه ميدانيد در زبان فارسی هرگاه پسوند "باز" به پاره ای از کلمات اضافه شود ، انجام کار و صفت زشتی را به فاعل آن کار نسبت داده ميشود ! برای مثال: قمار باز ، حقه باز ، بچه باز ، زن باز و غيره که تمامی اين کلمات حامل بار منفی و عمل زشتی است . همچنين در خبر بالا دو واژه همجنس گرائی و شيطان پرستی را در کنار يکديگر نهاده اند تا قرابت اين دو مقوله را به يکديگر نشان دهند و بدين ترتيب راه را برای اثبات شيطان صفتی و سپس ايجاد کينه و تنفر از اين گروه اجتماعی در اذهان عمومی هموار سازند.

نگارنده قصد ندارد که در اين نوشته به قضاوت و ارزش گذاری در مورد گروههای اجتماعی دگرباشان جنسی و جنسيتی که در حيطه تخصصی علوم پزشکی و روانشناسی و ژنتيک است و پرداختن به آن در صلاحيت نگارنده نيست وارد شود ، ولی همين قدر ميداند که در کشورهای پيشرفته ، عليرغم تبليغات وسيع کليسا و محافل مذهبی عليه اين گروه اجتماعی ، حقوق همجنس گرايان از طرف دولت ها برسميت شناخته شده است ، تحت حفاظت قانون قرار گرفته اند و از حقوق مساوی با ساير شهروندان کشور برخوردار شده اند . در بسياری از اين کشورها يک انسان همجنس گرا ميتواند با شريک زندگی خود به عنوان يک واحدخانوادگی در جامعه حضور داشته باشند و از کليه حقوق قانونی که يک واحد خانواده سنتی مرکب از زن و شوهر و بچه هابرخوردارند، بهره مند گردند ، در کشورهای پيشرفته اروپائی و امريکائی بسياری از همجس گريان دارای فرزند و يا فرزندانی هستند که مانند بچه های ديگر به مدرسه ميروند و با بچه های ديگر بزرگ ميشوند و وارد جامعه ای ميگردند بدون اينکه کسی به آنان توهين کند و يا تحقير نمايد . در سالهای اخير همجنس گرايان ايرانی ساکن کشورهای اروپائی و امريکائی نيز نهادها وتشّکل هائی برای دفاع از حقوق خود و حمايت از همجنسان خود در ايران بوجو آورده اند ، گرچه احمدی نژاد رئيس جمهور سابق حکومت اسلامی ، در يکی از سفرهايش به نيويورک در جواب خبرنگاری که از او در مورد وضعيت همجنس گرايان در ايران پرسيده بود گفت که : «مادر ايران همجنس باز نداريم ، در ايران چنين چيزی اصلا وجود خارجی نداره من نمی دونم چه کسی به شما اين حرف را بشما زده » ! و پُرواضح است که لازم نيست کسی چيزی در اين مورد به خبرنگار نگار خارجی گفته باشد ، فقط رجوع به تعداد اعدام ها و سنگسارها در ارتباط با جرائم جنسی در ايران ، خود بهترين گواه بر دروغگوئی احمدی نژاد و ساير سران جمهوری اسلامی است.

با اين مقدمه که به درازا کشيد منظور نگارنده از نوشتن اين مطلب ، هشدار به گروهها و نهاد مدافع حقوق بشر ايرانی است که وقتی پای دفاع از دگر باشان و همجنس گرايان ايران به ميان ميايد ، دست و پايشان ميلرزد و از ترس اينکه مبادا جمهوری اسلامی و بخش عقب مانده و سنتی جامعه ايران انگ "ضداخلاق" برپيشانی آنان بزنند ، در مقابل جناياتی که ولايت مداران اسلامی بر اين دسته از هموطنان ما روا ميدارند سکوت اختيار ميکنند و فراموش مينمايند که حقوق بشر ، حقوق گزينشی نيست که بتوان بر اجرای بخشی از آن تأکيد نهاد و بخش ديگری را به هر دليلی مسکوت گذارد و يا اينکه اجرای آنرا به آينده ای نامعلوم موکول نمود . مادام که يک گروه و نهاد اجتماعی ، خود را طرفدار اعلاميه جهانی حقوق بشر ميداند و خواهان رفع تبعض ها و ظلم ها و بی عدالتی ها و ستم هائی ميگردد که در جامعه وجود دارد ، فراموش کردن ظلمی که بر يک گروه اجتماعی وارد ميشود از طرف مدعيان مدافع حقوق بشر توجيه پذير نيست و از آنجائی که همجنس گريان نيز يک گروه اجتماعی را تشکيل ميدهند که در ايران پيوسته در معرض آزار و اذيت اند ، وظيفه نهادها و گروههای حقوق بشر ی است که از حقوق شهروندی و انسانی آنان دفاع نمايند.

علت اينکه دستگاه امنيتی و قوه قضائيه آدمکش جمهوری اسلامی که معمولاً حاضر نيستند کوچکترين خبری در مورد دستگيری های فعالان سياسی و اجتماعی منتشر شود ، اجازه ميدهند خبر مربوط به دستگيری "شيطان پرستان و همجس بازان" در نشريات جمهوری اسلامی ، با آب و تاب منتشر گردد ، فقط به اين علت است که گردانندگان ماشين سرکوب و تبليغ جمهوری اسلامی ، بخوبی ميدانند که اين دسته از گروههای اجتماعی ستمديده ، فاقد حمايت و پشتيبانی از جانب نهادهای و گروههای حقوق بشری ميباشند و چه بسا بسياری از مردم ناآگاه ايران، از سرکوب و مجازات گروههائی که با برچسب "شيطان پرست و همجنس باز" نام گذاری شده اند ، خوشحال و اقدام جمهوری اسلامی را در دستگيری و مجازات آنان مورد تأييد قرار دهند ! و فاجعه از همين جا آغاز ميشود که جامعه مدنی و کنشگران آن ، از ترس نزديک شدن به يک "تابو" ، چشمان خود را بر روی سرکوب و شکنجه يک گروه اجتماعی می بندد ، که متآسفانه جامعه مدنی ايران و کنشگران سياسی و اجتماعی اين کشور ، بعد از انقلاب ۵۷ و استقرار رژيم جمهوری اسلامی ، بهای سنگينی را بابت سکوت در قبال سرکوب و شکنجه و قتل گروههای اجتماعی غير خودی پرداخته اند .

پس از اعدام های پشت بام مدرسه علوی ، محل اقامت موقت خمينی ، حجت الاسلام خلخالی ساطور قصابی خود را برای برخی از گروههای اجتماعی تيز کرد و در سکوت و يا رضايت ضمنی جامعه مدنی ايران به کشتار آن گروهها پرداخت ، برای نمونه در اينجا به اختصار به سه مورد اشاره ميکنم:

۱ - تخريب قلعه "شهرنو" و اعدام های بی محاکمه و خيابانی برخی از زنان بينوای تن فروش و سپس اعدام های فله ای و بدون محاکمه قاچاق چيان خرده پای مواد مخدر ، هيچگونه مخالفتی در جامعه مدنی و انقلاب زده ايران آن روزها را برنيانگيخت ، و چه بسا برخی ازگروههای سياسی و روشنفکران انقلابی ايران آن زمان ، اعدام های خلخالی ديوانه را در جهت پاک ساختن جامعه از مفاسد اجتماعی ، اقدامی مفيد ارزيابی ميکردند!

۲ – تصفيه و اعدام پيروان آئين بهائی از فردای انقلاب ۵۷ توسط آخوندهای تازه به قدرت رسيده که کينه ای صد ساله از بهائيان ايران در دل داشتند آغاز شد ، عضويت در "فرقه ضاله بهائی" ، اتهامی بود که حکومت نوپای اسلامی با توسل به آن ، چند صد تن بهائيان ايران را پس شکنجه های وحشيانه اعدام نمود . شکنجه و اعدام بهائيان ايران در سالهای اوليه انقلاب ، اعتراض جامعه روشنفکری و سازمانها وگروههای سياسی آن زمان را در پی نداشت ، و چه بسا برخی از احزاب و گروههای سياسی در آن زمان ، با زدن برچسب "جاسوسی" به بهائيان ايران ، شکنجه و اعدام آنان را توسط حکومت اسلامی توجيه نمودند!

۳ – فقط چند هفته از پيروزی انقلاب ۵۷ و قدرت گيری گروههای اسلام گرا گذشته بود که حدود ۲۰ هزار تن از زنان روشنفکر و مستقل در تهران ، با برپا کردن تظاهرات و راه پيمائی ، عليه حجاب اجباری و وضع قوانين شرعی ضد زن ، به دولت موقت و جامعه روشنفکری و سازمانها و احزاب سياسی ايران هشدار دادند ، در آن زمان هيچکس صدای زنان هشيار و مترقی ايران را نشنيد و يا اگز شنيدند با عمده و غير عمده کردن خواسته های جامعه ، طرح خواسته ی لغو حجاب و ديگر خواسته های برحق زنان ايران را غير عمده ارزيابی نمودند و مطرح نمودن آن خواسته را به پس از بيرون راندن امپرياليست ها از ايران موکول نمودند!

اين سه نمونه را از آن جهت در اينجا ذکر کردم تا تأکيدی باشد بر اين حقيقت که دفاع از حقوق بشر و حقوق شهروندی را نميتوان به اجزای مقبول و غير مقبول تجزيه نمود و فقط مدافع اجزای مقبول شد ، وقتی در نخستين ماده اعلاميه جهانی حقوق بشر ميخوانيم که : " تمام افراد بشر آزاد متولد می شوند و از لحاظ حيثيت و کرامت و حقوق با هم برابرند." ديگر برای هيچکس بهانه ای باقی نمی ماند که در دفاع حقوق بشر ، يک يا چند گروه اجتماعی را نميتوان حذف نمود و يا يک گروه را بر گروهی ديگر رجحان نهاد ! بی ترديد نصفيه و حذف يک گروه اجتماعی مقدمه ای خواهد بود بر تصفيه وحذف ساير گروههای اجتماعی ، کما اينکه اعدام های پشت بام مدرسه علوی ، کشتار بهائيان و اعدام های خيايانی زنان تن فروش بينوا و قاچاق چيان خرده پا در اوايل انقلاب ، همانا اعدام ها و کشتارهای دگرانديشان و هوادران احزاب و گروههای سياسی در دهه ۱۳۶۰ را بدنبال آورد . و بی ترديد اگر در آستانه انقلاب ۵۷ ، جامعه مدنی نيرومند و احزاب و گروههای سياسی دورانديش و با خردی در ايران وجود ميداشت که در مقابل نقض حقوق بشر و يکه تازی های خمينی و دارودسته های تازه بقدرت رسيده می ايستادند ، حتماً سرنوشت و آينده ايران و ايرانيان به گونه ديگری رقم ميخورد ، همانطوريکه خمينی در اوايل انقلاب ، در مقابل حرکت و اعتراض چندهزار زن ايرانی به حجاب اجباری ، عقب نشينی کرد و در يک سخنرانی اعلام کرد که : "در نظام اسلامی حجاب اجباری نيست" ولی از آنجائی که مبارزه زنان ، از جانب جامعه روشنفکری ايران و احزاب و گروههای سياسی و از همه مهمتر مردان روشنفکر ايرانی در آن زمان ، مورد حمايت قرار نگرفت و پيگيری نشد ، خمينی پس از چندی وعده خود را فراموش کرد و حجاب را برای زنان ايران اجباری نمود و ازاذل و اوباش خود با شعار "يا روسری يا تو سری" به خيابانها گسيل داشت تا فرمان جديد "امام امت" را به بانوان ايرانی اعلام نمايند!

سخن آخر – دفاع از حقوق بشر را نميتوان به دفاع از گروه خودی تقليل داد و نقض حقوق گروهها ديگر را به ديده اغماض نگريست ، تابوهای جامعه سنتی و بشدت زير بمباران تبليغاتی حکومت اسلامی ، نبايد مدافعان حقوق بشر را در دفاع از گروههای اجتماعی مطرود جامعه ، دچار ترس و ترديد سازد ، دفاع از حقوق انسانی گروهها اجتماعی گوناگون ، بمنزله موافقت با عقايد و افکار و تمايلات آنان نيست . موجوديت دگرباشان و همجنس گرايان را بايد به عنوان يک گروه اجتماعی پذيرفت ، فقط شخص کودنی مانند احمدی نژاد ميتواند ادعا کند که : "ما در ايران همجنس باز نداريم" ، موجوديت اين گروه اجتماعی ، به اروپا و امريکا منحصر نميگردد ، در همه دنيا وجود دارند با اين تفاوت که در فرهنگ های بسته و حکومت های قرون وسطائی مانند جمهوری اسلامی و عربستان سعودی و سودان و غيره از ترس شکنجه و اعدام ، تمايلات خود را پنهان ميکنند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016