گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
17 مهر» لگدپرانی کيهان شريعتمداری به جام زهر رهبر! بهروز ستوده9 مهر» لنگه کفش و نيروهای خودسر (بخوانيد نوچههای رهبر)، بهروز ستوده 28 شهریور» "نرمش قهرمانانه" همان جام زهر است، بهروز ستوده 19 شهریور» باند خامنهای شريک جنايات در سوريه، بهروز ستوده 7 شهریور» اتحاد سکولار – دمکراتهای جمهوریخواه در آيندهای نزديک، بهروز ستوده
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! همجنسگرايان ايران، بیدفاعترين گروه اجتماعی، بهروز ستودهدفاع از حقوق بشر را نمیتوان به دفاع از گروه خودی تقليل داد و نقض حقوق گروههای ديگر را به ديده اغماض نگريست، تابوهای جامعه سنتی و بهشدت زير بمباران تبليغاتی حکومت اسلامی، نبايد مدافعان حقوق بشر را در دفاع از گروههای اجتماعی مطرود جامعه، دچار ترس و ترديد سازد، موجوديت دگرباشان و همجنسگرايان را بايد بهعنوان يک گروه اجتماعی پذيرفتويژه خبرنامه گويا چند روز پيش در کنار خبر تصويب و قانونی شدن ازدواج با فرزند خوانده توسط شورای نگهبان جمهوری اسلامی که براستی ياد آور و باز توليد اعمال شنيع و غير انسانی دوران برده داری کهن است ، خبر ديگری نيز در برخی از نشريات جمهوری اسلامی مبنی بر متلاشی شدن يک شبکه بزرگ "شيطان پرستی و همجنس بازی" توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کرمانشاه ، درج گرديد که اين خبر برخلاف خبر اول ، بازتابی در مجامع و گروههای مدافع حقوق بشر در ايران و خارج از کشور پيدا نکرد! چرا که در جامعه ای کم و بيش سنتی با حکومتی مذهبی و قوانين شرعی بر فراز آن ، حتی سخن گفتن از مقوله ای بنام همجنس گرائی ميتواند جرم محسوب شود تا چه رسد به اينکه کسی بخواهد مدافع حقوق همجنس گرايان گردد و نسبت به ظلم و جنايتی که جمهوری اسلامی در حق اين گروه اجتماعی روا ميدارد اعتراض نموده و خود را در مظان طرفدار"همجنس بازی" قرار دهد! ابتدا بدنيست در اينجا خبر مربوط به سرکوب "شبکه شيطان پرستان و همجنس بازان" را از قول خبرگزاری مهر نقل نمايم : قبل از هر چير ، توضيح اين نکته ضروری است که در ادبيات و فرهنگ جمهوری اسلامی ، واژه "همجنس باز" معادل واژه "همجنس گرا" بکار ميرود و علت بکار بردن واژه "همجنس باز" بجای واژه"همجنس گرا" توسط واژه سازان حکومت اسلامی چيزی نيست مگر زشتی و قبح "همجنس گرائی"را در اذهان تداعی نمودن ، چون همانطوريکه ميدانيد در زبان فارسی هرگاه پسوند "باز" به پاره ای از کلمات اضافه شود ، انجام کار و صفت زشتی را به فاعل آن کار نسبت داده ميشود ! برای مثال: قمار باز ، حقه باز ، بچه باز ، زن باز و غيره که تمامی اين کلمات حامل بار منفی و عمل زشتی است . همچنين در خبر بالا دو واژه همجنس گرائی و شيطان پرستی را در کنار يکديگر نهاده اند تا قرابت اين دو مقوله را به يکديگر نشان دهند و بدين ترتيب راه را برای اثبات شيطان صفتی و سپس ايجاد کينه و تنفر از اين گروه اجتماعی در اذهان عمومی هموار سازند. نگارنده قصد ندارد که در اين نوشته به قضاوت و ارزش گذاری در مورد گروههای اجتماعی دگرباشان جنسی و جنسيتی که در حيطه تخصصی علوم پزشکی و روانشناسی و ژنتيک است و پرداختن به آن در صلاحيت نگارنده نيست وارد شود ، ولی همين قدر ميداند که در کشورهای پيشرفته ، عليرغم تبليغات وسيع کليسا و محافل مذهبی عليه اين گروه اجتماعی ، حقوق همجنس گرايان از طرف دولت ها برسميت شناخته شده است ، تحت حفاظت قانون قرار گرفته اند و از حقوق مساوی با ساير شهروندان کشور برخوردار شده اند . در بسياری از اين کشورها يک انسان همجنس گرا ميتواند با شريک زندگی خود به عنوان يک واحدخانوادگی در جامعه حضور داشته باشند و از کليه حقوق قانونی که يک واحد خانواده سنتی مرکب از زن و شوهر و بچه هابرخوردارند، بهره مند گردند ، در کشورهای پيشرفته اروپائی و امريکائی بسياری از همجس گريان دارای فرزند و يا فرزندانی هستند که مانند بچه های ديگر به مدرسه ميروند و با بچه های ديگر بزرگ ميشوند و وارد جامعه ای ميگردند بدون اينکه کسی به آنان توهين کند و يا تحقير نمايد . در سالهای اخير همجنس گرايان ايرانی ساکن کشورهای اروپائی و امريکائی نيز نهادها وتشّکل هائی برای دفاع از حقوق خود و حمايت از همجنسان خود در ايران بوجو آورده اند ، گرچه احمدی نژاد رئيس جمهور سابق حکومت اسلامی ، در يکی از سفرهايش به نيويورک در جواب خبرنگاری که از او در مورد وضعيت همجنس گرايان در ايران پرسيده بود گفت که : «مادر ايران همجنس باز نداريم ، در ايران چنين چيزی اصلا وجود خارجی نداره من نمی دونم چه کسی به شما اين حرف را بشما زده » ! و پُرواضح است که لازم نيست کسی چيزی در اين مورد به خبرنگار نگار خارجی گفته باشد ، فقط رجوع به تعداد اعدام ها و سنگسارها در ارتباط با جرائم جنسی در ايران ، خود بهترين گواه بر دروغگوئی احمدی نژاد و ساير سران جمهوری اسلامی است. با اين مقدمه که به درازا کشيد منظور نگارنده از نوشتن اين مطلب ، هشدار به گروهها و نهاد مدافع حقوق بشر ايرانی است که وقتی پای دفاع از دگر باشان و همجنس گرايان ايران به ميان ميايد ، دست و پايشان ميلرزد و از ترس اينکه مبادا جمهوری اسلامی و بخش عقب مانده و سنتی جامعه ايران انگ "ضداخلاق" برپيشانی آنان بزنند ، در مقابل جناياتی که ولايت مداران اسلامی بر اين دسته از هموطنان ما روا ميدارند سکوت اختيار ميکنند و فراموش مينمايند که حقوق بشر ، حقوق گزينشی نيست که بتوان بر اجرای بخشی از آن تأکيد نهاد و بخش ديگری را به هر دليلی مسکوت گذارد و يا اينکه اجرای آنرا به آينده ای نامعلوم موکول نمود . مادام که يک گروه و نهاد اجتماعی ، خود را طرفدار اعلاميه جهانی حقوق بشر ميداند و خواهان رفع تبعض ها و ظلم ها و بی عدالتی ها و ستم هائی ميگردد که در جامعه وجود دارد ، فراموش کردن ظلمی که بر يک گروه اجتماعی وارد ميشود از طرف مدعيان مدافع حقوق بشر توجيه پذير نيست و از آنجائی که همجنس گريان نيز يک گروه اجتماعی را تشکيل ميدهند که در ايران پيوسته در معرض آزار و اذيت اند ، وظيفه نهادها و گروههای حقوق بشر ی است که از حقوق شهروندی و انسانی آنان دفاع نمايند. علت اينکه دستگاه امنيتی و قوه قضائيه آدمکش جمهوری اسلامی که معمولاً حاضر نيستند کوچکترين خبری در مورد دستگيری های فعالان سياسی و اجتماعی منتشر شود ، اجازه ميدهند خبر مربوط به دستگيری "شيطان پرستان و همجس بازان" در نشريات جمهوری اسلامی ، با آب و تاب منتشر گردد ، فقط به اين علت است که گردانندگان ماشين سرکوب و تبليغ جمهوری اسلامی ، بخوبی ميدانند که اين دسته از گروههای اجتماعی ستمديده ، فاقد حمايت و پشتيبانی از جانب نهادهای و گروههای حقوق بشری ميباشند و چه بسا بسياری از مردم ناآگاه ايران، از سرکوب و مجازات گروههائی که با برچسب "شيطان پرست و همجنس باز" نام گذاری شده اند ، خوشحال و اقدام جمهوری اسلامی را در دستگيری و مجازات آنان مورد تأييد قرار دهند ! و فاجعه از همين جا آغاز ميشود که جامعه مدنی و کنشگران آن ، از ترس نزديک شدن به يک "تابو" ، چشمان خود را بر روی سرکوب و شکنجه يک گروه اجتماعی می بندد ، که متآسفانه جامعه مدنی ايران و کنشگران سياسی و اجتماعی اين کشور ، بعد از انقلاب ۵۷ و استقرار رژيم جمهوری اسلامی ، بهای سنگينی را بابت سکوت در قبال سرکوب و شکنجه و قتل گروههای اجتماعی غير خودی پرداخته اند . پس از اعدام های پشت بام مدرسه علوی ، محل اقامت موقت خمينی ، حجت الاسلام خلخالی ساطور قصابی خود را برای برخی از گروههای اجتماعی تيز کرد و در سکوت و يا رضايت ضمنی جامعه مدنی ايران به کشتار آن گروهها پرداخت ، برای نمونه در اينجا به اختصار به سه مورد اشاره ميکنم: ۱ - تخريب قلعه "شهرنو" و اعدام های بی محاکمه و خيابانی برخی از زنان بينوای تن فروش و سپس اعدام های فله ای و بدون محاکمه قاچاق چيان خرده پای مواد مخدر ، هيچگونه مخالفتی در جامعه مدنی و انقلاب زده ايران آن روزها را برنيانگيخت ، و چه بسا برخی ازگروههای سياسی و روشنفکران انقلابی ايران آن زمان ، اعدام های خلخالی ديوانه را در جهت پاک ساختن جامعه از مفاسد اجتماعی ، اقدامی مفيد ارزيابی ميکردند! ۲ – تصفيه و اعدام پيروان آئين بهائی از فردای انقلاب ۵۷ توسط آخوندهای تازه به قدرت رسيده که کينه ای صد ساله از بهائيان ايران در دل داشتند آغاز شد ، عضويت در "فرقه ضاله بهائی" ، اتهامی بود که حکومت نوپای اسلامی با توسل به آن ، چند صد تن بهائيان ايران را پس شکنجه های وحشيانه اعدام نمود . شکنجه و اعدام بهائيان ايران در سالهای اوليه انقلاب ، اعتراض جامعه روشنفکری و سازمانها وگروههای سياسی آن زمان را در پی نداشت ، و چه بسا برخی از احزاب و گروههای سياسی در آن زمان ، با زدن برچسب "جاسوسی" به بهائيان ايران ، شکنجه و اعدام آنان را توسط حکومت اسلامی توجيه نمودند! ۳ – فقط چند هفته از پيروزی انقلاب ۵۷ و قدرت گيری گروههای اسلام گرا گذشته بود که حدود ۲۰ هزار تن از زنان روشنفکر و مستقل در تهران ، با برپا کردن تظاهرات و راه پيمائی ، عليه حجاب اجباری و وضع قوانين شرعی ضد زن ، به دولت موقت و جامعه روشنفکری و سازمانها و احزاب سياسی ايران هشدار دادند ، در آن زمان هيچکس صدای زنان هشيار و مترقی ايران را نشنيد و يا اگز شنيدند با عمده و غير عمده کردن خواسته های جامعه ، طرح خواسته ی لغو حجاب و ديگر خواسته های برحق زنان ايران را غير عمده ارزيابی نمودند و مطرح نمودن آن خواسته را به پس از بيرون راندن امپرياليست ها از ايران موکول نمودند! سخن آخر – دفاع از حقوق بشر را نميتوان به دفاع از گروه خودی تقليل داد و نقض حقوق گروهها ديگر را به ديده اغماض نگريست ، تابوهای جامعه سنتی و بشدت زير بمباران تبليغاتی حکومت اسلامی ، نبايد مدافعان حقوق بشر را در دفاع از گروههای اجتماعی مطرود جامعه ، دچار ترس و ترديد سازد ، دفاع از حقوق انسانی گروهها اجتماعی گوناگون ، بمنزله موافقت با عقايد و افکار و تمايلات آنان نيست . موجوديت دگرباشان و همجنس گرايان را بايد به عنوان يک گروه اجتماعی پذيرفت ، فقط شخص کودنی مانند احمدی نژاد ميتواند ادعا کند که : "ما در ايران همجنس باز نداريم" ، موجوديت اين گروه اجتماعی ، به اروپا و امريکا منحصر نميگردد ، در همه دنيا وجود دارند با اين تفاوت که در فرهنگ های بسته و حکومت های قرون وسطائی مانند جمهوری اسلامی و عربستان سعودی و سودان و غيره از ترس شکنجه و اعدام ، تمايلات خود را پنهان ميکنند. Copyright: gooya.com 2016
|