تلاشها برای بازگشايی انجمن صنفی روزنامهنگاران ايران آغاز شده است
روزنامه شرق ـ سعيد برآبادی: تعطيلی روزنامهها، اخراج و تعديل صدها خبرنگار، تغيير سمتوسوی فعاليتهای يک رسانه - چه کاغذی و چه اينترنتی- ، عدم حمايت از خبرنگاران و رسانهها در مجامع حقوقی و... همه و همه نشانههای «فقدان» يک نهاد صنفی مشروع در جامعه بزرگ مطبوعات کشور است. اين فقدان ۱۴ مرداد ۸۸ با پلمب دفتر «انجمن صنفی روزنامهنگاران ايران» توسط سعيد مرتضوی آغاز شد و اکنون چهارسال است که جامعه پرالتهاب روزنامهنگاری در ايران از حق داشتن يک نهاد صنفی محروم مانده است. اينکه چرا تنها نهادصنفی روزنامهنگاران در ايران از ادامه فعاليت بازداشته شده يک موضوع است اما سوال اصلی اينجاست که برای ادامه حيات سالم و پويای مطبوعات در ايران چه بايد کرد؟ چهرههايی که در «کافه نظر» اين هفته «شرق» پاسخگوی سوالات بودند، از چالشهای پيش روی روزنامهنگاری منهای نهاد صنفی حامی میگويند و خواستار بازگشايی مجدد آن هستند. آنها معتقدند که ضرورت داشتن يک نهاد مدنی و صنفی در جامعه بزرگ مطبوعات ايران که روزهای تازه و احتمالا آزادتری را پيشرو دارد، اجتنابناپذير است:
کامبيز نوروزی وکيل انجمن صنفی روزنامهنگاران
در حال حاضر دوستان در انجمن در پی اقدامات و تلاشهايی هستند که در مسير قانونی و مقررات جاری کشور، شرايط بازگشايی «انجمن صنفی روزنامهنگاران ايران» را فراهم کنند. خصوصا بايد به اين نکته توجه کرد که اين انجمن با حدود ۱۵سال سابقه از زمان تاسيس، بزرگترين و فراگيرترين و موثرترين تشکل صنفی تاريخ روزنامهنگاری ايران است که بر اساس تجربه نسلهای گذشته روزنامهنگاری و با مشارکت جمعی روزنامهنگاران کشور و در چارچوب قوانين جاری تشکيل شد و فعاليتش را شروع کرد و متاسفانه در مرداد ۸۸ با پلمب دفتر انجمن، امکان فعاليت انجمن سلب شده و فعاليتهای آن به حالت تعليق درآمد. به هر حال توسعه و رشد فعاليت مطبوعات و آزادی مطبوعات در امروز ايران به اندازهای است که حضور يک نهاد صنفی مانند انجمن صنفی روزنامهنگاران را نهتنها مفيد بلکه ضروری و اجتنابناپذير میکند و فعاليت انجمن بهعنوان يک نهاد مدنی و صنفی به پيشبرد اهداف نظام و تعامل قانونی و سازنده بين جامعه روزنامهنگاری و نظام بسيار کمک میکند و اميدواريم تلاشهايی که برای بازگشايی انجمن در جريان است با تاسی و تمسک به قوانين جاری کشور و مصالح موجود با نگاه مثبت نگريسته شود و مسوولان کشور در دستگاه قضايی و دادستانی محترم تهران و وزارت کار و تعاون و امور اجتماعی و نيز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای بازگشايی دفتر انجمن مشارکت و اهتمام ويژه داشته باشند.
کسری نوری سردبير روزنامه شهروند
انجمن صنفی روزنامهنگاران ايران، زمانی شکل گرفت که مانند امروز، شاهد اين ميزان تعدد نشريات در کشور نبوديم. اواسط دهه ۷۰ بعد از پيگيری تعدادی از روزنامهنگاران و نويسندگان برای احيای سنديکای نويسندگان و روزنامهنگاران که سابقهاش به سالهای قبل از انقلاب میرسيد، اين تفکر شکل گرفت که برای حقوق صنفی مطبوعات و اهالی آن بايد نهاد جديدی شکل بگيرد که بعدها با نام انجمن صنفی روزنامهنگاران ايران معرفی شد و بدنه آن در يک فرآيند دموکراتيک انتخاب شد. اگرچه ترکيب اصلی هياتمديره اين انجمن، در طول آن سالها، عموما با حضور نيروهای به اصطلاح چپ يا اصلاحطلبان شکل گرفته بود اما فعاليتهای خود را بهصورت قانونی انجام میداد. نقطه آغاز شرايط فعلی اين انجمن، به اعتقاد من با برخی کارشکنیها آغاز شد؛ دوستانی که نمیتوانستند اکثريت اين انجمن را به دست آورند، کارشکنیهای خود را آغاز کردند در حالی که به اين موضوع توجه نداشتند که در اين نهاد صنفی افراد فارغ از گرايشهای سياسی حضور دارند. البته اين احتمال هميشه بود که بعضی از اعضای انجمن تفکرات سياسی خود را به درون اين نهاد صنفی آورده باشند اما در يک ارزيابی کلی نمیتوانيم بگوييم که در آن سالها، انجمن از مسير اصلی خود خارج شده باشد. واقعيت اين است که ما در چنين فعاليتهايی کمتجربه هستيم و طبيعی است که در شروع هر اقدام صنفیای با آسيبهايی مواجه شويم، بهتر اين بود که اجازه کار به اين انجمن داده میشد تا در مسير خود، نقصها را جبران کرده و اکنون بهصورت يک نهاد صنفی قدرتمند حضور داشته باشد. اما امروز خبری از انجمن صنفی روزنامهنگاران نيست و بسته شدن اين انجمن بهصورت غيرقانونی صورت گرفته چراکه برای انحلال چنين انجمنی بايد يا اعضای آن رای به چنين اقدامی داده باشند يا دادگاه صالحهای رای توقيف آن را صادر کرده باشد که در مورد انجمن صنفی هيچکدام از اين راهکارهای قانونی صورت نگرفت. در اين سالها، توقف فعاليت انجمن باعث شده که تشکلهای موازی به جای آن شکل بگيرند که اتفاقا اين تشکلها بيشتر شايبه سياسی دارند و نماينده يک جريان فکری خاص هستند که دولت ساخته است و بنابراين طبيعی است که آسيبهای نبود انجمن صنفی روزنامهنگاران بيش از قبل احساس شود. در طول اين سالها، روزنامهنگاران نتوانستند احساس کنند که در بزنگاهها، از حمايتهای لازم برخوردار هستند و بیشک میشود گفت که همين احساس بیپناهی و سرگردانی، جدیترين آسيب نبود انجمن صنفی بود. برای گشودن درهای انجمن صنفی، بهترين راهکار اين است که تمام گروهها دست از شانتاژهای سياسی بردارند و دولت نيز به آنها کمک کند تا انجمن دوباره فعاليت خود را از سر بگيرد و اگر قرار است فعل و انفعالی دربارهاش رخ دهد، از درون و توسط خود اعضای اين صنف باشد. هرگونه فشار از بيرون راهگشا نخواهد بود.
محمد قوچانی سردبير مجلات آسمان، مهرنامه و تجربه
به هر حال انجمن صنفی روزنامهنگاران نهادی است که پيش از آنکه بخش حاکميتی بخواهد درباره آن تصميم بگيرد، بهتر است که خود اهالی مطبوعات دربارهاش به يک جمعبندی و انسجام برسند. به نظرم بهتر است در يک جلسه همانديشی اهالی مطبوعات حضور پيدا کنند و با هماهنگی وزارت ارشاد درباره آينده انجمن، بدون هيچ نگاه تبليغاتی، بحث و گفتوگو شود. اهالی مطبوعات بايد بتوانند بیپرده با يکديگر گفتوگوی درونی داشته باشند تا هويت تازهای برای انجمن صنفی روزنامهنگاران شکل بگيرد. به اعتقاد من فقدان هويت صنفی و غلبه هويت سياسی بر هويت صنفی، باعث شد که انجمن صنفی روزنامهنگاران به شرايط فعلی برسد، بنابراين برای خروج از شرايط فعلی ما نيازمند يک گفتوگوی درونی هستيم چراکه هر يک از ما روزنامهنگاران به شخصه، میتوانيم مشمول همين نوع نگاه باشيم. استفاده از ظرفيت ريشسفيدان مطبوعات در چنين نشستی میتواند کارساز باشد تا آنها به جوانترها، در بازپسگيری خانهشان کمک کنند. در چنين نشستی میتوان از وزارت ارشاد و ديگر نهادهای دولتی هم دعوت کرد تا حضور داشته باشند و حرفهای اهالی مطبوعات را بشنوند و کمک کنند به احيای يک نهاد صنفی برای جامعه مطبوعات ايران.
مهران کرمی روزنامهنگار
من معتقدم که روزنامهنگاران هم مانند همه صنفها بايد اين توانايی را داشته باشند که از حقوق صنفیشان در تعامل با حاکميت و ديگر نهادها حمايت کنند و به همين منظور، نيازمند يک نظام صنفی هستند. اما نگاهی به تاريخچه انجمن صنفی روزنامهنگاران نشان میدهد که اين انجمن در گذشته رفتاری سياسی داشته و بخشی از وضعيت فعلی آن وابسته به چنين هويتی است. با اين همه اگر انجمن در گذشته رفتار سياسی داشته و به تبع آن مشکلاتی به وجود آورده، اين موضوع نمیتواند دليلی بر بستن تنها نهاد صنفی جامعه روزنامهنگاران ايران باشد. بنابراين بهتر است برای رسيدن به يک شرايط جديد، از گذشته و تجربيات آن درس بگيريم و ايرادها را برطرف کنيم چراکه نبودن يک نهاد صنفی در حوزه روزنامهنگاری، در طول اين سالها، ضربههای متعددی بر پيکره مطبوعات ايران زده است. برخی از اين خسارتها به خاطر رويکرد امنيتی بوده که دولت به روزنامهنگاری و فعاليتهای فردی روزنامهنگاران داشته و در کنار آن نمیتوان اين موضوع را ناديده گرفت که بهطور کلی نگاه به تشکلها يک نگاه منفی بوده است. با اين همه واقعيت اين است که نمیتوان گفت اگر انجمن صنفی روزنامهنگاران در طول اين سالها، به فعاليت خود ادامه میداد میتوانست از روزنامهنگاران و جامعه مطبوعاتی ايران در برابر مشکلات به وجود آمده دفاع کند يا نه اما واقعيت اين است که وجود چنين نهاد صنفی میتوانست از کشمکشها بکاهد و حتی بهعنوان يک نظام صنفی، از بار وظايف دولت در حوزه مطبوعات بکاهد و حتی برخی مسووليتها مانند نظارت بر مطبوعات را برعهده بگيرد.