هشت نکته مهم درباره توافق ژنو و پيامدهای آن! علی کشتگر
اين توافق اگر نهايی شود به سود نيروهای دموکراسیخواه و به زيان گرايشهای افراطی در ايران و منطقه تمام میشود. البته افراطيون از هر دو طرف برای شکست اين روند بسيج خواهند شد. آمريکايیها اميدوارند با عادی کردن مناسبات خود با ايران همکاری جمهوری اسلامی را برای ايجاد ثبات در کشورهای خاورميانه جلب نمايند
ويژه خبرنامه گويا
۱-برنامه هسته ای ايران برای اقتصاد کشور چه اهميتی دارد؟
پروژه هسته ای ايران به باور من از آغاز، ورود به يک کژراهه بوده است. در عصری که قدرت های بزرگ صنعتی جهان برای نمونه ژاپن دومين و آلمان سومين اقتصادی های بزرگ جهان بر آن می شوند که توليد انرژی هسته ای را کنار بگذارند و بتدريج به سوی استفاده از انرژی های سالم و سازگار با برنامه های زيست محيطی مثل انرژی های خورشيدی، بادی و يا دريايی (امواج دريا) می روند، انرژی هسته ای برای ايران چندان مقرون به صرفه نيست.
ايران با دارا بودن سی و سه تريليون و ششصد ميليارد متر مکعب دخاير شناخته شده گازی بزرگترين دارنده ذخاير گازی جهان است. هجده درصد ذخاير گاز جهان و يازده درصد ذخاير نفت جهان به کشوری که يک درصد جمعيت جهان است تعلق دارد. علاوه بر اين ايران به لحاظ جغرافيای طبيعی يکی از مناسب ترين سرزمين ها برای استفاده از انرژی های خورشيدی، بادی و دريايی است (امواج). آينده صنعتی جهان و ايران نيز به اين گونه انرژی ها ی سالم و تمام نشدنی گره خورده است، نه به انرژی هسته ای که ذخاير آن (اورانيوم) محدود، اما خطرات و عواقب پرتوی آن نامحدود است. اگر در ايران يک حکومت ملی برآمده از آرای آزادنه مردم برقرار بود و صدای کارشناسان اقتصادی و زيست محيطی شنيده می شد چه بسا ما امروز به جای صنايع هسته ای صاحب صنايع پيشرفته در زمينه انرژی های خورشيده و غيره بوديم. اتفاقا همين حقايق ساده به اضافه غيرشفاف بودن پروژه هسته ای ايران و دخالت نظاميان در اين پروژه موجب بی اعتمادی و نگرانی جهانی نسبت به مقاصد جمهوری اسلامی در استفاده از انرژی هسته ای بوده است.
اين نکته را هم ناگفته نگذارم که اگر هزينه سنگينی که صرف گسترش بيهوده صنايع هسته ای در ايران شده صرف نجات درياچه اروميه می شد، ما امروز نه با تحريم ويرانگر اقتصادی دست به گريبان بوديم و نه با فاجعه زيست محيطی نابودی درياچه اروميه.
۲- آيا درباره خطر هسته ای ايران بزرگنمائی نشده است؟
درباره توان هسته ای ايران از هر دو سوی جبهه موافقان و مخالفان انرژی هسته ای ايران اغراق شده است. در دوره هشت ساله احمدی نژاد دولت ايران خود ر ا يک قدرت هسته ای می خواند. اصطلاح قدرت هسته ای که بارها توسط احمدی نژاد و سخنگويان جمهوری اسلامی در مورد ايران به کار برده شد در جهان مفهوم توانايی توليد بمب اتمی دارد و نه انرژی هسته ای صلح آميز. بخشی از اپوزيسيون ايران نيز که مقاصد و آرزوهای سياسی خود را در تشديد خصومت و تنش ميان ايران و غرب می دانست و می داند، در سالهای گذشته در توان و مقاصد نظامی برنامه هسته ای ايران وظيفه بزرگنمايی و افشاگری برعهده گرفته بود. اين بزرگنمايی به همراه شعارهای ضد اسرائيلی جمهوری اسلامی در گذشته و حال به ماهرانه ترين وجه ممکن در خدمت تبليغات دولت اسرائيل قرار گرفته اند. اسرائيل در هشت سال گذشته با دميدن در خطر واهی توان نظامی هسته ای ايران بيشترين بهره برداری سياسی و نظامی از برنامه هسته ای ايران را کرده است. دولت اسرائيل با تبليغات اغراق آميز در اين عرصه و با بهره گيری از شعارهای ضد اسرائيلی جمهوری اسلامی بحران اصلی خود يعنی مساله فلسطين را در اذهان جهانی تحت الشعاع خطر ايران قرار داده است.
۳-آقای ظريف توافق ژنو را بردی برای هر دو طرف مذاکره خوانده است. اين توافق چه اهميتی برای دو طرف مذاکره دارد؟
توافق هسته ای خطر درگيری در يک جنگ جديد که هم برای آمريکا و هم برای ايران فاجعه بار بود را از ميان می برد. اين توافق در درازمدت به سود نيروهای دموکراسی خواه و به زيان گرايشهای افراطی در ايران و منطقه تمام می شود.
پيش از هر چيز اين توافق يک پيروزی آشکار برای مردمی است که در ۲۴ خرداد به منازعه هسته ای و سياست های تنش فزايانه افراطيون نه گفتند و خواستار بهبود رابطه ايران و غرب بوده و هستند. علاوه بر اين، اين توافق موفقيتی است برای دولت روحانی و دولت باراک اوباما. اگر اراده اين دو طرف نبود، دستيابی به اين توافق غيرممکن بود. آمريکای اوبامای برنده صلح نوبل خواهان جنگ نيست. همان گونه که در مورد سوريه شاهد آن بوديم. اوباما می خواهد بعنوان رئيس جمهوری که آمريکا را از سياست های دوران جورج دبليو بوش دور کرد و در خاورميانه به صلح و ثبات کمک نمود در تاريخ بماند. منافع ملی آمريکا هم در همين است. امريکای اوباما نه فقط خواهان حل مسالمت آميز منازعه هسته ای ايران و غرب به بلکه به شدت به عادی سازی مناسبات ايران و آمريکا علاقمند و در عين حال نيازمند است.
۴- آمريکا چه نيازی به عادی سازی مناسباتش با ايران دارد؟
آمريکا در حال خارج کردن نيروهای نظامی خود از افغانستان است. در حالی که طالبان و القاعده در افغانستان و پاکستان به شدت ريشه دوانده اند. آمريکا ظاهرا به اين نتيجه رسيده که دشمن اصلی غرب و ايالات متحده اسلام طالبانی و القاعده است نه اسلام جمهوری اسلامی. نقش و نفوذ ايران در منطقه خاورميانه چه در افغانستان، عراق، سوريه و لبنان و چه در حوزه جنوبی خليج فارس غيرقابل انکار است. آمريکايی ها اميدوارند با عادی کردن مناسبات خود با ايران همکاری جمهوری اسلامی را برای ايجاد ثبات در مناطق پيش گفته که برای منافع حياتی آمريکا اهميت دارد، جلب نمايند. ايران و آمريکا قطعا در منطقه هريک دارای منافعی هستند که می شود با همکاری متقابل دو دولت اين منافع را تامين کرد. برعکس ادامه تنش ميان دو کشور به زيان منافع درازمدت طرفين است. علاوه بر اين، سرمايه ها و شرکت های بزرگ غربی به سرمايه گذاری در خليج فارس، ايران و خاورميانه با ثبات نياز دارند. همه آنها منافع خود را در بهبود مناسبات ايران و آمريکا می دانند.
۵-آيا می شود به پيشرفت روند مذاکرات و حل قطعی منازعه هسته ای و عادی شدن مناسبات ايران و آمريکا خوشبين بود؟
خوشبين آری، اما خوشباور خير، در دو سوی روند مذاکرات، توافق هسته ای وعادی شدن مناسبات ايران و آمريکا دشمنان نيرومند و مصممی دارد که تا به آخر برای به بن بست کشاندن آن عزم راسخ دارند. نتايج به دست آمده هنوز شکننده است و ادامه فرايند مذاکرات از هر دو سو می تواند با چالش های جديدی مواجهه شود. اما بی اغراق می شود گفت که جرياناتی که اراده حل و فصل منازعه هسته ای و دستيابی به يک توافق پايدار دارند چه در ايران و چه در عرصه جهانی از توانايی بيشتری برخوردارند.
۶- مخالفان چه کسانی هستند و چه نفعی از ادامه اين منازعه و يا تشديد آن می برند؟
منازعه هسته ای ايران و غرب که به تحريم های اقتصادی بی سابقه عليه ايران انجاميد به تولد يک هيولای هزار دست و پا منجر شده که از رهگذر اين منازعه و تحريم های حاصله از آن تغذيه اقتصادی، سياسی و نظامی می کند. يعنی منافع و ثروت های اقتصادی و فرصت های منطقه ای ايران را به سود خود می بلعد. اين هيولا در هشت سال گذشته با هر شعار مرگ براسرائيل و آمريکای جمهوری اسلامی و هر گام در تشديد تحريم های ايران قوی تر و حريص تر شده است. حل منازعه هسته ای ايران يعنی مرگ اين هيولای قدرتمند. پس طبيعی است که اين مخلوق مخوف که حيات آن در گرو ادامه تحريم ها و دشمنی ايران و آمريکا است درمخالفت با حل منازعه هسته ای همه قدرت خود را به کار اندازد. اين هيولای مخوف در هر دو سوی جبهه مذاکرات برای حفظ منافع اقتصادی وسياسی خود يعنی به شکست کشاندن روند مذاکرات به شدت فعال است. برای نشان دادن اندام های اين هيولای بين المللی خواننده را به موارد زير توجه می دهم.
- دور زدن تحريم ها و قاچاق کالا در ايران
نيروهای نظامی-امنيتی وابسته به بيت رهبری به بهانه دور زدن تحريم ها در سالهای گذشته شبکه های اقتصادی و تجاری عظيمی تنيده اند. به گواه گفته های برخی از مقامات رسمی جمهوری اسلامی در ايران دهها اسکله خارج از کنترل دولت وجود دارد که نظاميان از طريق آن به وارادت و صادرات مشغولند. گفته می شود که در جريان تحريم ها بتدريج بيش از ۳۰ درصد تجارت ايران در دست شبکه های قاچاق نظاميان قرار گرفته است. بلوکه شدن دارائيهای ايران و موانعی که برای فروش نفت و بازگشت دلارهای نفتی به کشور پديد آمده نيز برای گروههای نظامی- امنيتی جمهوری اسلامی فرصت بيشتری در غارت ثروتهای ملی پديد آورده است. چنان که نمونه هايی از ميلياردرهای بسيجی هم اکنون در اقتصاد کشور فعالند. طبيعی است که اين شبکه های رانت خوار قدرتمند که به جريانات تندروی نظام حاکم وابسته اند پيشرفت مذاکرات را برنمی تابند. چرا که منزلت و قدرت سياسی و اقتصادی آنان به ادامه وضع موجود وابسته است.
در خارج از ايران، عربستان، قطر و ساير اميرنشين های خليج فارس و اسرائيل قدرت هايی هستند که از قبل دشمنی ايران و غرب و بويژه تشديد تحريم ها در چهار سال گذشته به سودهای نجومی اقتصادی و فرصت های سياسی بزرگی دست يافته اند. عربستان و شيخ نشين های خليج فارس در ادامه روند تحريم ها نيمی از سهم ايران در بازار جهانی اوپک را تصاحب کرده اند. علاوه بر اين با کسب پشتيبانی بين المللی به فرصت ها و ثروت های طبيعی ايران در خليج فارس چشم طمع دوخته اند. برای نمونه قطر از حوزه مشترک گازی پارس جنوبی که بزرگترين منبع گازی جهان است و به تنهايی ۷ درصد گاز جهان را در دل خود نهفته دارد سالانه دهها ميليارد دلار سود می برد، اما ايران هنوز نتوانسته است از اين منبع مشترک بهره برداری کند.
حل منازعه هسته ای ايران و غرب و برداشته شدن تحريم ها به معنای از ميان رفتن شرايطی است که روزبه روز کشورهای حوزه خليج فارس را به زيان ايران ثروتمند تر و آبادتر کرده است.
-در مورد دولت دست راستی اسرائيل مساله از اين هم مهم تر است. دولت نتانياهو بزرگترين دشمن حل و فصل منازعه هسته ای ايران است. آنها اساسا برای جلب حمايت جهانی و حفظ هژمونی نظامی خود در منطقه به دشمنی ايران و غرب نياز دارند. آنها در ۸ ساله دوره احمدی نژاد با بهره برداری از خطر ايران هسته ای و دروغهای بزرگی مثل اين که گويا ايران هسته ای می تواند اسرائيل را نابود کند توانستند مساله اصلی خود يعنی مشکل فلسطين را تحت الشعاع خطر ايران قرار دهند و درعين حال حمايت افکار عمومی بين المللی را به سود خود جلب کنند. منازعه هسته ای ايران و غرب برای اسرائيل بزرگترين فرصت سياسی و بزرگترين راه جلب کمک های نظامی هرچه بيشتر از غرب است.هرچه مناسبات ايران و غرب بويژه ايران و آمريکا خصمانه تر باشد بازار سياسی جريانات افراطی حزب ليکود که آقای نتانياهو رهبری آن را برعهده دارد از رونق و درخشش بيشتری برخوردار است به اين اعتبار آنها از حل اين منازعه که آغاز افول افراطيون اسرائيل است، عصبانی هستند و به هر شکل ممکن عليه يک توافق نهايی کارشکنی خواهند کرد.
اما خوشبختانه همان گونه که اشاره شد دولت اوباما و برخی از دولت های اروپايی از جمله آلمان و تا اندازه ای بريتانيا مصالح و منافع درازمدت سياسی و اقتصادی خود را در پيشرفت مذاکرات يافته اند. با اين همه در روزهای آينده لابی های اسرائيل و اعراب که در کنگره آمريکا و وزارت خارجه فرانسه نيز نفوذ آشکار دارند، تلاشهای خود را برای تغيير مسيرمذاکرات دو چندان خواهند کرد.
نو محافظه کاران آمريکا نيز ايران هراسی و خطر واهی بمب اتمی ايران را به ابزاری برای تبليغات سياسی خود عليه دولت اوباما و جلب حمايت يهوديان آمريکا تبديل کرده اند. پس می بينيم که مخالفان پيروزی مذاکرات در همه جهان و در هر دوسوی مذاکره حضور فعال دارند و درابراز مخالفت با "سازشکاری" دولت اوباما و دولت روحانی مثل يک تن واحد عمل می کنند. در دشمنی با توافق ژنو و به شکست کشاندن روند مذاکرات ميان اسرائيل، و تندروهای جمهوری اسلامی و لابی های عربستان همسويی آشکار وجود دارد.
۷-آيا موضع خامنه ای و تندروهای جمهوری اسلامی در قبال توافق ژنو يکی است؟
نظر خامنه ای به تندروها نزديک تر است تا به دولت روحانی، اگر خامنه ای از عواقب تحريم های اقتصادی احساس خطر نمی کرد و حيات جمهوری اسلامی را در مخاطره نمی ديد، به مذاکره و توافق تن نمی داد. اين توافق يک پيروزی سياسی برای مردم ايران و دولت روحانی است، اما برای خامنه ای يک عقب نشينی آشکار است. هم اکنون نيز او به شدت با عادی شدن مناسبات ايران و آمريکا مخالف است و منازعه هسته ای را از مساله مناسبات ايران و آمريکا تفکيک می کند. سخنان به شدت تحريک آميز او در آستانه مذاکرات ژنو که به سرعت از طرف نتانياهو و دولت فرانسه مورد بهره برداری قرار گرفت نشان داد که حمايت او از مذاکره کنندگان دولت روحانی قلبی نيست و زير فشار وزنه سنگين طرفداران حل منازعه هسته ای که با روی کار آمدن دولت روحانی موازنه قوا را به سود خود دگرگون کرده اند، صورت گرفته است.
پيشرفت مذاکرات و دستيابی به توافق، وجهه ی ميانه روها و اصلاح طلبان را چه در جامعه و چه در درون حاکميت و چه در عرصه بين المللی تقويت می کند، امری که تندروها و شخص خامنه ای به آسانی آن را برنمی تابند. فعلا مخالفان حل منازعه هسته ای ايران و غرب چه در ايران و چه در صحنه بين المللی در اين عرصه منزوی شده اند. حتی فرانسه نيز حساب خود را از دولت نتانياهو که توافق ژنو را يک اشتباه تاريخی خوانده است جدا کرده و به زبان وزير خارجه خود اين توافق را به سود منطقه خاورميانه و صلح جهانی ارزيابی کرده است.
۸-پيشرفت اين روند و توافق نهايی در گرو چه عواملی است؟
حل همه جانبه منازعه هسته ای و نقطه پايان گذاشتن به تحريم های ايالات متحده آمريکا عليه ايران مستلزم عادی شدن مناسبات ايران و آمريکا است. مخالفت و کارشکنی در اين روند برای راست افراطی و بيت خامنه ای و برای دست راستی های اسرائيل مساله مرگ و زندگی است، آنان با همه قوا با اين هدف که خواست مردم ايران و به سود منافع ملی ايران است مخالف اند.
هنوز تا دستيابی به توافق نهايی راه بسيار درازی در پيش است و هنوز مخالفان توافق نهايی همه قدرت و ترفندهای خود را برای به شکست کشاندن اين روند به کار نگرفته اند.
دولت روحانی برای کسب موفقيت در روند مذاکرات هسته ای و عادی سازی مناسبات ايران و آمريکا بيش ار هر چيز به ادامه حمايت مردمی که در انتخابات به روحانی رای دادند نياز دارد. اما اين حمايت هميشگی نيست و مشروط به آن است که روحانی رويکرد خود را در برخورد با حقوق شهروندی و آزادی های سياسی عوض کند و در نخستين گام صراحتا درباره موانعی که بر سرراه آزادی زندانيان سياسی و پايان دادن به حصر ظالمانه رهبران جنبش سبز وجود دارد با مردم سخن بگويد. اين رويکرد البته جريان تندرو و بيت رهبری را عصبانی می کند، اما قدرت دولت روحانی در پيشبرد وعده های انتخاباتی آن را افزايش می دهد.
علی کشتگر
[email protected]