یکشنبه 17 آذر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

دانشگاه بدنبال فرصت است و اين فرصت هم بوجود خواهد آمد، مصاحبه با علی صمد

مصاحبه گروه کار سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت) با علی صمد به مناسبت ۱۶ آذر روز دانشجو

• امروز بر همگان آشکار است که دانشگاه با تلاش و مقاومت فعالين دانشجوئی، ديگر در جهت حفظ منافع نظام فعاليت نمی کند. جنبش دانشجوئی امروز نقاد قدرت است و با تمام تضييقاتی که بر دانشجويان اعمال می شود جنبش دانشجوئی از استقلال و آزادی خود دفاع می کند و اين دفاع پر شکوه است

- چرا ١٦ آذر ماندگار شد و به يکی از روزهای ملی تبديل گرديد؟
* واقعه شانرده آذر ۱۳۳۲، امسال ۶۰ ساله شد. وقتی به آنروز تاريخی و فراموش نشدنی تاريخ جنبش دانشجوئی کشورمان مراجعه می کنيم با دنيايی از مقاومت، شور و حماسه مواجه می شويم. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و حاکم شدن فضای استبداد، ديکتاتوری، انحلال احزاب، تعطيلی مطبوعات، زندان و شکنجه شدن مبارزان، دانشگاه تهران همچنان در ۱۶ آذر ۳۲، متاثر از پيآمدهای سياسی کودتای ۲۸ مرداد، به عنوان مرکز مقاومت باقی مانده بود. در واقع دانشجويان قاطعانه و مصمم به اعتراض و اعتصاب خود ادامه می دادند.
در اين روز، دانشجويان بشکل خشونت باری توسط حکومت وقت سرکوب شدند و سه دانشجو بنام زنده يادان مصطفی بزرگ نيا، شريعت رضوی و ناصر قندچی توسط سرنيزه، گلوله مهاجمين و نظاميان به شهادت می رسند. در ماه آذر همان سال آزاديخواهان ايران برای همبستگی و حمايت از مقاومت و اعتراض دانشجويان و نيز گراميداشت سه شهيد دانشجو، مراسم باشکوه و بزرگی را در تهران برگزار کردند. بعدها اين روز، شانرده آذر به نماد مقاومت و اعتراض دانشجو و دانشگاهی عليه استبداد و ديکتاتوری تبديل شد و بدين ترتيب اين روز در تاريخ جنبش دانشجوئی و مبارزات آزاديخواهانه مردم ايران بدرستی به "روز دانشجو" بيادگار ماند و عاملی شد تا جنبش دانشجويی ايران با گراميداشت آن به مبارزات دمکراتيک و آزاديخواهانه خود توان بيشتری دهد.
به نظرم ويژگی شانزده آذر ۳۲، تنها دفاع و تجليل از مبارزات دليرانه دانشجويان و دانشگاهيان عليه استبداد و دفاع از حقوق دمکراتيک مردم نيست بلکه گويای مسئوليت خطير و بزرگی است که جنبش دانشجوئی به عنوان پيشگامان مبارزات دمکراتيک، در قبال سرنوشت کشور و مردم خود بر عهده دارند نيز محسوب می شود.

* نظر شما در رابطه با وجوه مثبت و احتمالاً منفی که تجربه جنبش ۱۶ آذر بر جای گذاشته، چه می باشد؟



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


- من واقعه شانرده آذر ۱۳۳۲ را به عنوان سرفصلی از يک جنبش سياسی و اجتماعی پايدار در مبارزات دمکراتيک دانشجويان و مردم کشورمان تلقی می کنم. جنبشی که در تاريخ مبارزات دانشجوئی ارزش ها و سنن مثبتی را به يادگار گذاشته است. البته برای ارائه تحليل در اين مورد ضروری است که پيش از هر موردی، خودمان را در فضا و شرايطی که دانشجويان در آن مقطع زمانی بسر می بردند، قرار دهيم. از نظر من در آن دوره تاريخی، دانشجويان بدليل روحيه پرسشگری و عواطف جوان، وضعيت سياسی، کودتا و سرکوب خونين در آن مقطع زمانی، باعث شده بود که اين جوانان علاقمند به کشور نسبت به نيروهای اجتماعی ديگر در پيگيری مطالبات شان پر تحرکتر و نيز در برابر استبداد مقاوم تر و مصمم تر، باشند. چنين ويژگی هايی منجر به اين شد که دانشجويان، پيشتاز مبارزات ضد استبدادی و عليه تسلط خارجی ها فعاليت و عمل کنند. ارزشها و سنتهايی که از آن زمان يعنی از شانرده آذر ۱۳۳۲، برای جنبش دمکراتيک و بويژه جنبش دانشجوئی کشورمان باقی مانده است را می توان چنين برشمرد:
- دفاع از استقلال و حاکميت ملی؛
- اعتراض و مقاومت در برابر دخالت نيروهای بيگانه در امور داخلی ايران؛
- دفاع از استقلال دانشگاه و مخالفت با حضور نيروهای انتظامی و نظامی در داخل دانشگاه؛
- مقاومت و اعتراض در برابر ديکتاتوری، استبداد و اختناق در کشور؛
- سازش ناپذيری و مقاومت در برابر به سکوت کشاندن دانشگاه و دانشجو؛
- پيگيری و تلاش برای مطالبات مردمی؛
- دفاع از آزادی و عدالت اجتماعی؛
و....
در طول ۶۰ سال گذشته، دانشجويان با توجه به تغيير نسل ها، تغيير وضعيت جهانی و کسب تجربه های متفاوت و ...، توانسته اند مشترکاً در دوره های مختلف فعاليت خود، بصورت پيگير در جهت دفاع از مطالباتی که پيشتر متذکر شدم، تلاش کنند. در خصوص موارد منفی که می توان با نگاه و تجربه امروزی مان نسبت به گذشته جنبش دانشجوئی و بويژه از مقطع زمانی شانرده آذر ۳۲، می شود مطرح کرد، چنين می باشد:
- گفتمان های آن دوره دانشجويان و تشکل هايشان، بيشتر ايدئولوژيک بوده است؛
- تنوع و دمکراسی درون گروهی در دانشگاه در سطح مطلوبی نبوده است؛
- تولرانس يا رواداری ميان جريانات گوناگون دانشجوئی غالباً در آن دوران وجود نداشت؛
- مطالبات صنفی، فرهنگی، قومی، اجتماعی، علمی و تفريحی جای بسيار مهمی را در مبارزات تشکل های دانشجوئی نداشت؛
- داشتن نگاه صرفاً حزبی به فعاليت تشکل های دانشجوئی در دانشگاه ها؛
- غالب فعاليت ها دانشجوئی در آن دوره تحت تاثير و نفوذ احزاب و سازمان های سياسی قرار داشت؛
و ...
همه موارد بر شمرده فوق نشانگر اين است که در آن دوره تاريخی، و حتی تا سال ها پيش، فرهنگ سياسی و فرهنگی بسيار متفاوت با امروز بوده است.

* ارزيابی شما از جنبش دانشجوئی در شرايط کنونی چيست، به چه علتی جنبش دانشجوئی در وضعيت رکود به سر می برد؟
- اگر بخواهم از نحوه تفکر دانشجويان، جريانات دانشجوئی و يا بقول شما از جنبش دانشجوئی ارزيابی دهم می توانم تاکيد کنم که سال هاست که جنبش دانشجوئی يا بهتر است بگويم بخش بزرگی از دانشجويان و جريانات دانشجوئی در دانشگاه های کشور، تغييرات اساسی را در روش و نگاه به مسائل کشوری و جهانی و نيز در نوع فعاليت های خود، ايجاد کرده اند. بعنوان نمونه مواردی از اين تغييرات را متذکر می شوم:
- جريانات دانشجوئی بيشتر خود را غير ايدئولوژيک و لائيک تلقی می کنند؛
- در روش فعاليت به مبارزه مسالمت آميز و نفی خشونت اعتقاد دارند؛
- وحدت در تنوع و دمکراسی درونی بعنوان ارزش های اعتقادی بيش از پيش در جريانات دانشجوئی گسترش يافته است؛
- گفتمان های دمکراسی خواهی، آزادی خواهی، حقوق بشر، جدائی دين از دولت و انجام تغييرات دمکراتيک و مسالمت آميز را بعنوان ارزش های اصلی در فعاليت ها و برنامه های مبارزاتی شان قرار داده اند،
- مطالبات مدرن و امروزی و کلاً اين دنيايی برايشان بسيار پر اهميت می باشد؛
- آزادی های اجتماعی، فضای آزاد برای ارتباط و اطلاعات گيری برای آنان از اهميت اوليه برخوردار است؛
- برابرطلبی حقوقی و جنسيتی بدليل حضور، نفوذ و نقشی که دختران دانشجو در ميان دانشجويان دارند، افزايش زيادی در مجموعه دانشجويان يافته است؛
- خواسته های مربوط به درون دانشگاه و دانشجو يعنی مسائل صنفی، اجتماعی، فرهنگی و غيره از اهميت بالايی برای دانشجويان يافته است؛
و ...
همه فاکتورهای فوق بيانگر اين واقعيت است که جنبش دانشجوئی از سيمايی دمکراتيک، مدرن و امروزی برخوردار شده است و می توان تاکيد کرد که دانشجو و جريانات دانشجوئی در کليت خود از آمادگی لازم برای گسترش دمکراتيسم درونی و دفاع از حق دگرانديشی و فعاليت ديگر تشکل های دانشجوئی دگرانديش، و نيز توجه به منافع دانشگاه، برخوردار است. و روشن است که چنين تجربه ای آسان بدست نيآمده است و تاکنون دانشجويان و دانشگاهيان بابت آن هزينه های بسياری را در دوره های مختلف فعاليت پرداخته اند.
و اما در باره بخش دوم سوال شما اگر منظورتان فعاليت های علنی سياسی و عمومی دانشجويان مد نظرتان باشد که بدليل سرکوب و هزينه های شديد برای دانشجويان کاهش پيدا کرده است، می توانم با شما در همين سطحی که متذکر شدم موافق باشم. اما در حين حال من اعتقاد ندارم که شور و شوق در فعاليت ها در دانشگاه های کشور کم شده است. دانشگاه و دانشجويان دائماً در حال تکاپو هستند. در عرصه های که برای دانشجو هزينه ها زياد است و حکومت اجازه فعاليت نمی دهد و فعالين دانشجوئی را با زندان، ستاره دار کردن، اخراج و انواع ديگر محکوميت های ناعادلانه مواجه کرده تا بلکه از اين طريق جلوی فعاليت عمومی دانشجوئی را بگيرد. ولی عرصه فعاليت دانشجويان در دانشگاه ها بدليل سرکوب قطع نشده بلکه فعاليت به عرصه های ديگری انتقال يافته است.
دانشجويان بطور روزانه در محيط های دانشجوئی تجمع و حضور دارند و امکان ندارد فعاليت، بحث، گفتگو و سازماندهی درونی در درون دانشجويان و فعالين عرصه های مختلف قطع شود. حوزه های فرهنگی، هنری، صنفی، موزيک، کوهنوردی، علمی، روزنامه نگاری، اينترنت و ديگر فعاليت های مجازی، سرگرمی ها و ... به اشکال مختلف در دانشگاه ها گسترش يافته است. حکومت اين را می داند اما نمی تواند تحت هيچ عنوانی جلوی چنين سطحی از فعاليت ها را بگيرد. زيرا در عرصه های فعاليتی برشمرده فوق می بايست تعداد بسياری از دانشجويان را به چالش بکشد و چنين کاری را حکومت و ارگان های امنيتی و سرکوب به نفع نظام نمی دانند.
در برخی از دانشکده ها و دانشگاه ها فعالين عرصه سياسی و فرهنگی تحت عناوين گوناگون تجمعات خودشان را در فرصت های مختلف بر مسئولين دانشگاه تحميل می کنند. همه اينها نشانه شور و شوق برای ادامه فعاليت است. مگر می شود جلوی انواع فعاليت چهار ميليون دانشجو را بسادگی در دانشگاه ها گرفت؟ می توان با سرکوب محدوديت و هزينه ايجاد کرد اما نمی توان آنرا از بين برد. اين واقعيتی است ملموس که عرصه های فعاليت متشکل و عمومی که برای دانشجو هزينه آور است می تواند موجب رعب و وحشت و نگرانی او در دانشگاه شود. اما پس از مدتی دانشجو فعاليت خود را در عرصه های ديگری که کمتر هزينه آور باشد ادامه خواهد داد.
اين واقعيتی است که دانشگاه بدنبال فرصت است و اين فرصت هم بوجود خواهد آمد و شما و ما هم خواهيم ديد که آنها سريع با سازماندهی مشخص وارد فعاليت علنی در دانشگاه ها خواهند شد. بسياری از فعاليت های برشمرده بالا در تشکل های عمومی و سراسری بازتاب خواهند يافت و همه می دانند که اگر چهار ميليون دانشجو به اين نتيجه برسند که می بايست وارد صحنه علنی مبارزه شوند ديگر کسی نمی تواند جلوی آنها را برای انجام تغييرات اساسی بگيرد. دانشجويان اين قدرت را دارند که همه را و حتی جامعه را به سمت تحولات بکشاند.

* حکومت چه نگاهی به فعاليت و تشکل های دانشجوئی دارد؟ در دوره احمدی نژاد چه برخوردهايی با دانشگاه انجام گرفت؟ آيا در دولت حسن روحانی نگاه امنيتی به فعاليت دانشجوئی در مسير تغيير است؟
- حکومت بويژه در دوره دولت احمدی نژاد به دانشجويان وتشکل های آنان دائماً گوشزد می کرد که جريانات دانشجويی با دخالت در سياست و نيز راديکاليزه کردن فعاليتها و مبارزات شان، تاثير خود را در ميان دانشجويان و مردم از دست داده اند و ديگر به عنوان نيروی جدی و پيشگام مطرح نيستند. در چنين وضعيتی که انتقاد های زيادی بابت سياست مستقل دانشجويان برای نقد قدرت انجام می گرفت. ارگان های امنيتی وانتصابی حکومتی در دانشگاه ها بيکار ننشستند و با همراهی قوه قضائيه، ارگان های امنيتی و حراستی به شدت فعالين تشکل های دانشجوئی را تحت فشار های امنيتی و قضايی قرار دادند و آنها را با زندان،محروميت از تحصيل، اخراج از دانشگاه، لغو فعاليت و ديگر محدوديت ها مواجه ساختند. اين ارگان های سرکوب از يک طرف به دانشجويان گفتند که می بايست دست از فعاليت های خود بردارند و برای ماندن و فعاليت قانونی به آشتی با حکومت روی بياورند يا اينکه ساکت و خاموش شوند. از طرفی ديگر وزارت علوم نقش حوزه اسلامی، بسيج دانشجويی و ديگر ارگان های انتصابی را برای مقابله با دانشجويان غير خودی، افزايش داد و با کمک ارگان های امنيتی و حراستی به جنگ دانشجويان رفت و آنها را ازعواقب کار متشکل سياسی، صنفی، فرهنگی و اجتماعی خارج از حکومت ترساند.
ارگان های سرکوب و مسئولين دانشگاه به تاکتيک زدن انجمن های موازی جعلی دانشجويی در دانشگاهای کشور که منافع حاکميت را تامين کند حساب باز کرده و می کنند و با ايجاد و فاصله انداختن ميان اساتيد، دانشجويان و دانشگاهيان به اشکال گوناگون جلوی ارتباط های آنان را برای تبادل نظر و فعاليت مشترک در سطح دانشگاه های کشور گرفتند و ارتباط ميان آنها را با هزينه های بالايی مواجه ساختند. وزارت علوم و وزير بنياد گرای دولت احمدی نژاد را با همراهی حوزه اسلامی و شاگردان آيت الله مصباح يزدی به جنگ دانشکده علوم اجتماعی و انسانی فرستادند تا بلکه با طرح اسلامی کردن اين مراکز چون زمان انقلاب فرهنگی، جلوی آگاهی دانشجويان از علوم عصر جديد را بگيرند و دوباره تجربه شکست خورده اسلامی کردن علوم اجتماعی و انسانی را مجددا" تجربه کنند.
حکومت در دوره احمدی نژاد توانست انجمن های اسلامی و ديگر تشکل های دانشجويی منتقد را تحت عناوين گوناگون منحل و جلوی انتشار و پخش نشريات دانشجويی را بگيرد و هرگونه ارتباط با بيرون دانشگاه را تحت عنوان توطئه براندازی زير سوال ببرد تا بلکه از اين طريق ارتباط دانشگاه را با مردم و جنبش های اجتماعی قطع کنند. حکومت و ارگان های انتصابی آن فعاليت وسيع وهمه جانبه ای را برای مقابله با انجمن های دانشجويی سکولار، دمکرات، تحول خواه و دگر انديش و هر آن کسی که غير خودی شده بود را در دانشگاه های کشور سازمان دادند و از طرفی ديگر با سانسور و فيلتر کردن وبلاگ ها و سايت ها و فيس بوک های دانشجوئی را بيش از پيش گسترش دادند تا بلکه از اين طريق ارتباط فعالين دانشجوی را با بدنه اجتماعی خود در دانشگاه ها، قطع کنند.
قابل توجه است که همه اين سياسيت های وسيع توطئه آميز و سرکوبگرانه ظاهرا" برعليه جرياناتی دمکراتيک و آزاديخواه در داخل دانشگاه انجام می گيرد که به قول حکومت اسلامی وعد ه ای ديگرکه دائماً تکرار ميکنند که جنبش دانشجويی يا جريانات دانشجوئی وجود ندارند، و اينکه جنبش دانشجوئی تاثير خود را از دست داده است و بهتراست دانشجويان در لحظه کنونی برای زندگی خود فقط به دنبال درس خواندن باشند و سراغ کار متشکل سياسی، اجتماعی، فرهنگی و صنفی نروند زيرا اين فعاليت های گفته شده، هزينه های بسيار بالايی برای آنها دارد و دانشجويان با انجام فعاليت گفته شده در واقع با آينده شان بازی می کنند و از اين طريق حکومت سياست خاموش کردن و بی اثر نمودن صدای دانشگاه را به اشکال گوناگون گام به گام دنبال کرد.
دانشجويان در حين آگاهی به اين موضوع که فعاليت تحصيلی آنان از عمده ترين وظايف شان در دانشگاه به شمار می رود، توانسته اند با تلفيق فعاليت های تحصيلی با فعاليت های صنفی– سياسی، مبارزات خود را دنبال کنند. اين تلفيق با تجربيات متعدد دانشجويان در زندگی دانشجويی بارها امکان آن درعمل ثابت شده است. دانشجويان به خوبی به نحوه سوءاستفاده حکومت از اين تاکتيک آگاه هستند. زيرا که بخوبی می دانند که همه اين موارد برشمرده در جهت خاموش کردن صدای دانشگاه و دانشجويان از طريق سرکوب بوده است. در واقع هدف حکومت از اين ترفند ها ايجاد رعب و وحشت و بالا بردن هزينه فعاليت های سياسی در دانشگاه ها و جامعه است. حکومت با ايجاد يک حلقه امنيتی به دور فعالين دانشجوئی می خواهد که دانشجويان وارد فعاليت سياسی متشکل نشوند. امروز بر همگان آشکار است که دانشگاه با تلاش و مقاومت فعالين دانشجوئی، ديگر در جهت حفظ منافع نظام فعاليت نمی کند. جنبش دانشجوئی امروز نقاد قدرت است و با تمام تضييقاتی که بر دانشجويان اعمال می شود جنبش دانشجوئی از استقلال و آزادی خود دفاع می کند و اين دفاع پر شکوه است.
شايد بشود توجه داد که در همه سال‌های پيشين بويژه پس از سرکوب جنبش سبز و نقش و نفوذ دانشجويان در آن، شکاف ميان حکومت، دانشگاه و دانشجويان تا اين حد عميق نبوده است. اين يک زنگ خطر واقعی برای کل حکومت بوده است. اگر نسبت به نگاه امنيتی به دانشگاه و امنيتی کردن امور آکادميک تغييری در حکومت ايجاد نشود ابعاد هزينه برای حکومت بسيار بيش از اين خواهد شد.
با آمدن حسن روحانی به رياست جمهوری يکسری تغييرات در وزارت علوم، روسای برخی دانشگاه ها، برگرداندن برخی از دانشجويان ستاره دار به تحصيل، دعوت از برخی اساتيد بازنشسته شده به دانشگاه ها و تحمل برخی فعاليت ها در دانشگاه ها انجام شد که به نظرم مثبت است. اما اگر اين تغييرات نتواند فراتر رود و امور دانشگاه ها را به دانشگاهيان بسپارد، می تواند در ادامه، تغييرات انجام شده را به وضعيت گذشته باز گرداند. اگر حسن روحانی و وزيرعلوم شکاف بوجود آمده ميان دانشگاه و دانشجويان را با انجام يکسری تغييرات دمکراتيک در دانشگاه ها ترميم نکنند از حمايت نيروی بزرگ دانشجويان محروم خواهند شد و اين به نفع دولت حسن روحانی برای پيشبرد برنامه هايش نخواهد بود. دانشگاه نياز به تنفس تازه و تغييرات اساسی در جهت منافع دانشگاه دارد. به اين نياز می بايست توجه صورت گيرد.

* دانشگاه برای پايين آوردن هزينه های فعاليت متشکل چه کاری می تواند انجام دهد؟
- چرا مشغله ذهنی فعالين دانشجويی و يا تشکل های دانشجوئی فقط به هزينه دادن در مبارزه متمرکز شده است؟ چرا دانشجويان به چگونگی پايين آوردن اين هزينه های سنگين در مبارزه بيشتر توجه نمی دهند؟ در ايران در محيط دانشگاه دارند شرايطی را ايجاد می کنند يا کرده اند که هر نوع فعاليت فعالين دانشجوئی غير خودی و نيمه خودی از حکومت، با دادن هزينه مواجه شود! بايد به بيرون آمدن از اين فضا تلاش کرد. تلاشها بايد جمعی باشد زيرا هزينه دادن ها هم نيز جمعی شده است و مختصص تنها يکی و دو نفر نيست. راهکارها در ميان خود دانشجويان است که انتخاب و اجرا می شود. اگر دانشجويان با بحث و گفتگو انتخاب کنند آمادگی بيشتری برای هزينه دادن خواهند داشت. حرکت بر اساس منافع عمومی دانشگاه و دانشجويان می تواند باعث تهييج و همکاری بدنه دانشجويی شود. دانشگاه برای مقاومت و پيشرفت نياز به همه جناح های دانشجويی دارد. در چنين صورتی می شود هرينه ها را پايين آورد. و اينکه تلاش ها می بايست در مسيری متمرکز شود که نيروهای امنيتی و قضائيه متوجه شوند که اگر دست به اخراج يا ستاره دار کردن و يا هر مورد ديگری که به فعاليت دانشجوئی مربوط می شود اقدام کنند بايد آنها نيز هزينه دهند. من بارها متذکر شدم که در برابر هر اقدام سرکوبگرانه ارگان های سرکوب، آنها بايد متوجه باشند که اين اقدامات می تواند موجب دادن هزينه های زيادی برای آنها نيز شود و بهتر است در تصميم گيری و اقدامات خود عجله نکنند. چنين وضعيتی تنها با اقدامات و همبستگی ميان دانشجويان و جريانات دانشجوئی و دانشگاه می تواند به حکومت تحميل شود. امروز می بايست با اقدامات فکر شده هزينه فعاليت سياسی را در دانشگاه کاهش داد و مانع ابتکار جديد حکومت و ارگان های سرکوب در اين زمينه شد. امروز بايد برای هر آن چيزی که بدست آمده، به دفاع مشترک و متحد پرداخت.

* جريانات و فعالين دانشجوئی در ايران چه راهکارهايی را می توانند در مبارزات دمکراتيک خود مدنظر قرار دهند؟
- نگاه کنيد نزديک به چهار ميليون دانشجو در دانشگاه های کشور مشغول تحصيل هستند. بيش از ۶۲ درصد اين تعداد از دانشجويان دختر هستند. تنوعات فکری، قومی در ميان اين مجموعه بسيار وسيع است. فرهنگ خودی و غير خودی از بدو تشکيل جمهوری اسلامی بطور دائم در سياست های حکومت در جامعه اجرا و تقويت شده است. دانشجويان در اين جامعه زندگی می کنند و بالطبع تحت تاثير اين فرهنگ هستند. همين امر چالش های ييشماری در ميان فعالين دانشجوئی در دوره های گذشته ايجاد کرده بود. اما دانشجويان در تجربه کوتاه مبارزاتی خود، رفته رفته در فعاليت های عملی از اين فرهنگ در حال فاصله گرفتن هستند و بيشتر تکيه بر نقاط مشترک را برای دفاع از دانشگاه و ... مد نظر خود قرار داده اند. البته سرکوب و هزينه های پی در پی گاه می تواند اين روند همگرايی را کند نمايد اما نمی تواند در شرايط کنونی آن را از بين ببرد. لذا ظرفيت ها و پتانسيل های فعالين جنبش دانشجوئی می بايست در جهت عملی کردن اقدامات مشترک حداقل برای مقابله با سياست های دولت در دانشگاه ها متمرکز شود. تشکل يابی سراسری در حين داشتن تنوع ميان بخش های مختلف دانشجوئی از اهميت زيادی در مبارزه و طرح خواسته های دانشجوئی نقش بازی می کند. داشتن اختلاف، تفاوت و نيز داشتن اشتراکات در ميان طيف های دانشجوئی امری طبيعی و منطقی است. بايد بحث و گفتگو را در ميان طيف های متنوع دانشجوئی برای تنظيم فعاليت و نوع همکاری ها پيش برد. اما تاکيد يک جانبه بر اختلافات ميان گرايشات مختلف دانشجوئی، نيروی مقاومت، تنوع و همگرائی را در دانشگاه تضعيف می کند. ضروری است که اختلافات و اشتراکات ميان گرايشات دانشجوئی در بحث ها روشن شود. اما ضروری نيست که همه فعالين دانشجوئی بر سر هر موضوعی با هم توافق داشته باشند. بايد در حين حفظ تنوع و تفاوت، بر اشتراکات تاکيد ويژه و بر پايه آن حرکت آگاهانه و حساب شده انجام داد. دانشجويان به عنوان يک گروه بزرگ اجتماعی در بيش از ۱۲۰ شهر کشور حضور دارند. اقدامات آگاهانه و هوشيارانه در برخورد با عملکرد دولت جديد در جهت منافع دانشگاه و دانشجويان از اهميت زيادی برخوردار است. هر آن جايی که تغيير در جهت منافع دانشگاه انجام می گيرد می بايست از آن استقبال کرد و در جهت گسترش اين تغييرات برای برآمد علنی و دمکراتيک کوشيد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016