گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
1 بهمن» مهوش و فروغ (بخش دوم)، مسعود نقرهکار26 دی» مهوش و فروغ (بخش نخست)، مسعود نقرهکار 15 دی» پیامدهای روانی و رفتاری جنایتِ "اعدام در ملاء عام"، مسعود نقرهکار 1 دی» شيخِ جاهلها و لاتها، مسعود نقرهکار 19 آذر» فراسوی "وقايع خونين در صحرای کربلا"! مسعود نقرهکار
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! مهوش و فروغ (بخش سوم)، مسعود نقرهکارآخرين يکشنبه ژانويه (بيست وششم) روز جهانی مبارزه با جذام است و فرصتی برای ديدار با شعر ماندگارِ فروغ: "خانه سياه است"؛ فيلم کوتاهی که در آن فروغ با حس و عاطفهی حيرتانگيز و تکاندهندهاش نسبت به قربانيان جذام يکی از درخشانترين شعرهایش را به تصوير کشيده است. "خانه سياه است"، شعر مهربانی و انسانيت، شعر شهامت است. دادخواهی عليه بيداد، فقر و بیعدالتیست
پيشگفتار آخرين يکشنبه ژانويه ( ۲۶ ژانويه) روزجهانی مبارزه با جذام (خوره Leprosy) است(۱) وبهانهی نوشتن اين مقاله. اين پيشگفتار را نيزبه اين دليل می نويسم تا به عنوان کسی که پزشک سازمان مبارزه با جذام ايران بوده و در مرکز درمانی بيماران جذامی تهران ( مرکز بررسی و تحقيق بيماری های پوستی) (۲) طبابت کرده، اهميت کاری که فروغ در رابطه با جذاميان انجام داده، روشن ترکرده باشم.(۳) جذام بيماری"سياهی"ست که عمری هزاران ساله دارد،"ترسناک ترين" بيماری که سه عامل سبب شهرت اش شده اند!، خورده شدن تدريجی بخش هائی از بدن به ويژه اندام های صورت و دست ها و پاها، سرايت بيماری از طريق تماس انسان با انسان، و قصه ی شفا دادن جذاميان توسط حضرت مسيح ! جذام بيماری تهيدستان است، بيماری ای که تاريخی کهن دارد. درلابلای کاغذهای"پاپيروس مصری" مربوط به ۱۵۵۰سال قبل ازميلاد ونيز نوشته های مربوط به ۶۰۰ سال قبل از ميلاد در باره جذام و جذامی مطالبی نوشتهاند. گفته شده است سربازان ايرانی به هنگام سلطنت داريوش پس ازمراجعت ازفتح مصر(سال ۴۸۰ قبل از ميلاد) اين بيماری را از مصر، که يکی از کانونهای جذام بود، به ايران آوردند. و حکايت شفای جذاميان توسط مسيح نيزپارهای ازهمين تاريخ است.(۴) پيش از تسلط اسلام بر ايران، و پس از آن، در دوران تمرکز علمی در بغداد، جندی شاپورو مراکز علمی اسکندريه، يونان، هند و.....در باره اين بيماری بحث و تحقيق شده است. بزرگانی چون جالينوس، طبری، اهوازی، ابن سينا و... در باره اين بيماری مطالبی نوشتند. يکی ازنخستين مراکز درمانی بيمارستان يا دارالمرضی بودکه وليدبن عبدالملک ششمين خليفه اموی( که به سال ۸۶ هجری به خلافت رسيد) تاسيس کرد. وليد بيمارستان مزبور را به سال ۸۸ هجری به "مردم زمين گير و فلج و مجذومين و کوران و مساکين اختصاص داد". بيمارستان مزبور که در شهر دمشق بود بيشتربه نوانخانه شباهت داشت، چراکه مجذومين و کوران در آن نگهداری می شدند و وليد امر نموده بود که " بيماران از محوطه بيمارستان خارج نشوند." برخی رويدادهای تاريخی به ويژه کتابسوزانها، سوزاندن کتابهای علمی اسکندريه و ديگرکتابسوزان های اعراب، بسياری از دستاوردهای ارزشمند در مورد شناخت و مبارزه با جذام را از بين برد، عملی که در فتح مصرنيز"عمروبن عاص" تکرار کرد. پولس يا فولس اجانيطی از تربيت شدگان مکتب اسکندريه (۶۳۴ ميلادی) که مدتی در رم می زيسته، درکتاب" الکنکاش فی الطب" که مشتمل بر ۷ مقاله يا کتاب بوده است، بخشی از کتاب را به بيماری جذام و امراض پوستی اختصاص داده است. علی بن عباس مجوسی اهوازی ارجالی ( اهوازی) متولد ۳۱۸ يا ۳۳۸-۳۸۴ ه.ق در کتاب بزرگ خود" کامل الصناعه الطبيه الملکی" يا کتب ملکی، از جذام سخن گفته است."علی بن زين طبری" متولد ۱۹۳ ه.ق از علمای بزرگ و نامدار اسلام نيز در کتاب " فردوس الحکمه" فصلی به موضوع جذام اختصاص داده است. ابوعلی سينا در قانون از جذام سخن گفته است و آن را از داءالفيل تفکيک کرده است. ابوالبرکات بغدادی طبيب قرن ششم هجری که در آخر عمرنابينا شد و در اثر ابتلا به جذام در گذشت جذام را می شناخت و در باره آن دست به بررسی و تحقيق برده بود و...." (۵). گفته شده است بيماری جذام در جهان کنترل شده است و ميزان ابتلا به آن کاهش چشمگيری داشته است. سازمان بهداشت جهانی که حدود سه دهه قبل تعداد جذاميان جهان را ۱۱ تا ۱۵ ميليون تخمين می زد ، امروز سخن از ۱ تا ۲ ميليون مبتلا به بيماری جذام در جهان می گويد، وچنين کاهش چشمگيری را معلول روش های موفق درمانی و پيشگيری می داند. حدود سه دهه قبل تعداد جذاميان ايران ۳۰ هزار نفر تخمين زده می شد که فقط ۹۱۳۶ نفرشان شناخته شده بودند(۷) اما صاحبنطران و متخصصان جذام را هنوز يک بيماری بومی و شايع می دانستند و تعداد جذاميان را بيش از ۶۰ هزار اعلام کردند. تجربهی من نيز درمرکز درمانی جذاميان در تهران تائيد کننده صحت رقم بيش از ۶۰ هزار بود. بر اساس آمار اخذ شده در همين مرکز کل پرونده های موجود ۲۰۶۱ پرونده بود که از ميان آن ها فقط ۳۵۷ جذامی تحت کنترل مرکز بودند و تعداد بيماران بلاتکليف و با وضعيت نا مشخص ۱۶۷۵ نفر بود و...... از ميان جذاميان تحت کنترل درمانگاه تعدادی نيز که هنوز بيماری شان درمان نشده بود در سطح شهر تهران و شهر ری به دستفروشی و مشاغل ديگر مشغول بودند (۸) امروز ادعا می شود بيماری جذام در ايران، همچون اکثر نقاط جهان کنترل شده و ميزان ابتلا به آن کاهش چشمگير داشته است و بيماران جذامی درمان شده، زندگی ای عادی در جامعه و خانواده دارند. (۹) پيش از ورود به دانشکده طب اطلاعات من در بارهی جذام در حد ديدن جذاميان فيلم بن هور، و يا شفای ۱۰ جذامی توسط مسيح بود. سپس تر گزارش و عکس ديدار فرح پهلوی از جذامخانه نيز در ذهن داشتم و البته از اينکه او خطر اين ديدار و تماس نزديک را پذيرفته بود، برايم کمی عجيب می نمود. (۱۰). در دانشکده پزشکی در باره جذام می خوانديم که با هم دانشکده ای های مذهبی پيرامون فرمايشات يکی از امامان شان بحث وجدل پيش آمد (به سال ۵۴-۵۳)، امام شان( گويا از قول پيامبرشان) فرموده است:" همبستری در حال حيض باعث جذام فرزند میشود. "(۱۱)، ومن می پرسيدم مگرزن قاعده هم حامله می شود؟ ووانگهی باسيل جذام درآن هيروير، وجاهائی که جاش نيست، چه می کند؟ و توصيه می کردم بازماندگان و پيروان امام رضا و ديگران می توانند کاشف نروژی عامل بيماری جذام، يعنی "آرموئر هانسن" ،که به پاس خدماتاش عامل بيماری جذام" باسيل هانسن" نام گرفت، را "سو" کنند و به دادگاه بکشند، با اين ادعا که امام ما و رهبران دينی ما قرنها قبل اين بيماری، عامل بروز آن و ازهمه مهم تر محل زندگی و استقرار شگفت انگيزشان را کشف کردند! .(که البته آن بحث و جدل بعد از انقلاب از عوامل اخراج من از وزارت بهداری شد، و چيزی نمانده بود بيش ازاخراج کاردستم بدهد.)(۱۲) حول و حوش سال ۵۵ وقتی مستندِ "خانه سياه است"(۱۳) را با جمعی از دوستان اهل سينما و قلم در خانهی زنده ياد "رضا ميرلوحی" (۱۴) ديدم، شگفت زده تازه به ارزش و ويژگیِ کارفروغ پی بردم. پيش تراين فيلم مستند را ديده بودم اما سرسری از آن گذشته بودم، شايد هم عدم آشنائی با اين بيماری امان نداده بود به اهميت کار پی ببرم. فروغ ازآن شب برای من الگوی شاعرمعصوميت های جسورانه و زيباترين عواطف انسانی، و روشنفکری شجاع شد . وقتی شناخت بيشتری ازبيماری جذام پيدا کردم وزندگی و کاربا جذامی را تجربه کردم دريافتم که گفتناز درد و رنج حذاميان ساده است، اما رفتن و زندگی و کارکردن با آنان حکايت ديگری ست. تماس با جذامی، يعنی احتمال ابتلا به بيماری جذام، و فروغِ برآمده از خانواده ای مرفه اين خطرمهيب به جان خريد، وبا حس وعاطفهای حيرت انگيز و تکاندهنده نسبت به جذاميان، و فراتراز آن پذيرفتن کودکی ازيک خانواده جذامی به عنوان فرزند، يکی ازدرخشان ترين شعرهای اش را به تصويردرتوصيف مهربانی و انسانيت سرود. *** نخستين روز آغاز به کارم با جذاميان را به ياد دارم . هرچه به محل کار جديدم، مرکز درمانی جذاميان درتهران، نزديک ترمی شدم اضطرابم بيشتر می شد. ترسيده بودم. به خودم اما نهيب زدم: و صدای ماندگار فروغ و تصوير او با خود داشتم، صدا و تصويری دلگرم کننده که شعرشهامت بودند: و شايد هنگام که صميمانه و جسورانه دست و پای جذاميان لمس می کرد، درسرزنش آنان که با جذاميان رفتار خوبی نداشتند و در حقيقت عيبشان را نگاه می کردند، با خود زمزمه می کرد "..... (ادامه دارد) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ Copyright: gooya.com 2016
|