سه شنبه 19 آذر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

فراسو‌ی "وقايع خونين در صحرای کربلا"! مسعود نقره‌کار

مسعود نقره‌کار
"جنايت عليه بشريت" تعريف شده است و مصداق‌ها و شاخصه‌های‌اش مشخص شده‌اند. حکومت اسلامی يکی از معانی اين پديده است. جامعه‌شناس اصلاح‌طلب اما جنايت‌های حکومت اسلامی را به‌درستی فراسوی اين مصداق‌ها و شاخصه‌ها و معانی می‌داند، فراسوی "وقايع خونين در صحرای کربلا" و فراسوی "جنايت‌های صهيونيست‌ها". اين جامعه‌شناس فقط به تجاوز و کشتار "کهريزکی" اشاره دارد، من نمونه‌های ديگری را يادآور می‌شوم

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ويژه خبرنامه گويا

جنايت عليه بشريت جنايتی ست که حکومت ( يا دولت)، و گروه‌ها وافراد وابسته به قدرت های سياسی و دينی در بروز آن نقش اساسی دارند، جنايتی که با هدف سرکوب و از بين بردن دگرانديشان و مخالفان، و گروه های مختلف سياسی، اجتماعی،مذهبی، قومی ، فرهنگی و..... انجام می شود. "جنايت عليه بشريت با روشی سيستماتيک وگسترده و سازمان يافته عليه يک جمعيت غير نظامی اعمال می شود، رفتاری ست درتعقيب يا پيشبرد سياست يک دولت يا يک سازمان ، که توسط جنايتکاران تدارک و سازماندهی می‌شوند. "
مصداق های "جنايت عليه بشريت " درحقوق بين‌الملل عمومی تعريف شده اند، اهم جرائم اينها هستند: قتل يا کشتار، نابودسازی ، آزار و ارعاب گروهی( گروه سياسی، نژادی، مذهبی، ايدئولوژيک، قومی و...) ، شکنجه، زندانی کردن يا ديگر ابزارهای جلوگيری از آزادی، به بردگی بردن، تبعيد و يا کوچاندن اجباری دسته جمعی، ناپديدشدگی اجباری، هتک حرمت از زنان، بردگی جنسی، فحشای اجباری، بارداری اجباری، سترون کردن اجباری، هرگونه آزار جنسی، حذف محيطی و يا فيزيکی افراد از صحنه‌های سياسی، نژادپرستی ، تبعيض نژادی، آپارتايد و..."، که هر کدام از اجزاء متغير فوق دقيق تر بسط و توضيح داده شده اند.

حکومت اسلامی و " جنايت عليه بشريت"
حکومت اسلامی ايران مصداق بارز"جنايت عليه بشريت" است. اکثر مواردی که اجزاء جنايت عليه بشريت تعريف شده اند را حکومت اسلامی بارها مرتکب شده، و هنوزهم مرتکب می شود. ارتکاب به "جنايت عليه بشريت" نه فقط دررفتاراين حکومت که اصول پايه‌ای قوانين حقوقی و جزائی اش را شامل می شوند ( قوانين قصاص، قوانين مجازات اسلامی و.....) . زندانی کردن، شکنجه، قتل و کشتارو نابودی جمعی، کار سی واندی ساله اين حکومت بوده و هست. هتک حرمت از زنان ، رواج فحشا‌ی آشکار يا زير حجاب صيغه، آزار جنسی زنان ( و مردان ) زندانی، کاربردارعاب و ارهاب عليه گروه های سياسی ، نژادی، قومی، فرهنگی، مذهبی، وحذف محيطی و يا فيزيکی اجباری افراد از صحنه‌های سياسی و فرهنگی و دينی به اشکال مختلف از جمله ترورافراد، و نيز تبعيض دينی و آپارتايد جنسيتی و مذهبی و...در زمره روزمرگی استبدادِ دينیِ اسلامی ست.
حکومت اسلامی تا کنون مرتکب۶ کشتارازدگرانديشان، روشنفکران و مخالفان سياسی و عقيدتی خود شده است، کشتارهائی که هر کدام شان به تنهائی مشمول ويژگی‌های"جنايت عليه بشريت" می شوند. کشتار سال های ۵۹-۵۷، کشتار سال های ۶۲-۶۰، کشتاردرخارج از کشور، اسيرکُشیِ تابستان سال۶۷، قتل های زنجيره‌ای و کشتارهواداران و فعالان جنبش سال ۸۸، "جنايت عليه بشريت" را تعريف‌ می کنند، و اين ها سوای کشتار اقليت های دينی، به ويژه بهائيان هستند، و بازهم سوای کشتارهائی ست که گروه های فشار و کشتار حکومتی ( گروه شاهين ، قنات، شيت، فدائيان اسلام ناب محمدی و...) مرتکب شده‌اند.حتی اگر کشتار دگرانديشان، روشنفکران و مخالفان سياسی و عقيدتی حکومت اسلامی ناديده گرفته شوند، قتل و اعدام قربانيان بی عدالتی های اقتصادی و اجتماعی ، که اعدام های دسته جمعی معتادان،سوزاندن و اعدام تن فروشان، به قتل رساندن و اعدام همجنس گرايان( و دگرباشان)، اعدام نوجوانان، اعدام در ملاء عام با حضور کودکان و نوجوانان، قطع اعضای بدن در ملا عام و.....کافی ست تا نسبت"جانیِ عليه بشريت" را برازنده ی اين حکومت کند.
در باره انگيزه های مذهبی و سياسی بروز اين کشتارها، و نيز بهانه تراشی ها و تئوری بافی های ثانويه برای توجيه اين جنايت ها نوشته و گفته شده است، ونيزجزئيات اين جنايت ها درمقاله ها، کتاب ها، اسناد، و تصاوير بسياری ثبت اند، جان به در بردگان ازاين کشتارها نيرشاهدانند. با اين حال هنوزکارها و روشنگری‌های پيرامون جنايت ها، با توجه به ميزان وابعاد جنايت‌ها ناچيزند.
قصداين يادداشت ارائه چند نمونه از جنايت های مستند و اشکارشده است، که به گمان من با آنچه به عنوان جنايت عليه بشريت تعريف شده نمی خواند، و روش ها و ميزان قساوت و شقاوت به کار گرفته شده در انجام برخی ازاين جنايت‌ها فراسوی "جنايت عليه بشريت" قرار می گيرند:

۱- "مغز رئيس زندان سياسی قصر را گربه خورد"
پيش ازاعدام چهارتن از سران و مسؤلان رژيم پهلوی بر پشت بام مدرسه رفاه در شبانگاه ۲۵ بهمن سال ۱۳۵۷، بارقه ی آغازتوحش و اعمال "جنايت عليه بشريت" توسط حکومت اسلامی درسروصورت زخمی و باندپيچی شده نصيری و بازجوئی و بازپرسی از او در برابر دوربين تلويزيون، که در ۲۲ بهمن سال ۵۷ ضبط وپيش از اعدام او پخش شد، خود را نشان داد. ماجرا اما درآن حد نيز نماند و جنايت‌ها به سوی فراسوی" جنايت عليه بشريت"شدن، پيش رفته اند:
".... انقلاب که پيروز شد زمانی( رئيس زندان) شماره تلفن مدرسه علوی را گرفته و به خلخالی زنگ زده بود. خلخالی هم به او گفته بود عينک دودی بزند و کت و شلوار سورمه‌ای بپوشد و بيايد. اما روزی که قرار بود بيايد برادرش را با اين مشخصات فرستاده بود. خلاصه با برادرش گرم گرفته بودند و او هم گفته بود جناب سرهنگ فردا می‌آيد. فردای آن روز زمانی آمده بود و خلخالی هم به جای اينکه او را پيش امام ببرد، برده بود پشت‌بام‌‌ مدرسه علوی و بازجويی کرده و همان جاهم حکم اعدامش را صادر کرده بود. زمانی هم داد و فرياد کرده بود که به من خيانت کرديد. دادستان آن زمان حاج محمد بود، گفت زمانی خيلی گريه می‌کرد و دست آخر ديد که قرار است اعدام شود، قلبش را نشان داد و گفت پس يک گلوله به اينجا بزنيد. ما تيراندازی کرديم و تير اول به پيشانی‌اش خورد و کاسه سرش پريد و مغزش افتاد روی زمين. دادستان تعريف کرد که کمتر از نيم ساعت که گذشت يک گربه آمد و ردشد و مغزسرهنگ زمانی را خورد."( گفت‌وگوی تاريخ ايرانی با جعفر شجونی: مغز رئيس زندان سياسی قصر را گربه خورد.)
http://tarikhirani.ir/fa/files/56/bodyView/580/
"... در روز ۱۱ مهر ۱۳۵۸ تقی روحانی گوينده سابق راديو توسط يک گروه مسلح ربوده شد و فردای آن روز پيکر نيمه‌جانش در بيابان‌های اطراف جاده آرامگاه (جنوب تهران) پيدا شد. اين واقعه حدود دو هفته پس از آن اتفاق افتاد که شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی مرکز با به پايان رساندن رسيدگی به پرونده تقی روحانی وی را به ۵ سال حبس و به علت اعتراف به شرب خمربه ۸۰ ضربه شلاق محکوم کرد. وی که تا آستانه انقلاب به گويندگی در راديو ادامه داد، در دفاع از خود گفته بود که کار گوينده خواندن مطالبی است که به دست او می‌دهند. گوينده، نويسنده و مفسر مطالب نيست.
روزنامه کيهان در روز ۱۲ مهرماه نوشت: «بعدازظهر ۱۱ مهرماه پاسداران تقی روحانی را برای طی دوران محکوميت در ايرانشهر از تهران به ايرانشهر می‌بردند که در بين راه يک گروه مسلح او را ربوده و در بيابان‌های اطراف جاده آرامگاه مضروب کردند. تقی روحانی در حالی که بر اثر ضربات وارده مغزش از کاسه سر بيرون آمده بود،به بيمارستان دکتر فاطمی منتقل شد. به دنبال انتقال تقی روحانی به بيمارستان دکتر فاطمی، شخصی نا‌شناس طی يک تماس تلفنی با خبرنگار کيهان مسئوليت اين آدم‌ربايی را برعهده گرفته و نام گروه خود را هم "گروه توحيدی مستضعف" اعلام کرد. (روزنامه کيهان ۲۹ شهريور و ۱۲ مهرماه ۵۸). تقی روحانی بر اثر ضربات وارده به مخچه‌اش فلج شد و تا پايان عمر بر روی صندلی چرخدار نشست و قادر به حرکت کردن و تکلم نبود...."
" ....جواد ذبيحی،مؤذن وخواننده دعاهای مذهبی، پس ازانقلاب برای مدتی زندانی شد و پس از آزادی چند نفری به درب منزل وی رفتند و به بهانه اجرای مراسم نيايش او را با خود بردند و به طرزی فجيع به قتل رساندند. عصر آن روز، روزنامه اطلاعات به نقل از گروه شاهين گزارشی را چاپ کرد که قتل سيد جواد ذبيحی را به دليل مداحی و مناجات‌خوانی او در راديوی وابسته به رژيم گذشته به گردن گرفتند. ...بعدها صادق خلخالی در کتاب خاطرات خود که در سال ۱۳۷۹ منتشر شد، نام سيدجواد ذبيحی را در فهرست کسانی قرار داد که حکم اعدامشان را صادر کرده است .... " (ر.ک به ويکيپيدای فارسی، ذيل نام جواد ذبيحی).
اين ها نمونه هائی از زنگ آغاز جنايت های حکومتی در تهران‌‌اند، در شهرهای مختلف ميهنمان نيز ماشين جنايت حکومتی به کارافتاد. شکنجه و اعدام ۴ تن از رهبران مردم ترکمن صحرا به حکم خلخالی و توسط محسن رفيقدوست و يارانش از سپاه پاسداران در ۲۹ بهمن ماه سال ۱۳۵۸ورها کردن اجساد انها در زير پلی در کنار جاده بجنورد، قتل عام مردم روستای قارنا در اطراف نقده به تحريک و حکم آخوند ملاحسنی و هم پيمانان‌اش معبودی و سرگرد نجفی و عزيز قادری ، دو نمونه ازجنايت‌های حکومتی اند.

۲- اعدام روی برانکارد
شهريور سال ۱۳۵۸، طبق رای حاکم شرع خلخالی ۱۱ تن ( از يک گروه ۴۰ نفری که همگی ظرف ۲ ساعت محاکمه و اعدام شدند) در فرودگاه سنندج تيرباران شدند. يکی‌ازقربانيان با برانکارد به محل اعدام آورده شد و بر روی برانکارد به گلوله بسته شد.عکسی ازصحنه ی تيرباران اين ۱۱ تن در ششم شهريور ماه سال ۱۳۵۸ در روزنامه اطلاعات چاپ شد. حجت الاسلام والمسلمين، حاکم شرع حکومت اسلامی، صادق خلخالی اعلام کرد اين خبردروغ است وگفت :"عکس ها ی مونتاژ شده را با خود به طرف جوخه اعدام رفته اند" ( اطلاعات ، يکشنبه اول مهر ۱۳۵۸). حدود يک سال بعد مجله " پاپولارفتوگرافی" در شماره جولای خود همان عکس را به عنوان عکس خبری‌ای که برنده جايزه پوليتزرشد، منتشر کرد. عکاس "جهانگير رزمی"، و قربانی ای که بر روی برانکارد به قتل رسيد احسن ناهيد ( دانشجوی پلی تکنيک) نام دارند:
جميل نوره از شاهدان اين جنايت نقل می کند: ".... علت زخمی شدن وی(احسن) تيراندازی پاسداران مراقبش در حين انتقال به زندان بود. ... شهريار، برادر کوچکتر احسن ناهيد، (دانشجوی سال دوم پزشکی) و يکی از دوستانش بنام جميل يخچالی، که هر دو جز اعدام شدگان سنندج هستند در يک اقدام حماسی باوجود نجات از مهلکه بخاطر احسن خود را دوباره تسليم می کنند. " جميل از قول احسن تعريف می کند که با وجود زخم ران و خون ريزی به فرار ادامه داده و در يک مزرعه خود را زير شبدرهای آن مزرعه مخفی می کند. پاسدارها به مکانی که در آن مخفی شده بودند، رسيده و... " و از قول احسن ناهيد می گويد:
" آنها از ما ميخواستند که خود را تحويل دهيم و ترسی [هم از ما] نداشتند، چون اطمينان داشتند که ما اسلحه نداريم. من هيچگونه حرکتی نميکردم، گرمای زياد زير شبدر[ها] هم مرا آزار ميداد و [هم]بی نهايت طاقت فرسا بود، بخصوص درد رانم آنرا ده چندان ميکرد. جاشها[اصطلاحی برای خائينين در زبان کردی است] مشغول زير و رو کردن شبدرها بودند تا به شبدری که روی من بود رسيدند. آنرا کنار زده ومرا از زيرآن بيرون آوردند." http://www.azadegy.de/az175/03.htm

۳- اعدام پزشکانی که برای کمک به مجروحان به محل های درگيری می رفتند
الف: دکترابوالقاسم رشوند سرداری، ۲۷ ساله، در تاريخ ۳۰ مرداد سال ۱۳۵۸ در پاوه به حکم خلخالی تيرباران شد. خلخالی، حجت الاسلامی که دروغگوئی فضيلت اش بود، در اين رابطه گفت: ".... دکتر رشوند دستش به خون پاسداران آلوده بود و در همانجا دستوربريدن سرپاسداران را داده است. از يکی از همکاران او قمه ای به دست آمده است و طبق اعترافات خودش، خيلی از پاسداران را سر بريده و حتی سرمی را که به بدن پاسداران بيمار خون می رساند از دست بيمار کشيده است، اين فرد اسير جنگی بود و چاره ای نداشتيم جز اين که حکم اعدام او را صادر کنيم..." ( ايام انزوا، خاطرات خلخالی ،ص ۱۰۶). فرشته نور افشار، دانشجوی سال آخر پزشکی و نامزد دکتر رشوند همان هنگام اعلام کرد : " دکتر رشوند روز يکشنبه گذشته به پاوه رسيده در حالی که کشتار پاسداران دو سه روز قبل از رفتن رشوند به کردستان صورت گرفته است و بليطی که اين موضوع را ثابت کند وجود دارد.( روزنامه اطلاعات، مورخ ۳/ ۶/ ۱۳۵۸).
ب: درفاجعه‌ی" انقلاب فرهنگیِ اسلامی" دکتر نريميسا، در تاريخ ششم تيرماه سال ۱۳۵۹ دراهواز تيرباران شد. دادستان انقلاب خوزستان طی اطلاعيه ای ضمن تاکيد براين نکته که" پاسخگوئی وطيفه اين دادستانی نيست و اين مرجع فقط موظف به ادای توضيحات به مقامات مسؤل و ذيربط کشور است" دلائل اعدام اين پزشک رابر شمرد :" دستگيری به هنگام درمان و پانسمان مجروحان درگيری در دانشگاه، ...تحريک دانشجويان زندانی که در تالار شهرداری اهواز زندانی بودند و هنگام فرار" در نتيجه تيراندازی به زمين و ديوار چهار نفراز بازداشتی ها کشته وچندين نفر مجروح شدند!و...." ، دادستانی در ضمن اعلام می دارد که اگر دکتر نريميسا خدمتی هم کرده: " ....به منظوری بوده است. او می خواسته است که انحرافات فکری خود را بدين نحو به مردم ساده پاکدل تلقين کند " ( ايرانشهر، ۲۷ تيرماه ۱۳۵۹، شماره ۱۷)

۴- "...آنها که مجروح شدند، بايد بيشتر مجروح شوند که بميرند"و" کودکان ۱۲ساله نيز اعدام می شوند"
الف: آيت الله موسوی تبريزی دادستان کل انقلاب اسلامی تاکيد کرد:"برای مخالفان رژيم که طی تظاهرات مسلحانه يا در خيابان ها دستگير شوند، زندان وجود نخواهد داشت و با شهادت دو شاهد در باره حضور آنها در تظاهرات ، پيش از آنکه به دادگاه انقلاب اسلامی برسند، به اعدام محکوم خواهند شد. اين شاهد ها می توانند دو پاسدار، دو افسر و يا دو فرد عادی باشند، که اگر شهادت بدهند اين افراد در درگيری و زد وخوردعليه نظام اسلامی دخالت داشته اند ، چه از طريق به دست گرفتن اسلحه و چه به عنوان هوادار، همان شب به اعدام محکوم می شوند و تيرباران می شوند...يکی از احکام جمهوری اسلامی اين است که کسی که با آن مخالفت کند بايد کشته شود، اين حکم اسلام است....هيچکس حق ندارد يک فرزند کافر را فرزند خود بداند...چطور يک مسلمان می تواند پس از اعدام چنين فرزندی، جسدش را طلب کند....انها که مجروح شدند، بايد بيشتر مجروح شوند که بميرند، اين حکم اسلام است و..." (مصاحبه با راديو صدای جمهوری اسلامی، ۱۸ سپتامبر۱۹۸۱/ و ايران تايمز، شماره ۵۱۴، جمعه سوم مهرماه ۱۳۶۰). آيت الله محمدی گيلانی در مصاحبه ای که خبر گزاری فرانسه بخش هائی از ان را مخابره کرد،اظهار داشت : " ... کسانی که در درگيری های خيابانی مجروح می شوند، به بيمارستان برده نخواهند شد و کشتن انها جايز است....اسلام اجازه نمی دهد که بدن مجروح شورشيان به بيمارستان برده شود. انها را بايد خلاص کرد... مجازات را قران معين کرده، طناب دار يا قطع دست راست و پای چپ...."( منبع فوق).اسدالله لاجوردی دادستان انقلاب اسلامی مرکز در بيانه ای که در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شد، اعلام کرد: " اگر يک بچه ۱۲ ساله در حال شرکت در تظاهرات مسلحانه ديده شود، تيرباران می شود، سن مهم نيست...." ( منبع فوق).
ب: ".... حميد غفوری از مجاهدين را مورد ضرب و شتم با سنگ و چوب و ديلم قرار دادند . مردم پيکر نيمه جان او را به بيمارستان رساندند. يکی از افراد گروه قنات ، به محض اطلاع از اين که حميد هنوز زنده است و در بيمارستان بستری ست خودش را به بيمارستان رساند ، سوزن سرمی را که به دست حميد بود از دستش بيرون کشيد و در چشم های حميد فرو کرد و.....( گروه قنات، مقدمه‌ای بر کشتاردگرانديشان، ناشرانتشارات فروغ، آلمان)

۵- اسيرکُشی مرداد و شهريور سال ۱۳۶۷
قتل عام زندانيان سياسی و عقيدتی در تابستان سال ۶۷ نمونه ی ارتکاب به فراسوی " جنايت عليه بشريت" است. محتوی فتوی آيت الله خمينی و بهانه تراشی واهی برای انتقام گيری، ويژگی ها وروش هائی که به عنوان " محکمه ومحاکمه" به کاربرده شدند، اعدام های دسته جمعی و گورهای دسته جمعی، و رفتاری که با خانواده قربانيان روا داشته اند بيرون از چارچوب تعريف ارائه شده از" جنايت عليه بشريت" است.

۶- " سلاخی کردن سياستمدار ۷۷ ساله با چاقوی کيک بُری"
در کشتار دگرانديشان و مخالفان در خارج از کشورشيوه ی قتل شاپور بختيار ۷۷ ساله و دستيارش با چاقوی کيک بُری ،
http://www.rahesabz.net/story/51571/
و يا قتل فجيع فريدون فرخزاد و... نمونه هائی از فراسوی "جنايت عليه بشريت "اند:".... فرخزاد فردی ورزشکار و قوی بود. به همين دليل نيز کشتن او به سادگی نمی‌توانست انجام بگيرد. پوروالی می‌نويسد: به‌نظر می‌رسد صابری نخست با آلودن چای او، فرخزاد را دچار سرگيجه و بی‌حالی می‌کند. تعداد ضربات چاقو و به‌هم‌ريختگی آپارتمان و پاشيده شدن خون به در و ديوار نشانه‌ آن است که فرخزاد در همان حال نيز مقاومت می‌کرده است. پس از قتل فرخزاد، صابری لباس‌های او را می‌کند (بيرون می‌آورد) تا مفهوم خاصی به قتل بدهد و بعد با آلوده کردن جسد، می‌کوشد جريان را يک قتل غير سياسی جلوه دهد." http://www.radiozamaneh.com/88282#.Up_y18RDso4
کشتار دگرانديشان ومخالفان حکومت در خارج از کشوراز نخستين سال به قدرت رسيدن حکومت اسلامی با فرمان و فتوی آيت‌الله خمينی آغاز شد. خلخالی درسال ۱۳۵۸ ليستی از مخالفان حکومت را که می‌بايست در خارج از کشور ترور می‌شدند، صادر کرد. و بعد هاشمی رفسنجانی، ولايتی، فلاحيان، سعيد امامی و... راه خلخالی ادامه دادند. http://seyedy.arabblogs.com/archive/2008/2/464715.html

۷-" سربريدن رهبر اقليت سنی در بندر عباس " و....
حکومت اسلامی به کشتار بهائيان و قتل رهبران اقليت مسيحی و يهودی و... در ايران اکتفا نکرده است ودست به قتل رهبران اهل تسنن و کشتار درون دينی نيز برده است.
"حاج محمد ضيائی، ۵۵ ساله و رهبراقليت سنی در بندرعباس، بود. جسد وی در شرايطی مشکوک و اسرارآميز در تاريخ ژوئيه ۱۹۹۴ پيدا شد. او بارها برای بازجويی توسط مأموران امنيتی رژيم به لار آورده شده بود. آخرين بار در تاريخ ۱۵ ژوئيه ۱۹۹۴ برای بازجويی به لار خوانده شد. ۵ روز بعد يعنی روز۲۰ ژوئيه ۱۹۹۴ جسد وی که آثار ضرب و شتم فراوان داشت و سر جسد از بدن جدا شده بود، در منطقه شاه مسلم در ۲۰۰ کيلومتری شهر لار پيدا شد. همچنين يک دست و يک پا از جسد وی نيز جدا شده بود. مأموران امنيتی در شهر لار قتل وی را در اثر تصادف اتومبيل قلمداد کردند. (در صورتی که هيچ تصادفی در آن منطقه و يا نزديک آن صورت نگرفته بوده است) حاج محمد ضيائی يکی ازمخالفين شناخته شده سياست‌های رژيم اسلامی ايران بوده است. وی درسال ۱۹۸۱ نيز به اتهام مصاحبه با يک روزنامه کويتی که درآن وی از مصائب و مشکلات اقليت مسلمان سنی در ايران سخن گرفته بود، و همچنين اعدام عده‌ای از افراد سنی در ايران را به شدت محکوم کرده بود، دستگيرشده و به زندان افتاده بود. درطول مدت زندانی شدن او در سال ۱۹۸۱ بار‌ها وی مورد شکنجه قرار گرفته و به اعدام محکوم شده بود. گر چه بعداً وی را آزاد کرده بودند، اما همواره تحت نظر و بار‌ها مورد آزار واذيت مأمورين رژيم قرار گرفته بود. اين آزار و اذيت ها به خصوص بعد از اعدام دکترعلی مظفريان يکی از رهبران اقليت سنی درشيرازدرسال ۱۹۹۲، شديدتر شده بود." ( مقدمه ای بر کشتار دگرانديشان در ايران، پيوست شماره ۱۲، ناشر انتشارات فروغ)

۸- " دشنه آجين کردن کودک ۹ساله به گناه اينکه پدرش شاعر است"
قتل پروانه و داريوش فروهر، ويا شاعر کرمانی حميد حاجی زاده و پسر۹ ساله اش در ميان ده ها قتلی که به قتل های زنجيره‌ای شناخته شده اند، نشان از توحش و سبعيتی ناباورانه داشت:
فرخنده حاجی زاده ، خواهر حميد زاده می نويسد:"..... همين چندی پيش در بخش جستجوی گوگل «حاجی زاده»را تايپ کردم، ... دو هيکل غرق به خون کارون وحميد صفحه ی مانيتور را پر کرد .رو برگرداندم اما در فاصله ی چشم برهم زدنی، در فاصله ی لرزش دستی که دکمه ی خاموش را فشار می داد ديدم آنچه را که ۱۴ سال ازديدنش وحشت داشتم، وحرف ارس را باور کردم که از نخستين روزِ فاجعه گاه گاه می گفت: «عمه جان خيلی بد بود ، خوب شد نديدين .دندونای بابامُ شکسته بودن،فکر کنم با چوب .استخونای انگشتاش معلوم بود ،انگشتای دست راستشُ قطع کرده بودن ،بدنش سوراخ سوراخ بود . طناب انداخته بودن دور گردنش ،از طناب رخت خونه ی خودمان بريده بودن. غير استکان بابام سه تا استکان نلبکی توی سينی بود .به نظرتون اينا کی بودن عمه جان ؟وقتی رسيديم بابام هنوز زنده بود ، سينه ش اومد بالا ، گلوش صدا داد ، بعد بدنش شل شد .به پزشک قانونی گفتم .دستشُ گذاشت روسرم گفت «پسرم بابات زمانُ از دست داده» بابام چرا زمانُ از دست داد؟»....ارس نگاهم می کند وادامه می دهد « کارون خيلی بد بود عمه جان! خيلی بد.بيچاره اروند! خوب شد نديدن . چشمای کارون راست وايستاده بود .دهنشُ جر داده بودن .وسط سينه ش ، پايين قلبش يه چيز سفيدی بود .رفتم جلو تکه ی چربی بود خواستم ورش دارم نتونستم .بيچاره اروند! دلم براش می سوزه.ديوونه شده بود .پريد تو کوچه ، مشت مشت خاکای بنايی رو می ريخت روسرش،با آجرمی کوبيد به در خونه های همسايه .اروند که جيغ کشيد ودويد پشت سرش بودم .در باز بود . خودم درو بسته بودم، اونا درو باز کرده بودن. مطمئنم . وقتی رسيديم اونا هنوز تو خونه مون بودن لابد داشتن می رفتن ، برقُ خاموش کرده بودن .شما که می دونين بابام هميشه با چراغ روشن می خوابيد، زنگ زديم صدا نمی اومد هر چه در زديم در باز نشد، اروند از ديوار پريد. برق کوچه روشن بود. اروند اول درمن ُ باز کرد بعد برق ُروشن کرد، بابام خوابونده ،روشُ کشيده بودن. کيفشُ شکسته بودن. اتاق پر کاغذا ونوشته های بابام بود. دنبال چی می گشتن عمه جان!همه جا خون بود. به درو ديوار خون پاشيده بودن .شير آب حياط خونی بود ؛حتماٌ دستاشونُ شسته بودن .چقدر راحت بودن .اينا کی بودن عمه جان!خوب شد نديدين .کاش منُ واروند نرفته بوديم عروسی، اونا می دونستن ما رفتم رفسنجون ....».

۹- " اعدام های تلافی جويانه و اسيرکُشی"
در رابطه با تازه ترين اسيرکُشی در بلوچستان عبدالکريم لاهيجی، رييس فدراسيون بين المللی جامعه‌‌‌های حقوق بشر گفت: «اعدام تلافی جويانه ۱۶ زندانی بلوچ در روز شنبه( چهارم ابانماه ۱۳۹۲)، به انتقام جويی از کشتار تاسف بار ۱۴ مرزبان، نقض فاحش حقوق بين المللی است. اين اعدام ها به ويژه از اين نظر تکان دهنده است که اين زندانيان بلوچ حتا ارتباطی به حمله شورشيان نداشتند.» او اضافه کرد: «اين اعدام ها نظر ما را تاييد می کند که وضعيت حقوق بشر در ايران از زمان روی کار آمدن حسن روحانی تغييری نکرده است.»
محمد مرزيه، دادستان زاهدان تائيد کرد که اعدام ها به تلافی مستقيم حمله ای انجام شده که به کشته شدن ۱۴ مرزبان انجاميد. خبرگزاری فارس يک روز پس از اعدام ها گزارش داد که تنها ۸ تن از ۱۶ نفر اعضای گروه شورشی «جندالله» (ارتش الله) بوده اند.
چند تن از زندانيان از سال ۱۳۸۹ در زندان به سر می بردند. اين زندانيان از موازين دادرسی قانونی محروم بودند و در محاکمه ناعادلانه بدون داشتن وکيل به اعدام محکوم شده بودند. اعدام ها درحدود ۱۲ـ۱۰ ساعت پس از حمله ی منجر به کشته شدن مرزبان ها انجام شد. بدين ترتيب، مسئولان حتا مقررات جاری را رعايت نکردند که آنها را ملزم می کند حداقل ۴۸ ساعت پيش مسئولان مربوطه و وکيل قربانی را از زمان اجرای اعدام مطلع کنند و..... "
www.fidh.org

۱۰- حتی در" واقعه خونين صحرای کربلا اتهام تجاوز نقل نشده است"
در رابطه با جنايت‌هائی که در رخدادهای سال ۸۸( جنبش سبز) انجام شد، دکتر حميد رضا جلايی پور استاديار گروه جامعه‌شناسی دانشگاه تهران و از اعضای اصلی انجمن جامعه‌شناسی ايران و مسئول گروه‌های علمی- تخصصی اين انجمن، در بحثی در باب گرايش " لات – مذهبی گری" در حکومت اسلامی ضمن تلاش در اين راستا که " اتهام" جنايات کهريزک و" بالا رفتن سطح اتهامات " را به گردن مشتی " لات- مذهبی " بياندازد. می نويسد :
" ...به نظر می‌رسد رخداد کهريزک علامتی است که نشان از نفوذ آشکار لات- مذهبی‌ها در سازمان‌های رسمی می‌کند. ..در واقعه کهريزک سؤال اين است که چه کسانی حاضر بودند برای تنبيه جوانان فرهيخته و معترض سياسی آنها را به زندانی که محل نگهداری زندانيان موسوم به ارازل و اوباش است، انتقال دهند... انتقالی که متأسفانه باعث شد کم نظيرترين اتهام (يعنی اتهام تجاوز) بر سر زبان‌ها و رسانه‌ها بيفتد. اهميت اين اتهام وقتی روشن می‌شود که آنرا در مقايسه با دو جنايت ديگر در ميان مسلمانان در نظر بگيريم. واقعه خونين صحرای کربلا در بين ما شيعيان ضد انسانی‌ترين حادثه بود اما در آن اتهام تجاوز نقل نشده است؛ شصت سال است که دولت صهيونيستی به عنوان يک دولت غاصب ضد انسانی‌ترين جنايات را در حق فلسطينی‌ها انجام داده اما اتهام به تجاوز شنيده نشده است. به نظر می‌رسد مهمترين عنصری که می‌توانسته حامی چنين انتقالی و چين بی‌آبرويی بشود حضور و رخنه لات- مذهبی‌ها در ارگان‌های رسمی است...."
اين جامعه شناس اما پيش تر برای اينکه نقش لات- مذهبی ها را در جنايت های فراسوی " جنايت عليه بشريت" جا بياندازد، به گونه ای حيرت انگيز قلب واقعيت کرده و در«چارچوب نگاه و تحليلی واحد » با رديف کردن نام آمران اصلی جنايت ها ( مثل خمينی * واردبيلی و رفسنجانی و...) در کنار کسانی مثل منتظری که ظاهرا" نقش آمريت در اين جنايت ها نداشت، به تطهير آمران اصلی اين جنايت‌ها برخاسته، و می نويسد: "می‌توانم تأکيد کنم مراکز مهم دينی و سياسی تأثيرگزار به گرايش لات- مذهبی‌ها آلوده نشده‌اند. با اينکه دربِ بيت امام خمينی(ره)، بيت آيت الله خوانساری، بيت آيت الله مرعشی، بيت آيت الله گلپايگانی، بيت آيت الله منتظری، بيت آيت الله صافی، بيت آيت الله صانعی، بيت آيت الله اردبيلی، بيت آيت الله جوادی آملی، بيت آيت الله امينی، بيت آيت الله شبيری، بيت آيت الله وحيد خراسانی به روی همۀ مردم باز بوده و هست اما يکی از ويژگی‌های برجستۀ اين بيوت اين بوده است که لات- مذهبی‌ها در اين بيوت نفوذ و آدم نداشته‌اند. دفاتر شخصيت‌هايی چون هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، مهندس موسوی، کروبی محل پاتق و جولان لات- مذهبی‌ها نبوده است. ويژگی اخير يا بری بودن روحانيان بلند مرتبه و شخصيت‌های سياسی نامبرده شده از آلودگی به سوء استفاده از لات- مذهبی‌ها يک خصيصۀ مهم مدنی و اخلاقی است که معمولاً سکولارهایِ بنيادگرا در تحليل اوضاع ايران از آن غافل‌اند و آنها عادت دارند نيروهای مذهبی را در يک «چارچوب تحليلی واحد و منفی» ارزيابی کنند." ( ادوار نيوز،تحليل جلايی پور از اوضاع پس از انتخابات: اقتدارگرايی اخير و چهار پيامد سياه آن در ايران/ شنبه ۹ مرداد ۱۳۸۹).
http://advar-news.biz/article9575.html
جامعه شناس اصلاح طلب فقط کافی ست يک بار جامعه شناسانه وار کتاب " نا گفته‌ها" خاطرات حاج مهدی عراقی را بخواند تا به ياد بياورد که بيت خمينی از پيش از غائله ۱۵خرداد سال ۴۲، بيت جاهل ها و لات ها ، و لات –مذهبی ها بوده است.
آقای جلائی پور در مصاحبه‌ای نظرش را خلاصه تر مطرح می کند: " ... من اصلا در مورد کهريزک بحث نمی کنم دستگاه قضايی بايد اين مسئله را روشن کند.ولی بالاخره يکی از اتهامات بحث تجاوز در کهريزک بوده است که همين اتهام کافی است. بينيد صحرای کربلا که در بين ما شيعيان ضد انسانی ترين حادثه بوده اما در آن اتهام تجاوز نبوده، يا شصت سال است که اسرائيلی ها به عنوان يک دولت غاصب بدترين جنايات را در حق فلسطينی ها انجام دادند اما اتهام به تجاوز نبوده است. اين بالا رفتن سطح اتهامات به همين گرايش "لات- مذهبی" گرايی مربوط می شود." و...
http://www.emruznews.com/2010/07/---8.php
و حکايت"جنايت عليه بشريت" و فراسوی "جنايت عليه بشريت" درحکومت اسلامی، همچنان باقی ست.

ـــــــــــــ
*درمعنای خمينيسم :
https://www.youtube.com/watch?v=V0DNlI0baKo&feature=youtube_gdata


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016