دوشنبه 21 بهمن 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

"فرومايگی" يا "مناعت طبع"؛ به کدام سو می رويم؟! جعفر محمدی

• ناگهان حمله ای بزرگ از همه نقاط سالن به سمت غرفه سبزی فروشی آغاز شد. ازدحام شکل گرفت ، نظم مجموعه به هم ريخت و مردم در حالی که از سر و کول همديگر بالا می رفتند، تره و تربچه و جعفری ،گشنيز و ريحان و نعنا را از دست هم می کشيدند...

عصرايران - جعفر محمدی - مالک يک سالن نمايشگاهی که آن را غرفه غرفه کرده و به صنف های مختلف اجاره داده است تعريف می کرد: دو روز قبل ، زمان اجاره يکی از غرفه ها به پايان رسيده بود و مستأجر که سبزی فروش بود، بايد آن روز غرفه را تخليه می کرد. نزد من آمد و گفت: من دارم می روم، مقداری سبزی در غرفه باقی مانده که تخليه اش برايم مقرون به صرفه نيست، سبزی ها در اختيار شما.

بعد از رفتن سبزی فروش به مشتريانی که در محوطه بودند اعلام کرديم که در فلان غرفه ، مقداری سبزی وجود دارد، کسانی که سبزی می خواهند می توانند به رايگان بردارند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


تا اين را گفتيم ، ناگهان حمله ای بزرگ از همه نقاط سالن به سمت غرفه سبزی فروشی آغاز شد. ازدحام شکل گرفت ، نظم مجموعه به هم ريخت و مردم در حالی که از سر و کول همديگر بالا می رفتند، تره و تربچه و جعفری ،گشنيز و ريحان و نعنا و ... را از دست هم می کشيدند... ؛ خلاصه آن که از کاری که کرديم پشيمان شديم و گفتيم که ای کاش سبزی ها را دور می ريختيم!

اين وضعيت ، البته مربوط به آن مرکز خريد و آن غرفه و مردم آن ناحيه نيست. دو سال پيش نيز وقتی مرغ گران شد و دولت وقت مرغ ارزان برای تأمين نيازهای مردم در فروشگاه ها عرضه کرد، در بسياری از خانواده ها ، همه اعضای بزرگسال خانواده به سمت مراکز توزيع هجوم بردند تا مرغ بيشتری گيرشان بيايد، بی آن که فکر کنند بقيه هم در اين ميان حقی دارند. چنان شد که در ان ايام ، يخچال و فريزهای برخی از همين مردم نيازمند(!) پر شد از مرغ هايی که پدر و مادر و پسر دختر خانواده در صفوف به هم پيوسته گرفته بودند و برخی ديگر، حسرت به دل يک وعده مرغ شدند.

در موضوع سبد کالای رايگان نيز که اخيراً پيش آمد ، هجوم بی امان مردم به فروشگاه ها ، صحنه هايی پديد آورد که چيزی جز شرمساری ملی نبود و اين در حالی است که به اندازه همه مشمولان طرح ، سبد کالا وجود داشت و دارد و اينک ، بعد از آن هجوم حيرت انگيز اوليه ، فروشگاه های عرضه کننده در کمال آرامش و خلوت ، سبد متقاضيان غير عجول را ظرف کمتر از ۱۰ دقيقه ، با احترام کامل تحويل می دهند.

وقتی چنين اتفاقاتی را در کشورم می بينم ، ناخودآگاه به ياد خاطره يکی از دوستان می افتم که چنين تعريف می کرد: سال ها پيش در يکی از کشورهای اروپايی مشغول تحصيل بودم (اگر فراموش نکرده باشم ، آلمان غربی بود) ؛ راديو اعلام کرد که در فلان فروشگاه ها ، چند قلم ماده غذايی "به قيمت پايين تر از بازار" عرضه می شود و کسانی که نيازمند هستند می توانند به آن فروشگاه ها مراجعه و با هزينه اندک، خريد کنند.

من و ساير دوستان ايرانی ام که مستأجر خانه يک پيرزن ۸۰ ساله بوديم ، آن روز بسيج شديم و به چند تا از آن فروشگاه ها رفتيم و کلی خريد ارزان کرديم.

غروب با دستانی پر و در حالی که احساس پيروزی می کرديم به خانه برگشتيم ، هنگام وارد شدن به خانه ، صاحبخانه را ديديم و با شوق و ذوق ماجرای زرنگی ام را برايش تعريف کرديم و گفتيم اگر نمی تواند برای خريد برود ، به ما بگويد که فردا برای او هم خريد ارزان کنيم.

پيرزن آلمانی ، با خشم نگاه مان کرد و گفت: تا فردا فرصت داريد خانه مرا تخليه کنيد.

ما که فکر می کرديم در حق او خوبی می کنيم ، با تعجب علت را پرسيديم ؛پاسخ داد: شما به کشور من خيانت کرديد ؛ اين هايی که خريديد ، برای نيازمندان بود که آنها هم در حد نياز خودشان بايد تهيه کنند نه اين که افرادی مانند شما که نيازمند نيستيد ، به فروشگاه ها هجوم ببريد و حق ديگران را تصاحب کنيد.

غرض از ذکر ماجراهای پيش گفته ، اشاره به يک خصيصه ناپسند در ميان ما ايرانی هاست. اين که اگر چيزی مفت يا بسيار ارزان باشد بايد تصاحبش کرد ولو آن که مفت يا ارزان بودنش ، برای آن است که فقرا هم به نانی برسند ، چه معنايی می تواند داشته باشد؟

بله! درست است که عده ای بر اثر فقر و نداری ، حتی يک روز هم نمی توانند صبر کنند و در اولين روز توزيع مرغ يا سبد کالا به فروشگاه ها روانه می شوند ؛ يا درست است که عده ای به دليل عدم اعتماد به دولت و اين که آيا فردا هم سبدی در کار است يا نه ، هجوم می برند، ولی آيا همه آنچه از شلوغی و هجوم و بی نظمی مدام می بينيم ، ريشه در همين فقر و بی اعتمادی دارد يا مساله ، ريشه ای تر از اين حرف هاست؟

مثلاً در همين ماجرای سبزی رايگان که همين دو روز قبل در يک منطقه متوسط نشين شهری رخ داد ، آيا مردمی برای خريد به آن مرکز رفته بودند، فقير و نيازمند اندکی سبزی بودند يا مثلاً پای دولت در ميان بود؟

فرقی نمی کند که رئيس جمهور که باشد و چه چيزی توزيع شود. بخش مهمی از مردم ما ، از ارزش اخلاقی مناعت طبع ، فاصله گرفته اند. حتماً در دقايقی که آن افراد از سر و کول همديگر بالا می رفتند تا چند برگ سبزی و چند تربچه بيشتر به دست آورند ، عده ای هم از کنار ماجرا عبور کرده اند زيرا ارزش خود را فراتر از آن ديده اند که برای سبزی رايگان ، اين و آن را له کنند و احتمالاً خودشان هم له شوند.
اما وجود اين افراد - که ديده هم نمی شوند - نافی وجود فرهنگ فرومايگی در ميان بخشی از مردم ايران نيست. سخن از اسنان های فقيری که برای نان شب می جنگند نيست ، سخن از انسان های متوسط و حتی متمولی است که وقتی پای کالا به ميان می آيد،ولو آن که نيازمندش نباشند، انسانيت خود را فراموش می کنند.

مسووليت دولت ها به جای خود ، اما نبايد فرد فرد ما درباره رفتارهای خودمان مسووليت داشته باشيم؟

من ، شما و يا هر کدام از نزديکان مان ، با هر شغل،جايگاه و فضيلتی که می توانيم داشته باشيم ، ممکن است مشمول اين ضعف باشيم؛ گارد گرفتن در برابر اين انتقاد ، تنها به فراموشی ارزش انسانی خودمان و گسترش فرهنگ دنائت طبع - در برابر مناعت طبع و بزرگواری - می انجامد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016