دوشنبه 11 فروردین 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

رمزگشايی گروگان‌گيری مرزی؛ عزای نوروزی در بهار اعتدال، ماشالله عباس‌زاده

ماشالله عباس‌زاده
چنانچه هر يک از اين پنج مرزبان وابستگی به يکی از ارکان حاکميت می‌داشت، و فرزند و يا خويشان يکی‌ از کاست‌های موصوف همچون سپاهيان، روحانيون، ائمه جمعه و ... می‌بود قبل از هر چيز راهی‌ مرزهای دور ميهن نمی‌شد و در خيمه‌ای بی‌‌هيچ امکانات مرزی، سربازی نمی‌گذراند، و اگر هم چنين می‌شد، تا قبل از نوروز به هر قيمت به خانه بازمی‌گشت

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 



گروگانگيری پنج مرزبان ميهن ، و سپس قتل استوار يکم جمشيد دانايی فر در نخستين روزهای نوروز جمشيدی، قلب بيشماری از ايرانيان را به درد آورد و اشک هايی‌ بر گونه ها جاری ساخت و نقد هايی‌ نيز بر هيمنه پوشالی نظام دينکاران حاکم بر انگيخت و تنها در اين ميانه رهبری نظام ،آزرده از بر کشی‌ هاشمی ، در اردوی راهيان نور در مناطق جنگی جنوب ايران ، مجددا تا حدودی مذبوحانه با اسم رمز دفاع از ارزش ها ، بر جانشين فرماندهی کل قوای ايام جنگ و شهادت ، شوريد و با همين "کد"، سفر نوروزی کيش را بر هاشمی مات کرد، بی‌ آنکه از مهمترين موضوع اين روزهای مردم ، - همانا جان عزيز مرزبانان و سربازان ميهن - سخنی بگويد .

دمی دورتر از جدال های عيان و نهان نظام فقها و درشت گويی های خشم آلود و شرم آور همه ارکان نظام، عليه ملاقات متعارف‌‌ دو بانوی ستمديده ايرانی با اشتون، وزارت کشور کابينه موسوم به تدبير، عهده دار تدبير و حل واقعه گروگانيری گرديد و سخنگوی آن وزارت خانه از طبقه دهم ، وعده آزادی مرزبانان ميداد و سوی ديگر سردارانی سودازده ، از آزادی آن پنج عزيز اسير مان ، تا پيش از نوروز ميدادند.

در اين مقال ميکوشم عواملی چند در چرايی بی‌ تفاوتی‌ نظام فقها نسبت به جان شهروندان ايرانی را در اشکال مختلف بکاوم .

مهمترين مولفه های مطروحه در کم شماری شهروندان ايرانی از سوی حاکميت دينکاران

مولفه نخست: روابط اليگارشيک و رويکرد تناسلی
بروز وظهور واژگانی چون " آقازاده ها " که پس از آغازين روزهای تشليل نظام ايدئولوژی پس از عصر پهلوی تا کنون ادامه يافته است و در ادواری همچون جنگ هشت ساله و سپس آغاز عصر موسوم به سازندگی عهد هاشمی نمود بيشتر يافته بود، طبقه جديد و نو پديدی از پديده خويشاوند سالاری را ميان طبقه روحانيون حاکم ايجاد کرد ، و در اين مسير موجی از وابستگی های فاميلی و ازدواج های دختران و پسران آفتاب نديدهِ پرده نشين را در ميان لايه های بالای روحانيون حاکم محقق ساخت . درهمين راستا ، جغرافيای منطقه ای روابط اليگارشی و خويشآوند سالار ازخاص " قم " و کاست قومِ فقها ،خارج و به ساير قوم های دست اندرکار نظام در همه جای ايران گسترده گرديد. خلقِ نسلی نو ، که عزيز تر از ساير ايرانيان که اينجانب اين مدل نو را ، مبتنی‌ بر " روابط تناسلی " می‌ نامم ،باز خيزی ِ مدلی از سامانه های سياسی " موروثی " دراِشل وسيع تر است . گروه هايی‌ بعضا نا همگرا و نيز همگرا ، که در فرايندی " همسويانه " و از همه مهمتر " همسودی " ملزم به حمايت همه جانبهِ خويشانند.
چنانچه هر يک از اين پنج مرزبان وابستگی به يکی از ارکان حاکميت می‌داشت، و فرزند و يا خويشان يکی‌ از کاست‌های موصوف همچون سپاهيان، روحانيون، ائمه جمعه و ... می‌بود قبل از هر چيز راهی‌ مرزهای دور ميهن نمی‌شد و در خيمه‌ای بی‌‌هيچ امکانات مرزی، سربازی نمی‌گذراند، و اگر هم چنين می‌شد، تا قبل از نوروز به هر قيمت به خانه بازمی‌گشت

مؤلفه دوم: ناتوانی‌ نهاد های مرتبط در مديريت بحران و نقش وزارت کشور
وزارت کشور ، به عنوان کليدی ترين نهاد مرتبط در تامين امنيت سرزمينی و اهتمام به جان و مال شهروندان و همچنين به عنوان دبير خانه شورای امنيت کشور، از نخستين روزهای قائله گروگانگيری وارد گود گرديد و با صدور يکی‌ دو بيانيه از سوی سخنگوی اين وزارت خانه وعده آزادی اين پنج عزيز اسير ميهن مان را تا قبل از نوروز داده بود که بر هر عاقلی مشهود بود ، که چينشِ گزاره ها ،از تحقق چنين وعده ای را دور از عمل مينمود .
اصولا کليد دار اين کار در کابينه موسوم به تدبير که خود از اصولگرايان پيشين در صدا و سيما بوده است ، هيچ رهيافت ، رويکرد و راهکار مطلوب سياسی امنيتی جهت برون رفت از چنين معضلاتی ندارد و از همين روی بود که در مرحله " وادادگی و ياس " ، حتا در کنشی غير کارشناسانه تهديد به تهاجم نظامی در عمق خاک پاکستان را با رويکردی " تبليغی " مطرح ساخت و در پی ايندِ آن ،سردار خوشه گندم به دوشِ آستان بيت - سردار جزايری - در فردای آن وعده ، از آزادی زود هنگام سربازان سخن راند که نه تنها چنين نشدبلکه اولين عزيز ميهن سربريده ، بر هفت سين سوگ ميهن نشست .
حوزه امنيتی -انتظامی وزارت کشور که ترکيب اصلی‌ شورای امنيت کشور را بر عهده دارد مسول مستقيم مهار اين بحران است . چه، که ، برای نشر يک ياداشت ناقدانه در روزنامه ای ، و توافق يک مفادی در صحنه بين المل ، دپارتمان " مديريت بحران" تشکيل ميدهد ،اما هيچ اتاق فکر استراتژيکی برای تعيين راهکار های نجات آن "پنج تن آل بی‌ کسان" تشکيل نداد .

مولفه سوم: مسئوليت مستقيم فرقه "مصباحيه"
افکار عمومی‌ ايران به ياد می‌ آورند که گروه های افراطی و لايه های تندرو نظام فقها ، که هيچ گاه در يک شرايط آزاد و برابر نزد ملت بزرگ ايران جايی‌ ندارند و همواره در يک انتخابات نسبتا دمکراتيک و سالم ، بازنده بزرگ افکار عمومی‌ هستند ، همواره نفت نفرت بر آتش تنش های فرقه ای وايدئولوژی می‌ ريزند و گوييا با اهانت و توهين به ساير فِرَقِ مذهبی‌ و شاخه های دينی ، به اثبات خويش می‌ پردازند و بر ناهمگنان می‌ شورند و به زعم خود بر قصور خويش می‌ پوشند . مصباح يزدی تنها چند روز پيش از اسير شدن سربازان عزيز کشور مان ، اهانتی عميق و کم انتظار عليه غير شيعان کرده بود که نويسنده جهت حفظ حريم حرمت از باز نشر آن می‌ پرهيم .
مصباح پس از گروگان گيری ، در گامی مشهود عقب نشست و گويا حسب دستور کارشناسان امنيتی به تعديل موضع پرداخت تا در رهايی پنج اسير فرجی حاصل آيد .همانگونه که در قتل های زنجيره ای شانزده تن از ايرانيان در کرمان توسط شبه نظاميان افراطی، تعاليم " ارهاب" اين فقيه در تشکيل محافل مرگ و دخمه های کشتار ، نقش اساسی‌ داشته است ، اينبار نيز اضهارات غير مسولانه شخص مصباح يزدی در سَبّ ثلاثه اصحاب پيامبر مسلمين (ابوبکر، عثمان و عمر ) نقش به سزا داشته است و در فردای ايران آزاد ، پاسخگويی برای خون های به ناحق ريخته شان از جمله "جمشيد " ميهن مان از محمد تقی‌ مصباح ،امری است قابل انتظار .

مولفه چهارم: بيگانه گرايان ايران ستيز
اهتمام افراطی به آموزه های نو ظهوری همچون " فدراليسم " ، آموزش به زبان
مادری ، و مولفه های هم سنخ و همسنگ ديگر، از سوی برخی‌ از شهروندان ايرانی مهاجرت کرده مقيم برون مرز، با حضور در رسانه های پارسی زبان پر مخاطب ، از يکسو و ورود غير کارشناسی‌ دولت موسوم به اعتدال به اين عرصه،با انتصاب امنيتی ترين مرد سال های نظام با عنوان مشاور و دستيار ويژه رئيس جمهوری در امور اقوام از سوی ديگر ،-که با دو الويت " منشور حقوق شهروندی " و " آموزش به زبان مادری " ظاهر شد - به حساسيت زدايی از مفاهيم رُکنی و پاراديم های پايه ای همبستگی سرزمينی و نماد های ملی‌ ميهنی منجر ، و در ادامه با خلق واژه های گمراه کننده و مبهمی همچون هويت طلب و استقلال خواه ، "هژمونی گفتمان تجزيه طلبی" ، بی ر عِرقی و بی علاقه گیِ ملی و سايشِ شناسه های ِ همبستهِ فراگير ِ سرزمينی را در بخش هايی‌ از باشندگان مناطق کشور دامن می زنند و عملا پارامتر های اولی و أصلی ِ دموکراسی ، فرعِ بر ساير ملزومات می ماند و مدلی از واگرايیِ همه گير در اشکالِ واکنشی( همچون تجمع برای دفاع از لهجه و گويش در دهکده ای دور دست ) شکل ميگيرد ، که نشانه هايی از پروژه " موزاييکی" سازی مناطقِ ايران در بی تفاوت سازی باشندگان به مفاهيم رکنیِ دموکراسی خواهانه با مديريت نهاد های امنيتی به چَشم می خورد .
در اين ميان يکی‌ از پر گستره ترين رسانه پارسی زبان برون مرز ، حتا از بکار گيری واژه توصيفی " تروريست " برای جييش العدل می‌ پرهيزد و مينويسد "...گروهی که جمهوری اسلامی آنرا تروريست می‌ نامد". و يا کوشنده ای که تمايلات اشکارش به گروه جدايی خواه پژاک مشهود است در شبکه اجتماعی فيسبوک ، به ايرانيان ميتازد که چرا اصلا با اين پنج مرزبان اسير همدردی ميکنند و يا در رفتاری کم انتظار به لحاظ مدنی اسرای دربند ميهن را شايسته سربريدن می خوانند.
همچنين است که کوشنده سياسی مدنی ديگری که از قضا خود نيز اسير و دربند زندان است ، سربازان عزيز و مجبور و تحت ستم ميهن مان را " سوی ديگر سربازان ظلم "، می ناميد.
در اين ميا‌ن يکی‌ از وب گاه ها، رسما عمل گروگانگيری و حتا قتل سربازان را وظيفه‌ای در دوران ديکتاتوری برشمرد و بر ابراز همدلی و همدردی ساکنان کوی سايبری خرده ميگرفت که چرا از عبارت " سربازان صفرِ بی‌ گناه " استفاده ميکنند بلکه همه آنان شرکای ديکتاتور‌ها هستند

مولفه پنجم : پوشالی بودن اقتدار امنيتی نظام فقها
در اولين نماهای تصويری دريافتی از صحنه تهاجم گروه ربايندگان به چادر صحرايی سربازن نگون بخت ميهن ، نخستين نکته ای که به مثابه نقد به چَشم ميايد ، همانا امکانات اقامتی برای مرزبانان بوده است ، تا جاييکه حتا گردشگران نوروزی داخل شهر های کشور نيز مجهز تر از آن را برای ايمنی از مزاحمت های اهتمالی شهر ها در اختيار دارند و حيرت همگانی را سبب شده بود که چگونه است که در مرزی ترين نقطه و تا حدودی ناامن ترين سر حدات مرزی کشور، اينگونه تجهيزات ضعيف و ناچيز را برای ارتشيان و مرز بأنان ميهن اختصاص می دهند ؟
در اين راستا ، با واگذاری اين وطيفه به سپاهيان پاس دار ، پرده ای تازه از لايه های نهان قدرت بر افتاد و ان بی اعتمادی ديرين و تاريخی نظام فقها به ارتشيان ميهن بيش از پيش نمايان شد.
در اين ميان ، درشت گويی ها و تُرش خويی هاييکه از نهان خانه های نامريیِ امنيتی نظام دينکاران سر می زند و بيشينِِ شهروندان ايرانی را در ترسِ مستمر و هراسی مدام نگه ميدارد ،جز إيجاد جو ارعاب و در خوف نگه داشتنِ مردمِ به جان أمده ، هيچ مصرف ديگری ندارد و شاخ و شانه کشی هایِ سنتیِ منسوخی است که نقش عوامل باز دارنده جهت جلوگيری از خيزش و رويش مطالبات مسالمت أميز مدنی مردم را دارد .تا جاييکه بيشمارانی از خويش پرسيدند ؛اين بود تبليغات و هياهویِ مدامِ مردانِ امنيتی موسوم به گمنامان امام زمان که هر جا بخواهيم دست می يازيم و خصم بسوزانيم و در أقصی نقاط گيتی دشمن و کنشگر را گونی پيچ کنيم و به تهران اوريم ؟ دريغ از ازاد سازی پنج تن که أسير گروهی بيابانگرد و راه زن و بی چيز است .
در اين راستا، بی شرح، آشکار است ، بازداشت و دستگيری عبد المالک ريگی با جلوه های ويژهِ نمايشی و شو های تکاوری و به زعم ذوب شدگان در جمهوری فقاهت، "از آسمان بر زمين کشاندنش" آن هم در بحبوحه جنبش اعتراضی سبز ايران از سوی مردان امنيتی حيدر مصلحی، حاصل تعامل امنيتی منطقه ای نهادهای امنيتی بوده است و نه اقتدار و اشراف مديريت نظام.
در رمز گشايیِ رويداد گروگان گيری پنج مرزبانِ ميهن و کشته شدن أستوار يکم جمشيد دانايی فر، ناشی از عوامل ترکيبی مختلف و (حتی) ناهمسوی زير است:
تبعيض ِ فزاينده ِ و روز افزونِ مذهبی و ايدئولوژيکی (و نه تبعيض قومی) از جمله نفرت پراکنی های طيفِ مشخصی از فرقه فقها همچون فرقه مصباحيه ، بروز ضعف ساختاری در نهاد های حمايتی و حفاظتی همچون شاخه های مرزبانی ارتش، با متدِ "سربازی اجباری" و عدم علاقه و آموزش های لازم حفاظتی-خواب بودن ِسربازانِ وظيفه همانندِ تورِ تفريحی و پيک نيک به هنگام گروگانگيری- برکشيدنِ مطالباتِ مجعول جغرافيايی و منطقه ای همسو با پروار شدن برخی از بيگانه گرايان (تجزيه طلبان) و اکتساب مشروعيت تدريجی از سوی رسانه های ناپايدار، همزمان با موزاييکی خواستن مطالباتِ دموکراسی کنشگران ايرانی از سوی حاکميت دينکاران، اهمِ مولفه های بحران کنونی است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016