دوشنبه 1 اردیبهشت 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نامه به يک "ضد ولی فقيه" از آل خامنه‌ای، مجتبی واحدی

مجتبی واحدی
من و شما به خوبی می‌دانيم که رهبر جمهوری اسلامی از نخستين روز رهبری در تصميمات کلان، به شدت تحت تأثير کينه‌جويی‌های شخصی بوده است. اما اکنون کار از کينه‌جويی‌های هزينه‌ساز گذشته و او همواره به دنبال مطرح بودن نام خويش است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ویژه خبرنامه گویا

حقيقت آنست که تاچندی پيش مطمئن بودم حکومت سيد علی خامنه ای دوام زيادی نخواهد داشت و بی کفايتی های همراه با فساد گسترده اين حکومت ، موجب خلاصی ملت ايران ازاين ننگ تاريخ ايران خواهد شد. اما اکنون بر اين باورم تا رفسنجانی ها و خاتمی ها هستند و هرروز به نحوی مردم را از شرايط پس از سقوط اين ديکتاتور حقير می ترسانند عمر اين حکومت ادامه پيدا خواهد کرد. پس فعاليت های سياسی خود را با فرض تداوم اين بلای آسمانی برای مدتی ديگر، تنظيم می کنم .اگر چه متأسفم که بگويم تداوم اين حکومت را موجب فروپاشی ايران می دانم . نامه زير را بر همين اساس برای آقای سيد هادی خامنه ای می نويسم. در ابتدا اين نکته را بگويم باهمه مصيبت هايی که اختيارات نامحدود ولی فقيه بر سر کشور و مردم آورده، بعيد می دانم هيچ صاحب تدبير منصفی همچنان به ولايت فقيه معتقد باشد. در عين حال از رودربايستی ها در جناح اصلاح طلب مطلعم . لذا از اينکه سيد هادی خامنه ای را " ضد ولابت فقيه " بنامم خودداری می کنم اما با خيال آسوده لقب " ضد ولی فقيه "را به او می دهم و با همين تلقی با او سخن می گويم. سيد هادی خامنه ای به ملاقات خانواده هايی می رود که زندانی کينه " ولی فقيه " هستند. سيد علی خامنه ای ، با خشم بسيار در خصوص کروبی و موسوی سخن می گويد و سيد هادی خامنه ای در برابر مقاومت آنان سر تعظيم فرو می آورد. سيد علی ، با خود خواهی از احمدی نژاد حمايت می کرد و سيد هادی از نخستين روزها ، رسوايی آفرينی های احمدی نژاد را يادآوری می نمود. سيد علی ، با تحميل نظارت استصوابی ، مجلسی از" گوسفند پيشگانِ دنباله رو" درست کرده وسيد هادی از نخستين مخالفان اين رويه غير عاقلانه و استبدادی بوده است . در يک کلام بگويم رفتار سيدهادی خامنه ای نشان می دهد او در سالهای اخير مرحله " انتقاد از رفتار رهبر" را پشت سرگذاشته و به" ضديت علنی با تصميمات او "رسيده است . لذا بدون هيچ نگرانی، او را " ضد ولی فقيه در آل خامنه ای " می نامم و برای خلاصی ملت از ظلم برادر فاسد و ديکتاتورش ، از او استمداد می کنم. نامه زير با همين هدف نوشته شده است. البته در اين نامه سعی کرده ام با زبانی که برای خانواده های مذهبی و روحانيون آشناست سخن بگويم. آنان، درگذشتگان خود را نيازمند طلب آمرزش و مغفرت می دانند و از نظر آنان، يکی از مصيبت ها برای هر فوت شده ای " لعن و نفرين عمومی " است.

جناب آقای سيد هادی خامنه ای!
سلام . اين نامه را کسی برای شما می نويسد که با او به خوبی آشنا هستيد. بارها در دفتر شما در خيابان هانری کربن و سپس دفتر روزنامه حيات نو در جلسات چند نفره و گاه دو نفره ، سخن گفته ايم. شناخت من از برادرتان - سيد علی خامنه ای - هم با سخنان شما ، تکميل شده است و اين يکی از دلايل نوشتن اين نامه است . من گمان می کنم بخش قابل توجهی از مصيبت های امروز کشورمان به خاطر ويژگی های شخصی يا به عبارت بهتر مشکلات آسيد علی آقا در دوران کودکی و جوانی است و شما تنها عضو خانواده خامنه ای هستيد که می توانيد با افشای برخی از آنها، به مردم ايران برای خلاصی از ظلم و فساد کمک کنيد. شما نه تنها دل به رانت نزديکی با اين رهبر بی کفايت نبسته ايد بلکه شجاعانه با برخی اقدامات او مخالفت کرده ايد و بابت همين مخالفت ها ، هم حمله چماقداران رهبر در قم به خود را به جان خريده ايد هم گزاف گويی های سخنگويان او را. شما در سال دوم رهبری سيد علی ، دادگاه ويژه روحانيت را تجربه کرده ايد و در سالهای ميانی آن ، توقيف روزنامه خود را. اينها همه نشان می دهد سيد هادی خامنه ای حاضر نبوده به خاطر رانت خواری يا دلخوشی برادر ، چشم بر حقايق ببندد. اما دليل ديگری هم برای نوشتن نامه به شما دارم. سيد هادی خامنه ای بخواهد يا نخواهد برادر سيد علی است .پس هر گاه يکی از ميليونها ايرانی ظلم ديده و به جان رسيده ، آهی از دل برکشد خواسته يا ناخواسته از " پدر و مادر رهبر " نيز ياد می کند که البته دامنگير عزيزان سفر کرده سيد هادی هم خواهد شد . به خاطر بی کفايتی و فساد گسترده ای که درسايه رهبری سيد علی بر ايرانيان تحميل شده ، صدها هزار پدر و مادر سرپرست خانوار درسالهای گذشته شرمنده فرزندان خود بوده اند. يقين دارم هر يک از آنان بارها از اعماق دل به مسببين اين وضعيت ، نفرين و لعن کرده اند ودر اين لعن و نفرين ، والدين سيد علی را هم بی نصيب نگذاشته اند. هزاران دختر مظلوم ايرانی به دليل نياز مالی به کارهای نا مطلوب تن می دهند . اين دختران ، تصاوير دختران نيمه عريان لبنانی را می بينند که به پاس ولخرجی های سيد علی در لبنان ، تصاوير سيد حسن نصراله را دردست دارند و درخيابانهای بيروت می رقصند. آيا اين دختران به هنگام آه کشيدن های خود ، نزديکان سيد علی - مرده و زنده- را بی نصيب می گذارند؟ خانواده دهها هزار ايرانی که عزيزانشان در جاده های غيراستاندارد ايران جان باخته اند وقتی خبر بازسازی صدها کيلومتر جاده در لبنان با هزينه جمهوری اسلامی را می شنوند چه عکس العملی نشان می دهند ودر حق پدر و مادری که سيد علی ، بازمانده آنهاست چه می گويند ؟ بعيد می دانم سيد هادی که من می شناسم از اين عاقبت برای والدين خويش که دستشان از دنيا کوتاه است خوشحال باشد.

آقای سيد هادی خامنه ای! همه اينها را نوشتم تا به اصل خواسته خويش از شما برسم. من هرچه در رفتار ساليان اخير برادر شما جستجو می کنم نشانه ای از تدبير حتی از نوعی که ديکتاتورهای صاحب خرد به آن پايبد هستند نمی بينم. من و شما به خوبی می دانيم که رهبر جمهوری اسلامی از نخستين روز رهبری در تصميمات کلان ، به شدت تحت تأثير کينه جويی های شخصی بوده است. اما اکنون کار از کينه جويی های هزينه ساز گذشته و او همواره به دنبال مطرح بودن نام خويش است . او گاه به روشی متوسل می شود که در تاريخ به نام برادر حاتم طايی ثبت شده است . اما دغدغه غالب او آنست که گماشتگان بی هويت او در قوای سه گانه حکومتی ، عربده تبعيت بکشند. برای او فقط مهم است که عده ای " اطاعت نامه" بنويسند يا در تريبون ها ، از حکمت مقام عظمی سخن بگويند. پس تلاش می کند هر روز بيش از گذشته ، نهادهای حکومتی و تريبون ها را از "انسان " ها خالی تر کند و به موجوداتی بسپارد که برای آنچه " جيفه دنيا " می نامند دين و دنيای خود را قربانی " اطاعت جويی " آسيد علی آقا کنند.او آنگاه که محتاج جلب توجه می شود نه به بازتاب جهانی سخنان خويش می انديشد نه به پيامد داخلی اقدامات خود. يک روز با بی ادبی تمام ، مردم امريکا و اروپا را از نژاد وحشی ها می نامد و روز ديگر با لجاجت بر يک موضوع ، تحريم ها را به ارمغان می آورد و اقتصاد کشور را تا مرز ورشکستگی کامل پيش می برد.انتظار او از دست نشاندگان بی اراده نيز اعلام فوری تبعيت و التزام عملی به آن اعلام پايبندی است .يکی از سخيف ترين نمونه ها از اين اظاعت خواهی و اعلام اطاعت ، در موضوع جمعيت کشور مشاهده گرديد. در حالی که به دليل خزانه خالی ، همه نهادهای حکومتی و تريبون های وابسته به رهبر ، حنجره می درانند تا مردم را از دريافت يارانه منصرف کنند رهبر که سخنی برای جلب توجه پيدا نکرده از لزوم ازافزايش جمعيت سخن می گويد. عده ای بی هويت هم در مجلس، سردمدار بستن راههای علمی کنترل جمعيت می شوند. يقين دارم آن شب که عده زيادی از مردم در ايران ، از ميزان بلاهت نمايندگان مجلس انگشت حيرت به دندان گرفته بودند سيد علی به خود می باليد که مجلس را به اعلام تبعيت دوباره از" رهبر تملق خواه " وادار نموده است. همانطور که در جريان حمايت های هزينه ساز خود از احمدی نژاد ، تنها لذت او احساس تبعيت گوسفند وار همه ارکان کشور از رهبر بود در حالی که قريب به اتفاق عقلای وابسته به نظام از جناح های مختلف ، مديريت احمدی نژادی را همانند سم مهلک برای کشور می دانستند و رهبر از مواضع آنان مطلع بود.

آقای آسيد هادی ! می دانم که بسياری از خوانندگان اين نامه ، مرا به ساده سازی امور ايران متهم خواهند کرد. اما قطعاً شما در دل با من همراهيد و می دانيد که برای برخی اظهارات و اقدامات برادرتان ، هيچ دليلی جز اثبات همه کاره بودن خودش و ناچار بودن همگان به اطاعت از او وجود ندارد. او می خواهد ثابت کند که در ايران هيچ چيز خارج از اراده رهبر اتفاق نمی افتد . حتی اگر حادثه ای پيش بيايد که او با آن موافق نبوده ، اينگونه جلوه می دهد که همه چيز تحت کنترل اوست . از خودتان شنيدم که آسيد علی آقا به شما گفته : " من به محض شنيدن خبر پيروزی انتخاب آقای خاتمی در دوم خرداد ، سجده شکر به جا آوردم ". هنگام بازگويی اين سخن ، يقين کردم که شما هم اين دروغ را باور نکرده ايد و آن را نشانه ای از علاقه رهبر به اثبات تسلط خود بر همه امور می دانيد.

اقای خامنه ای ! می دانم ساير برادران شما هم به خوبی، روحيات ومشکلات دوران جوانی و کودکی آسيد علی آقا را می دانند اما به خاطر حفظ منافع خويش ، سکوت پيشه کرده اند. اما شما از نخستين روز رهبری او ، تلاش کرديد سيد هادی خامنه ای باشيد نه برادر رهبر. در سال شصت و نه يا هفتاد که آقای کروبی رئيس مجلس سوم بود از او شنيدم که در يکی از سفرهای استانی شما با شيخ همراه بوده ايد و با هم به خانه يکی از خانواده شهدا رفته ايد. شيخ به هنگام معرفی ، شما را برادر رهبر معرفی کرده بود و شما بعد از ترک منزل شهيد با عتاب به شيخ گفته بوديد که " اين چه وضع معرفی کردن است ؟" شيخ می گفت به شوخی به آسيد هادی گفتم از اين به بعد هر کجا با هم رفتيم می گويم " ايشان آسيد هادی خامنه ای است که رهبر، برادر ايشان است." شما که اينگونه بوده ايد بايد تفاوت خود با برادران رانت خواه خويش را نشان دهيد. حال که به برکت تلاش برخی اصلاح طلبان ، قرار است چند صباحی ديگر، برادرتان بر کشور و ملت ايران مسلط باشد شما می توانيد با يک اقدام تاريخی ، نام خويش را در تاريخ جاودانه کنيد و آه و نفرين ها در حق پدر و مادر را به طلب آمرزش برای آنان تبديل نماييد. کافی است بخشی از مشکلات و کمبود های دوران کودکی و جوانی رهبر را با مردم در ميان بگذاريد و برخی روش ها که کمبود های او را تشفی می دهد را نيز اطلاع رسانی کنيد. می دانم او ديگر سيد علی نيست که بسته ای سيگار اهدايی يا سفری به يک شهر ، او را خوشحال کند اما هنوز شما تنها کسی هستيد که می توانيد تجربيات خويش از نحوه خاموش کردن آتش حسد و کينه رهبر را با مردم در ميان بگذاريد.

آقای سيد هادی خامنه ای ! شنيده ام که شما در عنفوان جوانی در زندان شاه ، به شدت مقاوم بوده ايد و شکنجه ها ، شما را به تسليم وادار نمی کرده است. پس اکنون که دهه هفتم عمر خود را سپری می کنيد دليلی برای ترس شما وجود ندارد. البته اگر ترس هم داشته باشيد به شما حق می دهم . لابد شما هم ازکسانی که زندان دو رژيم را تحمل کرده اند شنيده ايد که رفتار بسياری از مأموران اطلاعاتی و زندانبانان شاه از همتايان آنها در جمهوری اسلامی ، شرافتمندانه تر وانسانی تر بوده است. اما بعيد می دانم ترس شما در حدی باشد که در برابر اينهه هزينه سازی برادرتان برای کشور سکوت کنيد و به فکر چاره در اين مورد نباشيد.پس لااقل به پيشنهاد من فکر کنيد.

مجتبی واحدی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016