گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
10 اردیبهشت» «لعبتی هزار ماشالا»، نامه سرگشاده به عمادالدین باقی، ایرج مصداقی 5 اردیبهشت» نگاه متفاوت من، محمد مصطفایی و وحید پوراستاد به علیرضا آوایی، ایرج مصداقی 12 فروردین» «عشق» و نسل برآمده از انقلاب ضد سلطنتی، ایرج مصداقی 6 فروردین» مسعود رجوی و «پرفسور راج بالدو» و جایزه «خدمات بشردوستانه بینالمللی»، ایرج مصداقی 29 اسفند» نوروز در زندانهای دهه ۶۰، ایرج مصداقی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! «لعبتی هزار ماشالا»، نامه سرگشاده به عمادالدین باقی، ایرج مصداقی (بخش دوم)[برای خواندن بخش اول مقاله روی این لینک کلیک کنید] آقای باقی شما مینویسد: «با توجه به تفاوت کسانی که با انگيزههای دگرخواهانه و شرافتمندانه مرتکب عملی شدهاند با کسانی که به دلايل خودخواهانه مرتکب جرمی شدهاند عدم تفکيک آنها ...» به وجدانتان رجوع کنید آیا انگیزهی افراد مورد نظرتان که از قدرت رانده شدند و برای کسب آن میکوشند از افراد یاد شده «دگرخواهانه» تر و «شرافتمندانه» تر است؟ انگیزهی کدام دسته «خودخواهانه» است؟ آقای باقی تنها که شدید کلاهتان را قاضی کنید لازم نیست به کسی هم بگویید اما انگیزهی محمد قوچانی داماد شما که پس از مدت کوتاهی زندانی شدن آزاد و به توصیهی دستگاه امنیتی، مجله و نشریه در اختیارش قرار گرفت «دگرخواهانه» و «شرافتمندانه» تر است یا افراد یاد شده؟ اتفاقاً همین مطلب شما هم در نشریهی «صدا» که متعلق به اوست انتشار یافته. خود شما میدانید درحالی که بسیاری ممنوعالقلم و ممنوعالکار و ممنوعالتصویر هستند او از این نشریه به آن روزنامه، در حال گشت و گذار است. آقای باقی شما همچنان در کار تحریف تاریخ این میهن هستید و میکوشید چهرهی جنایتکاران را بزک کنید و چنگ بر چهرهی قربانیان بکشید. منتهی میکوشید این کار را با ظرافت انجام دهید. این کار شرافتمندانه نیست. «ما رأی ندادیم تا کارِ فساد و تباهی، دروغ و دزدی به جایی برسد که بخشی از افرادی که خود در دهه شصت عامل سرکوب و مفاسد بوجود آمده بودند، به وخامت اوضاع کشور پی برند و با شعار و ادعای اصلاح طلبی روی کار بیایند و در دوران اصلاحات هم با کرنش و کوتاه آمدن در برابر نهادهای انتصابی و ولی فقیه، مردم را از اصلاحات ناامید کنند و باعث فرار بیش از پیش استعدادها و جوانان از کشور شوند و نهایتاً دولت اصلاحات با وادادگی و برگزاری انتخاباتی مخدوش موجب روی کار آمدن آدمی غیرطبیعی شود.» شما در ادامهی مقالهتان سخنان خمینی این دروغگو و حیلهگر شیاد را پشت سر هم ردیف کردهاید: «من یک کلمه به برادران دادگاه و کسانی که رئیس زندان هستند و اشخاصی که زندانبان هستند می گوئیم و آن اینکه اینطور نباشد که یک جنایتی وقتی واقع شد اینها آرامش خودشان را از دست بدهند و خدای نخواسته با زندانیانی که الان هستند ولو این زندانیان از همین گروههای فاسد باشند با خشونت عمل کنند با آرامش و با احترام عمل کنند.»
آقای باقی خودتان را فریب میدهید یا دیگران را؟ آیا حق نمکی را که «مؤسسه نشر آثار امام» به گردنتان دارد ادا میکنید یا «حقیقت» را بیان میکنید؟ محمد موسوی بجنوردی در راستای سیاست «بیت امام» کوشید حتی با متهمکردن آیتالله منتظری هم که شده چهرهی خمینی را پاک و منزه جلوه دهد. http://news.gooya.com/politics/archives/2014/03/176661.php شما اطلاع ندارید خمینی پس از عملیات «فروغ جاویدان» مجاهدین در مرزهای غربی، فرمان کشتار زندانیان سیاسی در تمامی زندانهای کشور را صادر کرد و به تأکید گفت هیچکس را مستثنی نکنید؟ شما نمیدانید دستور داد هرچه زودتر دشمنان اسلام را از دم تیغ بگذرانید؟ شما حکم او را که آیتالله منتظری منتشر کرد ندیدهاید؟ در آنجا ندیدهاید که به تأکید خمینی میگوید: «با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانهٔ آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند.» آقای باقی شما نمیدانید خمینی در حکم خود به سادگی دروغ میگوید و نسبت ناروا میدهد: «از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کردهاند» شما نمیدانید آیتالله منتظری در رد فتوای خمینی به صراحت عنوان کرد: «مجرد اعتقاد، فرد را داخل عنوان محارب و باغی نمیكند، و ارتداد سران فرضا موجب حكم به ارتداد سمپاتها نمیشود. قضاوت و حكم باید در جو سالم و خالی از احساسات باشد "لایقضی القاضی و هو غضبان " الان با شعارها و تحریكات جو اجتماعی ما ناسالم است، ما از جنایت منافقین در غرب ناراحتیم به جان اسرا و زندانیان سابق افتادهایم، وانگهی اعدام آنان بدون فعالیت جدید زیر سئوال بردن همه قضات و همه قضاوتهای سابق است، كسی را كه به كمتر از اعدام محكوم كردهاید به چه ملاك اعدام میكنید؟ حالا ملاقاتها و تلفنها را قطع كرده اید فردا در جواب خانواده ها چه خواهید گفت ؟» اما مگر خمینی حرف حساب سرش میشد؟ آیا شما اطلاع ندارید که سیاهترین روزهای زندان در تاریخ معاصر ایران در دوران خمینی سپری شدند؟ آیا خمینی از آنها بیاطلاع بود؟ مگر آیتالله منتظری به اطلاع او نرساند؟ مگر کسی نزدیکتر و مورد اعتمادتر از آیتالله منتظری هم بود؟ مگر او برای خمینی ننوشت: «از داخل زندانها و رفتار با آنان اطلاع دارم و میبینم جنایت میشده و شورای عالی قضائی كه وظیفه دارد یا نمیداند و یا جرات اقدام ندارد. آیا میدانید در زندانهای جمهوری اسلامی به نام اسلام جنایاتی شده كه هرگز نظیر آن در رژیم منحوس شاه نشده است ؟! آیا میدانید عده زیادی زیر شكنجه بازجوها مردند؟ آیا میدانید در زندان مشهد در اثر نبودن پزشك و نرسیدن به زندانیهای دختر جوان بعداً ناچار شدند حدود بیست و پنج نفر دختر را با اخراج تخمدان و یا رحم ناقص كنند؟! آیا میدانید در زندان شیراز دختری روزه دار را با جرمی مختصر بلافاصله پس از افطار اعدام كردند؟ آیا میدانید در بعضی زندانهای جمهوری اسلامی دختران جوان را به زور تصرف كردند؟ آیا میدانید هنگام بازجوئی دختران استعمال الفاظ ركیك ناموسی رائج است؟ آیا میدانید چه بسیارند زندانیانی كه در اثر شكنجههای بی رویه كور یا كر یا فلج یا مبتلا به دردهای مزمن شدهاند و كسی به داد آنان نمی رسد؟ آیا میدانید در بعضی از زندانها حتی از غسل و نماز زندانی جلوگیری كردند؟ آیا میدانید برخورد با زندانی حتی پس از محكومیت فقط با فحش و كتك بوده؟ قطعا به حضرتعالی خواهند گفت اینها دروغ است و فلانی سادهاندیش .» عجیب است شما تازه به یاد «حیثیت» نظام افتادهاید. آیا شما نمیدانید خمینی با وجود اطلاع از همهی مصیبتها و رنجها و شکنجهها به دروغ عنوان میکرد شکنجهای در زندانها نیست و اینها خودشان خودشان را شکنجه میکنند تا نظام را لکه دار کنند. خمینی به سادگی هر دروغی را بر زبان میراند: «توی حبس هم گاهی وقتها [زندانیان] مامورین را میزنند، گاهی وقتها میكشند، از این جهت خوب، اینها را جزا دادند، یك جزای عادلانهای كه برای حفظ جامعه، یك سرطانی را برای حفظ مزاج در میآورند غده را؛ برای حفظ جامعه هم باید این كار بشود.» میشود از شما بخواهم نام مأمورینی را که زندانیان در دههی ۶۰ در زندان زدهاند منتشر کنید. میتوانم خواهش کنم نام مأمورینی را که زندانیان در زندان به قتل رساندهاند انتشار دهید. اگر چنین لیستی نیست آیا نباید به دروغگویی «امامتان» اذعان کنید؟ مگر نه آنکه خمینی به خاطر پافشاری آیتالله منتظری روی «ارزشهای اسلامی» و «اخلاق حسنه» و رعایت «موازین شرعی» در برخورد با زندانیان، با وی به دشمنی برخاست، چه دروغهای شاخداری را که به او نسبت داد و او را از قائم مقامی عزل و خانهنشین کرد. مگر نه آن که طبق پیشبینی آیتالله منتظری او را برای بیان حقیقت «سادهاندیش» خواند. یادتان نیست با اشارهی او احمد خمینی چه دروغهایی را در «رنجنامه» سر هم کرد؟ یادتان نیست در دوران خود خمینی چه اهانتها به آیتالله منتظری کردند؟ شما سخنان خمینی که حکم باد هوا را داشت پشت سر هم ردیف کردهاید: «به یک محکوم به اعدام حتی حق ندارند یک کلمه درشت بگویند و اگر کسی به او سیلی زد در همان جا حق دارد یک سیلی برگرداند و باید دیگران هم مدد کنند تا او قصاص کند و اگر کسی درشتی کرد باید تعزیر شود.» «همه باید بدانیم که مجرمی که بالاترین جرم را دارد و به سوی چوبه دار میرود جز اجرای حد شرعی احدی حق آزار او را لفظاً و عملاً ندارد و مرتکب، خود ظالم است و مستحق کیفر» خمینی زندانیان سیاسی را «انسان» نمیدانست که حقوقی داشته باشند. او میگفت: «آنهایی كه مانع از تهذیب ملتها هستند باید از سر راه برداشته بشوند. این یك رحمتی است، صورتش را انسان خیال میكند كه كشتار است، لكن واقعش بیرون كردن یك موانعی از سر راه انسانیت است. و در ایران هم این مسئله كه میبینید كه در همه جا برای ما هی طرح میشود كه اینها آدم میكشند، آنها خیال میكنند كه ایران آدم میكشد، ایران تا امروز یك دانه آدم را نكشته است، ایران یك سباعی را كه حمله كردند بر همه چیز اسلام، ملت، انسانیت، آنها را اگر بتواند تهذیب میكند و اگر بتواند با حبس آنها را نگه میدارد تا تهذیب بشوند، اگر نتواند تصفیه میكند. این همان كاری است كه همه انبیا از اول خلقت تا حالا كردهاند و آن اشخاصی را كه دیگر قابل اصلاح نبودهاند، آن اشخاص را یا غرق كردهاند و یا از بین بردهاند.» آیا نمیدانید جنایاتی که در اوین توسط لاجوردی و همراهان او صورت میگرفت موجب اعتراضات زیادی در جامعه و حتی بخشهایی از حاکمیت شد؟ آیا نمیدانید از این بیقانونیها فریاد شورای عالی قضایی، سازمان بازرسی کل کشور و حتی دادستان جنایتکاری همچون سیدحسین موسوی تبریزی و معاون پلیدش مرتضی فهیم کرمانی هم بلند شد اما «امام خمینی» همچنان از لاجوردی و همراهان او دفاع کرد و حتی از برکناری او توسط شورای عالی قضایی که پس از سالها جنایت صورت گرفت ابراز نارضایتی کرد. در حالی که نمایندهی آیتالله منتظری در زندانها زندهیاد حجتالاسلام حسینعلی انصاری نجفآبادی، لاجوردی را نزد من صراحتاً قصاب، فاشیست و جنایتکار خواند. یک زندانبان، یک بازجو، یک دادستان، یک مأمور دادگاه، یک حاکم شرع را به من نشان دهید که در «دوران طلایی امام» به خاطر رفتار ناپسند با زندانیان مورد بازخواست قرار گرفته باشد. گیلانی و دیگر حکام شرع حتی در دادگاه پس از صدور حکم اعدام، شخصاً زندانیان را مورد ضرب و شتم قرار میدادند. من نمونههای متعددی را سراغ دارم. آقای باقی چرا هنوز به خود نمیآیید؟ چرا هنوز «آتشی» را که برافروختید و مردم همچنان در آن میسوزند انکار میکنید؟ چه چیز شما را وا میدارد همچنان با سخنان خمینی به فریب دادن مردم ادامه دهید؟ سخنان دکتر ملکی را به گوش گیرید که دردمندانه میگوید: «سی و پنج سال پیش از روی ناآگاهی یا فریبخوردگی یا سادهانگاری یا باورهای غلط از جمله اینکه یک مرجع تقلید و صاحبِ رسالهٔ عملیه، یک روحانی ۸۰ ساله دروغ نمیگوید، به وعدههای خود عمل میکند و اهل فریب و کلاهگذاری سر مردم نیست و به آنچه میگوید پایبند خواهد بود، پای صندوقهای رأی رفتیم و رأی «آری» به نظام جمهوری اسلامی دادیم و با اینکار آتشی برافروختیم که تا امروز ملتی در آن میسوزد.» آقای باقی هنوز قبول ندارید که خمینی خدعه میکرد و مردم را فریب داد که از او نقل قول میآورید: «به تمام اعضای کمیته ها و زندانبان ها حکم میکنم که با زندانیان هرکه باشد به طور انسانیت و اسلامیت رفتار کنند و از آزار و مضیقه و رفتار خشن و گفتار ناهنجارها خودداری کنند که در اسلام این امور ممنوع و محکوم است و به بستگان زندانیان در روز معینی با مقررات اجازه ملاقات دهند.» به اطلاع شما میرسانم صبح ۲۷ اسفندماه ۱۳۶۱، بهناز شرقی نمین سوپروایزر بخش مامایی بیمارستانهای «حمایت از مادران» در خیابان مولوی و «عیوض زاده» در خیابان چرچیل و مادر دو کودک خردسال پیش از آن که برای تعطیلات سال نو به سفر برود برای ملاقات با برادرش شهنام، همراه با دختر ۵ سالهاش نیما به زندان قزلحصار مراجعه میکند. چند روز قبل پس از دوندگیهای بسیار حاجداوود رحمانی رئیس زندان قزلحصار به او قول میدهد که بمناسبت فرارسیدن عید نوروز اجازه دهد برادرش را برای اولین بار پس از یک سال و نیم که در حبس به سر میبرد ببیند. بهناز در مقابل در اصلی زندان قزلحصار با مخالفت پاسدار محمدرضا جبلی، فرزند اسد، متولد ۱۳۴۰، دارای شناسنامه شماره ۷۸ صادره از شهریار، عضو بسیج، ساکن شهریار، مأمور به خدمت در زندان قزلحصار مواجه میشود. پاسدار محمدرضا جبلی وی را تهدید میکند «چنانچه محوطه را ترک نکنی خُردت میکنم». بهناز که چنین توقعی نداشت و تصور نمیکرد پافشاری برای دیدار با برادر آنهم در شب عید و از سوی خواهری که از راه دور آمده، چنین بهایی داشته باشد، موضوع را جدی نمیگیرد و همچنان روی ملاقات با برادرش پافشاری میکند. پاسداران او را مجبور میکنند که از محوطه بیرون رود. او در حالی که میان در ایستاده بود، همچنان برای ملاقات با برادرش اصرار میکند اما ناگهان پاسدار جبلی تهدید خود را عملی کرده و با بستن درب برقی زندان سر وی را در مقابل چشمان دختر خردسالش لای درب آهنی زندان میگذارد و باعث مرگ فجیع او میشود. در صورت جلسهی دادگاهی که بعدها برای رفع و رجوع جنایتی که مرتکب شده بودند، ترتیب داده شد، آمده است که سر بهناز «بین درب و میله آهنی و قسمتی از جدار چهارچوب قرار گرفته و له شده است». در همین گزارش تأکید شده که او «در اثر فشار و له شدن صورت و ضربه به سر فوت کرده است». البته جای شکرش باقی بود که نگفتند او خودش سر خودش را له کرده و تنها به «تخلفات» او بسنده کردند . شما بعد از گذشت بیش از سه دهه از سخنان بیهودهی خمینی، همچنان قصد حقنه کردن آنها را دارید: «از اموری که هر چه بیشتر باید به آن توجه شود رفاه حال زندانیان است چه گروههایی که بر ضد جمهوری اسلامی قیام مسلحانه نموده و مردم بی گناه کوچه و بازار را به خاک و خون کشیده اند و چه کسانی که با فروش و توزیع مواد مخدر فرزندان کشور را به فساد کشاندهاند و چه سایر گناهکاران. اینان اکنون اسیران شما هستند و به دست خود به اسارت کشیده شده اند با اسرای خود چه اینان و چه اسرای جنگی رئوف و مهربان باشید و برادرانه رفتار کنید.» آقای باقی شما در مؤسسهی نشر آثار امام مشغول به کار بودهاید و قطعاً بهتر از من با سخنان «گهربار» امام در «صحیفه« آشنا هستید. خمینی به صراحت فتوا داد مردم جاسوسی یکدیگر را بکنند و وقتی مهندس بازرگان اعتراض کرد و گفت: «مگر خانه مردم قلمرويی نبود که به فرمان قرآن هيچ کس مجاز به ورود به آن نبود؟» خمینی ضمن آن که وی را «یک بیچارهای» خواند پاسخ داد: «وقتی که اسلام در خطر است، همه شما موظفيد که با جاسوسی حفظ بکنيد اسلام را. وقتی که حفظ دماء مسلمين بر همه واجب باشد، اگر- فرض کنيد که- حفظ جان يک نفر مسلمانی، حفظ جانش وابسته [به] اين است که شما شرب خمر کنيد، واجب است بر شما. دروغ بگوييد، واجب است بر شما. احکام اسلام برای مصلحت مسلمين است، برای مصلحت اسلام است، اگر ما اسلام را در خطر ديديم، همه مان بايد از بين برويم تا حفظش کنيم. اگر دماء مسلمين را در خطر ديديم، ديديم که يک دسته دارند توطئه میکنند که بريزند و يک جمعيت بی گناهی را بکشند، بر همه ما واجب است که جاسوسی کنيم. بر همه ما واجب است که نظر کنيم و توجه کنيم و نگذاريم يک همچو غائلهای پيدا بشود. حفظ جان مسلمان بالاتر از ساير چيزهاست. حفظ خود اسلام از جان مسلمان هم بالاتر است. اين حرفهای احمقانهای است که از همين گروه ها القا میشود که خوب، جاسوسی که خوب نيست! جاسوسی، جاسوسی فاسد خوب نيست، اما برای حفظ اسلام و برای حفظ نفوس مسلمين واجب است، دروغ گفتن هم واجب است، شراب خمر هم واجب است» (صحيفه امام ، جلد ۱۵، ص ۱۱۶.) شما بهتر از من میدانید که منظور خمینی از «اسلام» و «جان مسلمان» و «دماء مسلمین» و «احکام اسلام» و «شرع» و «نظام»، همگی خودش و «مصلحت نظام»، «مصلحت» خودش بود. آیا فکر میکنید خمینی که «دروغگویی» را واجب میدانست هرگاه که نیاز میشد خودش هم دروغ میگفت؟ شما ندیدید او با توجیه «مصلحت نظام»، اخلاق» و واجبات دین را تعطیل میکرد؟ شما که موارد بالا را ردیف میکنید نمیدانید خمینی رحم بر زندانیان بیدفاع را ساده اندیشی میدانست؟ شما نمیدانید او خواهان درو کردن مخالفان بود: «یوم خوارج، روزی كه امیرالمومنین -سلام الله علیه - شمشیر را كشید و این فاسدها را، این غدههای سرطانی را درو كرد، این هم "یوم الله" بود ... امام - علیه السلام - دید كه اگر اینها باقی باشند فاسد میكنند ملت را، تمامشان را كشت، الا بعضی كه فرار كردند؛ این "یوم الله" بود.» شما از خمینی نقل قول آوردهاید که او معتقد بود: «اهانت کردن به یک آدمی ولو این آدم خودش یک آدم مخالف باشد باز حق اهانت نیست» فکر میکنید خمینی مذاکرات مجلس را دنبال نمیکرد؟ نمیدانست در مجلس شورای اسلامی که «عصاره فضائل ملت» بود بدترین «اهانت» ها را به مهندس بازرگان نخست وزیر قرآن و اسلام و دولت امام زمان میکردند. نمیدانست او و معین فر را مورد ضرب و شتم قرار دادند؟ مگر مجوز این برخوردها را خود او با «بیچاره» خواندن مهندس بازرگان نمیداد؟ یادتان نیست خمینی در سیمای جمهوری اسلامی به قاسملو و شیخ عزالدین حسینی رهبران سیاسی و مذهبی هموطنان کردمان اهانت کرد و گفت: »قاسملو فاسد»، «عزالدین فاسد». چرا از خمینی نقل قول میآورید؟ خامنهای که از این سخنان صد من یک غاز بیشتر دارد. او حتی گفته یک روز زندان انفرادی مطابق ۱۰ روز زندان عادی است. اما نمیبیند افراد به مدت طولانی در حبس انفرادی نگاهداری میشوند؟ شما نمیدانید خمینی هر روز به رنگی در میآمد و سخنی لغو و بیهوده بر زبان میراند؟ دکتر ملکی در مورد شخصیت حیلهگر او میگوید: «آقای خمینی که خود را همه کارهی ملت و نمایندهی خدا بر روی زمین میپنداشت در پیام نوروزی سال ۵۹، دانشگاهها را به توپ بست و این مراکز را پایگاه امپریالیسم آمریکا نامید، او که پیش از تغییر نظام میگفت: ما هرچه داریم از دانشگاهیان عزیز داریم و مجیز آنها را میگفت: ناگهان پس از رسیدن به قدرت تغییر عقیده داد و در پیام نوروز سال ۵۹ نظام آموزش عالی کشور را میراث رژیم سابق دانست که استعمار پایهگذار و توسعهدهندهٔ آن بوده. ... در یک کودتای خونین آقای خمینی و گروههای وابستهاش سنگر دانشگاه را هم ظاهراً فتح کردند و بیش از ۶۰ هزار دانشجو و هزاران استاد را دستگیر، شکنجه یا زندانی و اعدام کردند با این پندار که دیگر خیالشان از دانشگاهها راحت خواهد شد. امّا چه پندار غلطی؛ آینده نشان داد که دانشگاه سنگر آزادی است و این سنگر فتح شدنی نیست.» http://news.gooya.com/politics/archives/2014/04/179024.php آقای باقی «خسته نباشید». اما باور کنید خیلی وقتها حرف نزدن بهتر از حرف زدن است. محال است هیچ فعال حقوق بشر واقعی وقتی از خمینی دفاع میکنید شما را جدی بگیرد. در خاتمه برای پاسخ به این همه بیعدالتی در لباس حقوق بشر و دفاع از حقوق زندانیان، در یک کلام بایستی بگویم: «لعبتی هزار ماشالا». ایرج مصداقی ۹ اردیبهشت ۱۳۹۳ www.irajmesdaghi.com Copyright: gooya.com 2016
|