رئيس کميته هستهای مجلس: همزمان با ورود بازرسان آژانس به نطنز مديرعامل غنیسازی را برکنار کردند
خبرگزاری تسنيم: رئيس کميته هستهای مجلس از پشت پرده مذاکرات ايران با ۵+۱ و ماجرای جابجايی و اخراج تعدادی از دانشمندان هستهای ايران پس از توافقنامه ژنو سخن گفت.
به گزارش خبرنگار پارلمانی خبرگزاری تسنيم، ابراهيم کارخانهای متولد شهر کنگاور از توابع استان کرمانشاه است که نمايندگی مردم شهر همدان و فامنين در دورههای هفتم و نهم را بر عهده داشته است.
وی دارای مدرک کارشناسی ارشد علوم و فنون هستهای و دکترای شيمی تجزيه است و در حال حاضر رياست کميته هستهای مجلس را برعهده دارد.
نماينده مردم همدان در مجلس دانشيار پايه ۳۳ و عضو هيئت علمی دانشگاه بوعلی سينای همدان است و مدتی رئيس دانشکده علوم پايه و قائم مقام دانشگاه بوعلی سينا بوده است. معاون دانشجويی و معاون اداری و مالی اين دانشگاه و معاون حوزه معاونت علمی و فناوری رئيس جمهور و رئيس سازمان ملی استاندارد ايران نيز از ديگر مسئوليتهای کارخانهای است.
اين نماينده مجلس در يک روز بهاری ميهمان خبرگزاری تسنيم بود و در گفتوگويی مفصل راجع به لزوم دستيابی به انرژی هستهای و مذاکرات ايران با ۵+۱ سخن گفت.
وی معتقد است که توقف غنیسازی ۲۰ درصد از سوی ايرانی ارزشی معادل لغو تمام تحريمهای يک جانبه و همه جانبه غرب عليه ايران اسلامی دارد.
کارخانهای در سخنان خود خاطراتی را از دوران تعليق غنیسازی ايران در سال ۸۲ مطرح میکند و به ماجرای جابجايی و اخراج تعدادی از دانشمندان هستهای ايران پس از توافقنامه ژنو میپردازد.
(مشروح گفتوگوی خبرگزاری تسنيم با اين نماينده مجلس را در ذيل بخوانيد)
* تسنيم: از اين که تشريف آورديد ممنونيم. در ابتدا اگر صحبت مقدماتی داريد، بفرماييد.
- کارخانه: بسم الله الرحمن الرحيم. در ابتدا بايد بگويم اين محيط ارزشی و فرهنگی در خبرگزاری تسنيم، بسيار ارزشمند است و نشان میدهد که بحمدلله گروهی به صورت هدفمند و متعهدانه تصميم دارند در خدمت نظام فعاليت کنند.
مساله دانش و فناوری هستهای مانند همه دانشهايی که خداوند خلق کرده حق همه ملتهای جهان است البته همه دانشهای مورد نياز بشر، مهم هستند اما اهميت مساله دانش هستهای خصوصا در کاربردهای صلح آميز به بهرهبرداری در عرصه انرژی برمیگردد لذا در ابتدا میخواهم غير از جنبه سياسی به اين موضوع جنبه دينی هم بدهم و جنبه دينی را برای شما بيشتر تبيين کنم.
خداوند تبارک و تعالی انرژی مورد نياز اين جهان را از طريق فرآيندهای هستهای تامين میکند. در حقيقت جهانی که ما در آن زندگی میکنيم، يک جهان هستهای است و بشر در کل زمين در زير نور يک بمب هيدروژنی زندگی میکند و اين يعنی اينکه بر فراز بام کره زمين يک بمب هيدروژنی به نام خورشيد هست که براثر فرآيندهايی در آن، نور حيات به زمين میرسد. در خورشيد چهار اتم هيدروژن با هم در يک فرآيند هم جوشی هستهای شرکت میکنند و يک اتم هليم به علاوه مقداری انرژی به وجود میآيد. به اين ترتيب در خورشيد در اثر فرآيند هم جوشی مقداری از جرم تبديل به انرژی میشود.
اگر يک گرم جرم به طور صددرصد به انرژی تبديل شود و هيچ چيزی از آن باقی نماند، معادل ۲۰ ميليارد کيلوکالری گرما آزاد میشود. ۲۰ ميليارد کيلوکالری گرما يعنی انرژی که در اثر انفجار ۲۰ هزار تن TNT آزاد میشود.پس می توان گفت که در حقيقت يک گرم ماده انرژی فشردهای است که معادل با انرژی حاصل از انفجار ۲۰هزار تن TNT است.
جرم کره زمين چقدر است؟ اگر هر گرم معادل ۲۰ هزار کيلوکالری گرما باشد، چقدر انرژی در زمين هست؟ پس ببينيد در جهان چه قدرتی هست که میتواند اين انرژی را در داخل اين جرم متراکم نگه دارد و هر زمان که اراده کند اين انرژی می تواند آزاد شود. اينجاست که هر انسان عاقلی در برابر قدرت لايزال و لايتناهی خداوند سر تسليم فرود می آورد. انيشتين در واقع خداشناس بود، میدانست که در درون يک گرم ماده ۲۰هزار کيلوکالری گرماست و اين جهان چه قدرتی دارد و بر همين اساس خداشناس بود. بنابراين اگر نگاهی به مباحث علمی داشته باشيم جاذبه بيشتری دارد؛ چون مسائل صرفا سياسی هستهای زياد مطرح میشود، ولی اين موضوع را بايد از جنبه علمی هم مورد توجه قرار داد.
در نتيجه در خورشيد واکنش هم جوشی هستهای صورت میگيرد و در اين بمب هيدروژنی، هليم آزاد میشودو در هر ثانيه ۴ ميليون تن از جرم خورشيد کم شده و به انرژی تبديل می شود. لذا خداوند انرژی جهان هستی را از طريق فرايندهای هستهای تامين میکند. بشر هم در دراز مدت میبايست انرژی مورد نيازش را از طريق هستهای تامين کند که تامين اين انرژی به دو صورت انجام میشود: يکی شکافت هستهای که نماد آن در شکافت اورانيوم است و ديگری فرآيندهای جوش هستهای يا همجوشی هستهای که نماد آن در واکنشی است که در خورشيد يا بمبهای هيدروژنی اتفاق میافتد.
از آنجا که معادن اورانيوم در جهان محدود است، لذا در يک زمانی اورانيوم به پايان میرسد، پس اورانيوم نمیتواند بصورت دراز مدت انرژی بشر را تامين کند و تا زمانی که معادن آن موجود است، انرژی بشر را تامين میکند. اما بالاخره به اتمام می رسد. اما فرآيند همجوشی هستهای که در آن هيدروژن به هليوم تبديل می شود، تا ابديت میتواند انرژی مورد نياز جهان را تامين کند.
به اين صورت که در آب معمولی به ازای هر ۷۰۰۰ مولکول، يک مولکول آب سنگين وجود دارد که معمولا طی فرآيندهای خاصی آن را جدا میکنند، مثل کاری که در تاسيسات آب سنگين اراک رخ میدهد. در آنجا آب سنگين را از آب معمولی تفکيک کرده و سالانه ۱۵ تن آب سنگين توليد میکنند. فرق آب سنگين و معمولی هم اين است که در آب معمولی دو اتم هيدروژن معمولی با يک اکسيژن است ولی در آب سنگين دو اتم سنگين هيدروژن که به آن "دوتريوم" میگويند با يک اتم اکسيژن قرار دارد؛ آب سنگين و سبک همراه يکديگرند منتها به نسبت يک بر ۷۰۰۰، يک مولکول آب سنگين و هفت هزار مولکول آب معمولی.
** يک گالن آب اقيانوس معادل ۳۰۰ گالن بنزين انرژی دارد
اگر مقدار هيدروژن سنگينی که در آب سنگين وجود دارد را از يک گالن آب اقيانوس، استخراج کنند و آن هيدروژن سنگين را در فرآيند هم جوشی هستهای وارد کنند، معادل ۳۰۰ گالن بنزين انرژی آزاد میشود لذا آينده انرژی جهان از اين طريق تامين می شود؛ از طريق آب اقيانوسها. بشر اکنون روی اين کار میکند، آمريکا، اروپا و روسيه ساليان سال است که روی مساله جوش هستهای يعنی "فيوژن" کار میکنند تا بتوانند راکتوری بسازند که سوخت آن هيدروژن سنگين باشد و به اين ترتيب اگر موفق شوند اين کار را از طريق صرفه و صلاح اقتصادی انجام دهند، تمام آب اقيانوسها مورد استفاده بشر قرار میگيرد.
البته اين کار اکنون انجام میشود، منتها به صرفه اقتصادی نيست، چراکه آن هزينهای که صرف میشود تا اين انرژی بدست آيد بسيار بيشتر از روشهای معمولی است. در کشور ما هم از سالهای قبل روی مساله "فيوژن هستهای" کار میکردند. بايد به اين فکر باشيم که در کنار دانش هستهای که با چرخه سوخت اورانيوم در اختيار داريم، بتوانيم به دانش هستهای در عرصه چرخه "فيوژن هستهای" يا همان جوش هستهای هم دسترسی پيدا کنيم.
ما نبايد از آن غافل شويم، چون سوخت تمام نشدنی جهان در آينده از طريق فرآيند "فيوژن هستهای" تامين می شود چون معادن اورانيوم به اتمام میرسند اما آن چيزی که فعلا مورد نظر ماست، مساله بهرهبرداری و يا استفاده صلح آميز از انرژی است که از اورانيوم آزاد میشود.
** اهميت علمی دستيابی به انرژی هستهای برای مردم تبيين شود
اين يک مقدمه علمی درباره لزوم دستيابی به انرژیهای هستهای بود، چراکه وقتی يک مساله علمی، جنبه سياسی پيدا میکند، اگر بخواهيم جنبه سياسی آن را درست تبيين کنيم، بايد اهميت جايگاه علمی آن مشخص شود، والا اگر ندانيم که آب سنگين اراک چه اهميتی دارد، ممکن است از نظر سياسی برای ما فرق نکند و خيلی راحت از آن بگذريم. ولی اگر بدانيم آب سنگين چقدر مهم است در مذاکرات هم با قدرت و قاطعيت بيشتری از آن دفاع میکنيم. لذا ما نمیتوانيم مسائل علمی را از مسائل سياسی آن جدا کنيم و به همان اندازه که مردم میبايست در جريان مسائل سياسی قرار بگيرند بايد جايگاه علمی و کاربردی آنها هم برای مردم تبين شود تا فردا بتوانند از آن دفاع کنند.
کما اين که در برههای جايگاه علمی اين مسئله برای مردم تبيين شد و بر همين اساس بود که مساله فناوری هستهای به عنوان يک خواست عمومی ملت ايران مطرح شد و بارها ملت ايران به صورت يکپارچه و در جمعيتهای ميليونی در خيابانها ريختند و از خرد و کلان و کارگر و کشاورز و استاد دانشگاه فرياد زدند که "انرژی هستهای حق مسلم ماست". لذا اين مساله به يک مطالبه علمی در کشور ما تبديل شده بود.
** محرمانه نگاهداشتن مذاکرات هستهای اصلا روش درستی نيست
بنابراين ما بايد همان روحيه مطالبهگری علمی و کاربردی را در اذهان جامعه خودمان نگه داريم. اينکه اکنون مذاکرات هستهای را محرمانه اعلام میکنند و حتی اين اطلاعات را در اختيار نمايندگان مجلس هم قرار نمیدهند، اصلا روش درستی نيست. چراکه اگر مردم ما ۳۵ سال در صحنه سياسی حضور داشتند و از حقوق خود در عرصههای مختلف و در مقابل گرگهای درنده خوی بينالمللی دفاع کردند به اين دليل بود که از اهميت مواضعی که از آن دفاع میکردند، آگاهی کامل داشتند. لذا اگر مردم بخواهند هميشه از مساله هستهای کشور دفاع کنند، بايد از نظر علمی و سياسی توجيه باشند.
اگر فردا دشمنان نظام حق ملت را ضايع کردند، مردم بايد از نظر علمی و سياسی توجيه باشند و به ميدان بيايند و به صورت يکپارچه مثل راهپيمايی ۲۲بهمن، حق خود را مطالبه کنند. چراکه به فرموده مقام معظم رهبری مساله هستهای به يک تابلوی عزت و افتخار برای ملت ما تبديل شده و دعوا و جنگ آنها با ما صرفا بر سر مساله علم هستهای نيست بلکه آنها میخواهند از خاکريز عزت و افتخار ما عبور کنند بنابراين بايد با قدرت تمام در مقابل زياده طلبیهای آنها مقاومت کنيم.
* تسنيم: يکی از مسائلی که اکنون به آن پرداخته میشود و مساله روز جامعه است، مساله مذاکرات هستهای است. لطفا يک تحليل اجمالی از اين مذاکرات و اينکه چگونه پيش رفته است، بيان کنيد؟
- کارخانه: مساله هستهای تقريبا از سال ۸۱ در کشورمان مطرح شد و مقداری شتاب گرفت. در آن سالها به علت جوسازی شديدی که عليه فعاليت هستهای ما صورت گرفت عملا اروپا و آمريکا و سازمان ملل در مقابل فعاليتهای هستهای ملت ايران موضعگيری شديدی انجام دادند. در آن زمان سه کشور اروپايی مسئول مذاکره با ايران بودند که "خاوير سولانا" مسئول تيم مذاکرات بود. ما آن موقع تحت عنوان "راستی آزمايی" از تمام فعاليتهای خود دست برداشتيم و فعاليتهای ما در اصفهان، نطنز و اراک متوقف شد, ولی بعدا ديديم علیرغم اينکه فعاليت هستهای را متوقف کرديم و به خاطر اعتمادسازی عقبنشينی میکنيم، میبينيم که آنها با قدرت بيشتری به سمت ما میآيند.
در همان زمان وقتی اين عقب نشينی را ديدند مساله موشکها را مطرح کردند و بعد مسئله نانو تکنولوژی و فيزيک هستهای را مطرح کردند و اين نشان داد که مساله اينها صرفا هستهای نيست و آنها به دنبال شکست انقلاب هستند و مساله هستهای را بهانه قرار دادند. بر همين اساس مقام معظم رهبری دستور صادر کردند، همين دولتی که اين عقب نشينی را انجام داده بايد فعاليتها را مجددا شروع کند.
** در سال ۸۱ حاصل دسترنج کارمان را جلوی چشممان به اسارت گرفتند
من يادم هست، در همان اوايل مجلس هفتم که يک بازديد از تاسيسات هستهای نطنز داشتيم و در جمع آن عزيزان هم شهيد احمدی روشن و بسياری از جوانانی که بنيانگذاران فعاليت هستهای ايران بودند، حضور داشتند، ديديم چند تا کانتينر در داخل محوطه بود که آنها گفتند روزی از طرف آژانس انرژی اتمی به اينجا آمدند و تمام ابزار آلات ساخت سانتيريفيوژها را از جلوی دست ما که داشتيم، کار میکرديم، برداشتند و داخل اينها قرار دادند و لاک و مهر کردند، يعنی در حقيقت حاصل دسترنج کار خودمان را، در سرزمين خودمان و در جلوی چشممان به اسارت گرفتند.
به نظرم شهيد احمدی روشن بود که گفت بچهها در آن روز مثل روز عاشورا گريه میکردند و بعد گفت، آن روزی که به دستور رهبری لاک و مهرها را شکستيم و حاصل دسترنج عزت و افتخار خود را از چنگال آنها آزاد کرديم، پر شورترين و پرنشاط ترين روزی بود که ما در نطنز به خود ديديم.
** براساس توافقنامه ژنو، پيشرفت هستهای ايران متوقف شد
در نتيجه ده سال قبل، در رابطه با عقبنشينی از فعاليتهای هستهای تحت عنوان راستی آزمايی، اقدام کرديم و الان میبينيم که دوباره و با گذشت ده سال، همين مساله در حال تکرار است. بنا به توافق نامهای که در ژنو صورت گرفت، عملا پيشرفت هستهای جمهوری اسلامی ايران و خلاقيت و ابتکار بچههايی که با روحيه بالنده آنها، دستاوردهای هستهای به منصه ظهور میرسيد، متوقف شد و اين ضربهای است که بر پيکره پيشرفت هستهای کشور ما وارد شد و جلوی خلاقيت، نبوغ و کار آمدی آنها گرفته شد.
بر اساس توافقنامهای که صورت گرفت، آنها موافقت کردند از ۱۹۰۰۰ سانتريفيوژی که نصب شده بود، فقط ۸۰۰۰ سانتريفيوژ به فعاليت خود در همان سطح ادامه دهند لذا فعاليت ۱۱۰۰۰ تا متوقف شد. البته قبل از توافقنامه ژنو از تعداد ۱۹۰۰۰ سانتريفيوژی که داشتيم، ۸۰۰۰تا فعال بود و ۱۱۰۰۰ تا کار نمیکرد و بعد از توافق آنها گفتند همان ۸۰۰۰تا کار کند ولی بقيه را که نصب شدهاند، کار نياندازيد. به اين ترتيب در سايت نطنز عملا حدود ۸۰۰۰ سانتريفيوژ کار می کنند که اورانيوم زير ۵ %توليد میکنند. اينها نسل يک سانتريفيوژ هستند و اجازه تعويض هم به ايران داده نشده و حتی اجازه ساخت سانتريفيوژ هم از ايران سلب شده است.
اين يعنی روزمرگی که دائما هم زيرنظر و رفت و آمدهای بازرسان آژانس انجام میشود. تصور کنيد که افرادی در اين سايت در حال کار هستند و بازرسان آژانس دائما رفت و آمد کرده و افراد را سين جيم میکنند، پس قطعا روحيه خلاقيت، ابتکار و کار آمدی از اينها گرفته میشود.
در فردوی اراک هم ۱۶ آبشار وجود دارد که ۴ تای از آنها اورانيوم ۲۰% توليد میکنند و ۱۲ زنجيره آن غيرفعال است که بر اساس توافقنامه آن ۴ تا نبايد ۲۰% توليد کنند، بلکه ۳.۵ % توليد میکنند و ارتباط زنجيرههای آنها با يکديگر هم قطع شده است.در اراک هم هر چند فعاليتهای ساختمانی میتواند، ادامه پيدا کند اما بنابر توافقنامه ژنو فعاليتهای فنی آن کاملا متوقف هست.
** در مقدمه توافقنامه بر دسترسی ايران به غنی سازی تاکيد شده در حالی که براساس NPT ما حق دستيابی داريم
بر اساس توافقنامه در مقدمه آن اشاره به حق هستهای جمهوری اسلامی ايران بر اساس NPT شده و مساله دسترسی جمهوری اسلامی ايران به غنی سازی مورد تاکيد قرار گرفته است؛ در حالی که میدانيم هر کشوری که عضو NPTباشد، حق دارد به چرخه غنیسازی سوخت هستهای دست يابد و هيچ کسی و به هيچ دليلی نمیتواند جلوی فعاليت او را بگيرد يعنی غنیسازی به عنوان يک حق مسلم در NPT برای همه کشورهای عضو شناخته شده است. در حالی که در آن مقدمه اشاره به دسترسی به مساله غنی سازی اورانيوم شده است؛ يعنی در آن مقدمه حقی کمتر از NPT برای ملت ايران قائل شدند. چون NPTحق دستيابی را به همه کشورهای عضو به عنوان يک حق مسلم داده است.
* تسنيم: در NPT حق انرژی هستهای آمده و اختلاف تعبيری هست که برخی میگويند اين به معنای داشتن چرخه سوخت هستهای نيست.
- کارخانه: نه، آن چه از مفاد آن برداشت میشود، دستيابی به چرخه کامل سوخت است. مساله دسترسی نيست، اينکه کشوری اورانيوم غنی شده را از جای ديگر تهيه کند، امتياز نيست. اما آنچه که در NPT مورد تاکيد قرار گرفته مساله دستيابی است. توليد اورانيوم غنی شده در ماده ۴ معاهده مورد تاکيد قرار گرفته، نه دسترسی به آن که بتوان آن را از جايی ديگر تهيه کرد.
مطلب ديگری که در مقدمه به آن اشاره شده، اين است که جمهوری اسلامی ايران بايد نگرانیهای گذشته را مورد بررسی قرار دهد. اين به مسائلی که در سال ۸۲ اتفاق افتاد، برمیگردد، يعنی از اين جايی که هستيم، بايد به تمام نگرانیهای سال ۸۲ تاکنون برگرديم. اين يک مساله بسيار مهمی است.
** در توافقنامه ژنو خود را در مقابل ۲۰-۳۰ کشور قرار داديم
نکته ديگری که در اين توافقنامه وجود دارد، اين است که ۱+۵ و کشورهای عضو اتحاديه اروپا و آژانس بينالمللی انرژی اتمی، مسئول نظارت بر اجرای تعهدات ايران شناخته شدهاند؛ يعنی آنها ضامن اجرای تعهدات ايران شدهاند. به اين ترتيب ما خود را در مقابل ۲۰-۳۰ کشور قرار داديم. اما متاسفانه در اين توافقنامه هيچ گونه ضمانت اجرايی برای اينکه ۱+۵ به تعهداتش عمل کند، ديده نشده است و همه ضمانتها يک طرفه است. اين يکی از ايرادات بزرگی است که در توافقنامه وجود دارد.
نکته ديگر که در توافقنامه اشاره شده، اين است که رضايت شورای امنيت سازمان ملل در رابطه با قطعنامههای که اين شورا در چند سال گذشته عليه ما صادر کرده، مدنظر قرار گيرد. در واقع به جای اينکه در يک جبهه وارد مذاکره شويم، عملا در چندين جبهه قرار گرفتيم. از يک طرف حاصل بازرسیهای آژانس در شورای حکام مورد بررسی قرار میگيرد و اين شورا هر تصميمی که بگيرد، جنبه بينالمللی به خود میگيرد و خود به خود بعنوان يک معاهده بينالمللی محسوب میشود. لذا اين هم يک جبهه است. در حاليکه ما سابقا در يک جبهه قرار داشتيم و آن آژانس بود. اما الان آژانس نتايج بازرسیهای خود را به شورای حکام میدهد و شورا هر تصميمی که بگيرد، جنبه حقوق بينالمللی پيدا میکند.
از طرفی بنا به مفاد توافقنامه، ما کشورهای اتحاديه اروپا را به عنوان ناظر مطرح کرديم و از طرف ديگر در قالب ۱+۵، حتی روسيه و چين را که اصلا مقابل ما نبودند، در يک طرف مقابل قرار داديم درحالی که آنها قبلا مدافع ما بودند. وقتی آن کشورها را در قالب ۱+۵ توجيه میکنيم، هر تصميمی که ۵+۱ بگيرد يعنی روسيه و چين هم هستند. در حالی که قبلا بين آنها يک شکافی وجود داشت. از سوی ديگر میبينيم که قطعنامههای شورای امنيت به قوت خود باقی است و مطرح شده که آنها هم بايد مورد بررسی و حل و فصل قرار گيرد. بنابراين ما در اين توافقنامه عملا چندين جبهه برای خود درست کردهايم.
نکته ديگر که اين توافق قرار دارد، اصل "همه يا هيچ" است يعنی يا هيچ توافقی صورت نمیگيرد يا اينکه بايد روی همه مفاد آن توافق حاصل شود؛ يعنی تمام مفاد اين قطعنامه را به صورت يک بستهای در نظر گرفتند که تمام اجزای آن به هم مربوط است، مثل ماشينی که اگر يک قطعهاش نباشد، کار نمیکند. اما نکته قابل تامل اين است که چون جمهوری اسلامی ايران متعهد شده در ۶ ماهه اول همه تعهداتش را انجام دهد، در اين ۶ ماهه اول اصل همه يا هيچ تقريبا ناديده گرفته شده و به اين ترتيب جمهوری اسلامی ايران نمی تواند از اين اصل استفاده کند.
پس اصل همه يا هيچ در ۶ ماهه اول به آن صورت ديده نشده، اما از گام ميانی به بعد و در گام نهايی کاملا پررنگ به عنوان يک اصل مسلم ديده شده است. لذا به نظر می آمد که تيم مذاکره کننده بايد خيلی دقت میکرد و همين اصل را در ابتدا مطرح میکردند و اين يکی از ايراداتی است که به اين توافقنامه وارد میشود.
** ۵+۱ بسياری از تعهدات ژنو را نقض میکند
نکته ديگر اين است که ايران میبايست در ۶ ماهه اول تعهدات خود را انجام میداد و الان هم بخش قابل توجهی از آن را انجام دادهايم و تيم مذاکره کننده هم دائما میگويد، آژانس اعلام کرده ايران وظايف خودش را خوب انجام داده است؛ خب، بايد هم ما را تاييد کنند و خوشحال باشند، ولی آيا طرف مقابل و کشورهای اروپايی و آمريکايی هم به تعهدات خود درست عمل میکنند؟ الان که در ميز مذاکره هستيم، می بينيم که آنها بسياری از تعهدات را نقض میکنند و تحريمهای جديدی را عليه ما اعمال کردند. موضوعات جديدی را تحت عنوان حقوق بشر و تروريسم مطرح میکنند در واقع اين موضوعات را پا به پای توافقات هستهای مطرح میکنند تا فردا که مساله هستهای تمام شد، اين شيطنتهای آنها در قالب ديگری همچنان ادامه پيدا کند. اين حرکت شيطنت آميزی است که اينها عليه ما انجام میدهند.
همچنين در حالی که ايران به تعهدات خودش بسيار سخاوتمندانه عمل میکند، طرف مقابل هيچ اقدامی نکرده و تنها مجوز آزادشدن چند قسط از پولهای بلوکه شده ايران را صادر کردهاند و هنوز يک دلار وارد سيستم بانک مرکزی ما نشده است؛ يعنی ما تعهدات خود را به صورت عملياتی و نقدی انجام داديم ولی آنها هنوز در اين رابطه هيچ اقدامی انجام ندادهاند. لذا تيم مذاکره کننده بايد قدرتمندانه وارد ميدان شود. نه اينکه فقط بگويند: "ما به توافق می رسيم". بله؛ میرسيم. اما به چه بهايی؟ آيا صرف توافق مهم است يا آنچه که توافق روی آن صورت میگيرد، مهم است؟
يکی از مواردی که آنها مطرح کرده بودند، مساله صادرات نفت خام ما بود که ما میتوانيم در همين سقفی که نفت صادر میکنيم به همان کشورهايی که نفت از ما خريداری میکنند، صادر کنيم. آنها در توافق عنوان کردهاند برنامه خود را که هر ۶ ماه يکبار بگويند، سطح صادرات را پايين بياوريد، فعلا و به طور موقت متوقف میکنند. يعنی ما تعهدات خودمان را قطعی انجام میدهيم، اما آنها تعهدات خود را موقتی و حتی در مواردی اصلا انجام نمیدهند. البته اين موضوع مساله مهمی نيست چراکه ما در سختترين شرايط که ورود کشتیهای نفتکش خارجی به بنادر نفتی ايران متوقف شده بود و بيمههای خارجی را کلا لغو کرده بودند، موفق شديم علیرغم خواست آنها يک ميليون و سيصد هزار بشکه نفت صادر کنيم. حالا که آنها ظاهرا مقداری کوتاه آمدهاند، ما میتوانيم کمی بيشتر هم صادر کنيم.
** تحريم سبب شد به يک خوداتکايی در عرصه کشتیهای نفتکش دسترسی پيدا کنيم
نکته ديگر که به عنوان يک امتياز در مقابل تعهدات کاربردی ما مطرح کردند، مساله ورود کشتی خارجی است، شما می دانيد که در ۱۱ تيرماه ۱۳۹۱ ورود کشتیهای خارجی بطور ناگهانی به بنادر ايران ممنوع شد، آنها برنامهای داشتند که جمهوری اسلامی ايران نتواند در تيرماه ۹۰ يک قطره نفت صادر کند. يک مرتبه صادرات نفت ما به حدود ۶۰۰ هزار بشکه تقليل يافت؛ چون تحريم بيمهای را اعمال و ورود نفتکشهای خارجی به خليج فارس را تحريم کردند و يک مرتبه در مقابل يک عمليات ايضايی خطرناک قرار گرفتيم. ولی بلاخره با تمهيداتی در آن زمان وزارت نفت انجام داد، توانستند ظرف مدت ۶ ماه سريعا ناوگان کشتی نفتکش ايران را ترميم کنند و توانستيم يک ميليون و سيصد هزار بشکه را توسط کشتیهای خودمان صادر کنيم. يعنی تحريم آنها باعث شد که ما به يک خوداتکايی در عرصه کشتیهای نفتکش دسترسی پيدا کنيم و در رابطه با مساله بيمه کشتیهای نفتی موفق شديم که بيمهای داخلی را در ايران تعريف کنيم و تمام کشتیها را بيمه کنيم که الان حتی اگر بيمه خارجی را قطع کنند، اين بيمه داخلی دچار مشکل نمی شود.پس می بينيم که مساله نفتکشها، حمل و نقل دريايی، بيمه و صادرات نفت چيز خيلی مهمی نيست که اروپا و آمريکا آنها را به عنوان امتياز تلقی کنند.
** امتياز غرب برای تحويل هواپيما مربوط به بوئينگ ۷۴۷ است که به ندرت در ناوگان هوايی ما پيدا میشود
يا درباره قطعات هواپيماهايی که تنها به ايمنی و حفاظت پرواز مربوط می شود، نه همه قطعات؛ آن هم مربوط به بوئينگهای ۷۴۷ است که در سال ۷۸ وارد ايران شده و اکنون چنين هواپيماهايی به ندرت در ناوگان هوايی ما پيدا میشود. وانگهی ۳۰سال است که مشکلات ايمنی و پرواز هواپيمايی را خودمان حل کرديم. مگر تا به حال تحريم نبوديم؟ سی سال است که ناوگان هوايی ايران کاملا فعال است. پس ما توانستيم که با خوداتکايی مشکلات داخلی خود را حل کنيم و اين امتياز خاصی نيست. يا در رابطه با تحريم قطعات خودرو، اول شوکی وارد شد و مقداری توليد خودرو کاهش يافت ولی بعد با روحيه خود اتکايی، توليدات داخلی در کشور پا گرفت و در همان موقع که کاملا تحريم بوديم، دوباره توليدات خودرو در کشور ما پا گرفت و به دو برابر اوايل تحريم افزايش يافت و اگر تحريم ادامه پيدا میکرد اکنون از نظر ساخت قطعات خودرو به خودکفايی کامل رسيده بوديم. ولی در عمل ديديم که کارخانههای پژو فرانسه تظاهرات کردند و برای آن ها مشکل ايجاد شده بود و بالاخره قرار شد که قطعات خود را وارد ايران کنند که اين هم امتيازی محسوب نمیشود.
نکته ديگر در توافقنامه مساله صادرات پتروشيمی است. ما در طول دو سال گذشته حدود ۱۰ تا ۱۴ ميليون تن صادرات پتروشيمی داشتيم و اين در حالی بود که تحريم بوديم ولی بالاخره کشورهای خريدار به پتروشيمی ما نياز دارند و از ما میخرند لذا محصولات پتروشيمی چيزی نيست که با تحريم آنها روی دست ما بماند. همچنين در رابطه با دانشجويان و بدهیهايی که به سازمان ملل داريم که به نفع خود آنهاست. لذا در برابر اين مسائلی که امتيازی محسوب نمیشود، ما آمديم تعهداتی که حاصل عزت، افتخار و بالندگی اين ملت بوده را متوقف کرديم و با توقف آنها يک ضربهای بر پيکره فناوری هستهای ايران در ابعاد فنی و انسانی وارد شد.
** همان روزی که بازرسان آژانس برای نظارت بر اجرای توافقنامه وارد نطنز شدند مديرعامل غنی سازی برکنار شد
کما اينکه ما میبينيم کسانی را که بنيانگذاران اين افتخارات بودند، در همين فاصله از کار برکنار کردند؛ اينها کسانی بودند که در کنار شهدای ما شبانهروز کار کرده و اين افتخارات را بوجود آوردند و همرزمان آن دانشمندان شهيد هستهای ما بودند. لذا سزاوار نبود الان که اين مساله ما مورد بغض و کينه دشمنان اين انقلاب قرار گرفته، اينها را از کار برکنار کنيم.
نکته بسيار دردناک اين است که همان روزی که بازرسان آژانس برای نظارت بر اجرای توافقنامه وارد نطنز میشوند، مديرعامل غنی سازی را برکنار میکنند. آيا اين کارها واقعا ملت و عزيزان ما در عرصه فناوری هستهای خوشحال میکند يا دشمن را؟ از يک طرف دنبال اين هستند که بر پيکره فناوری هستهای ايران ضربات سختی را وارد کنند و به گفته اوباما اگر بتوانند، اين فعاليتها را متوقف کنند. از طرف ديگر میبينيم ضمن اينکه اين فعاليتها را متوقف کرديم، نيروهای انسانی ارزشمند را که در چرخه اول فعاليتهای هستهای دخيل بودند، از کار برکنار کردند. اينها واقعا دردناک است.
** خاوير سولانا گفته بود: باور نمیکردم ايران اين چنين سخاوتمندانه در رابطه با فعاليتهای هستهای خود مذاکره کند
در يک مطلب از قول خاوير سولانا خواندم که گفته بود: من باور نمیکردم که جمهوری اسلامی ايران اين چنين سخاوتمندانه در رابطه با فعاليتهای هستهای خود مذاکره کند. ما اشتباه کرديم، اگر ده سال پيش و در سال ۸۲ در مقابل جمهوری اسلامی ايران کوتاه می آمديم، امروز ايران اين طور نبود که ۱۹۰۰۰ سانترفيوژ ساخته باشد و از قدرت فناوری هستهای بسيار بالايی برخوردار باشد و امروز که ايران را متوقف کرديم، کار بسيار بزرگی صورت گرفته است.
* تسنيم: نمايندگان مجلس و آحاد مردم با اصل توافق مشکلی ندارند؟ چراکه طوری نشان میدهند که منتقدين مذاکرات کلا با گفتوگو و مذاکره مخالفند.
- کارخانه: خير؛ ما از همان سال ۸۲ هميشه گفتيم که با مذاکره موافقيم. چون به دنبال ساخت سلاحهای هستهای نيستيم و با منطق قوی مذاکره میکنيم تا آنها هم بررسی کنند که دنبال ساخت سلاح نيستيم. نه اينکه صورت مساله را پاک کنيم. مثلا همين مساله غنیسازی که در ابتدای توافقنامه به آن اشاره میشود و دسترسی را به عنوان حق معرفی میکنند، در گام نهايی اين مسئله با ده شرط مطرح میشود که دسترسی به آن بسيار بسيار کار مشکلی است. همچنين غنی سازی ۳.۵% که هيچ ارتباطی با فعاليتهای غير صلح آميز هستهای ندارد، پس چرا مطرح میکنند که انباشت آن مشکل دارد؟ اگر ميليونها تن اورانيوم زير ۵% وجود داشته باشد، هيچ ارتباطی با سلاح هستهای ندارد. لذا اين يکی از آن ظلمهايی است که به ملت ما وارد میشود و تيم مذاکره کننده نبايد زير بار اين برود.
در رابطه با فعاليتهای هستهای نطنز آنچه که مهم است، اين نيست که بگوييم فعاليتهای هستهای در نظنز نبايد تعطيل شود، وقتی مقام معظم رهبری میفرمايند، فعاليتهای هستهای ما به هيچ عنوان تعطيلبردار نيست، به اين معنی نيست که آن فعاليتها ادامه داشته باشد ولی پاسخگوی نيازهای کشور نباشد. وقتی ما میگوييم فعاليتهای نطنز تعطيلبردار نيست، يعنی در نطنز بايد آن تعداد سانتريفيوژ بچرخد که بتواند سوخت مورد نياز نيروگاههای ما را در دراز مدت تامين کند. نه اين که آنها مطرح کنند که فقط ۴۰۰۰ سانتريفيوژ میتواند، گردش کند. مثل اينکه بگويند شما با چند سطل آب کشاورزی کنيد. وقتی برای تامين سوخت يک نيروگاه با همين سانتريفيوژهای نسل يک احتياج به ۵۰هزار سانتريفيوژ داريم، اينکه میگويند ۲ يا ۴ هزار سانتريفيوژ داشته باشيد، يعنی هيچ؛ يعنی سايت هستهای تعطيل.
درباره فردو هم همين طور است، در فردو بايد بتوانيم سوخت ۲۰ درصد مورد نياز و حتی در موارد صلح آميز درصدهای بالاتر و سوخت زيردريايیها را تامين کنيم. منتها آنها میتوانند بگونهای بررسی کرده و نظارت کنند که ايران دنبال ساخت سلاح هسته ای نيست. اين نظارت هم کار سادهای است. دوربينهای آنها در بخش نهايی اين سوخت ۲۰% را عينا میبيند و میتوانند لاک و مهر کنند. لذا نيازی نيست که اينها نطنز را تعطيل کرده و جلوی ۳.۵ درصد را بگيرند و فعاليتهای ديگر را کمرنگ کنند که ما دنبال ساخت سلاحيم! لذا همه اينها بهانه است.
* تسنيم: وزير خارجه در همان اوايل گفت که جلوگيری از کاهش صادرات نفت ايران موقتی است و تعهدات غنی سازی ما هم موقتی است و اگر به توافق نرسيم دوباره ادامه میدهيم. ولی بعضی از کارشناسان معتقدند وقتی ما اورانيوم ۳.۵ يا ۵%را اکسيد و رقيق کرديم، ديگر راه انداختن آن زمانبر است. ارزيابی شما در اين زمينه چيست؟
- کارخانه: اينها میگويند اگر به توافق نرسيديم، کارمان را متوقف میکنيم اما اين جور که نشان میدهند، دنبال توافق هستند. چون در اين مدت طرف غربی به هيچ کدام از تعهدات خود عمل نکرده، پس اگر با همين روند جلو بروند، آنها به اهداف خود رسيدهاند.
** اگر بخواهيم ۲۰۰ کيلو اورانيوم ۲۰ درصد توليد کنيم، حدود دو تا سه سال طول میکشد
قبل از توافق ۲۰۰ کيلو اورانيوم با غنای ۲۰% داشتيم که بر اساس توافقنامه نيمی از آن را اکسيد و نيمی را بايد به ۳.۵درصد برسانيم که تقريبا ۶ ماه زمان ميبرد تا تمام اين ۲۰۰ کيلو را اکسيد يا رقيق کنيم اما اگر بخواهيم همين ميزان را توليد کنيم، حدود دو تا سه سال طول میکشد. البته اکنون زنجيرههای آبشارها قطع شده است که طی چند روز میتوان اين اتصالات را دوباره فعال کرد، اما آن مقدار اورانيوم ۲۰% که رقيق شده و حاصل حداقل يک سال و نيم کار است، ديگر بر نمیگردد.
* تسنيم: برخی میگويند ايران برای دسترسی به اين چرخه و پيشبرد خوراک نيروگاه نيازی به اورانيوم ۲۰% ندارد و با درصد پايينتر هم میتواند کار کند. اين موضوع صحت دارد؟
- کارخانه: ما اصلا قصد توليد اورانيوم ۲۰% را نداشتيم. سوخت راکتور تهران رو به پايان بود و از آنجا که داروی ۸۰۰هزار بيمار از طريق راکتور تهران تامين میشد، بايد سوخت تهيه میکرديم. ما به آنها گفتيم شما اين سوخت را در اختيار ما قرار دهيد, اما وقتی قرار ندادند، مجبور شديم خودمان وارد کار شده و ظرف مدت خيلی کوتاهی موفق شديم که اورانيوم ۲۰% را توليد کنيم. کاربرد اورانيوم ۲۰%در راکتور تحقيقاتی تهران است، و در حال حاضر سوخت به آن تزريق شده و حدودا ۳ تا ۴ سال ديگر سوخت داريم اما بعد از آن به سوخت ۲۰% نياز پيدا میکنيم.
* تسينم: قرار بود راکتور اراک جايگزين اين راکتور شود؟
- کارخانه: راکتور تهران در گذشته متعلق به دانشگاه تهران بود و بعدا به سازمان انرژی اتمی تعلق يافت. عمليات ساخت اين راکتور در سال ۳۹ شروع شد و سال ۴۶ به بهرهبرداری رسيد. معمولا عمر راکتورها حدود ۵۰سال است. بنابراين بايد راکتور ديگری طراحی میکرديم تا کار راکتور تهران را انجام دهد. در ضمن راکتور تهران با قدرت ۱۰ مگاوات مربوط به فناوری دهه ۴۰ بود ولی ما اکنون در دهه ۹۰ قرار داريم و نمیتوانيم راکتوری با قدرت ده مگاوات بسازيم. کما اينکه آمريکايیها گفته بودند، قدرت راکتور اراک را به ۱۰ مگاوات برسانيد در حاليکه اين ده مگاوات مربوط به دهههای گذشته است.
راکتور اراک طراحی شد تا قدرت آن ۴۰ مگاوات باشد و بتواند راديو ايزوتوپهای قویتری را که در راکتور تهران توليد نمیشد، توليد کند. لذا اين راکتور طراحی شده تا وقتی عمر راکتور تهران به سر آمد، جايگزين آن شود و نياز کشور را برطرف کند. چه فرقی بين راکتور اراک با بوشهر وجود دارد؟ راکتور بوشهر استخری است که خنک کننده آب سبک است و سوخت آن اورانيوم ۳.۵ درصد است. اما راکتور اراک يک راکتور آب سنگين و نماد نبوغ جوانان برومند ايرانی است. يک راکتور بومی شده است که نماد قدرت توليد ساخت داخل را نشان میدهد لذا اگر بتوانيم يک راکتور را از ابتدا تا انتها طراحی و مديريت کنيم و بسازيم، میتوانيم بگوييم که به فناوری ساخت راکتور دسترسی پيدا کرديم. الان حدود ۹۰% عمليات راکتور اراک بوسيله همين دانشمندان ايرانی انجام شده و ۱۰% آن باقی مانده که فعلا کار آن متوقف است.
** غرب میتواند بر پسماندهای رآکتور اراک نظارت کند
يکی از دعواهای غرب با ما روی مساله راکتور اراک هست. چراکه عنوان میکنند، راکتور اراک آب سنگين است. يعنی سيستم خنک کننده آن آب سنگين است و سوخت اين راکتور اورانيوم طبيعی و خالص است و وقتی اين راکتور کار کند، معمولا در دو تا سه هفته اول مقدار زيادی پلوتونيوم توليد میکند و اين ماده جزو پسماندهای اين راکتور است که در بمبهای اتمی کاربرد دارد. البته در پسماند راکتور بوشهر هم پلوتونيوم وجود دارد اما پلوتونيوم رآکتور اراک بيشتر است و آنها عنوان میکنند که اين ماده قابليت ساخت بمب دارد. در حالی که آنها همانطور که بر پسماندهای رآکتور بوشهر نظارت دارند، میتوانند بر راکتور اراک هم نظارت کنند و پسماند آن زير نظر خودشان باشد.
اينها بهانه است؛ میدانند که اين پسماند میتواند زير نظر خودشان مراحل را طی کند، اما بازهم مساله پلوتونيوم را مطرح میکنند. آنها چند پيشنهاد دادند؛ يکی اينکه رآکتور اراک را تعطيل کنيم که ايران به هيچ عنوان زير بار آن نمیرود و اين مسئله جزو خطوط قرمز ماست. بعد گفتند که قدرت آن کمتر را کنيد تا به ۱۰مگاوات برسد و پلوتونيوم آن اندک باشد و اخيرا هم مطرح میکنند که راکتور ديگری بسازند تا جای اين راکتور را بگيرد و فرايند آن را طوری تغيير دهند که ديگر پلوتونيوم توليد نکند. در هرحال اين کارها بازی سياسی است و اگر اين راکتور به همين شکل به اتمام و بهرهبرداری برسد، پسماند آن زير نظر بازرسان آژانس کاملا قابل کنترل است.
** اگر رآکتور اراک را متوقف کنند در بومی شدن رآکتور گسست ايجاد میشود
نکته ديگر اينکه اگر راکتور اراک را به طور کامل به بهرهبرداری برسانيم، توانستهايم رآکتور ۱۰۰% بومی بسازيم و قدرت ساخت ديگر راکتورها را در داخل پيدا میکنيم. اما اگر به هر طريقی اين کار را متوقف کنند و بخواهند خودشان وارد شوند تا چيز ديگری را جايگزين کنند، عملا در همبستگی که در رابطه با بومی شدن راکتور در ذهن دانشمندان ما وجود دارد، گسستگی ايجاد میشود که غيرقابل جبران است.
** بزرگترين ضربه بر پيکره فناوری هستهای ايجاد گسست ميان فعاليت نيروها و دانشمندان است
الان بزرگترين ضربهای که بر پيکره فناوری هستهای ما وارد شده اين نيست که فکر کنيم ۴ تا آبشار از کار افتاده و با بستن آنها مساله به حالت قبلی برمیگردد، بلکه اين گسستی که در ميان نيروها و دانشمندان صنعت هستهای بوجود آمده، ضربه کمی نيست. اين نيروها سرگشته شدهاند. آن زمان که جوانان ما مشغول ساخت سانتريفيوژ و نوآوری و خلاقيت بودند، جلوی آنها را گرفتند و آنها يکمرتبه خلاقيت و نوآوری خود را از دست دادند. تجهيزات ما جولانگاه بازرسان آژانس شد و ديگر نمیتوان در رفت و آمدهای آنها کاری انجام داد. اين مطلبی است که خود عزيزانی که در آنجا کار میکنند، میگويند که با آمدن سرزده و روزانه بازرسان آژانس ديگر نمیشود، کار کرد.
* تسنيم: شما از پشت پردههای توافقنامه ژنو خبر داريد؟ از چيزهايی که منتشر نشده و در اختيار نمايندهها نگذاشتند؟
- کارخانه: ايرادی که وجود دارد، اين است که اينها مذاکرات را محرمانه انجام میدهند. تعجب هم اين است که محرمانه از چه کسی؟وقتی دشمنان ما يعنی آمريکا و اسرائيل از تمام مفاد اين مذاکرات در جريان هستند، آيا نمايندگان اين ملت نبايد در جريان قرار گيرند؟ آيا مفاد اين توافقاتی که صورت میگيرد برای آمريکا و اسرائيل محرمانه نيست و آنها بايد در جريان باشند ولی برای نمايندگان نه؟ اين ظلم به نمايندگان است.
اينها در رابطه با رآکتور اراک دنبال اين هستند که بگويند با ۷۰يا ۶۵ ميليون دلار پول، يک راکتور برای شما میسازيم که همين کارها را برای شما انجام دهد. اما تا يک راکتور طراحی و ساخته شود در بهترين شرايط ۵ سال طول میکشد. در حالی که راکتور اراک حداقل در ۶ ماه آينده راهاندازی میشود. همچنين اگر ما بخواهيم معادلات خود را بر اساس خواست آمريکا و اروپا تنظيم کنيم، عملا نبايد پيشرفتی داشته باشيم، چون آنها مخالف پيشرفت ما هستند.
** اگر تحريمها را به مذاکرات هستهای متصل کنيم، ظلم به ملت است
آنها به هيچ عنوان قابل اعتماد نيستند و نمیتوان به آنها اعتماد کرد. اگر به دنبال اين هستند که فعاليتهای ما صلح آميز باشد، میتوانند مراحل پسماند اراک را در زير نظر خود گرفته و مديريت کنند. لذا اينها بهانه است. ببينيد اينکه ما استقلال کشور و تحريمها را کاملا به مذاکرات هستهای متصل کنيم، ظلم به ملت است. چون ممکن است توافقات انجام بشود اما توطئهها و تحريمهای آنها تمام شدنی نيست.
** غرب پس از مذاکرات هستهای توطئه ها را به بهانه موشکها و حقوق بشر ادامه میدهد
* تسنيم: پس به نظر شما اين تحريمها ربطی به بحث هستهای ندارد؟
- کارخانه: خير؛ مهمترين تحريمها عليه ما تحريم بانکی و نفتی است که آمريکا عليه ما تصويب کرده لذا با اينکه توافقات هستهای انجام شده، اما اين دو تحريم عينا به قوت خود باقيست. لذا مشخص است که اين تحريمها ربطی به هستهای ندارد. در مذاکرات هستهای چيزی نصيب ما نخواهد شد، کما اينکه میبينيم آنها تحريمها را به همان شدت ادامه میدهند و ناگهان تغيير زاويهای میدهند و به نام حقوق بشر و تروريسم و انواع موشک های دور برد، توطئهها را ادامه میدهند. توطئههای آنها عليه ايران تمام شدنی نيست و حدی برای آن وجود ندارد.
** مسئوليت از حداقل سه نفر از نيروهای اصلی غنیسازی گرفته شده است
* تسنيم: بحث اخراج مديرعامل يکی از بخشهای نطنز در روز بازديد بازرسان آژانس چه بود؟ میدانيد تاکنون چند نفر از مديران انرژی اتمی بيکار شدند؟
- کارخانه: نمیتوانيم بگوييم از کار بيکار يا جا به جا شدهاند. بلکه مسئوليت و امکانات از حداقل سه نفر از کسانی که جزو نيروهای اصلی در غنی سازی بودند، گرفته شده است. وقتی نه اتاقی دارند و نه مسئوليتی، هيچ کاربری ندارند. يک حقوق پايهای به آنها میدهند لذا اينها دنبال کار میگردند. اگر شما بخواهيد، میتوانند در خبرگزاری شما کار کنند.(خنده)
متاسفانه از آن طرف دشمنان پيشرفت هستهای ايران به ما فشار میآورند و از يک طرف خودمان! کسانی که بنيانگذاران و خاکريز اين حرکت بودند را کنار میزنيم و اين ظلم مضاعف به برنامه هستهای جمهوری اسلامی ايران است.
* تسنيم: تحليل شما از آينده اين مذاکرات و توافق نامهها چيست؟ آيا آنها به تعهداتشان عمل میکنند؟
- کارخانه: اگر اينها بخواهند حقوق مسلم و افتخارآميز هستهای ما را که دستاوردهای هسته ای ملت است، حفظ کنند، مذاکرات به نتيجه نمیرسد. چون دشمنان دنبال اين هستند که اين امتيازات را از ما بگيرند.
* تسنيم: جمهوری اسلامی ايران اکنون نماد خودباوری شده است.
- کارخانه: ما به جای اينکه دنبال اين توافق باشيم، بايد دنبال قدرت ساخت داخل و نگاه به درون باشيم. تا زمانی که چشم اميد ما به مذاکرات است و اينکه دشمنان تحريمها را بر میدارند يا نه، مشکلات اقتصادی ما همچنان باقيست. مشکلات اقتصادی ما با نگاه به درون و اتکا به قدرت ساخت داخل برطرف میشود. هر جايی که دشمن صددرصد کشورمان را تحريم کرد، ما در همان نقطه صددرصد موفق بوديم و آن را به عامل افتخار و عزت کشورمان تبديل کرديم لذا ما بايد از اين درس بگيريم.
** مشکلات اقتصادی با نگاه به درون و اتکا به قدرت ساخت داخل برطرف میشود
دشمان ما از روز اول تا الان به هيچ عنوان نمیخواستند که ايران از نظر هستهای پيشرفت کند اما میبينيم که علیرغم خواست آنها ايران جزو نادر کشورهای جهان است که چرخه سوخت هستهای را به طور کامل در اختيار دارد و آنها را به حيرت واداشته. پس تحريم میتواند با مديريت مدبرانه موجبات حيرت دشمنان را در جهت ارتقای قدرت و توليد ساخت داخل فراهم کند که نمونه آن پيشرفتهای هستهای است.
يکی از وظايف شهيد احمدیروشن تهيه قطعات مورد نياز سانتريفيوژها بود. آيا بدست آوردن قطعات مورد نياز کشور در عرصههای صنعتی در زمان تحريم مشکل است يا بدست آوردن قطعات تخصصی سانتريفيوژها؟ قطعا بدست آوردن قطعات سانتريفيوژها در زمانی که ۱۰۰% تحريم هستيم، کار بسيار بسيار مشکلی است. اما اين قطعات را بدست آورديم و بومی سازی کرديم و روی پای خودمان ايستاديم. اگر ما منتظر آنها بوديم، اکنون پيشرفتهای هستهای ما صفر بود. اما اکنون به قله رسيديم لذا میتوانيم در عرصههای اقتصادی، فنی و صنعتی، صددرصد تحريمها را دور بزنيم و آن را به نقطه افتخار و قوت خود تبديل کنيم. کما اينکه تا حالا هم موفق بوديم و روی پای خودمان ايستاديم.
درباره مسائل دفاعی هم اکنون قدرت اول منطقه هستيم و آمريکايی را با ساخت پهپادها و جنگندههای فوق پيشرفته رادار گريز به حيرت واداشتيم. لذا اگر توانستيم اين اندازه بدرخشيم به اين علت بود که نگاهمان به درون کشور بوده؛ اين خلاقيتها و ابتکارات نتيجه فکر و انديشه در داخل کشور بود و توانستيم با ظرفيتها و توانمندیهای داخلی آنها را شکوفا کنيم.
در عرصه اقتصادی هم همين گونه است. اگر نگاه ما در عرصه اقتصادی صددرصد به درون باشد و بگوييم بايد مشکلات اقتصادی را از درون کشور و با افزايش قدرت توليد ساخت داخل اصلاح کنيم، مطمئن باشيد، همين نقطه را به نقطه عزت و افتخار کشور تبديل خواهيم کرد و به قله میرسيم. ولی تا زمانی که چشم اميدمان به دست دشمنان باشد تا دلار به ما بدهد و بخواهيم با پيشبرد مذاکرات و امتياز دادن به آنها، اقتصاد را درست کنيم، رشد نخواهيم کرد, لذا مقام معظم رهبری اين راهبردهای سياست اقتصاد مقاومتی را عنوان فرمودند و در حقيقت اين سياستهايی است که منجر به افزايش قدرت توليد ساخت داخل و نگاه به درون خواهد شد و ما با اين راهبرد میتوانيم، مشکل اقتصادی کشور را حل کنيم.
* تسنيم: از مرحله دوم توافقات اطلاعی داريد؟
- کارخانه: البته توافقنامه ژنو منتشر شد و مفاد آن بيرون آمد. اما در مورد مرحله دوم آن که درباره کاربردی و عملياتی شدن توافقنامه است، چيزی به ما نگفتند. فقط من اين مساله را با آقای عراقچی مطرح کردم و ايشان گفتند که مفاد آن را به رئيس مجلس دادهايم و شما از او بگيريد. من به دفتر رئيس مجلس مراجعه کردم و اولين نفری هم بودم که آن مفاد را گرفتم و خواندم.
** در تدوين راهبرد عملياتی شدن توافقنامه ژنو قوی برخورد نکرديم
اين مفاد کاملا منطبق با خود توافقنامه بود، منتها راهکار اجرايی آن را نوشته بودند که مثلا در مقابل اينکه ما در ۶ مرحله اورانيومها را اکسيد و رقيق کرديم، آنها طی ۶ چه کاری انجام دهند. در واقع چيزی بود که اکنون اجرا میشود. به نظرم بعضی جاها را در حوزه کاربردی مقداری تندتر کرده بودند.آنها کوتاه نيامدهاند. يعنی در تدوين راهبرد عملياتی شدن توافقنامه ژنو مقداری قویتر برخورد نکرديم که اگر خلايی در توافقنامه دور اول وجود داشت، در اينجا جبرانش کنيم. تصورم اين است که کار سخت شده و انشالله ملت ما بتواند در دورههای بعدی از حقش دفاع کند.
** آغاز طراحی دومين نيروگاه اتمی در بوشهر
* تسنيم: قبل از سال جديد موضوعاتی در مورد ساخت نيروگاههای جديد کنار نيروگاه بوشهر مطرح شد، از اين موضوع اطلاعی داريد؟
- کارخانه: بله؛ اين مساله قديمی است. از قديم مطرح بوده که در کنار نيروگاه بوشهر دو نيروگاه ديگر هم احداث شود. چون بر اساس مصوبه مجلس، دولت موظف است که ۲۰هزار مگاوات برق اتمی توليد کند که سازمان انرژی اتمی در مرحله اول اقدامات لازم را درباره مکانيابی و در مرحله دوم طراحی نيروگاه انجام داده، لذا مکان يابی انجام شده و طراحی دومين نيروگاه در بوشهر هم در دست اقدام است و اعتباری به آن اختصاص يافته تا کار شروع شود.
اين نيروگاه برق اتمی است و با سوخت ۳.۵ درصد کار میکند. منتها ساخت نيروگاه ۴۰ مگاواتی اراک پيش مقدمه ساخت نيروگاه دوم بوشهر است. چون ساخت هر نيروگاه ۸ مرحله يا فاز دارد که در تمام نيروگاهها مشترک است؛ هر نيروگاهی به سوخت، خنک کننده، کندکننده، غلاف سوخت، سيستم حفاظتی و... نياز دارد. بنابراين اگر بتوانيم ۱۰۰%يک نيروگاه را بومی سازی کنيم، میتوانيم نيروگاههای ديگر را هم بسازيم.
** بايد برای تيم هستهای چارچوب تعيين کنيم
* تسنيم: چه خطوط قرمزی بايد در توافقات مورد توجه قرار گيرد؟
- کارخانه: ما بايد برای تيم هستهای چارچوبی تعيين کنيم تا مذاکرات را در اين چارچوب انجام دهند. به نظر من يکی از خطوط قرمز اين است که ساخت، توسعه و بکارگيری آن تعداد از سانتريفيوژ که بتواند سوخت مورد نياز کشور را در عرصه هستهای تامين کند، برای ما آزاد باشد.
همچنين تاسيسات هستهای نطنز بايد فعال باشد. مقام معظم رهبری هم فرمودهاند که نطنز نبايد تعطيل شود. لذا نطنز بايد در حدی که نياز کشور را تامين کند، فعال باشد والا اگر در حدی فعاليت کند که به درد کشور نخورد، ارزش ندارد.
** تاسيسات هستهای فردو و اراک نبايد تعطيل شود
خط قرمز ديگر اين است که به هيچ عنوان تاسيسات هستهای فردو و اراک نبايد تعطيل شود. يعنی امکان غنیسازی بالای ۵% به هر ميزانی که مورد نياز کشور و با هر غنايی در راستای اهداف صلح آميز باشد، بايد توليد شود. لازمه اين کار اين است که زنجيره آبشارها امکان اتصال پيدا کنند.
متاسفانه بزرگترين امتيازی که به آنها داديم اين بود که ارتباط آبشارها را قطع کرديم. اگر آنها تمام تحريمها را برمیداشتند و میگفتند از شما هيچ چيز نمیخواهيم، فقط اين يک کار را انجام دهيد تا مطمئن شويم شما دنبال ساخت هستهای نيستيد و کنترل دست ماست، همين بود که ارتباط آبشارها را قطع کنيم. در واقع رفع تمام تحريمها میتواند در مقابل اين يکی عملياتی شود، ولی ما در مقابل آن چه امتيازی گرفتيم؟
** بايد به بهای شکست تمام تحريمها از غنیسازی ۲۰ درصد دست میکشيديم
همچنين بزرگترين برگ برنده ما در مقابل آمريکا و اروپا غنیسازی ۲۰% بود که بايد به بهای شکست تمام تحريمها، از آن دست میکشيديم، نه اينکه در مقابل يکسری موارد جزيی، آن را از دست بدهيم. متاسفانه در اين جا نتوانستيم از اين اهميت علمی استفاده کنيم. لذا اين خط قرمز ماست؛ ما بايد بتوانيم هر زمانی که نياز داشتيم اتصال را برقرار کرده و سوخت بالای ۵%مورد نيازمان را تامين کنيم. اگر اين موضوع خدشهدار شود، عملا يک خط قرمز مهم هستهای خود را از دست دادهايم. به نظر من مهمترين مساله بازدارنده که میتواند طرف مقابل را وادار کند که تحريمها را بشکند، همين غنی سازی ۲۰% است.
خط قرمز سوم مساله اکتشاف، استخراج و تخليص اورانيوم در حد مورد نياز تاسيسات هستهای کشور است. اگر اين خطوط را رعايت کنند آن موقع آمريکا و اروپا دچار سردرگمی میشوند.
همين که بتوانيم ۲۰% را متوقف کنيم، برای تمام خواستههای اروپا و آمريکا کفايت میکند. اما متاسفانه ما خيلی ساده از آن گذشتيم. اگر ايستادگی میکرديم و میگفتيم که ۲۰% را زمانی متوقف میکنيم که شما تمام تحريمها بشکنيد، باور کنيد در نهايت قبول میکردند. اصلا نقطه عطف و کانون اين جريان همين است.
* تسنيم: از اينکه وقتتان را در اختيار ما گذاشتيد، ممنونيم.
کارخانه: من هم از شما متشکرم.