چهارشنبه 12 آذر 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

آب زلال که رفت بالا، عطا، ابوعطا خواند، شيعه‌سالاری يا شيهه‌سالاری؟ نیک‌آهنگ کوثر

نیک‌آهنگ کوثر
اينکه عطا‌الله مهاجرانی، سخن‌ور و سياست‌مدار و عضو سابق ساختار قدرت شيعی غيرپاسخ‌گو، به دفاع از تفسيری شيعه‌سالارانه از روشن‌فکری ايرانی در خدمت قدرت پرداخته، جذابيت بحث‌های اخير را بيشتر کرده است. حيف است که ابوعطا خواندن عطا را ناديده و ناشنيده بگيريم!

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


داشتم مطلب حضرت عطا را می‌خواندم و به نگارشش آفرين می‌گفتم و به اين فکر افتادم که اين بزرگوار، به چه «صيغه‌»ای دارد از مسعود بهنود و شيعه‌سالاری در مبحث «روشن‌فکری ايرانی» دفاع می‌کند که ياد برداشت‌های ويژه‌اش از روشن‌فکری در سنه ۱۳۸۲ افتادم و مسائلی که باعث شد از سرزمين روشن‌فکر پرور شيعی ايران برای هميشه دور شود. آخر، عطا، اندکی روشن‌فکری به خرج داده بود و مجبور شد عطای رياست جمهوری احتمالی را به لقايش ببخشد. آنجا متوجه شدم که دفاعش يا به «صيغه مبالغه» بوده است، يا نوعی ديگر از انواع «صيغه» که احتمالا در روز روشن اتفاق نمی‌افتد!

به جان کارتون‌های سانسور شده‌ام از مهاجرانی توسط «روشن‌فکران»، شهادت می‌دهم که من جز در حضرت مهاجرانی، «روشن‌فکر» نمی‌بينم! بايد روشن‌فکر شيعه، يا شيعه روشن‌فکر باشی که خمينی، امام‌ات باشد و برای خوش آمدن يارانش، زيراب سلمان رشدی را بزنی. بايد مثل مهاجرانی روشن‌فکر شيعه ولايت‌پذير باشی که نتوانی نقطه و لکه‌ای بر ردای اقتصادی خامنه‌ای ببينی! اين چه آب زلالی است که مهاجرانی با آن چشمانش را می‌شويد که چنين روشن‌فکر شده؟ اين غسل روشن‌فکری با آب زلال چنان روشن‌ضميرش کرده که آسايش فکری همه ما را ربوده است!

من حس می‌کنم اشتباهی رخ داده! «آب زلال» مصاحبه حضرت بهنود به جای اينکه در «خوابگه خرد و کلان داخل و خارج کشور» رفته باشد، سربالا رفته و باعث شد عطا، ابو عطا بخواند.

مهاجرانی چنان در باره فرانسه‌دانی و فرانسه‌خوانی هويدا حرف می‌زند که گويی بايد جای ژيسکاردستن، حکومت فرانسه را دو دستی به اميرعباس هويدا می‌بخشيدند! البته من يک بار اردو حرف زدن حضرت عطا را ديده‌ام و شنيده‌ام و ای کاش او را با وزير فرهنگ پاکستان عوض می‌کردند. حيف که ميسر نبود!

وقتی مقايسه می‌کنی هويدا را با سياست‌مداران دوران حکومت شيعی جمهوری اسلامی، فقط تاسف می‌خوری و فرق شور و شعور را می‌بينی. اينجاست که به نظر می‌رسد شيعه‌سالاری مد نظر حضرت عطا، می‌تواند «شيهه سلاری» باشد. هويدا، از زمان خود جلوتر بود و جانش را شيهه‌سالاران شيعه گرفتند. ياران خمينی، انديشه‌ورزی کردند تا يک روشن‌فکر شيعه آشنا به روشن‌فکری فرانسوی، يعنی مهدی بازرگان، جان هويدا را نجات ندهد. بازرگان احتمالا می‌دانست روشن‌فکران شيعه شيهه‌سالار چه جانورانی هستند.(حالا بررسی مشکلات بازرگان، سرجای خودش!)

اما دفاع حضرت عطا از «فرزانه خردمند» يا همان اديب برومند، جالب‌تر است. اديب خردمند، شيعه بودن را برای ياران جبهه ملی الزامی کرده بود. انگار اهل سنت يا مسيحيان و يهوديان و بهاييان ايرانی، به اندازه کافی حب وطن ندارند و نبايد با شيعه ملی‌گرا در يک صف و جبهه قرار گيرند. اين کجايش روشن‌فکری است! فکر از اين تاريک‌تر می‌شود؟

جای ديگر، مهاجرانی می‌گويد که شايد «آميختگی» موجب آشفتگی شده است. آخر آب زلال که آميخته نمی‌شود! آب آشفته و گل‌آلود را بايد پاک کرد تا از آن به آب زلال رسيد حضرت استاد! حالا باز هم اينجا است که می‌گويم عطا، ابو عطا می‌خواند!

آنجای نوشته مهاجرانی که معتقد است آشنايی شاعران و متفکران اهل سنت مثل حافظ و رومی باعث شده باحال شوند، دردناک‌تر می‌شود! می‌گويد مولوی، علی را مقتدای خود خوانده است. آخر عزيز خاندان کديور و چند خاندان ديگر! مگر علی، خليفه‌ای از خلفای راشدين نبوده است؟ حالا نسبت روشن‌فکری برای من زمانی معلوم می‌شود که روشن‌فکر شيعه بتواند در باره بزرگواری‌های ابوبکر و عمر و عثمان بنويسد! بيا و در مجالس و محافل «روشن‌فکران» شيعه مداح اهل بيت بنشين و اشعارشان در باره ديگر خلفا را بشنو! اينقدر حس روشن‌فکری به آدم دست می‌دهد که نگو و نپرس!

چرا سعدی و حافظ و مولوی به خاطر علاقه به تفکر شيعی‌ مورد نظر، هر از چند بيت، يکی در ميان از معجزه‌ی غيب شدن امام دوازدهم شيعيان چيزی نگفته‌اند؟ چرا برای يافتن عشق اين بزرگواران اهل سنت به فرهنگ شيعی، بايد ذره‌بين به‌دست بگيريم و هفتاد من مثنوی و غزل و ... را مرور کنيم تا به نشانه‌ای برسيم؟ و چرا حضرت عطا اقتدای مولانا جلال‌الدين به خليفه چهارم اهل سنت را برای ما بزرگ می‌کند؟

اقبال لاهوری هم که اهل سنت بود و به گفته عطا، شيفته‌ی فرهنگ شيعی. آخر اگر اينقدر شيفته تشيع بوده که شما می‌فرماييد، چرا شيعه نشد؟ سنگسارش می‌کردند خدايی ناکرده؟

من نکته‌ی حرف مهاجرانی را خوب می‌گيرم که روشن‌فکر ايرانی نمی‌تواند با فرهنگ شيعه نا آشنا باشد، اما تفسير لقمان حکيم را می‌پذيرم به سبک سعدی غير شيعه: «لقمان را گفتند، روشن‌فکری از که آموختی؟ گفت از روشن‌فکران شيعه ولايت‌پذير، که تپه ناسالم باقی نگذاشتند و از آنها و تپه‌های‌شان دوری جستم!»

«روشن‌فکر ايرانی» مورد تاييد «اتاق فکر لندن» بايد شيعه باشد! اين «روشن‌فکر» آنقدر به سطح بينندگان خمينی بر ماه و و تا سطح محل ادعايی نامه خواندن امام زمان در کف چاه جمکران پايين آمده باشد که دو طرف حرف همديگر را درک کنند!

البته، از جناب مهاجرانی بی‌اندازه ممنونم که شرط روشن‌فکری را، شير خر خوردن اعلام نکرده‌اند!

ـــــــــــــــــــــــ
کارتون: تونستان

ــــــــــــــــــــ
در همین زمینه:

[هویت ایرانی به روایت دکتر عطاالله مهاجرانی، عبدالستار دوشوکی]
[روشنفکر ايرانی و فرهنگ شيعی، عطاالله مهاجرانی]
[روشنفکر در قرن بیست‌ویکم، شکوه ميرزادگی]
[روشنفکر گرفتار مذهب و روشنفکر آزاد، عليرضا نوری‌زاده]
[فیلم مصاحبه کامل برنامه پولتیک با مسعود بهنود]
[روشنفکر ایرانی به روایت مسعود بهنود؟ عبدالستار دوشوکی]
[آقای بهنود و روشنفکر ايرانی، ف. م. سخن]
[نامه ای به یک نویسنده اندیشه ورز، مسعود بهنود]
[آقای بهنود! روشن‌فکر دماسنج جامعه است نه بادنمای آن، مهدی اصلانی]
[اندر احوالات روشن‌فکری عالم مجازی و موازی و تاریخ‌نگاری و غیره، نیک‌آهنگ کوثر‎]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016