پنجشنبه 28 خرداد 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

فوق‌العاده انتخابات ۳: آقای خامنه ای عُمّال شما آشوب‌گر و آتش‌افروزند نه معترضان مسالمت‌جو

کشکول خبری هفته (۸۵)
ف. ف. سخن

آقای خامنه ای عُمّال شما آشوب‌گر و آتش‌افروزند نه معترضان مسالمت‌جو
آقای خامنه ای
فرموده ايد که طرفداران آقای موسوی در مقابل آشوب‌گران موضع بگيرند و تکليف شان را با اين جماعت روشن کنند. چه سخن بامزه ای! برای مبتدی ترين تحليل گران سياسی هم مشخص است که آقای موسوی و گروه حاميان او مخالف آشوب‌گری‌اند. احتمالا حضرت‌عالی به دليل مشغله ی زياد، بی خبر مانده ايد که نه تنها اين افراد، بل که اکثريتِ مخالفانِ جدّی حکومت اسلامی –حتی آن ها که ساکن خارج از کشور هستند و ترسی از دستگاه های انتظامی و امنيتی شما ندارند- مخالف هر گونه آشوب‌گری و خشونت اند.

نه. دارم تعارف می کنم. شما بی خبر نيستيد و به‌طور قطع خبر داريد ولی خودتان را به بی خبری می زنيد. از اين هم بی خبر نيستيد که آشوب‌گران و آتش افروزان عُمّال حکومت شما هستند. اين ها هستند که به عنوان نفوذی در صفوف طرفداران آقای موسوی رخنه می کنند، صورت شان را با دستمال سبز می پوشانند، و شهر را به آشوب می کشند. شيشه ی بانک ها را می شکنند؛ اتوبوس ها را آتش می زنند؛ شعارهای تند و تحريک کننده می دهند. اين کارها را می کنند، تا گروهی ديگر از عُمّال شما، به مردمِ معترض و آرام حمله کنند، و آن ها را به بهانه ی آشوب‌گری به خاک و خون بکشند.

آقای خامنه ای
اين تاکتيک های نفاق افکنانه از شصت هفتاد سال پيش در ايران به کار گرفته شده. پيش از شما و رژيم شاه نيز دولت های سرکوبگر آمريکای لاتين از اين تاکتيک ها استفاده می کرده اند. عُمّال شما، در اجرای اين تاکتيک ها، ابداً محدوديتی برای خود قائل نيستند و هيچ ملاحظه ای را روا نمی دارند. هنوز يادمان نرفته است که دار و دسته ی سعيد امامی، برای زمينه سازیِ سرکوب مخالفان، حتی در حرم حضرت امام رضا (ع) بمب کار گذاشتند. پس چه جای عجب اگر عده ای اوباش حکومتی، در نقشِ طرفداران موسوی، دست به خرابکاری بزنند و زمينه ی سرکوب معترضان را فراهم آورند، و بعد وزارت اطلاعات و نيروی انتظامی ضمن ابراز انزجار از اين حوادث، آمادگی خود را برای برخوردِ سخت با آشوب‌گران اعلام نمايند و عوامل شان را با انواع و اقسام سلاح های سرد و گرم به جان مردم بيزار از خشونت بيندازند. (جالب اين جاست که اوباشِ حکومتی گاه در انتخاب هدف دچار اشتباه می شوند و زن و بچه ی وزير و وکيل را هم از هجوم خود در امان نمی گذارند. نمونه ی زنده و روشن اش، هجوم به مجتمع مسکونی آقای اکبر اعلمی، نماينده ی سابق مجلس، که در اين مجتمع، غير از ايشان، عده ای از مقامات عالی‌رتبه کشور نيز ساکن اند، و مهاجمان لباس شخصی، ضمن تخريب در و پنجره ی ساختمان و وارد آوردن خسارت به اتومبيل ساکنان، رعب و وحشت در ميان زنان و کودکان به وجود آورده اند. به قول آقای اعلمی، به کاهدان زده اند! جزئيات اين حادثه را همراه با عکس می توانيد در سايت ايشان ملاحظه کنيد. ضمنا به وزير اطلاعات تان جناب آقای محسنی اژه ای دستور بدهيد، فيلمی را که از اين تهاجم تهيه شده، و آقای اعلمی در اختيار دارد، از ايشان بگيرد و خدمت حضرت‌عالی بياورد تا با چشم خود ببينيد وحشی‌گری يعنی چه. مگر اين که بگوييد وزير و معاون وزير و استاندار و نماينده ی مجلس، آتش افروز بوده اند و لباس شخصی های جان بر کف برای حفظ اسلام از شر دشمنان، دست به چنين يورش و تهاجمی زده اند!)

آقای خامنه ای
اين همه نوشتم، ولی باز حق مطلب ادا نشد. من خدمت شما عرض می کنم، که آشوب‌گر و آتش افروز مامور نفوذی شما هم نيست، بل‌که متقلب بزرگی ست که بی هيچ خجالتی چند ميليون رای موسوی را به نام احمدی نژاد خوانده و او را به عنوان رئيس جمهور به مردم ايران تحميل نموده است. حالا اين متقلب، وزير کشور است، شخص رئيس جمهور است، يا کس ديگر ما نمی دانيم، اما هر که هست، همان آشوب‌گر اصلی ست. اگر اين متقلب نبود، چه دليلی داشت که اصلا کسی به خيابان بيايد و تظاهرات کند که مثلا شيشه ی بانکی جايی بشکند يا اتوبوسی چيزی به آتش کشيده شود؟ اگر دنبال آشوب‌گر و آتش‌افروز اصلی می گرديد، اين متقلب را پيدا کنيد.

آقای خامنه ای
اميدوار بودم در آن هليکوپتری که در روز تظاهرات ميليونی مردم تهران بر فراز ميدان آزادی دور می زد حضرت‌عالی نشسته باشيد و به چشم خود، تعداد معترضان به تقلب و بدکاری های حکومت اسلامی را ببينيد. مثل زمانی که شاه در هليکوپتر، بر فراز همين ميدان، انبوه جمعيت مخالف خودش را ديد و تازه متوجه شد که سياه‌کاری های رژيم شاهنشاهی چه تعداد مخالف برای او درست کرده است. اگر او ادعا می کرد که نمی دانسته و اعتراض می کرد که چرا به او آمار و ارقام واقعی را ارائه نداده اند، حضرت‌عالی که بحمدالله به کمک دفتر پر جمعيت‌تان از همه چيز خبر داريد و آمار و ارقام واقعی هم در اختيارتان قرار می گيرد. اگر در زمان شاه می شد توجيه بی خبر ماندن را قبول کرد، در عصر ارتباطات اينترنتی و ماهواره ای هيچ توجيهی برای بی خبر ماندن پذيرفته نيست. کاش در داخل آن هليکوپتر می‌بوديد و آرامش و شعور بالای مردم را –در جايی که ماموران نيروی انتظامی حيرت زده بر روی چمن های فضای سبز نشسته بودند و هيچ نقشی در برقراری نظم نداشتند- به چشم می ديديد. اگر طرفداران آقای موسوی، آشوب‌گر و آتش افروز بودند، همان يک ميليون جمعيت کافی بود تا تمام شهر به آتش کشيده شود، اما چنين نشد و بعد از متفرق شدن جمعيت اين عُمّال شما بودند که چنين کردند و راه برای سرکوب مردم مسالمت جو گشودند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 




آقای خامنه ای
اين ها را گفتم و نوشتم، چون کاری جز گفتن و نوشتن از ما بر نمی آيد؛ کاری جز بيان حقيقت از ما بر نمی آيد؛ کاری جز اعتراض قلمی به دروغ های بزرگی که اين روزها می شنويم و طرح های سرکوب‌گرانه ای که احتمال می دهيم عُمّال حکومت شما بعد از زمينه‌چينی اجرا کنند بر نمی آيد.

به آشوب‌گران و آتش‌افروزان وابسته به نهادهای مختلف حکومتی دستور دهيد که دست از آشوب‌گری و آتش افروزی به نام معترضان بردارند. به ماموران نيروی انتظامی و بسيج دستور دهيد که دست از سرکوب مردم جان به لب رسيده بردارند. به متقلبان انتخابات رياست جمهوری دستور دهيد که رای مردم را به منتخب آن ها بازگردانند. اين به نفع شما، به نفع مردم، و به نفع ايران خواهد بود.

يک روز تاريخی

۲۵ خرداد، يک روز تاريخی بود. روزی که در تاريخ اجتماعی ايران با افتخار بسيار ثبت خواهد شد. مردم، يک‌پارچه و يک‌صدا، برای بازپس گيری رای از دست رفته شان به خيابان آمدند. با آرامش، با متانت، با مسالمت، بدون درگيری و خشونت.

همواره آرزوی ديدن چنين روزی را داشتم. ديدم بالاخره مردمی با فرهنگ را که خود پديد آورنده ی نظم بودند؛ که خود پديد آورنده ی آرامش بودند؛ که ضمن حفظ نظم و آرامش، حق خودشان را به طور قاطع، با فرياد بلند، از ضايع کنندگان حق طلب می کردند. رای خودشان را به طور قاطع، با فرياد بلند، از ربايندگان رای باز می خواستند.

۲۵ خرداد، يک روز تاريخی بود. يک روز به ياد ماندنی و فراموش نشدنی. يک روز از هر جهت سبز و صلح آميز. بايد در ميان جمعيت حضور می داشتی تا معنای عظمت و شکوه را درک کنی. عکس و فيلم تنها بخشی از اين عظمت را نشان می دهد.

مردم، بی هيچ تبليغِ حکومتی، بی هيچ هيجان رسانه ای، بی هيچ توقع برای دريافت امتياز، با وجود احتمال هجوم اراذل و اوباش، با وجود احتمال آسيب و مرگ، به اين راه‌پيمايی آمدند تا صدای اعتراض شان را به گوش مسئولان حکومت برسانند.

از فلکه ی صادقيه تا ميدان آزادی، با مردم هم صحبت شدم. از مرد جوانی که با خنده از خس و خاشاک بودن خود سخن می گفت، تا خانم ميان‌سالی که بچه هايش از ساعت ۳ به راه‌پيمايی آمده بودند و او به خاطر دير رسيدن، وجدان اش ناراحت بود. در چهره ها عزم و اراده ديده می شد. اراده ی باز پس گرفتن رای از دست رفته؛ اراده ی مقابله با ظلم.

در ميدان آزادی مردم دسته دسته شعار می دادند. هيچ هماهنگ کننده ای نبود. بر پايه ی بنای آزادی، شعار مرگ بر ديکتاتور به چشم می خورد. صدها نفر با موبايل و دوربين، عکس و فيلم می گرفتند.

از لباس شخصی ها خبری نبود. اگر هم بود خود را با روبان سبز استتار کرده بودند! اينان مرد ميدان های خالی از هماوردند. يک نفر را تنها گير بياورند و پنج نفری با باتوم و تبر و چماق به جان اش بيفتند. معلوم بود که در ميان جمعيت ميليونی، جرئت عرض اندام ندارند.

جمعيت در حال ترک محل بودند که آشوب شروع شد. عده ای –که معلوم نبود کيستند- به گردان ۱۱۷ بسيج هجوم بردند. ماموران مستقر در اين پايگاه شروع به تيراندازی کردند.



مردم می گفتند که فشنگ اينان مشقی ست؛ ساچمه ای ست؛ حقيقی نيست. باورش دشوار بود که انسانی بتواند به طرف مردم غير مسلح گلوله ی حقيقی شليک کند ولی با افتادن اولين نفر بر روی زمين، معلوم شد که هر گونه وحشی‌گری از اينان ساخته است.

بعد نوبت لباس شخصی ها رسيد که به مردم پراکنده يورش برند و سر و دست بشکنند. بعد هم مقامات امنيتی ادعا کردند که مهاجمان به پايگاه بسيج مسلح بودند تا توجيهی باشد برای کشتار ۷ بی گناه و کشتارهای بعد.




۲۵ خرداد، يک روز تاريخی بود. يک روز سبز که حکومت با جنايت خود لکه های سرخ بر آن نشاند.
***
عکس ها به جز عکس های تيراندازی و کشتار از نگارنده. عکس های تيراندازی و کشتار از راديو فردا.

زنده باد مبارزه مسالمت آميز
مبارزه مسالمت آميز دشوار است؛ بسيار دشوار. نفی خشونت سخت است؛ بسيار سخت. بايد در مقابل خشونت ايستاد، هر چند کاری ست دشوار و سخت. حکومت خود مروّج خشونت است چون بيش از هر گروه و دسته و فردی ابزار خشونت در اختيار دارد. به بيان ديگر، حکومت بسيار خوشحال خواهد شد که مخالفان دست به اَعمال خشونت بار بزنند، چرا که توجيه برای سرکوب خواهد يافت و با نيروی عظيمی که در اختيار دارد واکنشی صدها برابر شديدتر نشان خواهد داد.

در اين شب ها شاهد هستيم، که ده ها نيروی موتورسوار، به دنبال اتومبيل فرماندهی، و اسکورت دو وانت پر از سرباز در خيابان ها جولان می دهند و هماورد می طلبند. کافی ست سنگی به طرف شان پرتاب شود تا مثل قوم مغول بر سر پرتاب کننده ی سنگ بريزند و او را له و لورده کنند.

حکومت در اين روزها چون با آشوب‌گران طرف نيست، خود در صدد ايجاد آشوب است تا وقوع آن را به حساب معترضان بگذارد و در نزد افکار عمومی دليلی برای سرکوب داشته باشد. بايد با اين ترفند، مقابله کرد. اگر کسی را ديديم که دست به تخريب اموال عمومی می زند، بايد در مقابل او بايستيم و او را از اين کار منع کنيم. اگر خواست ادامه دهد، يقين کنيم که از عوامل حکومت است و قصدش مخدوش کردن چهره ی معترضان است. بايد با قاطعيت اين کار را بکنيم و ترديدی به خود راه ندهيم که اين گونه اعمال نه به نفع معترضان، بل که به نفع حکومت است. برنامه و تاکتيک خود حکومت است.

وقتی گُل ها لگدمال نمی شود
يادم رفت از گُل ها عکس بگيرم. ديروز آن قدر هيجان زده بودم که فقط انبوه جمعيت را می ديدم. اما بگويم که اين جمعيت، با تمام خطراتی که تهديدش می کرد، و هر لحظه احتمال می داد قوم مغول با سلاح سرد و گرم به او يورش بياورد، به فکر گل ها نيز بود! يعنی چه؟! يعنی اين که گل ها –تا جايی که من ديدم- در وسط ميدانی پر از جمعيت سالم مانده بود و لگدمال نشده بود. اين عکس تا اندازه ای گوياست.

آقای ابطحی جای شما خالی‌ست
چند سال است عادت کرده ايم به وب نوشت آقای ابطحی سر بزنيم و مطالب جالب ايشان را بخوانيم. ايشان جزو معدود کسانی هستند که کار وب‌لاگ‌نويسی را جدی گرفته اند و تقريبا هر روز در سايت شان مطلب گذاشته اند. مطالبی خواندنی و روشنگر همراه با عکس هايی ديدنی که مخاطبان بسيار دارد.

بالاخره بعد از چند سال انتشار مطالب صريح و کوبنده، مسئولان محترم امنيتی طاقت شان طاق شد و ايشان را دستگير کردند. به بيان ديگر شتر در خانه ی ايشان نيز خوابيد! لابد اتهام ايشان اين است که با نوشته هايشان مردم را تحريک به درگيری و آشوب کرده اند. ان شاءالله که اين طور نباشد، و ايشان به زودی آزاد شود و به سر وب لاگ نويسی اش بازگردد. ما به خواندن مطالب ايشان عادت کرده ايم و دوست نداريم هر بار که وب لاگ شان را باز می کنيم با صفحه ای که خبر دستگيری ايشان را می دهد رو به رو شويم.

مطمئن هستم، ايشان در زندان بعد از خانواده، دل اش برای لپ تاپ و وب لاگ و آپ کردن مطالب تنگ می شود و به محض اين که به خانه برسد، اولين کاری که می کند، روشن کردن کامپيوتر مربوطه است! دعا می کنيم که کامپيوتر ايشان هميشه روشن و وب لاگ شان همواره آپ باشد!

تصحيح
در شماره ی پيشين کشکول نوشتم: "...اما حکومت تقلب کرد. کاش تقلب می کرد؛ کودتا کرد. احمدی نژاد را که رای‌اش به ۶ ميليون هم نمی رسيد صاحب بيست و چند ميليون رای کرد، و کروبی را که نزديک به ۱۴ ميليون رای داشت، رای‌اش را به سيصدهزار کاهش داد. موسوی را که نزديک به ۲۰ ميليون رای داشت به جايگاه دوم فرستاد، و آرای محسن رضايی را از ۹ ميليون به چند صد هزار تقليل داد..."

داشتم مطلب را بازخوانی می کردم که به ارقامِ فوق رسيدم و اين طور به نظرم آمد که يک جای آمارِ من می لنگد. بعد از جمع و تفريق ديدم که ای دل غافل جمع آمار من درست برابر با کل افراد واجد شرايط رای دادن شده و حضور صد در صدی مردم را رقم زده! به عبارتی آمار من ۷۰۰۰۰۰۰ نفر بيشتر از جمع کل افراد شرکت کننده در انتخابات را نشان می دهد.

کجای کارم ايراد داشت؟ پس از بازبينی آرا(!) (اين‌جانب برای بازبينی آرا، نيازی به اجازه ی آقای خامنه ای و شورای نگهبان ندارم)، و انطباق آن با آماری که آقای ابراهيم امينی عضو هيئت رئيسه مجلس ششم ارائه داده و منبع نوشته من بود متوجه شدم که حدود ۶ ميليون رای اضافی به آقای رضايی داده ام و در رُند کردن آرای آقايان کروبی و موسوی هم گشاده دست بوده ام و عددها را يک ميليون بالا گِرد کرده ام.

بدين وسيله از خوانندگان عزيز به خاطر اين اشتباه و ارائه ی آمار غلط پوزش می خواهم (کاش آقای خامنه ای و شورای نگهبان هم مثل ما به اين سادگی از مردم پوزش می خواستند!)

تفسير خبر کشکولی
* معترضان در نماز جمعه اين هفته شرکت کنند! «عطاءالله مهاجرانی»
** معترض مسيحی- چَشم. فقط نفرموديد پشت سر آقا نماز هم بخوانيم يا نه؟

* مشروعيت بر باد رفته «محسن کديور»
** - ای آقا! خيلی چيزها بر باد رفته، اين هم روش!

* سايت ضدانقلابی گويانيوز برای جلب اعتماد مخاطبان ادعا کرد با مشکل مالی مواجه است... اين اقدام فريبکارانه در حالی است که گويا نيوز طی سال گذشته و در اقدامی کم سابقه هر روز آگهی استخدام در سازمان «سيا» را در صفحه اول خود منتشر می کرد که با خوش بينی بايد گفت احتمالاً آن حرکت نيز در راستای تامين مالی از طريق درج آگهی بوده است... «کيهان»
** مسئول گويا نيوز- از سيا که نبايد پول بگيريم؛ از مردم هم نبايد پول بگيريم؛ تنها راهی که می مونه اينه که يک نامه برای کيهان تهران بنويسيم آن ها برای ما پول بفرستند!

* هيچ دانشجويی در کوی دانشگاه کشته نشده است «رئيس دانشگاه تهران»
** عقب افتاده ذهنی- يعنی بيرون کوی دانشگاه کشته شده؟!

* پيشنهاد کميته حقيقت ياب از سوی موسوی «راديو زمانه»
** فضولباشی- فضولی ست قربان، ولی از اول انقلاب تا حالا چند تا کميته ی حقيقت ياب تشکيل شده و به چه حقايقی دست يافته؟ لطفا به ما هم بگين!

* ما فقط می خواهيم رای مان برگردد «دانشجويان دانشگاه ها»
** آقای خامنه ای- بعله ديگه. فردا لابد می خواهيد سيگار هم بکشيد...

* دانشجويان مجروح را هم کشان کشان با خود می برند «راديو زمانه»
** عقب افتاده ذهنی- ناراحت نباشيد! آقای رئيس دانشگاه تهران فرمودند اين ها دانشجو نيستند. جايی برای نگرانی نيست!

* آيت الله خامنه ای: ظرفيت تحمل عدم پيروزی کار آسانی نيست «راديو زمانه»
** آخ قربون دهنت برم. جداً که راست گفتی.

* همان جمله بالا
** اديب بازنشسته [با شيوه ی سخن گفتن استاد کزازی]- خيلی چيزها را شنيده بوديم که "کار آسانی نيست"، ولی اين که "ظرفيت تحمل" کار آسانی نباشد کمی برای ما غريب می نمايد.

* روسيه به احمدی نژاد خوش آمد گفت.
** پوتين- آشغال های ما رو بخرن، سهم بيشتر دريای مازندران را به ما بِدَن، خوش آمد که هيچ، با مژگان مون خاک زير پاشون را هم جارو می کنيم.


[وبلاگ ف. م. سخن]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016