چهارشنبه 25 بهمن 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

معرفی کتاب "نگرشی ديگر بر راز حافظ"، نوشته حسن مکارمی

اين کتاب شامل مجموعه مقالات پژوهشی دکتر حسن مکارمی است که به تازگی در لندن توسط نشر H&S منتشر شده است. نسخه چاپی اين کتاب را می‌توانيد از فروشگاه‌های سراسری آمازون در امريکا و اروپا تهيه کنيد. اين کتاب در چهار بخش شکل گرفته است.

بخش نخست به نمايی کلی از شيوه و متد پژوهش اشاره ميکند و تلاش دارد با تعميق مفاهيم زبانشناسی، روانکاوی و يافته های هانری کربن در يافتن زنجيره پيوستگی فرهنگ ايرانی، از اسطوره ها تا حافظ، به چند و چون راز حافظ به پردازد. بخش دوم به نقد تقريبا مفصل، کارداريوش آشوری در مورد حافظ می پردازد و مبنای نظری او در مورد تفسير حافظ را به پرسش می کشاند. در دو بخش باقی مانده به دو مورد موضوعی می پردازد: عشق و دو جهان از سويی و دل از سوی ديگر.

در ابتدای کتاب، نويسنده فشرده شناخت خود از حافظ را چنين می آورد:
" بازار شوق گرم شد آن سروقد کجاست
تا جان خود بر آتش رويش کنم سپند
حافظ بی‌گمان بر خاطره جمعی (خاطره جمعی، خاطره تاريخی، روح قومی، روح زبان، جوهر مشترک تاريخی، جوهر مشترک قومی) ايرانی فارسی‌دان انگشت می‌نهد، به شکلی که با گذشت قرن‌ها همچنان شعرش با اين خاطره عجين است. اينان زبان گويای خود را در «حافظ» می‌يابند و به شکلی حافظ واسطه‌ای است ميان خاطره جمعی- تخيلی اقوام ايرانی و حرکت تاريخی اينان. اين رازی است که حافظ در سينه خود حمل می‌کند و اين است راز حضور عميق و هميشگی حافظ برای ايرانيان.
من اين حروف نوشتم چنان که غير ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی"



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


با هم پاره هايی از بخش نخست را بخوانيم:
"حافظ چون نخستين انتروپولوگ ( انسان شناس) نسبيت شناخت را به ژرفنای ميدان نگاه آدمی ميبرد . حوزه بررسی را ازدنيای متعارف و شناخته شده زمان خويش فرا تر می برد و به آن ژرفنا ميدهد. محدوديت نگاه و انديشه و تصور و خيال را می شکافد. سنت انديشه زمان خويش را زير پا ميگذارد. عناصر تازه را با قديم همراه می کند. دنيای خواب، دنيای رويا، دنيای واقعيت را با دنيای وهم و خيال همراه می کند. گويی همگی جهان های آدمی را به رسميت می شناسد. به انسان بعد می دهد . کرامت آدمی را ورای همه قرار می دهد. مدارا را سر لوحه کار خويش قرار ميدهد. انسان واقع، با تمامی هوس ها، آرزوها و نياز هايش، آنهم در جسميت خويش، درانديشيدن، در نياز به سر خوشی و لذت بردنش را به رسميت ميشناسد. مرز های مصنوعی را بر هم ميزند. نه مرزی جسمی و خاکی می پذيرد و نه مرزی ديگر در جهان های بی شمار آدمی.

... گوناگونی زبان ، خط ، رسوم ، فرهنگ در زمين کوچکی در ميان ميليارد ها کهکشان و سياره نشان از کثرتی است در يگانگی. از ابتدايی ترين باورها تا به امروز آدمی با پرسشی جان سوز و هميشگی روبرو بوده است: جای خويش در هستی. حافظ شيراز روش جستجو را "عاشق" شدن مينامد و آن هم پيش از آنکه " کار جهان " سر آيد. " کارگاه هستی" را هم آزمايشگاه بدانيم و هم کارخانه، هم جايگاه شناخت و هم محل سازندگی . آيا می توان به چنين آزمايشگاه هايی اجازه داد تا در کنار يکديگر به جستجو به پردازند؟ چه دستور العمل جهانی به آدمی اين امکان را ميدهد ؟

....با گذاراز زندگی، از نخستين آدمی تا به امروز با حافظ شيراز ، چون نخستين " انسان شناس - انتروپولوگ " و با ياری گرفتن از غزل های او هماهنگی و همخوانی راه های گوناگون شناخت را دوره ميکنيم . با اين پرسش آغاز ميکنيم:
چيست اين سقف بلند ساده بسيارنقش
زين معما هيچ دانا در جهان آگاه نيست
و با اين پاسخ همراه می شويم:

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آيد
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هست
از باکتری تا بشر «هموساپين ساپين » بيش از سه ميليارد سال فاصله است، و از «هموساپين ساپين » تا زمان ما ده ها هزار سال. زندگی ادامه دارد و هرچه سال‌ها انباشته ‌تر می ‌شوند، مقاومت در مقابل مرگ، « چيزی» که ما برای ساده کردنش آنرا «زندگی» می‌ناميم، افزايش می‌يابد.

هدف جستجوی جايگاه عشق است، جايی دوگانه، محل تشديد خود و جايی برای احساس حضور در ميدان تغييرو هدايت آن ميدان. هيچ چيزاز پيش نوشته نشده است : زندگی نو آوری ميکند، ميسازد و می بخشد، زندگی ادامه می يابد. در زبان پارسی واژه حال به معنای زمان حال است و نيز خوش و خوب بودن در اين حال، از طرفی رسيدن به حال هدف نهايی کسانی است که به تجربه عرفانی روی می آورند. به لحظه حال رسيدن ، لحظه ای در تقاطع آنچه کشف و اختراع شده و آنچه کشف و اختراع خواهد شد، در تقاطع بيرون را احساس کردن اما از درون و درون را لمس کردن ليکن از بيرون.

... در جستجوی ارزش ارزش ها ، نقطه ای برای شروع ، آيا ميتوان پيش و پس از نمادينه سازی را جستجو کرد؟ در ابتدای نمادينه سازی زندانی شدن، دستيابی به اين ارزش ارزشها را برای ما نا ممکن می سازد. در اينجاست که حافظ ميگويد :
غزل ۹۴
عشقت رسد به فرياد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روايت
توجه کنيم که برای حافظ ، برای فهميدن، عشق غير قابل اجتناب است، حتی برای درک کتابی چون قران، عشق است که به فرياد او می رسد. برای فهمی از اين کارگاه هستی و يافتن نقطه شروع ، به تشديد با هستی توجه کنيم ، به عشق چون "حالت "موجود سخنگو، به روش جادوگران اوليه ، چون تشديد با ديگری، و در نهايت فهميدن از راه امتداد در بودن، بودنی بدون تمايز.

نمادينه سازی، "امر واقع" را در قالب واحد های قابل فهم ، قابل آموزش، اندازه پذير ميکنند و در خدمات رشته های اساسی شناخت می آورد. اما آزمايشگاه ديگری نيز، به دور از هر نوع اندازه پذيری و منطق و روابط علت و معلولی، وجود دارد . آنچه در خارج از ميدان نمادينه سازی به آن توضيح ناپذير می گوئيم. چگونه می توان کار اين آزمايشگاه های موجود در کارگاه هستی را درميانه دو حد عشق اشراقی و راه علمی، رونق بخشيد ؟ ميان اين دو حد، گوناگونی فرهنگی می زيد.

وظيفه ما در مورد همگی اين راه های شناخت، احترام به پيوستگی آنهاست. امری که غنای آنها را ممکن ميسازد. بازنگری و دوباره زيستی زمان گذشته را در زمان حال ممکن ميسازد. نوشته ها، نقاشی ها، عکس ها ، بازگويی اسطوره ها، سينما، تياتر، رمان، قصه کوتاه،... همگی بايگانی اثرات تلاش ما، اثرات متقابل درک گذار ما با استفاده از پيشرفت علمی و فنی در هستی اند . در عين حال شناخت گذشته به شناخت خود و ديگری کمک می کند.هر چه بيشتر چگونگی خود را بشناسم، بيشتر ميتوانيم جهان خود را بشناسم و بالنتيجه بيشتر نو آوری کنم. اين روند شتاب افزاينده ای می گيرد به گونه ای که ميتوان گفت که نيمه ای از دانشمندانی که کره خاکی به خود ديده است، اکنون زنده اند."

پژوهش های نويسنده فصلی تازه در شناخت حافظ می گشايد. تلاش او بيشتر باز کردن پهنه نگرش بر حافظ است. شناخت سنتی حافظ ، هماره با پيش فرض جهانبينی و نگرش از پيش تعيين شده صورت گرفته است، گويی تا کنون حافظ پژوهان، نخست در تپه ای ايستاده اند و سپس به قله حافظ نگريسته اند؛ در حالی که او تلاش دارد ما را بی واسطه تپه ها به قله برساند. در بخشی از کتاب پس ا ز انتقاد به تپه پيمايان حافظ شناس می نويسد:
"....تلاش ما بيش‌تر آن است که فرياد خود را...... به گوش برسانيم که: شناخت ما از ما به يک دوباره‌کاری بنيانی نيازمند است تا به يکباره از بنياد رسوب سنگين يک‌سونگری که در ژرفنای جهان نگری ما رخنه کرده است، آسوده شويم و اين آن ‌گاه ممکن است که زمينه‌های شناخت علمی و پژوهشی که همان سند گواهی، ديالکتيک، ژرف‌جويی، دليل‌يابی... را پيشه سازيم و از فراگيری و آموختن زودرس و تند بپرهيزيم".

اگر چه نويسنده درسال پيش کتاب ديگری به زبان فرانسه به نام " حافظ با حافظ " در شرح انديشه حافظ برای فرانسه زبانان درانتشارت هارماتان، منتشر کرده است ولی مطالب دو کتاب باتوجه به زير بنای شناخت خوانندگان فارسی زبان و فرانسه زبان يکسان نيستند.

حسن مکارمی در پارس زندگی می کند، روانکاوبالينی وپژوهشگر سوربن است. اين کتاب دهمين کار اوست.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016