بخوانید!
1 فروردین » نمایش «اعتیاد به کفش» در موزه مد نیویورک
1 فروردین » ثروتمندترین کشور جهان مشخص شد 1 فروردین » رئیس میراث فرهنگی استان تهران هم از کار خود برکنار شد 1 فروردین » سیاسیترین ترافیک دنیا، تهران را زمینگیر کرد 1 فروردین » آخوندزادهای که روشنفکر شد
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! آخوندزادهای که روشنفکر شدنوشتۀ نیلوفر دهنی - رادیو فرانسه یک روز میرزا شفیع از شاگردش پرسید: « هدفت از تحصیل چیست؟» میرزا فتحعلی گفت که میخواهد روحانی شود. میرزا شفیع در جوابش گفت: « میخواهی تو ریاکار و شارلاتان بشوی؟ عمر خود را در صف این گروه ضایع مکن. شغل دیگر پیش گیر.» فریدون آدمیت، تاریخ نویس ایرانی با ذکر این ماجرا معتقد است که میرزا فتحعلی آخوندزاده بعد از این ماجراٰ شروع به کشف دنیای دیگری کرد که که در نهایت او را از روحانیت «متنفر» کرد.
اندیشهها و افکار میرزا فتحعلی آخوندزاده یا آخوندوف، طی سفرها و آشنایی او با بزرگان عصرش تغییرات بسیاری داشت. او که فرزند کدخدای روستایی در خامنه بود، بعدها با رفتن به گنجه مهاجرت کرد و در آن شهر، دچار نخستین مرحله تحول فکری خود شد. همان زمان که برای آموختن خط و عرفان پیش آخوندی به نام میرزا شفیع با تخلص «واضح» میرفت که آخوندهای دیگر آن شهر به الحاد متهمش میکردند و او هم علیه آنان، شعرهای طنز میسرود و درآمدش از راه تدریس ادبیات فارسی و عربی و نسخهبرداری کتابها بود. به گفته فریدون آدمیت، میرزا فتحعلی، سنت آزاداندیشی را از استادش میرزا شفیع به ارث برده بود. فتحعلی درکودکی به همراه خانواده مدتی در خامنه ومشکینشهر وچندی هم درگنجه زندگی کرد و بعد به همراه مادرش که تازه از پدر او جدا شده بود به گنجه و سپس نوخه رفت و از 22 سالگی به تفلیس مهاجرت کرد و تا پایان عمرش در همان جا به عنوان مترجم باقی ماند. در تفلیس، میرزا فتحعلی با آموختن زبان روسی، با نویسندگان گرجی و قفقازی و روس آشنا شد. رابط او با روشنفکران این سرزمین هم، بکی خان، مترجم قفقازی سفارت روسیه بود. نخستین شانس میرزا فتحعلی در تفلیس، همین آشنایی با بکی خان بود که نه تنها از پیشروان افکار غربی در قفقاز بوده، بلکه طنزنویس و نیز اولین مترجم آثار ادبی روسی به ترکی بود. بکی خان تاریخ قفقاز را هم نوشته بود. او میرزا فتحعلی را با بزرگان ادبیات روس چون گریبایدوف، پوشکین و دکابریستهای معروف آن دوره مثل مارلینسکی آشنا کرد. دکابریستها همان افراد اهل دانش و فکری بودند که در نیمه اول قرن نوزدهم از طبقه «بیک» های قفقاز (طبقه ممتاز) برخاستند و از سیاست تزارهای روس انتقاد میکردند. مارلینسکی به میرزا فتحعلی گفته بود که در روسیه آزادی نیست و تنها «بی قانونی و بی عدالتی »حکمفرماست. در آن زمان، تفلیس از نظر فرهنگی و سیاسی اهمیت زیادی داشت و در واقع بعد از پترزبورگ، مهمترین کانون سازنده سیاست روس در مشرق به شمار میآمد. میرزا فتحعلی در چنین محیطی رشد کرد و بالید و با آموختن زبان روسی هم توانست با آثار بزرگ ادبی دنیا آشنا شود. زندگی در محیطی که روحیه نقد را در او پرورش میداد و دانش میرزا فتحعلی در زمینه ادبیات و تاریخ، از او نخستین نمایشنامه نویس ایرانی را ساخت که در آثارش به نقد اجتماع و سیاست میپرداخت. در نمایشنامه «ستارگان فریب خورده» از زبان یوسف شاه مینویسد: «حالات حکام ولایات ما بسیار شبیه است به زالوهایی که خونی مکیده و گنده و کلفت شده باشند. صاحب زالو، آنها را گرفته، فشاری بدهد که همه آنها خون را قی کنند، بعضی به همین جهت بمیرند و بعضی به ضعف و نقاهت به سر برند.» آثار میرزا فتحعلی، میزان دانش و حیطه او را از یکسو بر تاریخ ایران باستان و ایران پس از اسلام و از سوی دیگر چیرگی او بر ادبیات فارسی و ترکی، فقه اسلامی و عرفان ایران نشان میدهد. از نمایشنامههای میرزا فتحعلی به خوبی روشن است که نویسنده آن، تکنیکهای نمایشنامه نویسی غرب را به خوبی آموخته است. کمدیهای میرزا فتحعلی، آئینه اجتماع اوست. نویسنده به خوبی از زیر و بم شخصیتهای خود آگاه است و شخصیتهایش در عین باورپذیری، نماد مردم روزگار خود هستند. اما اهمیت میرزا فتحعلی تنها به نخستین نمایشنامه نویس ایرانی ختم نمیشود، بلکه اصلاح و تغییر خط فارسی هم در کارنامه اوست. اهمیت این اقدام میرزا فتحعلی در این است که وقتی او این موضوع را برای نخستین بار در سال 1274 مطرح کرد، به عنوان نخستین طراح این امر در بررسی تاریخ سیر فکر در کشورهای اسلامی یا مشرق اهیمت دارد و نیز آنچه او مطرح کرد، صرفنظر از درست و قابل اجرا بودن یا نبودنش، دربرگیرنده همه دلایل و بحثهایی است که بعد از او نیز افراد بسیاری در این زمینه مطرح کردند. و البته نفرت از اعراب هم در این زمینه بی تاثیر نبوده است: « یکی از آثار شوم غلبه تازیان وحشی بر مرز و بوم ایران این است که خطی را به گردن ما بستهاند که به واسطه آن تحصیل سواد متعارف هم برای ما، دشوارترین اعمال شده است.» و پیشنهاد دیگر، همان تغییر الفبا و خط است. از ابداعات میرزا فتحعلی است که خطی تازه هم ابداع کرده بود، هم در زبان فارسی و هم در ترکی.هرچند الفبای فارسی ابداعی او مورد توجه قرار نگرفت و او هم وقتی با آن موافقت نشد، به مستشارالدوله نوشت: «طرح الفبای نو در مزاج وحشیان آفریقا و آمریکا نیز موثر میافتاد، اما در طبیعت اولیای طهران اثر نمیبخشد و تا امروز جوابم نمیدهند. من بیچاره چه کنم؟» آن زمان پنج سال از انتشار الفبای او میگذشت و همزمان با ایران، آن را به عثمانی هم برد و در آنجا مطرح کرد. در عثمانی، این طرح همان زمان مورد قبول قرار نگرفت اما جرقهای شد برای تغییر خط در این کشور و در نهایت تغییر الفبا در ایران برخلاف ترکیه عملی نشد. او را به جز بنیانگزار تغییر خط، نخستین کسی میدانند که موضوع ناسیونالیسم جدید ایرانی را مطرح کرد. مروج اصول مشروطیت و حکومت قانون و نیز جدایی دین از سیاست بود و همین مورد او را از همه متفکران ایران و مصر و عثمانی متمایز می کند. رساله « مکتوبات کمال الدوله» او به انتقاد از سیاست و دیانت یعنی مهمترین بنیادهای اجتماع آن دوره بود و موضوع اصلاح دین از راه پروتستانتیسم اسلامی را مطرح کرد. در یکی از نامه های خصوصی خود به مستشارالدوله ، از انحطاط فکری مردم اظهار ناراحتی میکند و مینویسد: «در زمان شاه عباس اول، به حکایت تاریخ عالم آرای عباسی، برای جلو گیری از نحوست کواکب تدبیر کودکانه و ظالمانهای به کار میبردند و به خیال خودشان شاه را از مرگ محتوم رهایی میبخشیدند. از دوره شاه عباس اول تا این عصر، برای ملت ایران، در عالم تعلیم و تربیت و از بین بردن عقاید باطله ترقیات شایانی روی نداده است، شاید تفاوتی بوده باشد، ولی خیلی جزئی...» Copyright: gooya.com 2016
|