خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
14 اسفند» اميرحسن چهلتن: ممنوعيت انتشار کتاب؛ موضعگيری با ادبيات اصيل است25 شهریور» جشنواره ادبی برلین و شرکت امیرحسن چهلتن در آن، دويچه وله
بخوانید!
2 اردیبهشت » مدير شبکه يک: پخش زنده مناظرههای انتخاباتی شرط دارد
2 اردیبهشت » اميرحسن چهلتن: همه رمانهای خوب شهری هستند 2 اردیبهشت » "مواد مخدر"؛ فراگيرترين آسيب اجتماعی کشور در سال گذشته 2 اردیبهشت » یادی از یوسف شهاب نخستین صدابردار تحصیلکرده و حرفه ای ایران (ویدئو) 2 اردیبهشت » افتخاری: مرا خانهنشین کردند، ترانه خارج از نزاکت یا بوسه سیاسی؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! اميرحسن چهلتن: همه رمانهای خوب شهری هستندروزنامه شرق: رمان را ژانری هم پيوند با پيدايش بورژوازی و شهرهای مدرن دانستهاند و جالب اينکه يکی از اولين رمانهای ايرانی يعنی «تهران مخوف» مشفق کاظمی هم تقريبا همزمان با آغاز تبديل تهران به شهری با نهادهای مدرن و عوض شدن چهره اين شهر، نوشته و منتشر شده است. میخواستم بدانم با توجه به اينکه در آثار شما هم، تهران و نمادهای آن حضوری پررنگ داشته، اين پيوند را چگونه میبينيد و تحليل میکنيد؟
* فکر میکنم مناقشه اصلی بر سرهم پيوند بودن رمان و پيدايش بورژوازی نيست. احتمالا مناقشه اصلی بر سر ميزان شهر بودن تهران است. کثرت يامجموعه متراکم خانهها و خيابانها و دکانها لزوما موجب پيدايش شهر نمیشود. در تهران نوع مناسباتی که بر اين مجموعه حاکم است ما را به ناچار دچار تامل میکند. - آيا میتوان گفت که شکلگيری شهر در معنای مدرن آن در ايران، يکی از عوامل پيدايش رمان و قصه ايرانی در معنای غربی آن بود؟ - بعد از تهران مخوف گرچه رمانهای ديگری هم متاثر از آن نوشته شد اما ظاهرا آن رمانها به اندازه تهران مخوف توفيق پيدا نکردند. به نظرتان اهميت تهران مخوف در چيست و آيا اين رمان توانست تاثيری جدی بر ادبيات داستانی بعد از خودش بگذارد. مثل تاثيری که مثلا «بوف کور» گذاشت؟ - در سالهای اخير، بحثهای زيادی درباره رمان و شهر و «رمان شهری» مطرح شده است؛ با توجه به اينکه در بحث از رمان، آن را به طور کلی فارغ از اينکه رمانی راجع به يک شهر باشد يا نه، با نگاه برخاسته از شهرنشينی همپيوند میدانند آيا اساسا میتوان از ژانری مجزا با عنوان «رمان شهری» نام برد و آن را از رمان در معنای کلی آن جدا کرد؟ - به نظر میرسد يک تعبير نادرستی که در چندسال اخير و در آثار نويسندگان دهه ۸۰ از نسبت شهر و رمان به وجود آمده، اين است که هر رمانی که در آن نام کافه يا خيابانی بيايد، با مفهوم شهر پيوند خورده است. فکر نمیکنيد چنين نگاهی به رابطه شهر و رمان، قدری تقليلگرايانه است و چندان واجد پيوند ارگانيک ادبيات و شهر نيست؟ - در آثار نويسندگان قديمیتر که در آنها به طور خاص به شهر پرداخته شده، مثل آثار خود شما، شهر و نمادهای شهری، بيشتر به وجه عمومی و اجتماعی شهر پيوند خورده است و خيابان و حوزه عمومی در محوريت اثر قرار دارند. يعنی در اين آثار خيابان و حوزه عمومی، به منزله واسطهای ميان زندگی فردی و خصوصی آدمها و امر عمومی و جمعی و رخدادهای اجتماعی و تاريخی عمل میکند. يعنی از خلال ترسيم چهره شهر و نمادهای شهری، تاريخ و تحولات تاريخی و جابهجايی طبقات اجتماعی روايت میشود. در حالی که در رمانهای ايرانی سالهای اخير، شهر در وجه خصوصی خودش محصور مانده و نويسندگان امروز کمتر توانستهاند در آثارشان به واسطه شهر، پيوندی ميان امر خصوصی و عمومی برقرار کنند. به نظرتان اگر بخواهيم از منظری آسيبشناسانه به اين خصوصیشدن نگاه کنيم دليل اين اتفاق چيست؟ - يادم است يکبار که با خود شما صحبت میکردم گفتيد که مشفق کاظمی در تهران مخوف، شهر را به صورت مظهر شر و فساد نشان داده است. مثلا در اين رمان، تنها لحظهای که قهرمان رمان، سعادت را ولو بسيار کوتاه تجربه میکند، آنجاست که به يک روستا میگريزد و يک شب را آنجا سپری میکند. شما اما گفتيد که چنين نگاه يکسويهای به شهر نداريد. فکر میکنيد شکلگيری آن نگاه که شهر را مظهر شر و شرارت میديد در آغاز تبديل تهران به يک شهر مدرن، از کجا میآمد؟ - يک موضوعی که درباره شهر مدرن در ايران میتوان درباره آن بحث کرد، پيدايش شهر و روابط شهرنشينی و در عين حال حفظ زيرساختهای کهن و حضور مسلط آنها در زندگی شهری بود. با توجه به اينکه شما هم در تهران شهر بیآسمان با انتخاب يک جاهل به عنوان چهره مرکزی رمان و کسی که روزگاری همراه با «شعبان بیمخ» سلطنت را که نماد يک ساخت کهن است، به کشور باز میگرداند، با رويکردی منتقدانه به حضور اين ساختهای کهن در دل زندگی مدرن پرداختهايد، میخواستم بدانم نگاهتان به اين قضيه چگونه است؟ - يک وجه جالب تهران شهر بیآسمان اين است که در اين رمان، به بازتوليد و ترويج تخيل و روياهای بهجامانده و بيرونآمده از ساختهای کهن از طريق يک رسانه مدرن يعنی سينما پرداخته شده است. رويا و تخيلی که در آينده قرار است مسلط شود. در اين رمان پوسترهای سينما و همذاتپنداری کرامت با فيلمها، به طرزی فشرده، يک مقطع تاريخی و يک جريان مسلط فکری را بهخوبی به نمايش گذاشته است. چه شد که به سراغ چنين آدمی به عنوان چهره مرکزی رمان رفتيد؟ - نکتهای که به نظر من، هم در تهران مخوف بهعنوان رمانی که در آن تهران حضوری پررنگ دارد و هم در تهران شهر بیآسمان به چشم میخورد، پرداختن به زنان به عنوان کسانی است که در انقياد فضای مردانه مسلط هستند. مثلا زنان تهران شهر بیآسمان به مرد به عنوان سرپناه و حامی نگاه میکنند. مثل شيفتگی نسبت به ابهت مردانه کرامت که در يک ساختار فکری سنتی قابل درک است. نظر خودتان در اينباره چيست؟ - «والتر بنيامين» در کتاب خيابان يکطرفه، به اين اشاره میکند که شهر در آثار نويسندگان، تماما به همان صورتی که در دوران نويسنده وجود دارد، ترسيم نمیشود، بلکه نويسندگان، شهرهای خود را بهنحوی ترسيم میکنند که ما چهره اين شهرها را هم به صورتی که در آن زمان هست و هم به صورتی که در آينده قرار است در بيايد ترسيم کردهاند. نظر شما دراينباره چيست؟ Copyright: gooya.com 2016
|