شنبه 6 مهر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

شجريان: قطره‌ای از دريای مردم هستم

روزنامه شرق ـ فرزانه ابراهيم‌زاده: دو چهره، دو اسطوره، دو نام بزرگ و در يک کلام دو استاد آواز، بار ديگر در يک قاب دوشادوش يکديگر قرار گرفتند. عکسی تاريخی که در خاطره آواز ايران در چهارمين روز از مهرماه ۱۳۹۲ در دفتر مجله جهان سخن ثبت شد. اين دو البته تنها نبودند و چهره‌های شناخته‌شده ديگری در کنار اين دو قرار گرفتند تا روزی تاريخی را در موسيقی و هنر ايران‌زمين ثبت کنند. يکی خسرو آواز ايران و ديگری شواليه‌ای که آنچنان که خودش هم گفت؛ به ديدار استاد و دوست ديرينه خود آمده بود تا برايش آواز تولد مبارک بخواند. اين مراسم دوستانه تولد محمدرضا شجريان بود که در دفتر مجله سخن و به دعوت شاهرخ تويسرکانی تدارک ديده شده بود. شجريان به‌همراه دخترش، افسانه، چند دقيقه‌ای بود که رسيده بود و با ميهمانانی چون پرويز کلانتری، آيدين آغداشلو، سيدعلی صالحی، جواد مجابی، علی هاشمی، مجيد درخشانی، سامان احتشامی، پيمان سلطانی و... حال و احوالپرسی می‌کرد که شهرام ناظری از راه رسيد. ديداری که بعد از سال‌ها تازه می‌شد. دو استاد موسيقی ايران يکديگر را در آغوش کشيدند و ناظری با شوخی، آهنگ تولد مبارک ساخته انوشيروان روحانی را برای شجريان خواند. آيدين آغداشلو و بقيه شرکت‌کنندگان نيز او را همراهی کردند. اتفاق مهمی که شايد حضور بزرگانی چون مسعود کيميايی، فاطمه معتمدآريا، سيدعلی صالحی، پرويز کلانتری، آيدين آغداشلو و... را زير سايه خود برد. اما تنها اتفاق اين مراسم، ديدار نبود. ناظری که اين روزها سرما خورده است، پيش از صحبت‌هايش گفت که بهتر بود از من بخواهيد که برای استاد بخوانم و از روزهای آشنايی‌اش با شجريان گفت و چهار بيت از غزل «شادباش ‌ای عشق خوش سودای ما» مولانا را برای شجريان با سه‌تار خواند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


شانس زندگی من
شهرام ناظری که شايد ميهمان خاص اين مراسم محسوب می‌شد آخرين کسی بود که پيش از محمدرضا شجريان صحبت کرد. اما صحبت‌های او جنس و رنگش چنانچه خودش گفت با بقيه فرق می‌کرد: «همه کسانی که در اين جمع هستند و صحبت کردند، در حقيقت حق مطلب را درباره اين استاد يگانه ما ادا کردند. هرچند که برای تولد شجريان همه ملت جشن می‌گيرند، اما ما نماينده ملت ايران هستيم. شايد به نسبت همه شماها فضای ديگری را در کنار ايشان تجربه کرده‌ام. برای اينکه تقريبا تنگاتنگ با ايشان آشنا بودم.» ناظری با اشاره به آشنايی‌اش با شجريان در سال ۵۳ گفت: «در ۲۶سالگی برای نخستين‌بار در راديو ايران توسط هوشنگ ابتهاج (هـ . الف سايه) به شجريان معرفی شدم. در همان روزی که با هم آشنا شديم رفاقتی ميانمان شکل گرفت. البته ايشان چند سالی از من بزرگ‌تر هستند. اما خب يک فضايی در بين ما به وجود آمد و ايشان در همان روز آشنايی از من خواست که ماشينم را در پارکينگ راديو پارک کنم و به‌همراهش به خانه بروم. اين آغاز راهی بود که شش سال بدون توقف با ايشان همراه بودم و رابطه عجيب دوستانه‌ای ميان ما وجود داشت.»

شواليه آواز ايران با بيان اينکه؛ يکی از شانس‌های زندگی من اين بود که با دريايی از معرفت و طرز فکر بالای انسانی و اجتماعی ايشان آشنا شوم، افزود: «خودم هم البته آدم انقلابی‌ای بودم. چون اهل ادب و ادبيات و شعر و شاعری بودم ذهنيت خاصی داشتم و همين ذهنيت خاص را ايشان با هوش خودشان گرفته بودند. همين که گذاشتند من در کنارشان باشم و اين معاشرت عميق و عاشقانه ادامه پيدا کند.»

ناظری در بخشی از صحبت‌هايش به افکار شجريان اشاره کرد و گفت: «در همان روز اولی که ايشان را ديدم متوجه شدم که با خيلی از هنرمندان ديگر فرق می‌کنند. ايشان يک ذهنيت متعالی ديگری داشت و به اجتماع فکر می‌کرد. يک حس متعهدانه بسيار زيبايی در درونش وجود داشت و آدمی اهل استغنا و تزکيه نفس هستند. در دوره‌ای که شايد به استثنای چند هنرمند بقيه دنبال مجالس و کارهای خاص بودند ايشان با عشق و تزکيه نفس و استغنا اين هنر را دنبال می‌کرد. واقعا زحمت می‌کشيد. گاهی وقت‌ها وقتی می‌ديدم ايشان به‌عنوان يک هنرمند پيشرو چقدر در تنگنا هستند تا خودش را حفظ کند. مجموعه اين خصوصيات باعث شده بود که من به ايشان نزديک شوم.»او از نزديکی روحی که با خسرو آواز ايران داشت گفت: «گاهی وقت‌ها ما ساعت دو شب از هم جدا می‌شديم و پنج صبح ايشان زنگ می‌زد و به‌دنبالم می‌آمد. شايد خدا می‌خواست و برای من شانس بزرگی بود که بتوانم دريای معرفت و تفکر متعهدانه ايشان را از نزديک درک کنم. يکی از کسانی که در زندگی هنری من نقش مهمی داشته، آشنايی و معاشرت من با محمدرضا شجريان بوده است.»به گفته ناظری: «او از ابتدا همين طرز فکر را داشت و در همه دوره‌ها صدای اعتراض او بلند شد و بار‌ها از حقانيت مردم و هنر دفاع کرد و همين روند را تا امروز ادامه داد. ايشان از خودش چهره‌ای را به وجود آورد که به نظر من تنها آوازخوان نيست. چون صداهای خوب بسيار است. صدايی آميخته با دوران و تاريخ می‌شود که بتواند متعهدانه خودش را به خاطر مردم و اجتماع فدا کند. چنين هنرمندانی کم هستند و اين رمز ماندگاری هنرمندی است که استاد بی‌بديل ماست.»

من قطره‌ای از ملتم
از ابتدای اين مراسم تنها کسی که سخن نگفت و در سکوت صحبت‌های همه را گوش می‌داد محمدرضا شجريان بود. او که در مرکز جمع نشسته بود به‌آرامی گوش‌می‌داد. سرانجام پيش از مراسم شمع و کيک تولد و بعد از خواندن چند بيت از يک غزل توسط ناظری لب به سخن گشود و گفت که خودش را لايق اين همه مهربانی نمی‌بيند: «من کاری نکردم و مانند همه هستم اما از شانس من قرعه فال را به حالم زدند. امروز‌‌ همان‌طور که کلانتری گفت قبيله‌ای زندگی‌کردن ما هنرمندان باعث جدايی ما شده است و اين خوب نيست.»به گفته شجريان: «من مانند يک قطره‌ای بودم که از برف يا ابر چکيد و راه دريا را در پيش گرفت. برای من مردم ايران و جهان، دريا هستند و اين امر را از بچگی و از پدر و مادرم آموختم. من از کودکی آموختم که بايد شادی‌ام را با ديگران تقسيم کنم. و به همين دليل حتی در بازی‌های کودکانه دوستانم می‌خواستند که من در طرف آنها باشم و در تيم آنها باشم. همين روحيه باعث شد که من از کودکی تا امروز با هيچ‌کسی دعوا و کتک‌کاری نکرده‌ام. من راه آدم‌ها و مردم را در پيش گرفتم و مهم‌ترين سرمايه برای من مردم و آدم‌ها هستند.»او با بيان اينکه امروز خيلی‌ها در من زندگی می‌کنند و من برای ديگران زندگی می‌کنم، افزود: «معتقدم زندگی برای «تو» معنا دارد به همين دليل سعی کردم هنرم برای انسان‌ها و انسانيت باشد. زيرا معتقدم رفتار انسان‌ها اگر خوب باشد مانند نسيمی است که از عطر و گل و ياس می‌آيد. ما بايد ابتدا از بدی و تعفن خود بيرون بياييم برای آنکه بتوانيم با انسان‌های ديگر زندگی کنيم و با آنها ديدار کنيم. ديدار‌ها برای من مهم است و من هميشه سعی کردم غرور شخصی خودم را برای غرور ملی و فرهنگ ملی کنار بگذارم.»او با انتقاد از افرادی که می‌گويند مردم توجهی به هنر ندارند هم گفت: «مردم وقتی زير فشار باشند نمی‌توانند به مساله ديگری فکر کنند و نمی‌توان از آنها توقع زيادی داشت. مانند هسته گياهی که اگر طبيعی باشد و در خاک قرار گيرد رشد می‌کند اما اگر اين هسته زير فشار باشد و آن را بشکنند و بعد روغن آن را بگيرند ديگر رشد نمی‌کند.»شجريان به هنرمندان نيز گفت: «زندگی در شرايطی که زير نگاه‌ها و پروژکتورهای ديگران هستيم سخت است اما امروز هديه‌ای که مردم به ما می‌دهند فقط به خاطر آن است که ما آنها را دوست داشتيم و من نيز هميشه آنها را دوست داشتم. من هميشه تلاش کردم خوشی‌هايم را با ديگران تقسيم کنم و ناراحتی‌های ديگران را با خودم تقسيم کردم. زندگی برای من جز ديدار با مردم نيست.»

همه آنچه درمورد شجريان گفته شد
مراسم تولد شجريان اما با حضور شخصيت‌های ديگر فرهنگی همراه بود. شاهرخ تويسرکانی که بانی اين مراسم بود، در مورد شجريان گفت: «اگر به صدق، همه ترانه‌های مولانا، سعدی و حافظ را در مقام معرفی پديده‌ای چون محمدرضا شجريان هم به‌کار و کلام آوريم، باز هم ميزان معرفت به تعادل نمی‌رسد سخن من... . راه به گزاف نمی‌برد اگر بگويم اسطوره صلح و خنياگر خوبی‌ها، هم بر سرير داوودی نشسته، هم داوود... حنجره ازلی خود را به ايشان بخشيده است. محمدرضا شجريان به درستی فرستاده‌ای از دل فرهنگ پربار اين ديار کهن است.»محمد سرير، موسيقيدان و آهنگساز و عضو هيات‌مديره خانه موسيقی نيز گفت: آنچه برای من اهميت دارد، چندوجهی‌بودن ايشان است. شجريان در کمال صميميت و دقت و فارغ از نگاه شخصی فعاليت می‌کند و نگاه وی بسيار وسيع است. نگاه ايشان به حوزه‌های مختلف نگاه يک روز و دو روز نيست بلکه ايشان امروز پشتوانه‌ای برای اهالی موسيقی و اعضای خانه موسيقی هستند ايشان نه‌تنها در موسيقی بلکه در بعضی هنر‌ها همچون خوشنويسی نيز دستی دارند اما از آنجا که شخصيتی چندوجهی دارند هرگز نخواستند اين موارد را بيان کنند.»سيدعلی صالحی، شاعر شناخته‌شده هم گفت: «اندک‌اند خردمندانی که به درستی به انسان سياست و سياست انسان اشاره می‌کنند. انسان يک موجود سياسی است؛ حال، زاده هر شرايطی که باشد. به ساده‌ترين زبان و نزديک‌ترين اشاره در سرزمين ما هنرمند مجبور است جانشين راه‌بلدان مردم شود. شجريان شريف و باهوش با عمل به اين کار در سر بزنگاه‌ها خوب تشخيص داد که بايد چه تصميمی بگيرد.»پرويز کلانتری، هنرمند نقاش و شاعر از نگاه قبيله‌ای به هنر گفت: «متاسفانه ما در سرزمينی زندگی می‌کنيم که اهالی هنر آن ساختار قبيله‌ای دارند يعنی ما قبيله موسيقی، قبيله سينما و قبيله تئا‌تر داريم همين امر باعث شده ما از هم دور بمانيم و به‌طور مثال برادر من که يک آرشيتکت است نمی‌تواند امروز يک شعر بخواند. يا امروز نقاشان اهل موسيقی را نمی‌شناسند. بايد اين مسير اصلاح شود و بينديشيم که در برابر وضعيت و رفتاری که می‌خواهد هنرمندان را به سايه براند چه می‌شود کرد. مسعود کيميايی نيز با اشاره به سخنان کلانتری گفت: سخنان وی درست است و من همين‌جا تولد شجريان را تبريک می‌گويم. در اين مراسم جوادطوسی و پارسانژاد هم از شجريان گفتند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016