یکشنبه 7 مهر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا


خواندنی ها و دیدنی ها
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

درباره‌ی همه چیز با سامان طهماسبی؛" مجبور شدم بروم"

سامان طهماسبی در مسابقات جهانی کشتی فرنگی بوداپست به سومین مدال جهانی‌اش رسید. اما این مدال رنگ و بوی دیگری داشت.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، سامان طهماسبی پس از این که اولین مدال تاریخ کشتی فرنگی ایران در اوزان سنگین را در سال 2006 بر گردن آویخت و بر سکوی سوم جهان ایستاد، به یک چهره شاخص در کشتی فرنگی ایران تبدیل شد. او در سال 2007 نیز دومین مدال جهانی‌اش را تصاحب کرد. اما پس از المپیک پکن نامهربانی‌های زیادی دید و به طور کامل فراموش شد. با این که او تنها قهرمان جهانی تاریخ ورزش کردستان بود نه تنها پاداش‌ها و وعده‌های داده شده به او عملی نشد، بلکه کوچک‌ترین حمایتی از وی به عمل نیامد تا حداقل یک شغلی برای خود دست و پا کند و به خانواده‌اش کمکی برساند. تمام این سختی‌ها و نامهربانی‌ها یک راه را پیش پای سامان طهماسبی گذاشت که آن هم اختیار کردن تابعیت جمهوری آذربایجان بود.

حالا طهماسبی سومین مدال جهانی‌اش را نیز بر گردن انداخته که البته این مدال به حساب کشور آذربایجان گذاشته شده است. خبرنگار ورزشی ایسنا، گفت و گوی مفصلی با این ورزشکار سنندجی انجام داده که طهماسبی از چیزهایی که در این سال‌ها بر او گذشته سخن می‌گوید.

* سرانجام پس از سه سال برای آذربایجان مدال گرفتی. چه شد که این انتظار به درازا کشید؟

- از سال 2010 بنا به دلایلی به آذربایجان رفتم، اما متاسفانه و به دلیل برنامه تمریناتی که شاید غلط بوده و یا با من سازگار نبوده، نتوانستم نتیجه‌ بگیرم. یکی دیگر از دلایل نتیجه‌ نگرفتنم نیز نداشتن حریف تمرینی بود، ضمن این که در آنجا تنها بودم و به من بسیار سخت می‌گذشت که به همین خاطر سه سال نه در اروپایی و نه در جهانی مدال نگرفتم. اما خدا را شکر می‌کنم که سرانجام به حقم رسیدم.

* آمدن خیرآبادی و سپرده شدن هدایت تیم ملی آذربایجان به مربی ات چقدر در مدال گرفتن تو تاثیر داشت؟

- بعد از المپیک فدراسیون آذربایجان دیگر مرا نمی‌خواست و قصد نداشتند که قراردادم را تمدید کنند، اما خیر آبادی ضمانتم کرد و یک سال از آنها فرصت گرفت. او در این هفت -‌هشت ماه برایم خیلی زحمت کشید و از جان و دل مایه گذاشت. از کشورهای دیگر برایم حریف تمرینی می‌آورد. خدا را شکر می‌کنم که بعد از یک سال زحمت نتیجه‌ گرفتم و توانستم جواب محبت آقا جمشید را بدهم.

* قرار گرفتن مقابل کشتی‌گیر ایرانی در فینال مسابقات جهانی چه حسی داشت؟

- این که مقابل یک کشتی‌گیر ایرانی در مسابقات جهانی ظاهر شوی، خیلی سخت است. نمی دانستم که چطور باید مقابل هموطنم کشتی بگیرم. من و طالب نعمت پور خیلی رفیق بودیم. ما دو تا همیشه هم اتاقی بودیم. درست است که قرار گرفتن در این وضعیت بسیار دشوار است، اما با تمام توانم کشتی گرفتم. البته من و طالب آنقدر رفیق هستیم که فرقی نمی‌کرد کدام طلا بگیریم.

البته به این موضوع می‌شود از زاویه دیگر هم نگاه کرد. کشتی جالبی می‌شود وقتی که در فینال جهانی دو ایرانی در دو طرف صحنه باشند و یک طرف آن چمن‌گلی و طرف دیگر خیرآبادی که هر دو سرمربی ایرانی هستند کشتی‌گیران را هدایت کنند. این قدرت کشتی ایران در جهان را نشان می‌دهد.

* در مسابقات جهانی بهترین مدال آذربایجان را گرفتی. پاداش این مدال چقدر است؟

- در آذربایجان بخشنامه ای است که به مدال‌های طلا، نقره و برنز به ترتیب 100 هزار دلار، 60 هزار دلار و 40 هزار دلار پاداش می‌دهند. البته این پاداشی است که فقط فدراسیون می‌دهد و دیگر ارگان‌ها مانند اسپانسرها و کمیته‌ المپیک نیز جوایز خود را می‌دهند. همه این‌ها، بخشنامه است و سلیقه‌ای رفتار نمی‌شود، ضمن این که حقوق ماهیانه نیز به ورزشکاران ملی داده می‌شود. هر چقدر هم پر افتخارتر باشی حقوقت بالاتر است.

* وقتی برای آذربایجان کشتی گرفتی برخی‌ها برداشت بدی از این موضوع داشتند و حتی لقب وطن فروش را به تو دادند. اما شاید از پشت صحنه ماجرا خبر ندارند. چه حرفی با چنین اشخاصی داری؟

- شاید برخی از عوام ندانند که داستان چه بوده است. این کار من حرفه‌ای است، ولی برخی ها نادانسته به چشم وطن فروش یا چیز دیگری به من نگاه می‌کنند. من یک سوال دارم، مگر ورزشکارانی مثل اشکان دژاگه و رضا قوچان نژاد در فوتبال، لیلا رجبی در دوومیدانی یا ارغوان رضایی در تنیس نداریم. برخی از آنها برای کشور دیگری مسابقه داده‌اند و برخی‌هایشان هم از کشوری دیگر آمده و برای ایران مسابقه داده‌اند. اما چرا هیچ کس به آنها چیزی نمی‌گوید و همه نیز آنها را تشویق می‌کنند؟! به همین خاطر است که کار من حرفه‌ای بوده است. ضمن این که مجبور شدم این کار را انجام دهم. در تیم‌های ملی فوتبال، والیبال و بسکتبال هم نیز سرمربی‌های ایران خارجی هستند که بسیار حمایت می‌شوند. در این شرایط وقتی خیرآبادی ، سرمربیگری آذربایجان را قبول کرده به او به چشم دیگری نگاه می‌کنند. اگر این کار درست نیست، پس چرا مربی خارجی می‌آوریم.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


* در حرف‌هایت گفتی که مجبور شدی به آذربایجان بروی، می‌خواهیم به سه – چهار سال قبل برگردی و داستان آن روزها را تعریف کنی.

- بعد از المپیک پکن پایم را عمل کردم و دچار افت شدم. یک کم هم به من کم لطفی شد و دیگر خبری از من که دو مدال جهانی داشتم نگرفتند. به اردوی تیم ملی هم دعوت نمی‌شدم، از سوی دیگر وضعیت مالی‌ام اصلا خوب نبود. در یک شهرستان دور هیچ درآمدی نداشتم. خیلی به دنبال کار رفتم. به ادارات مختلفی از جمله تربیت بدنی سر زدم، اما یک شغل ساده‌ هم به من ندادند. در شهر همه من را می‌شناختند و توقعاتی از من داشتند. در آن شرایط نمی‌توانستم برای پول در آوردن کارگری کنم. خانواده من نیز از قشر کم درآمد جامعه بود، ضمن این که دو خواهر هم دارم. من یک قهرمان بودم و حتما خانواده‌ام توقعاتی از من دارد. در این شرایط نمی‌شد بدون هیچ پول و درآمدی زندگی را بگذرانی. به همین خاطر مجبور شدم که بروم.

شاید خیلی ها در آن شرایط تصمیم بگیرند به راه‌های خلاف بروند، اما من سعی کردم که سالم زندگی کنم. دیگر هیچ راهی نداشتم و واقعا مجبور شدم که بروم. برای سالم زندگی کردن باید این مسیر را ادامه می دادم. برای سالم زندگی کردن باید راه‌های سخت را رفت.

* زمانی که دو مدال جهانی گرفتی وعده‌های زیادی به تو دادند، اما همه آنها تبلیغاتی و نمایشی بود. گفته می‌شد که هیچ کدام از این وعده‌ها رنگ حقیقت به خود نگرفت. آیا این درست است؟

- آن موقع من اولین مدال تاریخ اوزان سنگین کشتی فرنگی ایران را در جهان گرفتم. وعده‌های زیادی دادند، اما هیچ کدام عملی نشد. البته بهتر است که دیگر به گذشته فکر نکنم. فکر می‌کنم خدا مرا دوست داشت که باز توانستم مدال جهانی بگیرم و شرایط خوبی پیدا کنم. همچنین دوست داشتم به همه ثابت کنم که سامان طهماسبی تمام نشده است. می خواستم ثابت کنم که در این سه سال فقط برای پول به آذربایجان نرفته بودم، بلکه به خاطر نداشتن حریف تمرینی و مربی خوب نتوانسته بودم مدال بگیرم.

* به خاطر این که برای آذربایجان کشتی می گیری، ایرانی‌ها در بوداپست برخورد بدی با تو نداشتند؟

- برخورد بدی با من نشد، اما برخی نگاه‌ها کمی سنگین بود. تعجب می‌کنم، نمی‌دانم چرا برخی‌ می ترسیدند زیاد به من نزدیک شوند،‌ در صورتی که آنجا همگی ورزشکار بودیم.

* تغییر قوانین به نفع تو شد یا به ضررت؟

- حقیقتش این است که اول ناراحت شدم، چرا که شش دقیقه‌ کشتی گرفتن برایم سخت بود و ممکن بود نفس کم بیاورم. اما آنقدر خیرآبادی روی من کار کرد که این قانون به نفعم شد.

* دوست داشتی این مدال را برای ایران بگیری؟

- چرا دوست نداشته باشم. من سه سال در آنجا تنها بودم و سختی کشیدم. همه دوست دارند برای کشورشان مدال بگیرند، اما من واقعا مجبور شدم، دیگر هیچ راهی نداشتم.

* اگر فینال را از نعمت پور می‌بردی چه می‌شد؟

- (طهماسبی پس از چند ثانیه سکوت گفت) نمی‌دانم. شاید اتفاق خاصی نمی افتاد. در هر حال خوشحالم که این طلا از آن یک ایرانی شد و پرچم ایران بالا رفت و به یک روسی و یا یک کشور دیگر نرسید.

* فکر می‌کنم حالا دیگر می توانی به پدر و مادرت کمک کنی و دل آنها را شاد کرده باشی.

- سرانجام پس از سه سال توانستم با این مدال دل پدر و مادرم را شاد کنم. در این سال‌ها که در ایران نیستم خانواده‌ام خصوصا مادرم خیلی دلتنگی می‌کند. همیشه دعایش بدرقه راهم است. از این که دوری من را تحمل کرده‌اند از آنها تشکر می‌کنم و دستشان را می‌بوسم. همچنین از همه رفقایم که در این چند سال به من زنگ زدند تا در آذربایجان احساس تنهایی نکنم، قدردانی می‌کنم. مردم کردستان نیز واقعا در این مدت به من لطف داشته‌اند که امیدوارم بتوانم محبت‌هایشان را جبران کنم. ضمن این که خیلی از مردم در صفحات اجتماعی به من محبت داشتند و مرا تشویق می‌کردند.

* مدال طلای علی اکبری چقدر خوشحالت کرد؟

- از مدال امیر خیلی خوشحال شدم. او یک مرد سختکوش و یک مرد به معنای واقعی است. علی اکبری به اندازه سه نفر تمرین می‌کند. زمانی که در اردوها تمرین ما تمام می‌شد، انگار او تازه کارش شروع شده. امیر برای این مدال خیلی مایه گذاشت که واقعا برایش خوشحالم و به او تبریک می‌گویم.

* نتیجه‌ی تیم ایران را چطور دیدی؟

- تیم ایران در کل نتیجه‌ خوبی گرفت، با این که سه قهرمان المپیک در ترکیب ایران غایب بودند، دو مدال طلا به ایران رسید که نتیجه‌ خوبی بود که این مدال‌ها را به همه تبریک می‌گویم.

* فدراسیون جهانی در زمان مارتینتی رابطه خوبی با آذربایجان داشت، اما با تغییرات صورت گرفته به نظر می‌رسد که اوضاع دگرگون شده است.

- همین طور است. در زمان مارتینتی با آذربایجان خوب بودند، ‌اما وقتی که او رفت فیلا ضد آذربایجان شد. در همین مسابقات جهانی حق کشتی‌گیران 55 و 66 کیلوگرم ما را خوردند. البته فدراسیون آذربایجان از عملکرد جمشید خیرآبادی راضی بود و خودشان فهمیدند که این دو کشتی‌گیر را بازنده کردند. ضمن این که تیم‌های کشتی آزاد و زنان هم دچار افت شدند. تیم زنان آذربایجان فقط یک برنز گرفت. با این شرایط که حق دو کشتی‌گیر خوب فرنگی را خوردند، باز همین تیم آقا جمشید بهترین نتیجه‌ را برای آذربایجان گرفت.

* حضور یک کادر فنی ایرانی در تیم ملی آذربایجان چقدر به نفعت‌ بود؟

- همان طور که گفتم بعد از المپیک دیگر مرا نمی‌خواستند، اما خیرآبادی از آنها قول گرفت تا یک سال دیگر به من فرصت بدهند. با آمدن او و کادر فنی خوبش اوضاع خیلی بهتر شده است. امسال دو اردوی خارج از کشور، یکی در ترکیه و یکی هم با کشتی‌گیران مصر داشتیم. ضمن این که فدراسیون نیز از کار آقا جمشید راضی است.

* به المپیک بعدی فکر می کنی؟

- هنوز به المپیک بعدی فکر نکرده‌ام. باید ببینم چه می‌شود. بدنم تا آن موقع شاید پیر شده باشد. فعلا به مسابقات اروپایی و جهانی سال آینده فکر می‌کنم و امیدوارم که در آن رقابت‌ها مدال‌های خوش‌رنگ‌تری بگیرم. پس از آن است که باید برای المپیک بعدی تصمیم بگیرم.

* در پایان اگر حرفی داری بگو.

- مردم ایران خصوصا همشهریانم در این مدت به من خیلی لطف داشتند که از همه آنها تشکر می‌کنم. قدردان زحمات تک تک اعضای کادر فنی نیز هستم. آقای خیرآبادی که سرمربی است و فرید عدنانی، شهرام الیاسی و ایوب آزموده نیز مربیان ما بودند که زحمت زیادی برایم کشیدند، خصوصا آقای آزموده که مربی اختصاصی وزن‌های 74 و 84 کیلوگرم بود. سید فواد رحمانی و سید عسگر موسوی نیز در کادر فنی تلاش زیادی کردند. از "ریف" فیزیوتراپ بلغاری تیم نیز که در بوداپست هم به ما و هم به تیم ایران کمک می‌کرد باید تشکر زیادی داشته باشم. او دیگر مثل یک ایرانی شده است. محمد براری، ماساژور تیم هم تلاش زیادی در اردوها انجام می‌داد و زحمت زیادی کشید. همچنین جعفر نظافت دوست نیز مربی بسیار خوبی بود که متاسفانه در اثر سرطان درگذشت که امیدوارم خدا او را رحمت کند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016