یکشنبه 9 شهریور 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

تناقض‌گويی در اظهارات مسئولان وزارت ورزش درباره قرارداد کارلوس کی‌روش


خبرگزاری مهر - گروه ورزشی: مردم خسته شده‌اند از اين همه دو رنگی و حرف‌های ضد و نقيض. از اين همه حرف نادرست زدن و تقصير را گردن ديگران انداختن. چه وزارت ورزش باشد و چه فدراسيون فوتبال. بالاخره تکليف مردم با اين فوتبال چيست؟ چرا بايد به خاطر تمديد کردن يا جدا شدن يک سرمربی اين همه حرف ضد و نقيض و غير واقعی بشنوند و بازهم دلخوش باشند به اين فوتبال سياسی!

تيم ملی ايران نزديک به ۴۰ سال است که قهرمان آسيا نشده، سالهاست تا نيمه نهايی جام‌ ملت‌های آسيا هم نرفته. نه تيم ملی، که تيم‌های باشگاهی ما هم سالهاست رنگ قهرمانی در آسيا را نديده‌اند. تيم اميد هم همين تعداد سال است که نتوانسته به المپيک برود. جوانان و نوجوانان هم وضعيتی بهتر از اينها ندارند. اوضاع باشگاه‌ها هم که ديگر تعريف کردنی نيست. همه تا خرخره زير بار قرض و بدهی هستند. چه باشگاه‌های به اصطلاح دولتی و چه باشگاه‌های نيمه خصوصی‌اش!



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 



با اين وضعيت فوتبال آشفته حالا سالهاست که سايه سياسيون هم بر سر اين رشته پرطرفدار گسترده شده و هر روز هم دارد پررنگ تر می‌شود. يکی که می‌رود و ديگری می‌آيد فرياد می‌زند که ما دخالتی در امور فوتبال و فدراسيون‌ها نخواهيم داشت. اما اين تنها صدای فرياد آنهاست، آنچه پشت پرده اتفاق می‌افتد دخالت مستقيم آنها در همه امور فدراسيون‌ها از صفر تا صد است. دليل‌شان هم کاملا مشخص و شايد هم به حق باشد؛ ما پول ورزش را می‌دهيم بنابراين بايد دخالت کنيم!

حالا سوژه جديد کارلوس کی‌روش است. سرمربی تيم ملی فوتبال ايران که البته سرنوشتش مثل همه سرمربيان قبلی تيم ملی است. يعنی نه با اجازه فدراسيون فوتبال آمده و نه با نظر فدراسيون فوتبال می‌رود. آنهايی که برای سرمربی تيم ملی تصميم می‌گيرند افراد ديگری هستند. اين را بارها از زبان خود سرمربيان انتخاب شده شنيده‌ايم. هنوز دعواهای انتخاب افشين قطبی و علی دايی و محمد مايلی‌کهن و ... را فراموش نکرده‌ايم که چه جنجالی بين فدراسيون فوتبال و وزارت ورزش ايجاد شد.

حالا نوبت به کی‌روش است. مردی که با هزينه بسيار به فوتبال ايران آمد و هم خوبی‌هايی برای اين فوتبال داشت و هم بدی‌هايی. اما پررنگ‌ترين اثرش در جام‌جهانی بود. جايی که اجازه نداد آبروی فوتبال و کشور ايران مقابل آرژانتين خدشه‌دار شود و با يک نتيجه آبرومند اين ديدار را به پايان برد. غير از اين، صعود مستقيم به جام‌جهانی را هم می‌شود مثال زد اما نمونه پررنگ ديگری سراغ نداريم.

اما در مورد اين مرد پرتغالی بايد به خوبی‌های ديگری هم اشاره کرد. اينکه او توانست به جايگاه سرمربی تيم ملی شخصيت بدهد و روی تصميماتش بايستد و ناز بازيکنانی که برای تيم ملی ناز کرده بودند را نکشيد و مقابل فشارها سرتعظيم فرود نياورد. او اين را به مربيان ايرانی ياد داد که جايگاه تيم ملی بالاتر از همه افراد است. او ياد داد که بازيکنان بايد هميشه برای حضور در تيم ملی حتی التماس هم بکنند نه اينکه هر وقت خواستند بيايند و هر وقت نخواستند کلاس بگذارند!

بدی‌هايش را هم می‌شود شمرد. اول اينکه هزينه‌اش خيلی زياد است و برای فوتبال سر تا پا مقروض ما يک چاه پرنشدنی بود. دوم اينکه نوع برخوردش در برخی موارد بالا به پايين بود. تيمش فوتبال زيبايی را بازی نمی کرد و شايد تماشاگران هيچگاه از ديدن يک فوتبال زيبا و جذاب سيراب نشدند. تکيه‌اش به برخی بازيکنان بيش از حد بود و اجازه حضور برخی چهره‌های شايسته را نداد. به مربيان ايرانی اجازه نداد کنارش باشند و چيزهای جديد ياد بگيرند و ...

اما حالا کی‌روش می‌خواست با فدراسيون فوتبال تمديد کند و ايران را به جام ملت‌های آسيا ببرد و احتمالا نتيجه بگيرد و شايد طلسم ۴۰ ساله را بشکند. اما دوباره دست‌های پشت پرده و دستورات از بالا رسيد و حاشيه‌ها آغاز شد. وزارت ورزش با دست پس زد و با پا پيش کشيد. تناقض در حرف‌های مسئولان وزارت ورزش کاملا نمايان است. وزير می‌گويد اگر فدراسيون تصميم اشتباه بگيرد ما ورود می‌کنيم و رئيس را از طريق مجمع برکنار می‌کنيم، معاونانش می‌گويند ما هيچ دخالتی در امور فدراسيون فوتبال نداريم و آنها می‌توانند کی‌روش را بياورند و قراردادش را تمديد کنند.

اين اظهارات متناقض چند هفته‌ايست روح مردم را آزار می‌دهد. آنها در ميان اين همه مشکلات اقتصادی و سختی‌های زندگی، وقتی می‌خواهند کمی به فوتبال نگاه کنند تا لذت ببرند، وقتی اين حرف‌ها را می شنوند؛ سير می‌شوند و می‌روند. حالا همه می‌پرسند چرا ورزشگاه‌ها خالی هستند؟ چرا هيچکس علاقه‌ای برای ديدن ليگ داخلی ايران ندارد و بازی‌های تيم ملی هم تماشاگر ندارد؟ پاسخش را در همين رفتارها بايد جستجو کرد. بايد ديد با مردم چه کرده‌اند که انتظار دارند آنها کنارشان باشند.

چرا يکی پيدا نمی‌شود مرد و مردانه واقعيت را به مردم بگويد و دليل اين همه سرگيجه و تناقض‌ها را واضح و مشخص اعلام کند؟ چرا به مردم دروغ می‌گويند و آنها را دلسردتر از قبل می‌کنند؟ مگر اين فوتبال برای مردم نيست؟ پس چرا همه بايد در آن سرک بکشند و نظر بدهند اما حق واقعی مردم را ندهند؟ چرا يکی به مردم اصل ماجرای کی‌روش را نمی‌گويد؟ چرا دست آنهايی که دخالت می‌کنند و خودشان را پشت مصاحبه‌هايشان پنهان می‌کنند را رو نمی‌کنند؟

چه فدراسيون فوتبال و چه وزارت ورزش؛ هر دو در ايجاد اين سرگيجه برای مردم مقصرند. حتما بعد از پايان اين ماجرا بازهم رسانه‌ها مقصر معرفی خواهند شد. می‌گويند تقصير رسانه‌ها بوده که اين جو ايجاد شده است. ما از اول هم دوست و برادر بوده‌ايم اما رسانه‌های ورزشی برای خودشان بريدند و دوختند!


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016