آقاى سيد محمد خاتمى! همينو ميخواستى؟! يه تو دهنى از طرف مردم عاصى، و يه تو دهنى از طرف رهبر عظيم الشان انقلاب اسلامى؟! لابد دوستدارانت ميگن «خاتمى در جهت اصلاحات فداكارى كرد»! اصلا خودش را فدا كرد! اصلاحات قربونى ميخواد، خاتمى هم يكيش! براى جلوگيرى از انقلاب بايد هم كه قربونى بديم! مگه نه اينكه سال ٥٧ انقلاب كرديم اين شد؟ حالا ميخوايم دوباره انقلاب كنيم كه چى بشه؟! پس زنده باد اصلاحات! پس زنده باد خاتمى! پس زنده باد پاچه خوارى ابدى تا ايشاللا يه روز اثر كنه و دل رهبر عظيم الشان به رحم بياد! اصن اصلاحات يعنى همين! يعنى هى يواش يواش برو، هى محكم تو سرى بخور، بخور. مگه ماندلا اينقد تو زندان نموند كه بالاخره رژيم آپارتايد گفت بابا بيا اين حكومت، اينم كليد در افريقاى جنوبى! ما رفتيم! حالا شما بيا مملكت رو بگردون؟! مگه نشد؟! ديديم كه شد!
حالا خدا رو شكر كه تو ايران فقط سه نفر تو حصرن و خاتمى هم نيمه حصر ه. يعنى هنوز وضع مون خيلى بهتر از نلسون ماندلا ست. حالا كو تا تخم اصلاحات درخت بشه و درخت ميوه بده و ميوه برسه و خوشمزه بشه و ما اونو بچينيم؟ ممكنه صد سال، دويست سال، پونصد سال، شونصد سال طول بكشه! خب بكشه! عوض اش انقلاب نمى كنيم دوباره آخوند مرتجع بياد سرِ كار! اينبار ما ديگه انقلاب نمى كنيم! انقلاب نمى كنيم! خدا نكنه رهبر عظيم الشان ما مثل شاه از خودش ضعف نشون بده بگه، صداى انقلاب شما رو شنيدم! اى واى بر ما اگه اون روز رو به چشم ببينيم! يعنى نه تنها كارِ حكومت، بلكه كار ما مردم اصلاحاتچى هم تموم ه! تموم ه!
اصلاحات هميشه باس نرم و مخملين باشه! اول يه خمير ريش يا ژل اعلاى ژيلت بايد دست و پا كرد، بعد يه ريش تراش پنج تيغه، بعد سر فرصت رفت زير دوش تا ريش ه نرم شه، بعد اومد بيرون از زير دوش، نشست لب وان، بخار همچين پوست رو لغزنده كنه، بعد آروم آروم، آروم آروم، ژل رو ماليد به صورت، قشنگ همه ى پوست رو پوشوند، بعد بدون عجله، سلانه سلانه، پنچ تيغ رو به نيت پنش تن كشيد رو صورت و خيلى خيلى خيلى خيلى بازم خيلى، مواظب بود كه خداى نكرده، زبونم لال، يه جاى پوست نبرّه و خون ازش نياد، چون خون و اصلاحات آبشون توى يه جوب نميره. بعد قشنگ نيگا كرد ديد رو صورت، مويى، پشمى چيزى باقى مونده، نمونده، با اون تك تيغ پشت ژيلت، يواشى اونو هم زد و خلاص! حالا طول ميكشه بكشه! عوض اش صورت آدم موقع اصلاحات سالم ميمونه!
اين بهتر نيست آيا؟! بهتر نيست آيا از وحشى بازى در آوردن و مثه مغولا هجوم به حكومت بردن و خون و خونريزى راه انداختن، كه تازه آخرش بشه انقلاب ٥٧؟! نه والله! كدوم خرى همچى كارى رو درست ميدونه كه ما آدماى عاقل خردمند طرفدار مبارزات بدون خشونت اونو درست بدونيم. سال ها گفتيم قهرمان بازى موقوف! يعنى فوتبالم كه تماشا مى كنيم اصن به رو خودمون نمياريم كه اين رونالدو ست يا اون مسى ه! اين آسد جلال ه، اون مهدى ه! اصن توو مبارزه مدنى قهرمان معنى نداره. بعد هم كه مردم سال ٨٨ بلند شدن كارى بكنن، زديم تو تيپ و تار اونا كه مبادا مبادا مبادا انقلاب خونين به جاى انقلاب مخملين و رنگين و ناز بشى بلا صورت بگيره!
بعد هر سال رفتيم راى داديم، هر سال دو تا قاتل رو كشيديم از اريكه قدرت پايين فرستاديمشون تو پست هاى مهم تر ديگه، دو تا قاتل كشيديم بالا رسونديم به اريكه قدرت! هر سال موقع انتخابات كه شد به حكومت حال داديم و هيزم واسه تنورش آورديم و در داغ كردن اش مشاركت كرديم، بعد شم از تنور دور شديم رفتيم نشستيم توو خونه مون واسه كوچه اختر اشك ريختيم. آسد محمد هم كه كمرش درد ميكرد رفته بود دماوند هواخورى رايش رو اونجا به حكومت، ببخشيد به نمايندگان مجلس و غيره داد.
بعد هم هر از چندگاهى گفتيم امكان ملاقات با محصورين داره فراهم ميشه! عجله نكنيد! ما و عجله؟! اصلا و ابدا! بعد هم اين آخرى كه آسد ممد فرمود آشتى ملى كنيم گفتيم سمعا و طاعتا، ايشاللا كجا مينيبوس مياد ما رو ببره آشتى ملى كنيم و با كى اصولا باس آشتى ملى كنيم، كه ديديم دوباره آسد ممد رفت تو سكوت راديويى و آقاى خامنه اى هم همين امروز فرمود كه آشتى يعنى چى؟ مگه مردم با هم قهر هستن كه بخوان آشتى كنن؟ اگه منظورتون اونايين كه سال ٨٨ بچه بسيجى رو لخت كردن (غلط نكنم منظورش قاتل ندا آقاسلطان باشه) و ما بريم با اونا آشتى كنيم، نه جانم! ما با اينا قهريم و آشتى هم نمى كنيم!
حالا ببينيم استراتژى خاتمى و اصلاح طلبا چه جورى ميشه! ما كه تابعيم! هر جا بگن ميريم آشتى كنون! حتى شده ميريم ختنه سورون! سرمون رو هم در راه اصلاحات ميديم! چيزه ديگه هم خواستن اونم ميديم! تا ايشاللا مملكت بعد از صد و بيست سال سر و سامون بگيره و ما بدون خون و خونريزى به سر منزل مقصود برسيم!
مطلب قبلی...
مطلب بعدی...