• روسیه هم در این بحران وارد شد با این تفاوت که علاوه بر حمایت از بشار اسد با معارضین سوریه هم بی ارتباط نیست و برخلاف ما، تعصب خاصی به حفظ اسد و دولتش ندارد.
عصر ایران؛ مهسا صفایی- علی شکوری راد پزشک و سیاستمدار اصلاح طلب، دبیرکل حزب اتحاد ملت و یکی از چهره هایی است که همواره حامی دولت یازدهم بوده و با اعتقاد به توانمندی و قابلیت روحانی، ادامه حیات دولت اعتدال برای ۴ سال بعد را برای کشور مطلوب و در جهت اجرای سیاست های مورد نظر رهبری می داند. او چندی پیش در صفحه شخصی خود صحبتی در مورد مخالفین خارجی روحانی کرد که همان بهانه ای برای گپ و گفتی مفصل با او در مورد تحولات اخیر منطقه و ارزیابی سیاست خارجی رئیس جمهور روحانی شد.
*تحلیل و ارزیابی شما از تحولات اخیر منطقه چیست؟ سود و زیان حضور در سوریه برای ایران چه بوده است؟ همچنین نقش روسیه در غیاب حضور استراتژیک آمریکا را چگونه می بینید؟
- با توجه به اینکه ایران کشور بزرگی در منطقه است، باید دید منافع ملی ایران حول کدام یک از مولفه ها شکل می گیرد؟ گاهی این مولفه اقتدار و امنیت ایران است وگاهی رفاه مردم و بعضی اوقات نقش آفرینی ایران است که در اولویت قرار دارد.
منافع عقیدتی هم بحث دیگری است؛ ایران کشوری مسلمان است و مساله چالش برانگیز و تاثیرگذار در مناسبات منطقه، عدول از هویت اسلامی انقلاب و تعریف تعهدات در قالب یک کشور شیعی است. منافع ملی بسته به اولویت ممکن است، تغییر کند؛ آن چه از نظر من باید در اولویت توجه قرار گیرد این است که مردم با رنج و شفقت کمتری روبه رو شوند، ضمن آن که از نظر گرایش های فکری خود را یک کشور اسلامی تعریف و مناسباتمان را هم در همین زمینه لحاظ کنیم.
با در نظر گرفتن این مباحث ارزیابی ها از خیر و شر حضور ما در سوریه و تحولات منطقه متفاوت است. انقلاب ایران یک تحول اسلامی بود و خط بطلانی کشید بر انقلاب های پیش از خود که به اسم سوسیالیسم و مارکسیسم اتفاق می افتاد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، دوره انقلاب های کمونیستی به پایان رسید و باعث شد یک هویت اسلامی قدرتمند برای مسلمانان اعم از شیعه و سنی بخصوص در منطقه ما معنا پیدا کند و پس از آن وحدت نسبی جهان اسلام را به دنبال داشت. همچنین فارغ از دستاورد داخلی در عرصه بین الملل هم مزیت خوبی برای ما ایجاد می کرد.
یکی از منافع ملی ما در چنین شرایطی تقویت این هویت وکمک به افزایش همبستگی بین کشورهای اسلامی بوده است.۳۸ سال از انقلاب گذشته و ما نتوانستیم جایگاه زمان ابتدای انقلاب را به آن صورت حفظ کنیم.
جدای از هر دلیل گرفتاری ما در بحران سوریه، مبهم بودن خروجی نهایی این اتفاقات است. تشدید مشکلات سوریه توسط کشورهای غربی و عربی منطقه باعث شد که نسبت به منافعمان احساس خطر و در مساله سوریه ورود پیدا کنیم.
این ورود حمایتی اگر به حفظ و پایداری دولتمردان فعلی در سوریه منجر شود احتمالا می تواند منافع ملی ما در رقابت با قدرت های منطقه ای و جهانی را تامین کند اما در صورتی که دولت سوریه تغییر پیدا کند، شانس ارتباط و اتحاد با دولت جایگزین را تا حد زیادی کمرنگ کرده ایم.
روسیه هم در این بحران وارد شد با این تفاوت که علاوه بر حمایت از بشار اسد با معارضین سوریه هم بی ارتباط نیست و برخلاف ما، تعصب خاصی به حفظ اسد و دولتش ندارد.
بنابراین چنانچه به توافقی برسند که اسد از قدرت برکنار شود ما جایگاه و پایگاهی در سوریه نداریم و هزینه های ما سوخت می شود اگر چه تاکنون حاصل هزینه ها حفظ بشار اسد بوده، اما بقای آن نامشخص است.
*منظور شما این است که قطعا نوع ورود و دخالت ما راهبرد استراتژیکی غلطی بود؟
- البته ما در منطقه با سوریه اتحاد استراتژیکی داریم چه در دوران جنگ که سوریه اتحاد جهان عرب علیه ایران را می شکست و این برای ما مغتنم بود و چه در محور مقاومت. یک تعریف ایدئولوژیک دیگر هم ضدیت ایران با اسرائیل و جنبه اعتقادی این مساله است که ما را در صف مقدم قرار می دهد، اگر چه دفاع از ملت فلسطین یک بحث عمومی بین المللی است اما برای ما مفهوم عمیقتری دارد، سوریه هم این جنبه را برای ما داشت.
اما سوریه به لحاظ پتانسیل های ملی و سیاسی یکی از ضعیفترین کشورهای منطقه است هم از لحاظ اقتصادی و هم سیاست تک حزبی حاکم بر کشور و بطور کلی نقاط قوت چندانی ندارد و تنها در بازی هایی که در عرصه دیپلماتیک می توانست انجام دهد برای خودش موقعیت آفرینی می کرد.
اگر نقش ایران در این تشنج ، واسطه گری تا حد تعدیل دولت و تحقق مطالبات مردم سوریه باقی می ماند، بدون شک بهتر و خیال ما هم از جهت تغییر دولتمردان فعلی سوریه راحت تر بود، چرا که هر مجموعه ای غیر از بشار اسد هم اگر به قدرت می رسید بعید بود که اتحاد استراتژیک با ایران را نقض کند.
البته امکان نقش افرینی مثبت ایران بعنوان میانجی تا قبل از پیدایش داعش وجود داشت که بتواند جلوی شعله ور شدن اعتراضات داخلی را بگیرد ولی از زمانی که داعش پدیدار شد ماهیت جنگ تغییر کرد و دیگر معارضین سوری نبودند که علیه اسد مبارزه می کردند بلکه گروه های غیر سوری به جنگ با اسد وارد شدند.
از اینجا به بعد ممکن است حمایت نظامی از اسد توجیه پیدا کند به دلیل اینکه جبهه مقابل دولت حاکم بر سوریه از پشتوانه و حمایت بعضی از کشورهای منطقه و غرب برخوردار بود و نقش صرف مستشاری، تا یک حدی کارآیی و تاثیرگذاری داشت.
حفظ بشار اسد در حالی که جبهه بزرگی برای سقوط او تشکیل شده بود یک دستاورد است. اما پس از این دستاورد چه؟ ضمن اینکه در اتحاد قرار گرفتن ما با روسیه تبعات منفی زیادی دارد؛ اگر ما موقعیت خود را در شرایطی قرار دهیم که در بین قدرت های جهانی مناسبات یکسویه نداشته باشیم، نقش افرینی بهتری داریم زمانی که ما به یک سمت خاص، تمایل و غش کنیم بخصوص اگر همسایه و قدرتمند باشد، در چارچوب سیاست های او قرار می گیریم و این به ضرر استقلال سیاسی ماست.
* نقش روسیه در توازن قوای منطقه ای و به ویژه در ارتباط با تنش ایران و عرستان چگونه است و تاثیر گذاری های مثبت و منفی این نقش، برای ایران با چه رویکرد و پیامدهایی در آینده همراه خواهد بود؟
- روسیه سوابق خوبی در روابطش با ایران ندارد. علیرغم قدرتمندی، دارای ظرفیت های بالایی هم نیست و نمی تواند اهداف و پیوندهای استراتژیک خودش را تا انتها دنبال کند. یعنی اساسا در رابطه استراتژیک با روسیه قرار گرفتن همیشه خطرناک است چون نشان داده که در عرصه بین الملل پراگماتیسیمی عمل می کند و هر جا منافعش بیشتر تامین شود به همان سمت می چرخد. بنابراین حساب باز کردن روی روسیه برای نقش افرینی مثبت مسائل مربوط به ایران ممکن است، کار اشتباهی باشد البته منظور من، به هیچ وجه در تضاد قرار گرفتن با روسیه نیست اما نباید در بازی های روسیه شرکت یا به پیامدهای آن امیدوار باشیم.
به عنوان نمونه، پس از آزادی حلب که تشریک مساعی ایران و روسیه در آنجا بارز بود بلافاصله روسیه مسیر خود را تغییر و وارد تعامل با ترکیه شد و به ایران یک نقش فرعی در مناسبات داده می شود. برخی از افراد در داخل کشور می گویند که بدون حضور ما کسی نمی تواند کاری انجام دهد ممکن است که آنها نقش برهم زننده برای ایران قائل باشند اما برای نقش اثباتی ایران محل اعرابی قائل نشدند، روسیه و ترکیه توافقنامه دو جانبه امضا می کنند، ترکیه به نمایندگی معارضین و روسیه هم که مدعی نمایندگی سوریه شده است؛ ایران وسط می ماند و در حقیقت فقط با لطف روسیه جایگاهی برای ایران در نظر گرفته می شود. دولت سوریه حاضر به امضا قراردادی شد که در خاک خود به مدت ۳۵ سال پایگاه نظامی در اختیار روسیه قرار می دهد اما تاکنون به خاطر تعاملاتش پای هیچ قراردادی را با ایران امضا نکرده است.
*بنابراین روسیه نمی تواند نقش برجسته ای در حل اختلافات ایران و عربستان داشته باشد؟
- ببینید پس از پیروزی انقلاب، و شکل گیری احساس دوستی تمام مسلمانان در جهان نسبت به تحول اسلامی که در کشور ایران رقم خورد ما می توانستیم برای اصلاح رفتار و عملکرد دولت های اسلامی حاکم در سایر کشورها، تعامل مثبتی برقرار و به اصلاح روش های آنها کمک کنیم تا هم دموکراسی آنها را تهدید نکند و هم انقلاب.
اما به دلیل جبهه بندی و خطاهای استراتژیکی که ما در برهه هایی از زمان انجام دادیم، این تعامل محقق نشد. اگر بخواهیم منفعت اسلام را تامین کنیم خودمان باید به یک گفتگوی سازنده با کشور عربستان دست پیدا کنیم و اگر باب این گفتگو باز شود، تاثیرگذاری و امیدواری بیشتری در جهان اسلام شکل می گیرد.
در زمان ملک عبدالله بهترین فرصت برای این منظور وجود داشت ولی عملا دولت احمدی نژاد این فرصت ها را سوزاند و فعلا با حکومت ملک سلمان این احتمال کمتر شده است.
با این حال مساله همچنان قابل حل است و بهبود روابط با کشورهای اسلامی منطقه ما را از منفعت ملی و اسلامی بیشتری بهره مند می کند.
*در بین مسؤولین سیاسی ما بعد از آقای هاشمی فرد دیگری که پتانسیل برقراری این گفتگو را داشته باشد، هست؟
- رابطه آقای هاشمی و ملک عبدالله یک رابطه شخصی بود؛ نه در دولت عربستان و نه ایران پس زمینه ای برای ارجاع این رابطه شخصی وجود نداشت ، اما بله باز هم افراد تاثیر گذاری هستند که شاید به قدرت سابق نباشد اما بالقوه شرایط تعامل و تفاهم بین دو کشور وجود دارد و باید به عینیت رسانده شود.
* با توجه به اینکه ترامپ معتقد به معامله با روسیه است و توصیه کیسینجر به وی هم این بود که "با تفاهم بر مساله کریمه به تنش سوریه پایان دهد"، فکر می کنید روس ها در قبال سوریه چه خواهند کرد؟
- اگر روسیه بتواند بحران اکراین را به نفع خود در یک تعامل بین المللی پایان دهد، سوریه از دایره اهمیت و اولویت برای او خارج می شود یک قراداد ۳۵ ساله ای هم که از سوری ها در اختیار دارد، از طرف دیگر ترامپ هم نیاز به دستاورد دارد و مناسباتش با پوتین هم خوب است در نتیجه چنین بده بستانی بین آنها، دور از ذهن نیست.
*روابط روس ها و اعراب مخالف اسد بعد از پایان معضل روسیه را چگونه پیش بینی می کنید؟
- برای کشورهای عربی، روسیه چندان موضوعیت ندارد که بخواهند نسبت به آن مستقلا جهت گیری کنند. تعاملات و به تعبیری پشتوانه اصلی کشورهای عربی آمریکاست. پس زمانی که ترامپ سیاست تنش زدایی با پوتین را دنبال می کند و از ابتدا بر اساس تعامل با او گام بر می دارد، کشورهای عربی انگیزه ای برای در تضاد قرار گرفتن با روسیه ندارند و حتی اگر بتوانند همزمان با روسیه و امریکا مناسبات خوبی برقرار می کنند.
اما بشار اسد همیشه برای سایر کشورهای عرب به عنوان مزاحم تلقی می شده، که در حال حاضر روسیه و ایران مانع حذف اسد و تحقق خواسته آنها شده اند. من فکر می کنم به زودی روسیه بر سر رفتن اسد و جایگزینی یک دولت جدید در سوریه به توافقی خواهد رسید و احتمال اینکه به دنبال برگزاری انتخابات ازاد در سوریه باشند هم زیاد است.به نظرم در مورد رفتن اسد معامله ای صورت خواهد گرفت و در آنجا اگر به تنهایی قصد حمایت از بشار اسد داشته باشیم، وارد چالش های جدیدی و پر هزینه ای می شویم. البته احتمال تجزیه شدن سوریه هم وجود دارد.
*فرضیه تجزیه چقدر محتمل است؟
- در توافقی که درباره سوریه صورت بگیرد یا یک نظام فدراتیو بر سر کار می آید یا تجزیه می شود. البته شاید جامعه بین الملل خیلی از تجزیه استقبال نکند، اما اگر به توافق نرسند احتمال تجزیه هست.
*انتخابات ۹۶ و استراتژی که که دولت جدید باید در سیاست خارجی خود دنبال کند را چگونه ارزیابی می کنید؟
- باید توجه داشت که اصول دیپلماسی ایران توسط دولت ها تعیین نمی شود که با تغییر دولت ها این اصول هم تغییر کند اما طبیعتا عملکردها عوض می شود.
ببینید ما یک سری مناسبات بین المللی داریم که در طول زمان بر اساس منافع ملی ما شکل گرفته است و به راحتی از بین نخواهد رفت. به نظرم فرآیند مطلوب، ادامه دولت آقای روحانی است چون سیاست های مورد نظر رهبری را به بهترین نحو می تواند، تداوم ببخشد.
برخی از اصول اساسی و استراتژیک کشور بسته به تدبیر رهبری است و با تغییر دولت فقط ممکن است در ظاهر عملکرد، تغییراتی ایجاد شود البته منظور من عدم تاثیر دولت ها نیست، تفاوت بین دولت احمدی نژاد و روحانی هم گواه این ادعا است. برجام که بزرگترین دستاورد دولت فعلی است یقینا با نظر رهبری به نتیجه رسید و تعامل بین المللی جزو همین مبانی و اصول مورد تشخیص رهبری بود، دولت روحانی تسهیلگر خوبی برای سریعتر شدن روند این مساله بود. اینکه در دولت روحانی تعاملات با اروپا توسعه پیدا کرد، هنر دولت یازدهم است برای احمدی نژاد هم راه باز بود اما قابلیت و توانمندی لازم را نداشت.
*فکر می کنید دیدگاه کشورهای منطقه به عملکرد و دیپلماسی ظریف-روحانی، چگونه است؟ آیا مایل به عوض شدن سیاست خارجی از طرف ایران هستند یا خیر؟
- به دلیل عقلانیتی که دولت یازدهم دارد، تفاهم برای سایر دولت ها راحت تر است. تا حدی که اگر این دولت در حالت تخاصم هم با جایی قرار بگیرد باز هم برای طرف مقابل رضایت بیشتری از جهت خصم عقلانی حاصل می شود تا اینکه روبه روی یک فرد غیرقابل پیش بینی و بدون چارچوب قرار بگیرند. یعنی اگر موضع تخاصم هم شفاف باشد فرآیند مناسب تری برای حل مساله طی می شود بنابراین روی کار بودن یک دولت معقول در ایران برای کشورهای دیگر هم بهتر است.
*یک توییت در صفحه شخصی شما است که اشاره داشته اید؛ «دکتر روحانی علاوه بر داشتن مخالفین داخلی، مخالفین خارجی هم دارد که باید نگران آنها بود» منظور شما چه بود؟
- بعضی از کشورهایی که با ما درتعامل هستند، فکر می کنند اگر اوضاع آشفته تری داشته باشیم منافع آنها بهتر تامین می شود. این صحبت من هم بر همین اساس بود. من از نزدیکی روابط روسیه با ایران احساس نگرانی می کنم و البته این فقط حس و حرف من نیست، به نظر من می رسد که دولت روحانی هم در این مورد احتیاط هایی دارد و روسیه نیز متوجه این موضوع است که برخی نسبت به او خوشبین و گروهی هم با بدبینی مواضعش را دنبال می کنند.
در ذهن دسته ای هم که ورود ما را به سوریه یک جهاد اعتقادی می دانند از اینکه روسیه و پوتین در طرف ما و روبه روی معارضین قرار دارد، تقدیس می شود و این موجب خوش بینی افراطی شده که بعضا شنیده می شود و این تلقی از پوتین با توجه به سیاست های روسیه خطرناک است .