ف. م. سخن - خبرنامه گویا
چند عروسكِ بى جان، چند عروسك گردان و صداپيشه، چند حركتِ دست و پا، چند كلام، و ما حصل، اجراى نمايشى به نام «كلاه قرمزى».
ما، يعنى كودك و بزرگ و ميان سال و سال خورده همگى به اين عروسكِ بى جان كه در دست هنرمندان خوبمان جان گرفته است علاقمنديم. من -بدون در نظر گرفتن سن و سال ام- حتى براى ديدن كلاه قرمزى به سينما هم رفته ام. از سال ٨٨ هم كه اين سريال جزو برنامه هاى نوروزى شده، بيش و كم قطعاتى از آن را ديده ام.
مهم ترين نكته اى كه مرا به كلاه قرمزى علاقمند مى كند، واقع گرايى آن بدون سانتى مانتاليسم بيچارگى و فلاكت است؛ بيچارگى و فلاكتى كه هر روز با آن رو در رو ييم و در هيچ جاى دنيا از آن گريزى نداريم.
كلاه قرمزى، واقعا يك «برنامه» است؛ برنامه اى كه شايسته ى نام «برنامه» است. حساب شده است و «گروه» آن را تهيه كرده است.
در تلويزيون جمهورى اسلامى هيچ چيز نداريم جز مصيبت تصويرى و كلامى.
ديدن هر فيلم، براى اهل آن، شكنجه اى ست سفيد! شنيدن كلام هنرپيشه ها، چه ايرانى چه خارجى، همواره با تحريف و دروغ همراه است.
وقتى برنامه هاى تلويزيون جمهورى اسلامى را مى بينيم، در واقع يك دروغ بزرگ و به هم پيوسته مى بينيم. ما اطمينان نداريم، فيلمى كه از شبكه هاى مختلف و پر خرج و برج اين تشكيلاتِ عظيمِ بى خاصيت پخش مى شود، واقعا همان باشد كه كارگردان اش درست كرده و سناريونويس اش آن را نوشته. در تلويزيون ما، دوست پسر و دوست دختر مى توانند برادر و خواهر شوند و فيلم سه ساعته به دست مميزان سيما، يك ساعت اش بيشتر براى پخش نماند. من اگر ناچار شوم فيلمى را ببينم در مدت تماشاى فيلم، تن و بدن ام براى برخورد با صحنه هاى حذف شده يا گفتارهاى دروغ چنان منقبض مى شود كه ديدن فيلم را برايم تبديل به شكنجه مى كند.
در فيلم ها و برنامه هاى تاريخى، دروغ گويى به اوج مى رسد. حتى تاريخى كه جلوى چشمان ما اتفاق افتاده حذف و تحريف مى شود. انقلابى را كه به چشم ديده ايم، ديگر مى شود. كسانى كه سوار شوندگان نخستين انقلاب بودند، از صفحه ى سيما حذف مى شوند، بى هيچ دليلى، بى هيچ توضيحى.
اخبار واقعى و بى طرف در سيما هرگز شنيده نمى شود و همه چيز برنامه ريزى شده براى به ذهن نشاندن خط و خطوط «رهبرى» ست.
كار سيما آن قدر خراب است كه اگر رييس جمهور كشور اراده كند به فوريت با مردم سخن بگويد، ابتدا بايد اجازه ى مقام معظم رهبرى كسب شود والا رييس جمهور را از دروازه ى جام جم هم نمى گذارند عبور كند...
در چنين سيماى دروغينى برنامه هايى مثل كلاه قرمزى، نادر ند. شايد هم يگانه اند. در كلاه قرمزى، آقاى مجرى، متين سخن مى گويد. با آرامش سخن مى گويد. سعى مى كند مشكلات پيش آمده را مثل يك انسان واقعى حل كند نه مثل يك انسان اسطوره اى و از ملكوت نازل شده.
عروسك ها در اين برنامه قديسان پاك و منزه نيستند. كسانى هستند مثل بچه هاى امروزى با تمام خوب و بدشان.
طنز برنامه ى كلاه قرمزى، طنزى واقعى و با حساب و كتاب است، نه مسخره بازى هاى جلفى كه انسان آگاه را حتى از خنديدن بيزار مى كند. آن چه در تلويزيون جمهورى اسلامى «طنز» خوانده مى شود، طنز نيست، لجنى ست كه طنزپرداز در آن معلق مى زند و وقتى از داخل لجن سر بيرون مى آوَرَد انتظار خنده ى مردم را دارد. طنزپردازان سيما، مثل بسيارى از عوام، طنز را مساوى خنداندن به هر قيمت مى دانند. طنزپردازى را كارى مشابه كار دلقك سيرك ها مى دانند. طنز كلاه قرمزى اما از جنس ديگرى ست. در برنامه ى او، شاد كردن هست، لبخند بر لب آوردن هست، انبساط خاطر هست، آموزش غير مستقيم هست، و از همه مهم تر اثر مثبت و دلخوش كننده بر مخاطب گذاشتن و نگاه او را نسبت به بدى هاى زندگى عوض كردن هست...
... و اين تنها برنامه ى سرگرم كننده ى بى دروغ و بى فريب در نوروز امسال پخش نمى شود! چرا؟! چون حقوق دست اندركاران آن از چند سال پيش به اين سو پرداخت نشده است! باور كردنى نيست در كشورى كه فقرات چپاول اش صد و هزار ميلياردى ست، براى پرداخت حقوق برنامه سازان كلاه قرمزى خسّت به خرج دهند حال آن كه براى نگارنده چون روزْ روشن است كه تبليغات پخش شده در قبل و بعد از پخش اين برنامه كل هزينه هاى آن را تامين مى كند.
بر مسوولان سيماى خامنه اى حرجى نيست؛ آن ها در مقابل بالا نوكر ند و در مقابل پايين ارباب. و ارباب مى تواند پر بيننده ترين برنامه ى نوروزى را حذف كند و پاسخگو هم نباشد. بالادست سيما هم كه فكرش مشغول «دژمنان» است و فتح كاخ سفيد و او را با تنها سرگرمى خوب مردم كارى نيست.
مردم اما كلاه قرمزى را هميشه در ذهن خواهند داشت و منتظر پخش آن خواهند بود، خواه در اين عيد، خواه در اعياد ديگر. اما لكه ى ننگى ديگر بر دامن آلوده ى سيما و رييس زير نظر «رهبر» آن نقش خواهد بست، و اين مركز تخريب اخلاق و فرهنگ مردم، نخ باريكى كه مى تواند او را از سقوط نجات دهد به دست خود خواهد بريد.