ویژه خبرنامه گویا
گفت و گوى آسوشيتدپرس با رضا پهلوى را خواندم.
در اين گفت و گو ايشان خواستار انقلاب در ايران شده اند!
انقلابى مسالمت آميز كه مى تواند با اعتصاب هاى كارگرى آغاز شود...
اولا خوشحال ام كه ايشان در اين گفت و گو، صريحا از استقرار پادشاهى پارلمانى سخن گفته اند و تكليف خود را با هواداران خودشان و نيز مخالفان پادشاهى روشن كرده اند. دويچه وله ى فارسى در اين باره چنين نوشته است:
«رضا پهلوی که در ماههای اخیر و در پی انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیسجمهور آمریکا فعالتر از پیش شده است در مصاحبه با خبرگزاری آسوشیتدپرس خواستار جایگزین کردن رژیم روحانیون در ایران با رژیم پادشاهی پارلمانی شد...»
البته ما ايرانيان عادت كرده ايم كه بعد از انتشار يك خبر، به فاصله ى چند روز تكذيب آن را بخوانيم! لذا اگر اين خبر، معتبر بماند و تكذيب نشود، گام مهمى در سياست ورزى رضا پهلوى به شمار خواهد رفت. ما چندى پيش در اين باره نوشتيم و گفتيم كه مردمْ زمانى به يك سياستمدار اطمينان خواهند كرد و با او خواهند بود كه خط كارى و سياسى او دقيقا مشخص باشد و ناگفته اى از آن چه سياستمدار به آن مى انديشد و باور دارد، باقى نماند. به همين خاطر به ايشان به خاطر تعيين تكليف خودشان با مردم و مردم با خودشان سپاسگزاريم.
اما در مورد «خواستار انقلاب» شدن، و طرح اين خواست اعجاب انگيز و با عرض پوزش كودكانه نكاتى هست كه بايد به اطلاع ايشان و يا مشاوران شان برسانيم.
مشخص است كه ما ايرانيان مخالف حكومت اسلامى، چه طرفدار جمهورى و چه طرفدار پادشاهى، خواستار انقلاب مسالمت آميز در كشورمان هستند. انقلاب مسالمت آميز در واقع خط مرزى اصلاحات عميق سياسى و اجتماعى ست كه با تغيير و دگرگونى بنيادين بايد همراه باشد. به عبارتى اصلاح طلبان جدى، و اصلاح طلبان واقعى و غير حكومتى، و در يك كلمه اصلاح طلبانى كه به دنبال كسب مقام و قدرت در بدنه ى جمهورى اسلامى نيستند، خواستار اصلاح اساسى و يا همان انقلاب مسالمت آميز هستند و اين موضوع جديدى نيست كه امروز خواستار آن باشيم.
براى استقرار آزادى و دمكراسى و ايجاد يك حكومت مستقل از دين، حكومت فعلى بايد برود. خامنه اى بايد برود. ولايت فقيه بايد برود. دستگاه سركوب نظامى و قضايى حكومت هم بايد برود. به عبارتى اصلاح اساسى و انقلاب مسالمت آميز انجام نخواهد شد مگر با رفتن اين تشكيلات در هم پيچيده ى مخوف...
اما اين ها چگونه بايد بروند؟ به عبارتى اصلاحات اساسى يا انقلاب مسالمت آميز چگونه بايد صورت بگيرد؟
با عرض پوزش مجدد به خاطر صراحت ام، بايد بگويم كه رضا پهلوى و يا مشاوران شان چيزى از انقلاب نمى دانند كه خواستار وقوع آن مى شوند!
مگر انقلاب به خواست كسى صورت مى گيرد و يا به خواست كسى صورت نمى گيرد؟!
انقلاب يك امر اجتماعى ست كه بعد از فراهم شدن بستر آن در اثر يك حادثه و يا موضوع كوچك مى تواند به وقوع بپيوندد. تا اين بستر و زمينه فراهم نباشد، از انقلاب خبرى نخواهد بود. نه خواست رضا پهلوى و نه خواست هيچ سياستمدار ريز و درشت ديگر و نه حتى خواست اكثريت مردم، عامل وقوع انقلاب نيست؛ شايد يكى از شرط ها باشد ولى جزو شروط اصلى و يا تنها شرط نيست.
اين كه رضا پهلوى خواستار انقلاب در ايران شده و مثلا اعتصاب هاى كارگرى را براى شروع آن پيشنهاد كرده، جزو خيالاتى ست كه شايد در ذهن عوام شكل گيرد والّا كسى كه اهل سياست است مى داند كه انقلاب، با خواست كسى شروع و يا متوقف نمى شود...
اما گمان من بر اين است كه رضا پهلوى به وعده هاى احتمالى امريكا و ديگران دل خوش كرده و به همين خاطر، در اين مقطع زمانى، به طور صريح خواستار انقلاب و استقرار پادشاهى پارلمانى شده است. ايشان به صراحت مى گويند:
«...هر کسی که «مایل به دست دادن با ماست»، چه آمریکا باشد یا عربستان سعودی، اسرائيل و دیگران را مد نظر قرار خواهيم داد...».
توصيه ى نگارنده به ايشان اين است كه دل به امريكا و عربستان و اسراييل خوش نكنند. هيچ كدام از اين كشورها از امتحان «دست دادن» و «حمايت كردن» نمره ى قبولى نگرفته اند. بهترين نمونه، سرنوشت پادشاه فقيد ايران است كه رضا پهلوى خود طعم تلخ «دست پس كشيدن دولت هاى دوست و هم پيمان» را چشيده و عاقبت دردناك پادشاه و خاندان اش را ديده است.
رضا پهلوى نياز به مشاورانى واقع گرا دارد. مشاورانى كه او را به طرف دره رهنمون نشوند. حال كه ميان جمهوريت و پادشاهى، راى ايشان بر پادشاهى قرار گرفته، دست كم به نحوى عمل كنند، كه مردم را به طرف خود و نظام مورد علاقه شان جذب كنند و نه كشورهاى ظاهرا هم نظر را. يك بيانيه ى دوستانه، يا يك قرار داد اقتصادى كلان، يا بر قرارى يك رابطه ى سياسى غير منتظره، تمام معادلات رضا پهلوى را به هم خواهد ريخت. اين واقعيت را ديده ايم و بعد از اين نيز خواهيم ديد.