Sunday, Apr 16, 2017

صفحه نخست » شیدای رهی تازه، ویدا فرهودی

Vida_Farhoudi.jpg

(به یاد زنده ی ویدا حاجبی تبریزی)

در مسلکش آزادی پیوسته و پیدا بود

در جنبش و همواره شوریده و پویا بود

یک لحظه نمی نالید تا اوج چومی بالید

سرکش پیِ فردایی، درچرخش و غوغا بود

ازسرخیِ گفنارش ، بیداد به خود لرزید

زنجیر به پا بستش، با این همه شیدا بود

شیدای رهی تازه تا کـَندنِ ظلم از جا

تا درد شود درمان، همواره مهیا بود

در سینه ی پر مهرش، یاران همه جا پیدا

در حَصرِ ستم حتا با یار هم آوا بود

کِلکش چو به رقص آمد فریاد زد از" بی داد"

میهن به خودش نازید زان گـُرد که "ویدا" بود

دوراز پسرش حتا، از رنج نگفت اما

در ضربه ی هر نبضش "رامین" به تمنا بود

رفتش چو پسر از دست،بغضش به گلو بنشست

خم شد کمرش اما،هم سوی ره ما بود

رفته است وَ می مانـَد یادش به دل هستی

تا آخر ره دیدید در حل معما بود

در حل معما تا بیداد بتارانَد

هر گوشه که نیرنگی درصحنه ی دنیا بود

بر خویش کنون نازم چون نام ورا دارم

هر چند من ام رودی او وسعت دریا بود

ویدا فرهودی

بهار١٣٩٦

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy