مهرداد فرهمند- بیبیسی - حسن روحانی بلافاصله پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری با بزرگترین و بیسابقهترین اجماع بینالمللی به قصد به انزوا راندن کشورش روبرو شد. درست در همان روزی که وزیر امورخارجه او، محمد جواد ظریف همسایگان عرب کشورش را فراخواند تا وارد فصلی تازه از روابط خود با ایران شوند، همین همسایگان در حال شرکت در نشستی همراه با دیگر کشورهای مسلمان بودند که در آن از ایران با عنوان بزرگترین پشتیبان تروریسم یاد شد.
سران همه دولتهای حاکم بر کشورهای مسلمان نشین، جز ایران و سوریه، در نشستی به میزبانی ملک سلمان پادشاه عربستان سعودی گرد دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا جمع شدند تا بشوند که بیش از داعش، باید به فکر رفع خطر «تروریسم ایران» باشند. رئیسان جمهور تاجیکستان، افغانستان و عراق هم در این نشست حاضر بودند، همان افغانستان و عراقی که آقای ظریف در مقاله ای که همزمان با نشست ریاض در سایت العربی الجدید انتشار داد، از کمکهای ایران به ثبات و امنیت و بازسازی شان نوشته بود.
دونالد ترامپ پیش از آنکه در این جمع سخنرانی کند، بزرگترین معامله تسلیحاتی تاریخ کشورش را رقم زد: فروش یکصد و ده میلیارد دلار جنگ افزار به عربستان سعودی، شامل سامانه ضدموشکی تاد (THAAD)، چهار ناو جنگی، پنجاه فروند بالگرد ترابری شینوک، شصت فروند هلیکوپتر ترابری بلک هاوک، یکصد و پانزده فروند تانک آبرامز، سامانه های رادار، فن آوری مخابراتی و امنیت سایبری و هزاران موشک و بمب هدایت شونده. سلاحهایی که مذاکرات نشست ریاض جای تردیدی باقی نگذاشت که قرار است بسوی ایران نشانه رود.
دونالد ترامپ همچنین سی موافقتنامه اقتصادی برای دویست و هشتاد میلیارد دلار فروش کالا و سرمایه گذاری شرکتهای آمریکایی در عربستان سعودی امضا کرد تا گام بزرگی در جهت تحقق وعده کارآفرینی و سودآوری بردارد که به مردم آمریکا داده بود. حال که این گام برداشته شده، از او انتظار می رود به وعده ای عمل کند که در کارزار انتخاباتی اش داده بود: اینکه اگر سعودیها پشتیبانی نظامی و امنیتی می خواهند باید بهایش را بپردازند. اکنون سعودیها بها را پرداخته اند، پس هنگام وفای به عهد است.
طبیعی است که در این وفای به عهد، سعودیها علاوه بر پشتیبانی نظامی، قول حمایت سیاسی نیز گرفته باشند اما چنین حمایتی به معنی چرخشی اساسی در سیاست خارجی آمریکا خواهد بود: در سوریه، سیاست آمریکا در اواخر دوران ریاست جمهوری اوباما با عربستان سعودی زاویه گرفته و کمک به گروههای مسلح مورد حمایت عربستان سعودی متوقف شده، تلاش برای ساقط کردن نظام حاکم، عملا از دستور کار خارج شده بود. در یمن هم در انتقاد از عملکرد ارتش سعودی، فروش سلاح به این ارتش محدود و کاسته شده بود. اما پس از داد و ستد عظیم نظامی - اقتصادی دو روز اخیر با آمریکا، عربستان سعودی باید انتظار داشته باشد که دولت ترامپ از این پس در سوریه و یمن در کنارش بایستد.
چنین چرخشی در سیاست خارجی آمریکا علاوه بر دشوار کردن کار بر ایران در سوریه، متحدان ایران در لبنان و عراق را هم زیر فشار خواهد برد. دونالد ترامپ در سخنرانی دیروزش در ریاض به طور مشخص از حزب الله به عنوان گروهی تروریستی یاد کرد که باید ریشه های مالی اش را خشکاند و ایران را هم در حالی به پشتیبانی از تروریسم در عراق متهم کرد که نیروهای شبه نظامی که در این کشور از حمایت ایران برخوردارند، بخشی از کیان سیاسی عراق به شمار می روند، در ساختار سیاسی و نظامی این کشور به رسمیت شناخته شده و در صف مقدم مبارزه با داعش قرار دارند. اما عربستان سعودی از قدرت گرفتن این نیروها ناخشنود است پس طبعیتا آقای ترامپ هم از این پس به عنوان متحد، باید به دنبال بستن دست و بال این نیروها و مقابله با نفوذ ایران در عراق باشد.
اگر معادلات به این ترتیب پیش برود، حسن روحانی که در دوره نخست ریاست جمهوری اش پرتنشترین دوران رویارویی با عربستان سعودی را در سه دهه اخیر سپری کرد، باید خود را برای تنشها و دشواریهای بیشتری در سیاست خارجی اش آماده کند اما این معادلات چه بسا مجهولهایی هم داشته باشد که روند دیگری را رقم بزند.
مجهولهای معادله
عربستان سعودی پیشتر هم بارها اجماع بین المللی علیه ایران تشکیل داده، اما این اجماعها به هیچ نتیجه ملموسی نینجامیده است. همین یک سال و نیم پیش عربستان سعودی تشکیل ائتلاف بزرگ نظامی کشورهای اسلامی برای مقابله با «خطر ایران» را اعلام کرد که قرار بود در گام اول، کار حوثیها را در یمن یکسره کند، اما از این «ائتلاف» جز اعلامیه ای مطبوعاتی که فردای همان روز صدورش فراموش شد، چیزی باقی نماند. دولتهایی همچون مصر که از عربستان سعودی کمکهای میلیاردی دریافت می کردند حاضر نشدند ارتش سعودی را در یمن همراهی کنند و در نتیجه اکنون سعودیها با وجود بیش از دو سال عملیات نظامی هنوز در عقب راندن حوثیها درمانده اند، حوثیهایی که هم توانی بسیار محدودتر از شبه نظامیان مورد حمایت ایران در عراق و سوریه و لبنان دارند و هم امکان چندانی برای دریافت کمک از خارج ندارند.
سرانی که دیروز پای صحبتهای ملک سلمان علیه ایران نشستند، پیشتر نیز در نشستهای مشابهی حضور یافته و حرفهای مشابهی شنیده اند اما در نهایت، در تنظیم روابط خود با ایران، راه خود را رفته اند. سخنان دیروز دونالد ترامپ نیز برایشان یادآور جورج بوش بود که او نیز از جنگ خیر و شر و راه اندازی ائتلاف مبارزه با تروریسم می گفت اما اکنون حتی در کشور خودش هم به عنوان جنگ افروز و مسبب سرایت آتش تروریسم به اقصی نقاط عالم نکوهش می شود.
دونالد ترامپ نیز در کشور خودش در موضعی سست تر از جورج بوش آن دوران قرار دارد و بیش از او مورد نکوهش است. همپیمانی و داد و ستد اخیرش با عربستان سعودی هم که در سطح جهانی به کشتار غیرنظامیان در یمن، نقض حقوق بشر، سیاستهای ویرانگر در سوریه و حتی خلق القاعده و داعش و پشتیبانی پنهان از آنها متهم است، او را بیش از پیش آماج انتقاد و مخالفت قرار خواهد داد.
اگرچه سعودیها انتظار دارند آقای ترامپ از این پس در سوریه خط آنها را دنبال کند، اما حتی در صفوف سیاستگذاران آمریکا هم از دخالت بیشتر در سوریه پرهیز می شود. نمونه اش حمله موشکی اخیر آمریکا به یکی از پایگاههای هوایی سوریه بود که بیش از آنکه ویرانگر باشد، محتاطانه و نمادین بود. متحدان اروپایی آمریکا هم نمی خواهند دود بحران در سوریه بیش از این در چشمشان فروبرود.
دونالد ترامپ در سخنرانی دیروزش در ریاض گرچه کوشید از لحن جورج بوش فاصله گیرد و گفت که نمی خواهد باید و نباید کند، اما سخنان او از باید و نباید خالی نبود. با این فرق که به موضعگیریهای جورج بوش انگ صلیبی گری زده شد اما به سخنان دونالد ترامپ، برچسب تاجر مآبی و کاسبکاری. یعنی از حرفهای او به مخاطبانش چنین برداشت شد که: شما هم مانند سعودیها عمل کنید و شریک مال ما شوید تا ما هم شریک جان شما شویم. پرسش این است که با آنچه از جورج بوش در حافظه ها مانده و بوی بازگشت به دوران بوش که از حرفهای آقای ترامپ به مشام می رسد، آیا مخاطبان حرفهای دیروز او در ریاض حاضرند همه تخم مرغهایشان را در سبد دونالد ترامپ بچینند یا اینکه ممکن است برخی از آنها بر حرف محمد جواد ظریف تامل کنند که گفت «ترامپ آمد و سعودیها را دوشید و رفت».