اين دوره از انتخابات رياست جمهورى هيچ فايده اى نداشته باشد، دستكم اين فايده را داشته كه سرخى آتش زير خاكستر جنايات دهه ى شصت حكومت اسلامى را اندكى نشان داده و سوزان و فروزان بودن آن را از زبان حكومتيان تاييد كرده است.
كار دلجويى از سيد ابراهيم رييسى -صادر كننده ى حكم اعدام صدها زندانى سياسى در دهه ى شصت- به خاطر شكست مفتضحانه اش در انتخابات اخير به جايى رسيد كه خامنه اى شخصا به نوازش لفظى او بر خاست و اين جملات روشنگر را بيان كرد:
«...دهه شصت یک دهه مظلوم و در عین حال بسیار مهم و سرنوشت ساز در تاریخ انقلاب اسلامی است که متأسفانه ناشناخته مانده و اخیراً هم بوسیله برخی بلندگوها و صاحبان آنها مورد تهاجم قرار گرفته است... تروریست های مورد حمایت قدرتها، در دهه شصت، هزاران نفر از آحاد مردم و مسئولین را به شهادت رساندند که در میان آنها از کاسب معمولی تا جوان و فعال سیاسی و شخصیت های بزرگ دیده می شوند... مراقب باشیم تا در دهه شصت، جای شهید و جلاد عوض نشود، زیرا ملت ایران در دهه شصت مظلوم واقع شد و به دلیل اینکه تروریست ها و منافقین و پشتیبانان آنها به امام و ملت ایران ظلم و خباثت کردند، ملت در موضع دفاع قرار گرفت و در نهایت هم پیروز شد...».
ياوه گويى هاى خامنه اى، ياوه گويى هاى روضه خوانى ست كه بالا ى منبر مى رود و با بافتن رطب و يابس، مى خواهد از مردم بى خبر، «اشك» بگيرد و احساسات آن ها را براى نشان دادن مظلوميت اصحاب دين كه خودش را يكى از آن ها مى داند تحريك كند.
ما بارها نكات مربوط به دهه ى شصت را بيان كرده ايم و براى آن ها پاسخ خواسته ايم. نكاتى كه اصلا به خوب و بد «منافقين خبيث» و خوب و بد «جلادان مظلوم» كارى ندارد و يك دو دو تاى بسيار ساده و قابل فهم است:
١- در دهه ى شصت، و خاصه در سال ٦٧ كه موضوع بحث ما و جنايات سيد ابراهيم رييسى است، تنها «منافقين» اعدام نشدند، بلكه اعضاى حزبى مانند حزب توده ايران كه در آن دوران پيرو خط امام بودند نيز اعدام شدند. حزب توده اعمال سازمان مجاهدين خلق ايران را هميشه محكوم كرده بود و حتى آمادگى خود را براى معرفى «تروريست»هاى آن دوران كه همين منافقين بودند اعلام نموده بود. اعضاى حزب توده و اكثريت به هيچ وجه در دسته بندى «تروريست و منافق» قرار نمى گرفتند... آن ها را چرا اعدام كرديد؟
٢- كسانى كه در سال ٦٧ اعدام شدند، «تازه» زندانى نشده بودند. آن ها را در سال هاى قبل دستگير كرده بودند، و «چون كارى نكرده بودند» يعنى مثلا فعاليت شان در حد حمايت لفظى از مجاهدين و حزب توده يا در حد حرف زدن بود و از همه مهم تر اسلحه نكشيده بودند و عمل نظامى انجام نداده بودند، به زندان محكوم شده بودند. آن ها را اگر عمل نظامى انجام داده بودند، در جا مى كشتند و حكم اعدام شان را بلافاصله صادر مى كردند و به زندان محكوم نمى كردند.
اين زندانيان پشت ميله هاى زندان بودند و اصولا نمى توانستند كار خلاف يا خطرناكى بر ضد حكومت انجام دهند.
گروهى از اين زندانيان در آستانه ى آزادى از زندان بودند.
گروهى از اين زندانيان حتى به صورت مشروط از زندان بيرون مى رفتند و به زندان باز مى گشتند.
اين ها را چرا كشتيد؟
... از اين دست سوالات منطقى زياد است ولي من آن ها را در اينجا مطرح نمى كنم و فقط همين دو سوال را مى پرسم. مجاهدين خلق ايران در طول سال هاى ٥٧ تا ٦٠ تروريست نبودند و «نمى خواستند» عمليات نظامى انجام دهند ولى حكومت اسلامى و چماقداران آن جلوى فعاليت هاى قانونى اين گروه را گرفتند و آن ها را مضروب و مجروح كردند و برخى را در خيابان و زندان كشتند و آن قدر درجه ى ظلم به اعضا و هواداران اين گروه را زياد كردند كه آن ها -كه جوان بودند و طبع تند و نظاميگرانه اى هم داشتند- دست به اسلحه بردند و به انتقام و مقابله به مثل برخاستند. اشتباه كردند و خيلى هم اشتباه كردند ولى شروع كننده ى جنگ با حكومت نبودند؛ خواهان پيوستن به عراق و صدام نبودند. حكومت با اعمال وحشيانه ى خود، آن ها را به اين سو راند.
ما در اينجا وارد اين بحث ها نمى شويم. پاسخ به همان دو سوال بالا براى نشان دادن اين كه كى جلاد است و كى شهيد كافى ست. خامنه اى درست مى گويد: «نبايد بگذاريم كه جاى جلاد و شهيد در دهه ى شصت عوض شود!» خامنه اى و حكومت هر قدر هم بكوشند و از دستگاه هاى عريض و طويل تبليغاتى خود بهره بگيرند، نمى توانند با صداى كسانى كه شبانه در گور خاوران و گورهاى ناشناخته ى ديگرْ شهرستان ها دفن شدند مقابله كنند؛ صدايى كه امروز ناباورانه با طرح موضوع شهيد و جلاد، از دهان خامنه اى بيرون مى آيد، و شخصِ جلاد را، آشكارا نشان مى دهد...