اول از همه پذیرش موضوعی به نام جامعه عرب از طرف ایران و هیچ کشور دیگری به عنوان موجودیتی که جانشین موجودیت ملی یک کشور شود قابل قبول نیست. در واقعیت امر کشوری به نام اتحادیه عرب نداریم که دخالت در امور آن مترادف دخالت در امور داخلی یک کشور محسوب شود. چرا که کشورهای عربی خودشان بیش و پیش از دیگران چنین مفهومی را زیر پا گذاشتهاند. آنان بودند که از تهاجم نظامی ایالات متحده و سایر متحدانش علیه عراق استقبال کردند. همانان بودند که از حمله به لیبی دفاع کردند. آنقدر که دولتهای عربی از مردم مظلوم عرب کشتهاند، هیچ دشمنی از آنان نکشته است. چیزی جز زبان و تا حدی دین مشترک میان آنان وجود ندارد. فقیرترین کشورهای جهان میان اعراب هستند (یمن، سومالی و...) و ثروتمندترین نیز میان آنان هستند (قطر و امارات و...). البته ایران و هیچ کشور دیگری مانع از همکاریهای منطقهای میان کشورها نخواهد بود، حتی باید از آن استقبال هم کرد. ولی سلطهجویی عربستان سعودی به نام وحدت عربی و کشور عربی، شعار پوچ و توخالی است. هیچ کشور دیگری نیز اقدامات مبتنی بر این ایده توخالی را در صورت تعارض با منافع ملیاش نمیپذیرد. شعاری که زمانی جمال عبدالناصر آن را سر داد، بعدها حزب بعث و صدامحسین پرچم وحدت عربی را برداشتند، سپس قذافی خود را داعیهدار آن دانست و همه این منادیان وحدت عربی نه تنها عامل تشتت و دشمنی اعراب شدند، بلکه خودشان نیز قربانی این توسعهطلبیها شدند. وحدت عربی و امت عربی، هر از گاهی شعار پوششی توسعهطلبی یکی از کشورهای عربی است. در گذشته مصر و سپس عراق و اکنون عربستان سعودی.
از زاویه دیگر موازنه قوای منطقهای کلید ثبات منطقه است. این موازنه قوا از خلال اتحادهای نوشته و نانوشته منطقهای و جهانی به دست میآید. اگر این اتحادها نباشند، کشورهای کوچک، به سرعت از سوی قدرتهای برتر بلعیده میشوند. وقتی که صدام حسین کویت را اشغال کرد، کجا بود وحدت عربی؟ به جای شعارهای توخالی وحدت عربی، این ایالات متحده بود که به همراه پیروانش وارد میدان شد و صدام حسین را با خفت و خواری از کویت بیرون کرد. اگر قرار است که به نام وجود اتحاد عرب سایر کشورها ساکت بنشینند، تاکنون عراق، مثل آب خوردن، کویت و قطر و بحرین و امارات را یک لقمه کرده بود. حتی میتوانست حساب عربستان و عمان را نیز برسد. طبیعی است که در چنین شرایطی ایران هیچگاه سکوت نمیکرد. حتی اگر ایالات متحده وارد جنگ کویت نمیشد، ایران چارهای نداشت جز اینکه خودش وارد میدان شود. هیچگاه یک کشور اجازه نمیدهد که موازنه قوا در همسایگی آن از میان برود. اگر در غرب آفریقا یا امریکای لاتین یا آسیای جنوب شرقی چنین اتفاقاتی رخ دهد چندان به ما ربطی ندارد ولی به هم خوردن موازنه قوا در خلیج فارس و در اطراف ایران غیرقابل قبول است. مهمترین دلیل حضور ایران در سوریه نیز همین امر است. ترکیه و عربستان درصدد بودند تا با سرنگون کردن حکومت سوریه موازنه را در عراق و سپس در کل منطقه به نفع خود تغییر دهند، ولی هیچ کشور مستقل و ذینفعی اجازه چنین اقدامی را علیه خود نمیدهد، حتی اگر هزینه داشته باشد. هزینههایش در برابر منافعش قابل پذیرش است.
بنابراین عربستان باید صریح و آشکار متوجه شود که ایران نه تنها در برابر فشار بر قطر، بلکه در برابر هر فشاری به کویت، بحرین و امارات متحده و... نیز منفعل نخواهد بود. از نظر ما اینها ٦ کشور با منافع متفاوت هستند. هویت حقوقی آنان برابر است و هرگونه تعرض به خاک و امنیت یکی از آنها، در صورتی که موازنه قوا را به ضرر ایران به هم بزند، باید با پاسخ مناسب مواجه شود.
در غیر این صورت همه کشورهای کوچک تحت شرایط سختی قرار خواهند گرفت و چارهای جز تبعیت از کشور زورگو نخواهند داشت، و چنین وضعی منافع ملی ایران را در مخاطره قرار خواهد داد.
خلاصه کلام اینکه از نظر ایران فرقی میان قطر با عراق، با آذربایجان و افغانستان وجود ندارد. چیزی به نام اتحادیه کشورهای عربی را که مانع دفاع از منافع ایران باشد به رسمیت نمیشناسیم. مساله ایران حفظ منافع ملی آن و دفاع از ثبات و آرامش در منطقه در کنار همزیستی مسالمتآمیز است. کشورهایی که به نام عربی خود را معرفی میکنند خودشان هیچ رحمی به یکدیگر ندارند، چرا باید ایران و سایر کشورها چنین موجودیت خیالی را به رسمیت بشناسند. بنابراین باید از قطر در برابر توسعهطلبیهای عربستان حمایت کرد. ولی کیفیت و شیوههای حمایت بحث دیگری است که برعهده کارشناسان این حوزه است. بنابر این مساله در جزییات نیست بلکه در منطق کلی این ذهنیت نادرست است.