-
محکومیت حمله موشکی سپاه پاسداران به مناطق تحت کنترل نیروهای موسوم به دولت اسلامی (داعش) در سوریه، برای مخالفان منطقهای و جهانی جمهوری اسلامی کار آسانی نخواهد بود، اما در عین حال نمی توان تردید کرد که اولین عملیات موشکی ایران پس از پایان جنگ عراق، معادلات پیچیده منطقهای را پیچیده تر و فضای ملتهب کنونی را ملتهب تر خواهد کرد.
پیامدهای فرامرزی
ایران نخستین کشوری نیست که دست به چنین عملیاتی زده است. آمریکا، بریتانیا و فرانسه از یک سو و روسیه از سوی دیگر، در سال های گذشته بارها عملیاتی مشابه با دلایلی مشابه انجام داده اند. حتی در مقایسه با واکنش این کشورها، واکنش جمهوری اسلامی را نباید چندان سخت قلمداد کرد.
پرتاب شش موشک، در مقایسه با عملیات نظامی گسترده که در برخی از موارد با تغییر نظام سیاسی حاکم همراه بوده، از افغانستان گرفته تا لیبی و سوریه، قاعدتا چندان به چشم نباید بیاید؛ اما آیا در عمل چنین خواهد بود؟
دشوار است بتوان تصور کرد که رقبای ایران در سطوح منطقه ای و بین المللی از جمله عربستان سعودی، اسرائیل و آمریکا، حمله موشکی سپاه را همچون عملیات مشابه کشورهای دیگر ارزیابی کنند؛ به ویژه اینکه هم سپاه پاسداران و هم چهره های سیاسی و نظامی ایران، در واکنش های خود پس از حمله موشکی، بیشتر یا دست کم به همان اندازه که به ضربه زدن به داعش بها داده اند، بر پیام این حمله برای رقبای منطقه ای و به گفته آنها حامیان داعش تاکید کرده اند.
تردیدی نیست که هدف این حمله، یعنی داعش، بر نوع و شدت واکنش ها تاثیر چشمگیری خواهد داشت. حمله به داعش، اقدامی نیست که به راحتی محکوم شود. با این همه، پرتاب موشک در سطح منطقه ای، با وجود اعلام نگرانی های مکرر از برنامه موشکی ایران هم کاری نیست که در کمترین حالت معادلات منطقه ای را پیچیده تر نکند یا منطقه را ملتهبتر از آنچه هست نسازد.
این حمله، تنها چند روز پس از تصویب دور تازه ای از تحریم های آمریکا علیه برنامه موشکی ایران و در اوج اختلافات منطقه ای جمهوری اسلامی و عربستان سعودی انجام شد؛ بنابراین، فارغ از اینکه داعش برای مجازات هدف مستقیم حمله موشکی قرار گرفته، نفس این اقدام که ایران برای اولین بار در تاریخ خود، منطقه ای را در مسافت ۶۵۰ کیلومتری در کشوری که هیچ مرز مشترکی با آن ندارد هدف قرار داده، بالقوه از چنان ظرفیتی برخوردار است که رقبا و مخالفان منطقه ای را نگران تر از قبل کند.
تاکید بر این موضوع که این حمله موشکی در حقیقت پیامی به همین کشورهاست که ایران آنها را متهم به حمایت از داعش و نقش داشتن در حملات روز ۱۷ خرداد در تهران می کند، این ظرفیت بالقوه را در مسیر بالفعل شدن قرار می دهد.
بنابراین، دور از انتظار نخواهد بود که نه تنها اسرائیل، بلکه طیف متنوعی از کشورها و قدرت های منطقه ای از ترکیه گرفته تا عربستان با تردید و نگاهی منفی به عملیات موشکی ایران و پیامدهای آن بنگرند.
نیروهای نظامی ایران، در سال های اخیر در عراق و سوریه حضوری پررنگ داشته اند، اما رهبران جمهوری اسلامی دخالت مستقیم در نبردها در این دو کشور را رد می کنند و می گویند حضور ایران در این دو کشور صرفا مستشاری است و به درخواست دولت های بغداد و دمشق صورت گرفته است.
به همین دلیل، با وجود جان باختن دست کم ده ها تن از نیروهای نظامی ایران در این دو کشور، از این حضور عمدتا به عنوان جنگ نیابتی ایران و عربستان سعودی در منطقه یاد شده است؛ اکنون عملیات موشکی می تواند به حضور مستقیم و بی پرده ایران دست کم در سوریه تعبیر شود.
پیامدهای درون مرزی
همزمان، باید انتظار داشت که فضای سیاسی داخل ایران نیز به طور قابل ملاحظه ای تحت تاثیر این عملیات قرار گیرد. انتقاد از حضور ایران در سوریه و عراق که در فضای رسمی جمهوری اسلامی با عنوان "مدافعان حرم" شناخته می شود، اقدامی پرهزینه بود، اما شاید هزینه های آن با آنچه منتقدان رویکرد منطقه ای جمهوری اسلامی ممکن است از این پس بپردازند، قابل مقایسه نباشد.
فارغ از تبلیغات گسترده و تمام عیار اصولگرایان نزدیک به سپاه پاسداران، اولین واکنش چهره های شاخص طرفدار دولت هم حمایت یکپارچه و ستایش آمیز از حمله سپاه بوده است. حتی در افکار عمومی نیز به نظر می رسد گرایش غالب، همراهی با این اقدام و حمایت از واکنش انتقام جویانه سپاه بوده است.
به نظر می رسد پس از شوک ناشی از عملیات داعش در تهران در روز ۱۷ خرداد و جان باختن ۱۸ نفر، حمله موشکی سپاه به نوعی مرهمی بر "غرور ملی" جریحه دار شده مردم است. توانایی نظامی برای هدف قرار دادن هدفی در کشوری که حتی مرزی مشترک با ایران ندارد، در واکنشهای گسترده ایرانیان در شبکه های اجتماعی، همطراز با توانایی ملی و قدرت برتر ایران، فارغ از نظام سیاسی اش دانسته شده است و معدود انتقادها از این عملیات نیز غالبا با واکنش هایی تند همراه شده است.
اما، در ایران نیز مانند هر کشور دیگری، همواره این خطر وجود دارد که چنین فضایی، زمینه ای مناسب برای نظامی- امنیتی تر شدن عرصههای سیاسی و اجتماعی فراهم آورد و نیروهای منتقد رویکرد و عملکرد طیف تندرو حاکمیت چه در عرصه داخلی و چه در عرصه سیاست خارجی را هر چه بیشتر به حاشیه براند.
شکلگیری یک فضای جنگی یا شبه جنگی، هم بر رویکرد بخش مسلط قدرت و هم بر رفتار بازیگران سیاسی تاثیری تعیین کننده خواهد داشت و اولین نتیجه بلاواسطه اش، معمولا بسته تر شدن فضای سیاسی و رسانه ای و تحمیل نوعی یکدستی اجباری و برآمده از وضعیت خاص و استثنایی خواهد بود که در دل خود امکان تسویه حساب های سیاسی را نیز با هزینه ای به مراتب کمتر فراهم می آورد.
در عین حال، سیاست داخلی و خارجی بیش از آن به هم گره خورده اند که در عمل بتوان این دو را از هم به راحتی جدا کرد. نتیجه چنین "یکدستی" در عرصه داخلی، پررنگ شدن همان سیاست در عرصه خارجی نیز خواهد بود؛ با این تفاوت که کنترل واکنش ها به آن دیگر به همان اندازه که در چارچوب مرزها ممکن است، میسر نخواهد بود.