- بی بی سی
سخنان تند پنجشنبه شب حسن روحانی، رئیس جمهور ایران علیه سپاه پاسداران و نقش منفی این نهاد نظامی به ویژه در حوزههای اقتصاد، سیاست و رسانه از یک سو، و شعارهای معترضان روز قدس علیه رئیس جمهوری از سوی دیگر، تازهترین نشانهها از تداوم جدال پردامنه و کمسابقهای است که از زمان کارزارهای انتخابات ریاست جمهوری تا امروز فضای سیاسی ایران را به طور کامل تحتالشعاع خود قرار داده است.
نقطه اوج این جدال، البته تقابل آشکار و پاسخگوییهای متقابل مستقیم و غیرمستقیم آیتالله علی خامنهای و حسن روحانی است که تقریبا همه مباحث اصلی و بنیادی در جمهوری اسلامی را در برمیگیرد.
رهبر و رئیس جمهوری: چرا این بار چنین تند؟
رفتار آیت الله خامنهای با روسای جمهوری همواره تهاجمی، مقابلهجویانه و پر برخورد بوده است، اما چرا او این بار از تمام مرزهای پیشین عبور کرده و سطح برخورد را چنین ارتقاء داده است؟ سوال مهمتر در عین حال این است که حسن روحانی، که خود بارها بر آشنایی عمیقش با ساز و کارهای درونی هسته مرکزی قدرت تاکید کرده چرا در دفاع از خود چنین رویکردی را در پیش گرفته و بر ادامه آن اصرار دارد؟
آنچه به انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۶ اهمیتی ویژه بخشیده بود، مساله احتمال مرگ آیتالله خامنهای در دوران دولت دوازدهم و بحران جانشینی او بود. این مساله به ویژه با نامزدی ابراهیم رئیسی که به درست یا غلط نامش به عنوان یکی از نامزدهای رهبری مطرح شده بود، ابعاد بزرگتری پیدا کرد.
شاید آگاهی چهرههای طراز اول جمهوری اسلامی و حلقههای درونی و بسته قدرت از وضعیت سلامتی رهبر جمهوری اسلامی و کشمکش بر سر تعیین رهبر جدید، خواسته و ناخواسته، آگاهانه و ناآگاهانه، هم به دلیل کاستن از اقتدار و نفوذ آیتالله خامنهای که به پایان کار خود نزدیک میشود و هم به دلیل بالا گرفتن رقابت بر سر پر کردن جای خالی او، مهمترین دلیل شدت یافتن بیسابقه منازعات جناحی مرسوم باشد.
حتی اگر این فرض درست باشد، بازیگران به طور طبیعی با نگاهی به تواناییهای خود میزان و نوع بازی را انتخاب میکنند. اتکای اصلی آیتالله خامنهای در درجه اول به نهادهای انتصابی و مراکز قدرتی است که خود مسئولیت آنها را برعهده دارد و از مجلس خبرگان رهبری و صدا و سیما گرفته تا قوه قضاییه و سپاه پاسداران و بسیج را دربرمیگیرد.
روحانی به دنبال کدام تکیهگاه؟
در مقابل، حسن روحانی به مردمی که به او رای دادهاند و طیفی از نیروهای سیاسی طرفدار خود که شامل میانهروها، اعتدالیون و اصلاحطلبان جمهوری اسلامی است، متکی است.
آقای روحانی، در جریان رقابتهای انتخاباتی فهمید که نمیتواند گذشته از چند چهره، به جناح اصلاحطلب امید چندانی داشته باشد. در همان زمان تبلیغات و رقابت -که به طور طبیعی و سنتی، فضای سیاسی اندکی گشودهتر میشود- جریان اصلی اصلاحطلب نهتنها به دفاع از سخنان بیسابقه حسن روحانی در نقد برخی سیاستها و رویدادها مثل اعدام و سرکوب نپرداخت، بلکه در مواردی حتی او را به دلیل تندروی مورد انتقاد قرار داد.
از همان زمان تا امروز که آتش این جدال شعلهورتر شده، هنوز هیچ کدام از احزاب اصلاحطلب جمهوری اسلامی یا چهرههای شاخص این جناح به کمک و یاری حسن روحانی نیامدهاند و در بهترین حالت، اگر همچنان از رئیس جمهوری انتقاد نکرده باشند، تنها به انتقاد از گفتار و رفتار نیروهای درجه دوم جناح اصولگرا بسنده کردهاند.
در چنین وضعیتی، وقتی که رهبر جمهوری اسلامی و پیروانش در پیمودن مسیر دلخواه -که حتی ممکن است با نتیجه انتخابات هم همخوان نباشد- مصم هستند و در مقابل، نیروهای حامی، توان یا ارادهای برای همراهی ندارند، حسن روحانی چرا به طرح دیدگاه های خود ادامه میدهد؟
او میتوانست پس از پیروزی در انتخابات، هم از طرح برخی مسایل خودداری کند و هم لحن خود را تغییر دهد؛ روندی کاملا مرسوم در جمهوری اسلامی که دوران انتخابات را با پیش و پس از آن کاملا متمایز میکند. اگر او چنین میکرد، احتمالا بخشی از هواداران و رایدهندگان را از دست میداد، اما در عوض حمایت آشکارتر بازیگران سیاسی مانند احزاب عمده اصلاحطلب را به دست میآورد. پس چرا با این همه، او مسیر دیگری را برگزیده است؟
پاسخ دادن به این سوال، از جمله به دلیل نداشتن اسناد و مدارکی که به ما بگوید در هسته مرکزی قدرت در جمهوری اسلامی چه میگذرد، آسان نیست و در بهترین حالت میتوان برخی گمانهها را مطرح کرد که شواهدی مبنی بر درستی آنها در دسترس است.
از میان گمانههای مختلف، به نظر میرسد این احتمال بیشتر است که حسن روحانی یقین یافته که در فردای درگذشت آیتالله خامنهای جایی در راس قدرت نخواهد داشت و او و همراهانش توان مقابله با نهادهایی را ندارند که مراکز قدرت نظامی و امنیتی و بخش قابل توجهی از مراکز قدرت سیاسی و اقتصادی را در دست دارند. به همین دلیل، میاندیشد که حفظ پایگاه اجتماعی و حفظ و تقویت رابطهاش با رای دهندگان با تاکید بر مطالبات آنان، نه تنها میتواند هزینه حذف او را به شدت افزایش دهد، بلکه حتی ممکن است برگهای برندهای نیز در ادامه بازی در اختیارش قرار دهد.
حسن روحانی شاید در این مجادله با آیت الله خامنهای توافق داشته باشد که چالش هزینه دارد، اما هزینه سازش بیشتر است و به همین دلیل، برای جلوگیری از حذف شدن بی سر و صدا و کمهزینه ناشی از سازش، چالش را برگزیده تا اگر قرار است هزینهای بپردازد طرف مقابل نیز ناگزیر به پرداخت هزینههایش باشد.
تاکید حامیان حسن روحانی بر این نکته که شرایط امروز با سال ۶۰ قابل مقایسه نیست و مردم امروز دیگر مانند آن زمان واکنش نشان نخواهند داد، هشداری مبتنی بر این ارزیابی است.
در چنین چارچوبی شاید بهتر بتوان دریافت که جدال دو سه ماه گذشته چرا شروع شده و چرا تا اینجا امتداد پیدا کرده است.
هرچند تقابل دیدگاههای حسن روحانی و آیت الله خامنهای و از آن مهمتر روشی که برای بیان و حل تعارض برگزیدهاند، جای شک و تردیدی باقی نمیگذارد، اما توجه به شیوه دفاع و حمله طرفداران رهبر و رئیس جمهوری اسلامی نیز برای درک بهتر آنچه اکنون در ایران روی میدهد ضروری است، زیرا بسیاری از نکاتی که ممکن است در سخنان این دو پوشیده و به اشاره گفته شود، در واکنش طرفداران آنان صراحت بیشتری مییابد.
به عنوان مثال، روز جمعه ۲ تیر، در تظاهرات روز قدس در تهران، گروهی از مخالفان حسن روحانی به هنگام حضور او در این راهپیمایی شعارهایی بیسابقه علیه او سر دادند. در فیلمهایی که در شبکههای اجتماعی پخش شده به روشنی میتوان دید که این گروه از مخالفان به هنگام دیدن حسن روحانی شعارهای "مرگ بر منافق"، "مرگ بر دروغگو"، "مرگ بر آخوند آمریکایی" و "روحانی- بنی صدر، پیوندتان مبارک" سر دادهاند.
آیت الله علی خامنهای، خود نخستین کسی بود که به مقایسه حسن روحانی و ابوالحسن بنیصدر پرداخت و در روز دوشنبه ۲۲ خرداد در حضور خود آقای روحانی به او هشدار داد که تجربه اولین رئیس جمهوری اسلامی ایران را تکرار نکند.
این هشدار خیلی زود به معنای اخطاری به حسن روحانی قلمداد شد که ممکن است در صورت ادامه رویکرد فعلی خود سرنوشتی مشابه آقای بنیصدر بیابد و از مقام ریاست جمهوری عزل شود.
چند روز پس از آنکه رسانههای اصولگرایی که خود را پیروان گوش به فرمان رهبر میخوانند به تکرار این هشدار و اخطار پرداختند، سایت آیتالله خامنه ای نیز به مناسبت سالگرد واقعه ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، ویدیویی را منتشر کرد که نه تنها وقایع سال ۶۰ و سخنرانی آقای خامنهای در مجلس برای رای به عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر را روایت میکرد، بلکه با تکرار سخنرانی روز ۲۲ خرداد، حوادث آن سال را به مسایل امروز کشور پیوند میزد.
شکاف فزاینده میان دو جناح حاکمیت که در جریان کارزارها و به ویژه مناظرههای انتخاباتی بیش از پیش نمودار شد، پس از برگزاری انتخابات نه تنها ترمیم نشده، بلکه عمق بیشتری نیز یافته و همه طرفهای درگیر در این منازعه را به درون خود کشیده است.
به این ترتیب، نه تنها مباحث مطرح شده در دوران رقابتهای انتخاباتی به فراموشی سپرده نشده، بلکه هر روز موضوع تازه دیگری به فهرست بلندبالای اختلافات افزوده شده است: از حمله موشکی سپاه به مواضع داعش در سوریه گرفته تا نقش سپاه در اقتصاد و سیاست، از امکان اعمال تحریمهای تازه آمریکا علیه ایران گرفته تا بحث بر سر این که حاکمان در جمهوری اسلامی و در راس آنان ولی فقیه مشروعیت خود را از خدا و اسلام میگیرند یا از رای مردم.
آقای روحانی، پنجشنبه شب در جمع فعالان اقتصادی، از سپاه پاسداران به عنوان "دولت با تفنگ" نام برد و این نیروی نظامی را عامل اصلی عدم اجرای درست اصل ۴۴ قانون اساسی برای خصوصیسازی و تقویت بخش خصوصی دانست.
او گفت:" ابلاغ سیاست های اصل ۴۴ برای این بود که اقتصاد به مردم واگذار شود و دولت از اقتصاد دست بکشد، اما ما چه کار کردیم؟ بخشی از اقتصاد دست یک دولت بی تفنگ بود که آن را به یک دولت با تفنگ تحویل دادیم، این اقتصاد و خصوصی سازی نیست."
حسن روحانی در این انتقاد فراتر هم رفت و گفت:" از آن دولتی که تفنگ نداشت می ترسیدند، چه برسد به اینکه اقتصاد را به دولتی دادیم که هم تفنگ دارد و هم رسانه را در اختیار دارد و همه چیزی دارد و کسی جرأت ندارد با آنها رقابت کند."
گذشته از آنکه انتقادهایی از این دست از سپاه پاسداران اصولا بسیار پر هزینه است، زمان بیان آن نیز مهم است.
در روزهای گذشته و پس از حمله موشکی سپاه به مواضع داعش در سوریه، اصولگرایان به صراحت تمام و بدون هیچ پردهپوشی، حسن روحانی و دولت او را یکی از اهداف این موشکها عنوان میکردند، هدفی در کنار داعش، آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی.
حتی هنگامی که حسن روحانی و محمود علوی وزیر اطلاعات کوشیدند که از نقش حسن روحانی در جایگاه رئیس شورای عالی امنیت ملی در صدور دستور شلیک موشکها سخن بگویند، فرماندهان سپاه هم با صدور بیانیه و هم با اظهارنظرهای جداگانه، نه تنها به صراحت هرگونه نقش آقای روحانی در این عملیات را به کلی تکذیب کردند، بلکه او را به دروغگویی و تلاش برای سوء استفاده از این موفقیت متهم ساختند و یادآوری کردند که وی همان کسی است که در جریان مناظره های انتخاباتی از آزمایشهای موشکی همزمان با مذاکرات هستهای انتقاد کرده بود.
در چنین وضعیتی، اگرچه کاملا قابل پیشبینی است که هر روز موضوع جنجالی تازهای به فهرست اختلافات افزوده شود، اما این موضوعات، نه ریشه اصلی منازعه، بلکه تنها مصادیق و مثالهایی هستند که به صورت تاکتیکی در یک نبرد به کار گرفته میشوند.