بنابراین در شرایطی که منطقه وارد مرحله جدیدی از بحران های خود شده، باید بیش از پیش در داخل به سمت همگرایی و انسجام پیش برویم و از خودسری ها، تندروی ها و کندروی های وحدت شکن اجتناب شود. مسئولان، قوای سه گانه و دیگر نهادهای مسئول نباید طوری عمل کنند که اختلافات داخلی کشورمان، تیتر یک رسانه های خارجی شود. بدون شک، عیان شدن شکاف ها و اختلافات داخلی ـ به مانند آنچه در اوایل انقلاب دیدیم و یکی از دلایل حمله صدام به کشورمان بود ـ می تواند منجر به تحریک بازیگران خارجی و توطئه علیه کشورمان شود.
*****
همواره برای آغاز یک جنگ، کشمکش و درگیری میان دو کشور در نظام بین الملل، دلایل ثابت و متغییر زیادی وجود دارد. در همین راستا، عوامل داخلی و خارجی زیادی نیز ممکن است در وقوع جنگ میان دو کشور نقش داشته باشند.
به گزارش «تابناک»، در بعد خارجی عواملی نظیر اختلافات ارضی و مرزی، رقابت های ژئوپلیتیک، تحریک قدرت های فرامنطقه ای، تغییر موازنه به ضرر یک بازیگر و بن بست های دیپلماتیک می توانند در بروز یک جنگ محدود یا تمام عیار مؤثر باشند.
اما شرایط داخلی برخی کشورها نیز ممکن است باعث وقوع جنگ یا تحریک به شروع جنگ باشد. به طور طبیعی، هنگامی که بین دو کشور معین، ابهامات و مشکلات سیاسی وجود دارد و در رأس یکی از دو کشور، فردی بر سر کار میآید که شخصیتی ماجراجو و جنگطلب دارد، ممکن است واگراییها و مشکلات موجود تبدیل به اختلاف شده، آرام آرام به تضاد منافع بین دو کشور منتهی شود. اگر چنین اختلافاتی با روشهایی مانند مذاکره یا انعقاد موافقتنامههایی مثل معاهدهی الجزایر (در رابطه با ایران و عراق) حل نشود، آنگاه این تضاد منافع تا آنجا جلو میرود که دو طرف، در مورد یکدیگر احساس تهدید و خطر میکنند.
با بررسی زمینه های شروع جنگ ایران و عراق، می توانیم این مسأله را به خوبی در عراق زمان صدام و نگاهش نسبت به ایران ببینیم. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و بروز شرایط انقلابی در کشور و نبود وحدت میان نیروهای سیاسی، رژیم بعث عراق به سرکردگی صدام، بیش از پیش خود را در موضعی برتر می دید. در این میان، ایدئولوژی مورد نظر انقلاب اسلامی و شعارهای انقلابی منبعث از آن، صدام را بیش از پیش برای راه انداختن یک جنگ علیه کشورمان مصمم کرده بود.
اما مسأله مهم تر این بود که در رأس رژیم بعث و رژیم عراق، شخصیتی حضور داشت که به دنبال ماجراجویی، توسعه طلبی ارضی، رهبریت جهان عرب و تقابل بود؛ بنابراین، این خصوصیات صدام، زمینه های لازم برای تهاجم و تجاوز عراق به ایران را فراهم کرد.
بنابراین، ما می توانیم همین مسأله را با تفاوت های کمی در مورد عربستان نیز ببینیم. محمد بن سلمان نیز که با یک کودتای نرم به عنوان ولیعهد جدید عربستان منصوب شد، ممکن است همان راه اشتباه و جنگ افروزانه صدام را دنبال کند. او به شدت تمایلات ضد ایرانی دارد و تلاش دارد، هرگونه صدای مخالف عربستان در جهان عرب را سرکوب کند. در قضیه قطر و یمن و حتی بحرین این رویکرد را شاهد هستیم. شاید به همین جهت است که به او «شاهزاده جنگ» می گویند.
در همین زمینه، محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، روز گذشته در یادداشت اینستاگرامی خود با مقایسه شرایط عربستان کنونی با عراق دوران صدام، نسبت به ماجراجویی های عربستان سعودی و شاهزاده جوان این کشور هشدار داد و نوشت؛ «اقداماتی كه در عربستان در حال شكلگيری است، بسيار مشابه تحولات عراق قبل از حمله به ايران است. صدام، قبل از حمله به ايران، با كودتا حسنالبكر را از قدرت كنار زد، پست او را اشغال كرد، آيتالله صدر را به شهادت رساند و با برژينسكی در اردن ملاقات كرد. محمد بن سلمان هم آيتالله نمر را به شهادت رسانده، به ملاقات ترامپ در واشنگتن رفته و در حال كنار زدن مخالفان خود از دستگاه سلطنتی آلسعود است».
فرمانده سپاه پاسداران در هشت سال دفاع مقدس در ادامه هشدار داد: «قصد سعودیها يا تسلط بر همه شيخنشينها و كشورهای حاشيه جنوبی خليج فارس يعني كويت، بحرين، قطر، دبی و شارجه است يا آغاز ماجراجويی جديد در خليج فارس و در مقابل ايران».
اما فارغ از شرایط داخلی عربستان و یا عراق دوران صدام، مقایسه وضعیت کنونی کشور در سال 1396 با 1385 نیز می تواند قابل تأمل باشد.
در همین زمینه، مقایسه محسن رضایی محدود به مقایسه عراقِ صدام و عربستانِ «سلمان ها» نشده و شرایط سیاسی کشورمان، پیش از حمله عراق را با شرایط کنونی که سعودی ها تهدیدات مستقیم و غیرمستقیمی را علیه ایران شروع کرده اند نیز مقایسه کرده است.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در یادداشت جدید خود با نام «آيا شرايط ايران مشابه قبل از جنگ است؟»، ضمن اشاره به یادداشت قبلی خود نوشت: «گفتيم كه شرايط عربستان مشابه دولت صدام است، ولي در ايران تفاوت هايي وجود دارد. قبل از جنگ، نيروهاي مسلح ما بسيار ضعيف بودند، در ايران يك دولت ليبرال بر سر كار بود، بين دولت با نهادهاي انقلاب مثل سپاه و قوه قضاييه اختلاف وجود داشت، دوقطبي سياسي هم به وجود آمده بود، در آمريكا يك دولت جمهوري خواه بر سر كار بود».
فرمانده جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در ادامه اضافه کرد: «امروزه نيروهاي مسلح قوي وجود دارد ولي متأسفانه بقيه شرايط مشابه دوران قبل از جنگ است؛ بنابراين، بايد اختلافات پايين آورده شود و علامت ضعف در داخل به دشمنان داده نشود. رئيس جمهور و سپاه و قوه قضاييه دور هم جمع شوند و اختلافات خود را در داخل خانواده انقلاب و زير سايه رهبري انقلاب حل وفصل كنند».
البته باید توجه داشته باشیم که جنگی خود به خود و ناگهانی رخ نمی دهد، بلکه زمینه های آن از مدت ها قبل آماده می شود. در واقع نگرانی بلافاصله و مستقیم به جنگ نظامی نخواهد انجامید. پس چه اتفاقی میافتد که تهدید توسعه یافته، به جنگ تبدیل میشود؟ حد فاصل تهدید و جنگ چیزی است که به آن، بحران میگویند. این بحران میتواند در حوزههای گوناگون سیاسی، امنیتی یا دفاعی به وجود آید و به آمادهباش نظامی بین دو کشور بینجامد. اگر تهدیدی به بحران تبدیل شود و طرف مقابل این بحران را به خوبی مدیریت نکند، پیشبینی میشود که بحران موجود گسترش یافته و به جنگ تبدیل شود.
به طور کلی یک نکته کلیدی در یادداشت اخیر محسن رضایی وجود دارد و آن اینکه اگر اختلافات داخلی میان گروه های سیاسی، قوای سه گانه و نهادهای دیگر در ایران فروکش نکند و حالتی تصاعدی به خود بگیرند، باید منتظر اقدامات جدیدتر و جدی تر دشمنان و رقبا علیه خود باشیم. این اقدامات و سیاست های علیه کشورمان می تواند هر چیزی باشد؛ از تحریم های جدید تا رویارویی مستقیم.
بنابراین در شرایطی که منطقه وارد مرحله جدیدی از بحران های خود شده، باید بیش از پیش در داخل به سمت همگرایی و انسجام پیش برویم و از خودسری ها، تندروی ها و کندروی های وحدت شکن اجتناب شود. مسئولان، قوای سه گانه و دیگر نهادهای مسئول نباید طوری عمل کنند که اختلافات داخلی کشورمان، تیتر یک رسانه های خارجی شود. بدون شک، عیان شدن شکاف ها و اختلافات داخلی ـ به مانند آنچه در اوایل انقلاب دیدیم و یکی از دلایل حمله صدام به کشورمان بود ـ می تواند منجر به تحریک بازیگران خارجی و توطئه علیه کشورمان شود.
نکته پایانی اینکه عربستان سعودی در موقعیت فرصت و تهدید همزمان است و شرایط موجود برای عربستان هم فرصت است؛ از این جهت که شاید بخواهد با پشتیبانی همه جانبه دولت جدید آمریکا، همه شکست های منطقه ای خود از ایران را با یک ماجراجویی متهورانه جبران کند و هم تهدید از این جهت که می داند، عقب نشینی از مواضعش می تواند قدرت منطقه ای این کشور را بیش از گذشته تضعیف کند. به همین جهت هم درک از فرصت و هم درک از تهدید از سوی عربستان احتمالا موجد اقدام و عمل تهاجمی است.