ف. م. سخن - خبرنامه گویا
فيلم «ماجراى نيمروز» وارد شبكه ى نمايش خانگى شد.
فيلمى كه از آن بسيار سخن گفته اند، و آن را فيلمى «خوب» ارزيابى كرده اند.
خوب، هم از نظر پرداخت سينمايى، و هم از نظر موضوع.
موضوعى سياسى، كه در سى و شش سال گذشته كمتر به آن پرداخته شده است:
برخورد با مجاهدين خلق ايران، در جمهورى اسلامى، در سال ٦٠.
انتظار ندارم كه در جمهورى اسلامى فيلمى ساخته شود، كه بخواهد منصفانه، حوادث آن سال سياه را به تصوير بكشد. در طول اين ٣٦ سال همه چيز عوض شده. نه تنها عوض شده، بلكه، هم توسط حكومت اسلامى، و هم توسط مجاهدين خلق، به شكل دگرگون شده اى در آمده است.
حكومت، و تشكيلات تبليغاتى اش، همچنان در صدد پاك و منزه نشان دادن خود در برخورد با مجاهدين خلق است.
مجاهدين خلق هم، به طور كامل، موضوع تنش ها و برخورد مسلحانه با حكومت را به شكلى ديگرگونه در آورده اند تا بتوانند، خط امروز خود، يعنى نزديك شدن به كشورهايى كه سابق بر اين آن ها را «ارتجاع منطقه» و «ارتجاع جهانى» مى خواندند دنبال كنند.
در اين ملغمه ى عجيب، كه همه، همه ى حقايق را انكار مى كنند، چگونه يك نويسنده ى بى طرف مى تواند دستكم بخش هايى از حقيقت را از ميان خروارها دروغ و تحريف بيرون بكشد و بازگو كند؟
فيلم «ماجراى نيمروز» فيلم با ارزشى براى جمهورى اسلامى ست اگر قدرش را بداند. معمولا حماقت حاكم بر نظام، هر نوع نگرش متفاوت به رويدادهاى گذشته را از خود پس مى زند، و منافع بلند مدت آن را در نظر نمى گيرد.
اين فيلم حتى براى مجاهدين «امروز» هم منافع تبليغاتى بسيار دارد چرا كه مجاهدين خلق سال ٩٦، به طور كل، دو سال اول انقلاب تا سال ٦٠ را به بوته ى فراموشى سپرده اند و انگار نه انگار كه در طول اين دو سال خود را حامى خمينى و جمهورى اسلامى مى دانستند. از نظر جمهورى اسلامى، و از نظر مجاهدينِ «امروز»، مجاهدين خلق، از همان بدو انقلاب و حتى از زمان زندان دوران شاه، با آخوندها و خمينى و جمهورى اسلامى، دشمن بوده اند، و از روز پيروزى انقلاب تا همين الان كه سال ٩٦ هستيم، با حكومت اسلامى جنگيده اند. اين فيلم تاييد كننده ى تاريخ دروغينى ست كه مجاهدين خلق امروز براى خودْ نوشته اند و تلاش مى كنند تا آن را به هواداران امروزشان حقنه كنند.
فيلم ماجراى نيمروز، روزهاى ورود مجاهدين به فاز نظامى را به تصوير مى كشد. درست و غلط، و راست و دروغ در اين فيلم، با مقاديرى متناسب به هم آميخته شده، طورى كه براى بيرون كشيدن ناراستى ها و دروغ ها، بايد غبار نشسته بر خاطرات در طول ٤ دهه را زدود و اين در جايى كه مدارك و اسناد در دسترس نيست، كار آسانى نيست.
من در طول اين سال ها، كه در آن، مواقعى بود كه داشتن كتاب و روزنامه مى توانست سر آدمى را بر باد دهد، اغلب كتاب هاى مجاهدين خلق را نگه داشتم. حتى سرى كامل نشريه ى «مجاهد» را در اختيار داشتم كه متاسفانه در جايى كه آن ها را پنهان كرده بودم، دچار رطوبت شد و همه ى نسخه هاى آن به هم چسبيد و غير قابل استفاده شد. از مجموعه ى اين اسناد، به علاوه ى خاطرات به ياد مانده، مى توانم با اطمينان كامل بگويم كه فيلم «ماجراى نميروز» دروغى بزرگ است براى تطهير حكومت سركوب و مرگ. براى انسانى نشان دادن رفتارهاى سبعانه حكومت و عوامل جنايتكار آن.
در اين فيلم، مجاهدين خلق ايران، مقصر ماجرا نشان داده شده اند، و سركوب آن ها، با ظاهرى منطقى توجيه شده است. اما اين فيلم تمام واقعيت را نشان نمى دهد.
اين فيلم نشان نمى دهد كه چگونه، مجاهدين خلق، جان به لب شدند و بر روى حكومت اسلحه كشيدند؟ چطور شد تلاش آن ها براى آشتى با حكومت و خمينى به جايى نرسيد و آن ها به مرحله ى قهر و آشتى ناپذيرى وارد شدند. در طول بهمن ٥٧ تا خرداد ٦٠ چه بلاهايى بر سر مجاهدين آمد، و چه كارها براى تحريك آن ها براى رو در روى حكومت و خمينى قرار دادن شان انجام شد، كه سر انجام نتيجه داد؟
فيلم ماجراى نميروز، اين چيزها را نشان نمى دهد. در ابتداى فيلم، دختر خانمى بر روى سقف ماشين، شروع به سخنرانى مى كند و آغاز جنگ مسلحانه را نويد مى دهد.
قسمت دوم فيلم، به چگونگى برخورد با مجاهدين و اعضاى آن مى پردازد. در اين جا به اختلاف نظر ميان ميانه روها و تندروها پرداخته مى شود، كه لاجوردى نماينده ى تندروهاست. اين بخش و اين كه كدام هنرپيشه در نقش كدام فردِ واقعى به ايفاى نقش مى پردازد، موضوعى ست كه بايد جداگانه در باره ى آن بنويسم.
به غير از اين ها، فيلم، بر اشخاصى انگشت مى نهد، كه امروز هم شاهد عملكرد موذيانه ى آن ها هستيم:
نفوذى ها.
نفوذى هايى مثل كشميرى از كجا آمده اند؟ چگونه آمده اند؟ چرا آمده اند؟ ابلهانه است كه نفوذ آن ها را فقط به زيركى مجاهدين نسبت دهيم. نفوذى ها توانستند وارد حساس ترين نهادهاى حكومتى شوند، چون حكومتيان ديروز، مثل حكومتيان امروز، «ظاهربين» بودند! دوست و دشمن را با متراژ ريش و تسبيح و قُطر جاى مهر بر پيشانى شناسايى مى كردند. اگر در تشكيلات سازمان نيافته ى امنيتى آن روزگار، افراد ريش تراشيده با ظاهرى عادى مى بينيم، به خاطر فريب دادن دشمن و خود را همشكل آنان نشان دادن است، نه از روى بى اعتنايى به ريخت و قيافه ى شرعى! از اين نفوذى ها امروز هم در حكومت بسيارند! فرق امروزى ها با ديروزى ها اين است كه امروزى ها بمب زير پاى كسى نمى تركانند، بلكه با تصميم گيرى ها و اجراى آن ها، بافت هاى حكومت را نيست و نابود مى كنند.
در باره ى اين فيلم و واقعيت هاى سال ٦٠ باز هم خواهيم نوشت.