نگارنده همواره یکی از منتقدان حسن روحانی به دلیل خلف وعده های بیشمارش بوده و هستم و حتی استدلال نمودم که وی مستحق انتخاب مجدد نیست. اما هجمه بی سابقه افغانها به روحانی بدلیل سخنان کاملا درست و بجای وی در حمایت از حق آبه دریاچه هامون و مردم سیستان که در کنفرانس بین المللی مقابله با گرد و غبار ایراد کرده بود، مرا بر آن داشت تا از این سخنان روحانی در حمایت از مردم سیستان حمایت؛ و هجمه بی سابقه مقامات افغانی و به اصطلاح نیروهای مدنی افغان که در طی روزهای اخیر بر علیه وی گردهمایی و تظاهرات براه انداخته اند را مردود شمرده و نکوهش بنمایم. حسن روحانی در این کنفرانس از سدسازی های بی رویه و خودخواهانه ترکیه و افغانستان و تاثیر آن بر محیط زیست و بخصوص معیشت و هستی مردم سیستان انتقاد کرد و گفت " احداث سدها و بندها بدون مطالعه کافی زیست محیطی میتواند برای آینده منطقه ما خطرناک باشد. بسیاری از این فعالیتها باید متوقف شود، و نمیتوان نسبت به آنچه محیط زیست را تخریب میکند بیتفاوت باشیم". وی در رابطه با عملکرد خودپسندانه و و نقش ناجوانمردانه افغانها در نابودی هامون گفت " مردم منطقه ما ناچار به مهاجرت میشوند. تمدنها رخت برخواهد بست، کشاورزی، شهرسازی و زندگی مردم متوقف میشود بنابراین یک مسئولیت انسانی، منطقهای و بینالمللی در مقابل این تهدید خطرناک داریم"
ترکیه به انتقادات حسن روحانی جواب داد. اما محور اصلی این نوشتار عکس العمل مقامات و برخی از مردم افغانستان بوده است که سدسازی های بی رویه آنها در طی دو دهه گذشته باعث مرگ دریاچه هامون و آوارگی هزاران کشاورز و صیاد و دامدار و ماهیگیر سیستانی شده است. حق آبه ای که باید طبق قراردادهای بین المللی و حسن انسانی و همجواری از طریق رودخانه هیرمند به دریاچه هامون سرازیر می شد، اما سدسازی و پمپاژ آب هیرمند برای تامین کشتزارهای بیشمار خشخاش در افغانستان در نهایت باعث مرگ بزرگترین دریاچه آب شیرین فلات ایران شد. مرگی که باعث کوچ کردن و آوارگی دهها هزار سیستانی و بلوچ به بقیه نقاط کشور شد.
علاوه بر مصاحبه های متعدد و انعکاس درد مردم سیستان در نوشته هایم، حدود ۴ سال پیش در مقاله ای بنام " چه کسی برای دریاچه هامون خواهد گریست؟" از نابودی ۸۰۰ روستا تحت تاثير هجوم شن هاي روان نوشتم و از آوارگی دهها هزار خانواده ای نوشتم که همانند پرندگان مهاجر دیگر هرگز به ریگزار هامون باز نخوهند گشت. در آن نوشتار با انتقاد از عملکرد منفعلانه دولت روحانی نوشتم " دولت تدبیر و امید آقای روحانی اکثریت آراء را در استان سیستان و بلوچستان به دست آورد، اما در مورد حقوق مردم سیستان سیاست انفعالی و بقول اسدالله علم وزیر دربار شاه، سیاست "خیانت آمیز" رژیم گذشته را دنبال کرده است و کوچکترین تمایلی برای استفاده از فرصت های فراوان جهت احقاق حقوق مردم سیستان از خود نشان نداده است". اما خوشحالم از اینکه ایشان بعد از چهار سال سکوت نسبی از حقوق مردم سیستان و منافع ملی در این مورد بخصوص دفاع کرده که به نوبه خویش باعث خشم سلاطین جنگ افروز در غرب کشور و سوداگران مرگ و خشخاش پرور در همسایگی شرقی شده است.
در روزهای گذشته، علاوه بر محکومیت گسترده سخنان روحانی در فضای مجازی افغانها، چندین گردهمایی اعتراضی در کابل و دیگر شهرهای افغانستان از جمله هلمند (پایتخت کشت خشخاش) در اعتراض به سخنان رئیسجمهوری ایران برگزار شده است. معترضان افغانی از جمله کشاورزان مزارع خشخاش در افغانستان، این سخنان روحانی را "مداخله آشکار" در امور افغانستان عنوان کرده اند. غافل از اینکه حق آبه رودخانه ها و مسائل محیط زیستی تابع قراردادهای دوطرفه و یا بین المللی هستند. و صرف نظر از مسائل انسانی و برادری و همسایگی و غیره، افغانستان در مورد حقابه هامون تعهدات قانونی و بین المللی دارد. افغانستان نمی تواند سهمیه آب هامون را بسوی کشتزارهای خشخاش روانه کند و سپس محصول نهایی این کشتزارها را بجای آب بسوی سیستان و بلوچستان و خراسان سرازیر کند. جالب اینجاست که ترکیه مسئول ساختن این سدها در افغانستان است.
نجیب الله آزاد معاون سخنگوی رئیس جمهوری افغانستان به رادیو آزادی می گوید : "اگر ایران بار دیگر در این باره چیزی بگوید و یا هم بدانیم که در امور افغانستان مداخله میکند، حکومت افغانستان نیز خاموش نخواهد ماند." وی می گوید " هر کسی که چنین سخنانی را به کار میبرد، بیجاست. حکومت افغانستان حق دارد که از منابع خود برای منافع ملت خود استفاده کند و این از اولویتهای ما است". بر طبق گزارش رادیو آزادی "روند مدنی جوانان افغان" با تقبیح سخنان رئیس جمهور ایران خواهان معذرتخواهی روحانی از مردم افغانستان شده است. یکی از رهبران این گروه می گوید " "از پلان (نقشه) حکومت برای ایجاد بندهای آب پشتیبانی کامل میکنیم و برای دفع اهداف شوم کشور ایران در کنار حکومت خود خواهیم ایستاد."
بحث محوری این نوشتار دفاع از عملکرد دولت روحانی نیست. بلکه دفاع از حق و حقوق مردم بلوچ و سیستانی در بخش شمالی استان سیستان و بلوچستان است؛ و دفاع از هر سخنی توسط هر کسی که در این راستا به زبان آورده می شود. افغانستان رویه ای کاملا نابخردانه و ناجوانمردانه را پیشه نموده است. آب را بر روی مردم سیستان بسته، ولی صادرات محموله های تریاک و دیگر فرآورده های کشتزارهای مرگبار خویش را به شرق کشور از جمله سیستان افزایش داده است. بعقیده نگارنده اگرچه سخنان انتقاد آمیز و به جای روحانی مغتنم و مورد اقبال همگانی است؛ اما کافی نیست، و دولت ایشان باید با قاطعیت و عزم استوار در مقابل اعتراضات صاحبان مزارع خشخاش و طرفداران آنها ایستادگی کند و به تعبیری از افغانها یاد بگیرد که چگونه با "پررویی" و نقض قراردادهای دوطرفه از حقوق خود دفاع می کنند، و نشان می دهند که جان و هستی یک سیستانی در آنسوی مرز برای آنها پشیزی ارزش ندارد و اینکه آنها فقط و فقط به منافع خود فکر می کنند و بس!
دفاع از مردم بلوچ و سیستانی، بعد از بیست سالی تشنگی و آوارگی مردم و بعد از چهار سال سکوت دولت، توسط افغانها بمثابه "اهداف شوم" کشور ایران تلقی می شود که برای دفع آن ظاهرا همگی افغانها در راستای منافع ملی خودشان (بخوان منافع خشخاشی) متحد شده اند. دولت روحانی نباید تحت تاثیر اینگونه شانتاژها و تهدیدات کشور محصور افغانستان قرار بگبرد. اگر واقعا جان و هستی مردم سیستان برای این دولت ارزش دارد، باید گفت اکنون زمان آن فرا رسیده تا دولت از همه اهرم های فشار از جمله اهرم دیپلماسی و اهرم بندر چابهار در راستای منافع ملی و ادامه حیات مردم سیستان استفاده کند. دولت امتیازات فراوان قانونی و حتی فراقانونی به بازرگانان و تجار و شرکت های افغانی در چابهار داده است. شوربختانه کشور افغانستان سرمنشاء مرگ و میر و آوارگی دهها هزار سیستانی و اعتیاد به تریاک بخش قابل توجه ای از مردم بلوچ و سیستانی می باشد. در نتیجه هدیه این کشور به ما و بخصوص به مردم سیستان و بلوچستان جز مرگ، قاچاق مواد مخدر، اعتیاد کمرشکن، مرگ هامون، آوارگی و بیماری، چیز دیگری نبوده است. برای درک بیشتر فاجعه تریاک در بلوچستان اینجا را کلیک کنید. اینک وقت آن است تا رئیس دولت سخنان خود را در عرصه عمل با قاطعیت دنبال کند و حق آبه هامون و مردم بیچاره سیستان را از افغانستان بگیرد. و در این موضوع برحق و شایسته همگی از عملکرد دولت دفاع خواهند کرد.
دکتر عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
تیر ماه ۱۳۹۶