1- آقای رحیمپور ازغدی گفته است «اگر رئیسجمهوری بياید که تمام ملت به او رأی دهند و من تشخيص دهم كارش غلط است؛ در مقابلش ميايستم و هر طور تشخیص بدهم حرف میزنم.» در رابطه با این جملات آقای تئوریسین، چند نکته حائز اهمیت است. اولاً یادآوری این موضوع که تمامی افرادی که در جامعه مبتنی بر اصول مردمسالاری زندگی میکنند دارای این حق هستند که بهنقد حاکمان بپردازند و اگر درجایی تشخیص دادند که اقدام غلطی در حال وقوع است وظیفهدارند به بیان وقایع و تبیین مسیر سره از ناسره بپردازند.
ثانیاً نقد حاکمان بهنقد دولت یا قوه مجریه، تقلیل نمییابد؛ بدین معنی که هیچ جایگاهی در نظام مردمسالار نیست که مصون از اشتباه و خطا باشد و همگی در معرض نقد و تذکر قرار دارند. لذا باید فرهنگ بیباکی از نقد حاکمان در کشور فراگیر شود و بهگونهای نباشد که افراد، یا بیمناک از تبعات بیان نقد در جامعه باشند و یا بهنقد بخشی از حکومت مانند قوه مجریه اکتفا کنند و از نقد بخش دیگری از حکومت مانند قوه قضاییه هراس داشته باشند و یا اینکه عده خاصی مانند رحیمپورها دارای حق بیان نظرات خود در قالب نقد باشند و حتی اگر هتاکی و اتهامزنی نیز در کلمات آنان وجود داشت دارای مصونیت باشند ولی فلان وبلاگ نویس یا ادمین کانال، به دلیل بیان نظرات خویش دستگیر شود.
ثالثاً باید امثال رحیمپور ازغدیها یاد بگیرند که به رأی مردم احترام بگذارند و جایگاه آراء و نظرات اکثریت افراد جامعه را تقلیل ندهند. این عبارت، صحیح است که حتی در جامعهای با اکثریت موافق نیز باید مخالفین به بیان نظرات خویش اقدام کنند و حتی ابراز مخالفت نمایند اما پذیرفتنی نیست که مخالفین در عبارات خویش، نظر اکثریت را همانند «هیچ» تصور کنند و به نحوی سخن بگویند که گویا در نظر آنان، آرای اکثریت پذیرفتنی نیست و جایگاهی ندارد.
اینکه گفته شود حتی اگر رئیسجمهوری بیاید که تمام ملت به او رأی داده باشند بازهم من در مقابل او خواهم ایستاد، نشان از نوعی دیدگاه «هیچ انگارانه» نسبت به آرای اکثریت دارد و در تضاد با جمله معروف حضرت امام خمینی (ره) است که فرمود: میزان؛ رأی ملت است.
2- بیان عباراتی توسط حسن رحیمپور ازغدی از قبیل «هيچكدامشان را از خودم فهمیدهتر نميدانم»، «از هیچکدام از روسای جمهور باكی ندارم»، «من خودم را ازنظر شأن علمي از اينها كوچكتر نميدانم»، «كار خودم را از همه اينها مهمتر ميدانم»، همگی حکایت از نوعی «خودبزرگبینی» و «تبختر» در شخصیت وی دارد.
اولاً هیچگاه شخصیتهای فهمیده و صاحبنظر نیز اینچنین علم و فهم و شانیت خویش را در بوق و کرنا نمیکنند که آقای رحیمپور کرده است. این موضوع که فردی دارای مصونیت باشد و در هر حوزهای که تمایل داشت نظر کارشناسی بدهد و در هر موضوعی که تمایل داشت ورود پیدا کند و صداوسیما نیز تریبون رسمی او شود، دلیل بر آن نیست که این فرد، خویشتن را «دانای کل» بهحساب آورده و فهم خویش را از دیگران، بالاتر بداند.
اساساً اظهار فضل و تعریف از خود و خود را ستودن و مافوق دیگران فرض کردن، بهخودیخود حکایت از نوعی جهالت دارد و دلیلی بر «بزرگی» نیست.
ثانیاً ممکن است آقای رحیمپور در موضوعاتی صاحبنظر و دارای تخصص باشد ولی این موضوع، لزوماً نمیتواند دلیلی بر وقوف وی در تمام موضوعات کشور باشد. حتی ممکن است آقای رحیمپور در منزل خویش، در موضوعات مختلفی دارای کتاب و جزوه باشد و آنها را نیز مطالعه کرده باشد اما آیا این موضوع، دلیل بر آن است که موضوعات را فهمیده و اینک توان اجرایی یافته است؟
نهایت انتظاری که از رحیمپور ازغدیها میرود آن است که مطالعات خویش در حوزه تخصصی از قبیل حوزه دین و مذهب را در جلسات، بازگو نمایند؛ نه آنکه بدون دارا بودن سوابق مدیریتی و اجرایی و با فقدان جامعنگری، خود را فهمیدهتر از دیگران و حتی روسای جمهور فرض نمایند. به نظر میرسد صداوسیما در «خودبزرگبینی» رحیمپورها نقش بسزایی داشته است.
3- بیتفاوتی نسبت به سرنوشت جامعه اسلامی نیز در سخنان اخیر حسن رحیمپور ازغدی موج میزند آنجا که میگوید: «هركس ميخواهد رئیسجمهور بشود هركسي ميخواهد نشود. من خودم را ازنظر شأن علمي از اينها كوچكتر نميدانم که بخواهم کارکنم تا فردی رئیسجمهور شود... براي من بهاندازه پشيزي فرق ندارد چه كسي رئیسجمهور بشود.» برای شخصی که ادعا میکند دغدغه مسائل دینی دارد و خود را متخصص مسائل دین بشمار میآورد و حتی درجایی گفته است «من از آخوندها هم آخوندترم» بیتفاوتی نسبت به انتخاب رئیسجمهور کشور نباید معنایی داشته باشد.
تأکید بر شأن علمی خویش و تحقیر جایگاه ریاست جمهوری، نمیتواند دلیلی بر بیتفاوتی نسبت به انتخاب رئیسجمهور باشد. عقل حکم میکند اگر انسان میان گزینههای «بد» و «بدتر» مخیر شد، گزینه بد را انتخاب کند و حتی برای رأی آوری گزینه بد، به تکاپو بیفتد تا «دفع افسد به فاسد» کند اما گویا جناب ازغدی بااینهمه مراتب علمی، به چنین قاعدهای بیتوجه بوده است.
4- جناب رحیمپور ازغدی در جملاتی قلدرمآبانه؛ با تکیهبر علم و فهم خویش، اینچنین میگوید: «هرکسی رئیسجمهور شود من در مقابلش میایستم...در اين چهار سال آينده وظیفهام ايستادن مقابل روحاني است.» در این رابطه نیز نکاتی حائز اهمیت است. اولاً آقای ازغدی باید معنای «ایستادن» را تشریح کند که منظور او از کاربست این واژه، چه بوده است.
اگر منظور وی، پافشاری بر نظرات مخالف خویش است و میخواهد بر رویه نقادانه رئیسجمهور و دولت وی تداوم بخشد که جای تقدیر دارد اما اگر منظور وی، کارشکنی و خرابکاری و تحریک جوانان برای چنین اقداماتی است باید بداند که همچون دوستان ویارانش در انتخابات اخیر، از ملت ایران سیلی خواهد خورد.
ثانیاً آیا جناب ازغدی با خود اندکی نمیاندیشد و اندکی تأمل نمیکند که چرا در ابتدای دولت دوازدهم، باید وظیفه خویش را ایستادن در مقابل روحانی در چهار سال آینده تعریف کند؟ مگر اقدامی از دولت دوازدهم سرزده است که پیشاپیش باید در مقابل آن ایستاد؟ آیا حسن رحیمپور علاوه بر علوم دنیوی، به علوم سماوی نیز دستیافته است که غیب میگوید و از وظیفه آتی خویش پرده برمیدارد؟
ثالثاً جناب ازغدی باید بداند مردمی که باوجود فضای دروغ و هتاکی و اتهام زنی دوستان ایشان در طی چهار سال گذشته و در فضای رجزخوانی امثال رحیمپورها، بار دیگر به حسن روحانی اعتماد کردهاند در مقابل قلدر مآبان و چنین تئوریسینهایی خواهند ایستاد و اجازه نخواهند داد روحانی تنها بماند.