Wednesday, Jul 12, 2017

صفحه نخست » یادهای بی‌گسست، ویدا فرهودی

Vida_Farhoudi.jpg

خالی‌ام از هر چه بوده هر چه رفت و هر چه هست
غم فقط جا مانده وُ درد مهیبیی از شکست

آینه می‌خوانـَدم تا در نگاه صادقش
بنگرم بر خویش وُ بر هر آن‌چه یاد بی‌گسست

بنگرم فرسوده بر اصرار تلح زندگی
یا به یأس خسته‌ای کآمد به بالینم نشست

روزها خالی ز عشق‌اند و من‌ام در جست‌وجو
جست‌وجوی کهنه‌ای کز بام بی‌تابی نجَست

سرخ و زرد و آبی و پرواز او چون رقص نور
لحظه‌ای پروانه‌وش با عشوه‌ای آمد وَ رَست

بهت آن‌گه سر رسید و سهم من تکرار او
پنجره با حکم توفان دیدگان بی‌وقفه بست

نه چه می‌گویم ببین با بغض بی‌فریاد خود
درد لرزاندش ز وحشت، بی‌صدا در خود شکست

ویدا فرهودی
تابستان ١٣٩٦

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy