مخالفتها و اعتراضات علیه خودکامگی ولایت فقیه و نهادهای سرکوب تحت امر وی روز به روز ابعاد گسترده تر و عمیق تری در جامعه ایران پیدا میکند. ولایت فقیه در برابر انتقادها و اعتراض هایی که چه در پائین و چه در بالا و در میان مقامات و مسئوولان جمهوری اسلامی بالا گرفته است هیچ پاسخی جزسرکوب درچنته ندارد. سرکوب در اشکال مختلف، ارعاب، به حاشیه راندن (حذف) پرونده سازی و نهایتا زندان و بدتر از آن.
در چنین هنگامهای است که بازار مداحان و آخوندهای هتاک، نظامیان و امنیتیهای سرکوبگر، قاضیان بیگانه با انصاف و عدالت روز به روز رونق بیشتری پیدا کرده است.
با بالا گرفتن بحران، مناسبات خامنهای و بسیاری از نزدیکان سابق او به خصومت و کینه توزی گرائیده است که نمونه بارز آن رابطه خامنهای با احمدی نژاد است.
گناه احمدی نژاد البته این نیست که او اقتصاد ایران را ویران کرد، صدها میلیارد دلار ثروت باد آورده نفت را برباد داد و جامعه جهانی را برای تحریم همه جانبه ایران متحد کرد. چرا که در این مصیبتها احمدی نژاد مجری سیاستهای خارجی و داخلی رهبر بوده است.
گناه احمدی نژاد آن است که او در یک مقطع از دوره دوم ریاست جمهوریش با خودکامگی مطلق رهبر مساله پیدا کرد و از آن زمان به بعد برای خود حق اظهار نظر و تصمیم گیری مستقل و مخالف با رهبر جمهوری اسلامی قائل شد. از این جا بود که احمدی نژاد و نزدیکان او به "جریان انحرافی" تبدیل شدند، و روند به حاشیه راندن و حذف آنها آغاز شد. ادامه این روند هرچند که احمدی نژاد و نزدیکان وی را به پشیمانی از روزهایی که در هماهنگی مطلق با خامنهای مردم را خس و خاشاک مینامیدند و مخالفان را به خاک و خون میکشیدند نرساند، اما آنان را به ناچار به سوی اردوی متنوع و متکثره مخالفان ولایت مطلقه فقیه سوق داد.
حالا احمدی نژاد به این نتیجه رسیده که راه ولایت مطلقه فقیه راه فرعون است. او که از عمق نارضایتی مردم از دستگاه ولایت مطلقه فقیه آگاهی دارد در ماههای گذشته در تلاش برای پیدا کردن پایگاهی در میان مردم پیامهای صریحی در مخالفت با خودکامگی ولایت مطلقه به جامعه کرده است. این حرکات احمدی نژاد که خود نشانه درهم شکستن اقتدار و اعتبار خامنهای است برای رهبر جمهوری اسلامی راهی جز به حرکت درآوردن دستگاه قضایی جمهوری اسلامی علیه احمدی نژاد و یاران وی باقی نگذاشته است.
بازداشت مجدد بقایی و صحبتهای اخیر محسنی اژهای در اشاره به جریان افتادن دوباره پرونده احمدی نژاد را میتوان در زمره تلاشهای رهبر جمهوری اسلامی برای ساکت کردن احمدی نژاد تلقی کرد.
اما نامه اخیر احمدی نژاد به مردم و نامه وی به خامنهای بیانگر تصمیم احمدی نژاد به ادامه راهی است که او در نافرمانی از ولی نعمت دیروز خود در پیش گرفته است.
احمدی نژاد هر که باشد، هرچه فکر کند و هر گذشتهای که داشته باشد، یک شهروند ایرانی است که باید از حق او در اظهار نظر و کنشگری سیاسی دفاع کرد.
دموکراسی خواهی و دموکراسی خواهان هرچه صریح تر از حقوق شهروندی مخالفان و دشمنان فکری خود دفاع کنند قوی تر و آسیب ناپذیر تر میشوند و استبداد را منزوی تر میکنند.
رهبران جنبش سبز هنوز بخاطر اعتراض به کودتای خامنهای - احمدی نژاد علیه رای مردم در حصراند. مردمی که در اعتراض مسالمت آمیز به کودتا با شعار "رای من کو" به خیابانها آمدند و سرکوب شدند نمیتوانند و نباید به آسانی احمدی نژاد را ببخشند. اما شایسته است که همان مردم به حکم ضرورت دفاع از حق شهروندی هر ایرانی با هر فکر و عقیدهای، از حقوق شهروندی احمدی نژاد در مقابل دستگاه جبار ولایت مطلقه و قوه قضائیهای که به اهرم سرکوب تبدیل شده دفاع کنند.