شرق ـ «وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا یحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ/ روى خود را از مردم برمگردان و بر زمین با نخوت و تکبر گام برمدار، که خداوند هیچ متکبّر فخرفروشی را دوست ندارد». سوره مبارکه لقمان، آیه ۱۸
دوره اول ریاستجمهوری مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی در کابینه ایشان وزیر کشور بودم. به یاد دارم در آن زمان، در سالگرد رحلت امام خمینی رحمهالله علیه و شاید سال ۱۳۷۰، در حاشیه مراسم، خدمت مرحوم آیتالله پسندیده (برادر امام خمینی) رسیدم. ایشان خاطرهای از مراجعه خود به وزارت کشور، در رژیم گذشته را بیان کردند که کلیت آن چیزی که به یاد دارم، چنین بود: «در دوره پهلوی، در خمینِ ما حاکمی بود که به مردم ظلم میکرد. من یکی، دو بار به آقای اخوی (امام خمینی)، گفتم برویم تهران و برای مردم خمین دادخواهی کنیم، ایشان نپذیرفتند. تصمیم گرفتم بهتنهایی کاری بکنم.
به تهران آمدم و به وزارت کشور مراجعه کردم و از محل دفتر وزیر جویا شدم، مرا راهنمایی کردند. مسئول دفتر وزیر درمورد کار من پرسید. گفتم میخواهم وزیر را ببینم، پاسخ داد ایشان جلسه دارند منتظر بمانید تا پس از اتمام جلسه با ایشان هماهنگ کنم. پس از مدتی، چند نفر از اتاق وزیر خارج شدند، مسئول دفتر به داخل رفت و برگشت و مرا به اتاق وزیر دعوت کرد. من وارد شدم، سلام کردم، آقای وزیر هم از جا برخاست احترام کرد. پس از آن، مشکل حاکم خمین و ظلم او به مردم را برای آقای وزیر توضیح دادم. پس از پایان سخنان من، وزیر گفت: شما درست میفرمایید، ما اشتباه کردهایم و او را برکنار خواهم کرد. من خداحافظی کرده از وزارت کشور به خمین مراجعت کردم و حاکم هم تغییر کرد». پس از اتمام این دوره، تا سال ۱۳۷۵ که افتخار نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی را یافتم، مسئولیتی نداشتم و برای کارهای علمی به قم بازگشتم. در یکی از روزها که برای زیارت به حرم حضرت معصومه سلامالله علیها، مشرف شده بودم، هنگام بیرونآمدن از حرم، شنیدم سه نفر از زوار با لهجه یکی از شهرستانهای اطراف اصفهان درباره من، به همدیگر این جمله را میگویند: «اون روز که کاری ازش میومد نمیشد دیدش حالا که میشه دیدش کاری ازش نمیاد». جملهای ساده و البته بسیار پرمعنا و دقیق.
اکنون که خاطرات گذشته را مرور میکنم از خود میپرسم بهراستی اگر در جمهوری اسلامی یک روحانی، چه رسد به سایر مردم، میخواست در وزارت کشور با من بهعنوان وزیر کشور دیدار کند، به همان راحتی که آیتالله پسندیده، در زمان پهلوی با وزیر کشور ملاقات کرد، میتوانست؟ چه جمله زیبا و معناداری را به من گوشزد کردند، «اون روز که کاری ازش میومد نمیشد دیدش، حالا که میشه دیدش کاری ازش نمیاد». فراموش نکنیم و به خاطر بسپاریم که: - رفتار مسئولان از دید مردم پنهان نیست و برای هریک براساس برداشت خود و نه خوشایند ایشان پروندهای در ذهن دارند. - ریاستها مانند عمر، بهسرعت سپری میشوند، آنچه باقی میماند عملکرد و رفتار پسندیده و ناپسند ماست. چه بسیارند کسانی که رنج کار و تلاش برای مردم را تحمل میکنند و دعای خیر مردم را پشت سر خود دارند و چه بسیارند کسانی که بدون توجه به مردم، بار خود را بستند و آه و ناله مردم و خسران اخروی و چهبسا دنیوی را همراه خود میبرند. - شرایط خدمت به مردم، هدیهای الهی است که هرکسی از آن بهرهمند نمیشود و درعینحال آزمونی است برای مسئولان تا چه کسی بتواند بهترین بهره را از این هدیه الهی ببرد و از آزمون سربلند و پیروز بیرون آید. چرا تا دیروز که پست و مقامی نداشتیم، مانند مردم عادی با دیگران برخورد میکردیم و امروز که به مقامی دست یافتهایم، خود را تافته جدا بافته از مردم میدانیم، گاه حتی جواب سلام مردم را هم با اکراه میدهیم؟ آیا بهتر نیست با مردم و ارباب رجوع و حتی زیردستان خود بهگونهای رفتار کنیم که مانند آیتالله پسندیده پس از دهها سال، نام ما را به نیکی ببرند؟ اخلاق پسندیده و حسن معاشرت داشتن، به گرایش سیاسی بستگی ندارد. چهبسا افراد انقلابی که پس از بهقدرترسیدن و در معرض امتحان قرارگرفتن از هر فردی خودخواهتر عمل کنند، همچنان که در رژیم گذشته نیز مدیرانی بودند که چونان «علیبنیقطین» در جهت خدمت به مردم گام برمیداشتند. از ریاستها، به خود غره نشویم که در پایان کار، هم پرونده اعمال و رفتار ما نزد مردم باز است و هم در درگاه عدل الهی که هیچ سرّی بر او پوشیده نیست باید پاسخگو باشیم.
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است