خانم فاطمه صادقی دختر شیخ صادق خلخالی در گفتوگوی خود با "اندیشه پویا" ادعا کردهاست که در مورد آنچه که در کردستان گذشته اطلاعی ندارند و از فحوای کلامشان اینگونه بر میآید که لاجرم نمیتوانند راجع به آنچه پدرشان در سال ۱۳۵۸ در آنجا انجام داده قضاوت کنند. قصد من در این نوشته آن نیست که به کارنامه خلخالی بپردازم. تنها برای روشن شدن زوایای تاریک میهنمان به یک نمونه از جنایات خلخالی و حواشی آن میپردازم.
پاسداران نظام تازه برپا شده اسلامی در ۱۸ بهمن سال ۱۳۵۸ چهار تن از رهبران خلق ترکمن به نامهای توماج، مختوم، واحدی و جرجانی را شبانه دزدیدند، بعد از اِعمال شکنجههای وحشیانه در روز ۲۹ بهمن ۱۳۵۸ به جوخه اعدام سپردند و جسدشان را در ۱۲۵کیلومتری جاده بجنورد رها کردند.
پس از پیدا شدن جنازه این چهارتن، انگشت اتهام متوجهی خلخالی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. در تاریخ ۶ اسفند ۱۳۵۸ شیخ صادق خلخالی با صدور اطلاعیهای ضمن تکذیب صدور فرمان قتل ۴ رهبر ترکمن به صراحت اعلام داشت چنانچه کسی خطی از وی در این رابطه نشان دهد، خودم را به اعدام محکوم میکنم:
اطلاعیهی توضیحی خلخالی درباره کشته شدن رؤسای ستاد خلق ترکمن
«... ملت مسلمان ایران میداند که هر روز از طرف امپریالیسم بینالمللی و صهیونیسم جهانخوار و سردمداران تباهی و فساد توطئه تازهای با یک قیافه غلطانداز برای اسلام و جمهوری اسلامی نه تنها در ایران بلکه در منطقه خاورمیانه تدارک دیده میشود. آنها با شکست مفتضحانه که از اسلام و مسلمین وحرکت قاطع ملت ایران در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ خوردند، طعم تلخ آنرا در کام زهرآگین خود به این زودا فراموش نخواند کرد. این حرکت توفنده جهانخواران را از خطه خاورمیانه و از مرزهای ایران به رهبری امام خمینی کبیر به دور انداخت و آنها را به سرگیجه و سرسام مبتلا کرد که ناچار به فکر تلافی مافات میباشند که قرنها نخواهند توانست آن را جبران نمایند.
دشنهی پرخون آنها به نوکرصفتان یک رو زدر کردستان و روز دیگر در خوزستان و برای آخرین بار در گنبد مشاهده میشود..... من برای چندین بار اعلام میکنم که در گنبد و دشت ترکمن حتی برای نمونه یک نفر از فدائیان خلق و شورشیان را نه بازجویی کردهام و نه محاکمه نمودهام تا چه رسد به اعدام و خود آقای علی فرخنده جهرمی نماینده اعزامی فدائیان خلق از تهران که برای مذاکره با من به آنجا آمده بود شاهد میباشد و آقای عباس افشار تکلو مدیر دفتر حزب توده که حرکت آنها را محکوم کرده و در آنجا بازداشت بود و با دست من آزاد شد میداند و رهبران مربوطه و مقامات مسئول و سپاه پاسداران و استاندار و فرماندار همه شاهد ماجرا هستند. ولی پس از این که از منطقه خارج شدم با کمال تعجب شنیدم که چند جسد در میان راه پیدا شده.
پیش خود گفتم شاید به دست سپاه پاسداران و فدائیان خلق در حین زد و خورد در سنگر زخمی و یا کشته شده باشند که با دست فدائیان خلق از معرکه خارج شدهاند که پس از شکست کامل آنها جنازهها را رها کرده و فرار نمودهاند.
همه ما در این کشور باید زندگی کنیم و بمیریم و یا کشته شویم ولی نباید اسیر توطئههای خائنانه باشیم. امیدوارم علت همه قضایا را مقامات مسئول پس از تحقیق و بررسی برای افکار عمومی روشن نمایند تا بهانه خونریزی تازهای به دست دشمنان این ملت ندهند.
اینجانب باز اعلام میکنم که چهار نفر از کشته شدگان که میگویند از رؤسای ستاد خلق ترکمن بودهاند، هیچگونه ربطی به من ندارد اگر کسی در این باره خطی از من نشان بدهد که با دستور من اینها اعدام شدهاند من از حالا خودم را به اعدام محکوم میکنم. آقای رئیس جمهور ابوالحسن بنیصدر در جریان کار هستند ما اگر بخواهیم به این مملکت خیانت کنیم در واقع به خودمان خیانت کردهایم. ما همان جوری که دستهای خیانتکار را قطع میکنیم کسانیکه نظم و انضباط و دستورات مقامات بالاتر را مراعات نمیکنند قطع میکنیم و کشته شدن این افراد را به دست هرکی باشد جداً محکوم مینمایم. »[1]
توریه: صرفهجویی در بیان حقیقت یا سخن نیمهراست
کسی که فرهنگ منحط آخوندی را نشناسد، پیش خود فکر میکند لابد وقتی خلخالی اینگونه قاطعانه نقش خود در این کشتار را نفی میکند و حتی حکم اعدام خود را در صورت ثبوت جرم صادر میکند راست میگوید. اما آنها نمیدانند او از شگرد «توریه» که دروغگویی شرعی است استفاده میکند.
توریه بیان سخنیاست که معنای آن به ظاهر درست است؛ اما آنچه مخاطب از آن درک میکند نادرست و دروغ است؛ یعنی جمله صادق بیان میشود که موجب میگردد، شنونده از آن جمله مفهوم گمراهکننده و فریبنده موردنظر گوینده را دنبال کند.
خلخالی راست میگوید، او فرمان قتل را به صورت مکتوب نداده است بلکه به صورت شفاهی آن را صادر کرده است. به همین دلیل کسی نمیتواند خطی از او نشان دهد که لزومی به صدور حکم اعدامش پیش بیاید. به همین سادگی «آیتالله»ها دروغ میگویند.
اصل ماجرای قتل رهبران ترکمن
محسن رفیقدوست، اولین وزیر سپاه پاسداران و از فرماندهان اولیه سپاه پاسداران، هنگامی که مثل بقیه رؤسا خرش از پل گذشت و قادر به تحکیم پایههای حکومت اسلامی شد، در خاطراتش در مورد چگونگی به قتل رسیدن رهبران ترکمن با افتخار مینویسد:
«اولین سالگرد انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۸، در شمال میدان آزادی، خیابان محمدعلی جناح جایگاهی درست کرده بودند. تانکها میخواستند از جلوی جایگاه رژه بروند. عرفات روی جایگاه ایستاده بود. مردم آنقدر به عرفات علاقه داشتند که وقتی او را دیدند، به سمت جایگاه هجوم بردند. یک قسمت از جایگاه ریخت و چهار نفر شهید شدند. من و برادر منصوری، فرمانده وقت سپاه، روی جایگاه بودیم، آقای خلخالی هم آنجا بود، آن روزها ضد انقلاب در ترکمنصحرا شورش کرده بودند. بچههای سپاه با آنها درگیر شده و سرانشان را گرفتند. من از خلخالی پرسیدم: "با سران خلق ترکمن چه کنیم؟ " چهار نفر را اسم بردم. گفت : "اینها را همین الان اعدام کنید." گفتم: "حکم اعدام است؟ " گفت: "بله". من هم زنگ زدم پادگان ولی عصر عج و آنها را اعدام کردند.» [2]
تصورش را بکنید وقتی در اولین سالگرد پیروزی انقلاب به این سادگی و از طریق تلفن حکم اعدام صادر میکردند در دههی ۶۰ چه جنایات هولناکی را مرتکب شدهاند.
خلخالی شخصاً در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی شهریور ۱۳۶۳ ضمن برشمردن جنایاتش میگوید:
«... من با قاطعیت در گنبد وارد شدم و یکی از کارهای برجسته و انقلابیام در گنبد بود... ما دستور دادیم هر کسی را که مسلّح باشد، بیاورند، که آوردند. یکی، دو تا، سه تا، پنج تا. هرکسی را که مسلّح آوردند، ما اعدام کردیم. این جریان را که میگویم شاهد زنده دارم: آقای مُصحَف، استاندار آن زمان مازندران، دادستان کل و آقای درویش، رئیس سپاه پاسداران گنبد، آقای درازگیسو، که چندی پیش سفیر جمهوری اسلامی ایران در آلمان شرقی بود، آقای نوروزی اصفهانی... آقای بنفشه، رئیس سپاه پاسداران ایلام... و چه بگویم برای شما. آقای هاشمی [رفسنجانی], حاج احمدآقا [خمینی]، شخص حضرت امام، خود آقای منتظری و همه مسئولین، آقای دکتر بهشتی و آقای قدّوسی... همه میدانستند؛ آقای رفیقدوست هم میداند. ۹۴ نفر، منجمله، توماج، واحدی، مخدوم، جرجانی، اینها را بنده اعدام کردم؛ ۹۴ نفر را اعدام کردم نه یک نفر را... من با قاطعیت اسلامی در گنبد وارد جریان شدم و خلق ترکمن را در آن جا کوبیدم...»[3]
رفسنجانی در مجلس هنگام سخنرانی خلخالی حاضر بود و سخنان او را تکذیب نکرد. خمینی و فرزندش احمد و آیتالله منتظری نیز موضوع را تکذیب نکردند. قطعاً همگی آنها در این کشتار بیرحمانه سهیم هستند.
خلخالی که در اسفند ۱۳۵۸ مدعی بود حتی یک حکم اعدام برای ترکمنها صادر نکرده، و استاندار را نیز شاهد میگرفت در اینجا اقرار میکند که ۹۴ حکم اعدام و از جمله حکم ۴ رهبر ترکمن را نیز صادر کرده است و به همان استاندار هم اشاره میکند. او دم از «قاطعیت اسلامی» میزند و به جنایاتش افتخار میکند. جنایاتی که قبلاً از پذیرش آن طفره میرفت.
نکتهی مهم در این جنایت بزرگ آن است که تمامی ارکان سیاسی، قضایی، نظامی و مذهبی نظام اسلامی از بالا تا پایین هنگام صدور «اطلاعیه»ی خلخالی میدانستند که او دروغ میگوید و این جنایت توسط خودشان صورت گرفته است.
خلخالی در کتاب خاطراتش نیز به این کشتار پرداخته و آمار مشابهی میدهد.
او در اطلاعیهی ۶ اسفند ۱۳۵۸خود جنبش ترکمنصحرا را ناشی از توطئهی امپریالیسم و صهیونیسم بینالمللی معرفی میکند که به خاطر ضرباتی که از انقلاب اسلامی خوردهاند هر روز توطئهای برپا میکنند.
اما خلخالی در کتاب خاطراتش جنبش مردم ترکمنصحرا را به روسیه و تلاش این کشور برای ایجاد یک کشور جدید ربط میدهد:
«پس از بازگشت از کردستان با حکم امام و تنفیذ آیتالله منتظری برای مهار کردن غائله گنبد، روانهی آنجا شدم و در آن جا ۹۴ نفر، به ویژه مختوم، توماج و واحدی را اعدام کردم.
پاسگاههای ترکمن صحرا در مرز ایران و روسیه به هم خورده بود و حدود هفده پاسگاه خالی از سرباز بود و مرزها برای روسها باز شده بود. خلق ترکمن میخواستند در آنجا با کمک روسیه حکومت دمکراتیک درست نمایند و روسها هم که در خود چهل روز قبل، وارد افغانستان شده بودند، این بار میخواستند شمال مازندران و ترکمن صحرا و شمال خراسان را تجزیه کرده و ضمیمهی خاک روسیه کنند و یک حکومت دستنشانده از نمونهی حکومت ترکمنستان و مغولستان و افغانستان را در آنجا به وجود بیاورند. ولی بحمدالله با اقدامات انقلابی ای که صورت دادیم، اوضاع را رو به راه نمودیم، آنگاه به همراه سرهنگ زاهدی رئیس ارتش وقت، به پاسگاههای مرزی «راشد برون» و «اینچه برون» رفتیم و اوضاع آنجا را نیز آرام کردیم. سپس از سوی شورای انقلاب و آیتالله منتظری برای آرام کردن اوضاع نابسامان شهرکرد به آنجا رفتم و منطقه را آرام کردم و در بیشتر استانهای ایران یکی دو تا محاکمه برای تصفیهی مفسدان برقرار نمودم و بحمدالله در همهی زمینهها مورد حمایت امام و آیتالله منتظری بودم و شاید همین لطف آنها موجب حسد حاسدان شد. » [4]
خلخالی با وجود پروندهی قطوری که از جنایت و خونریزی و بیقانونی داشت، با فرمان آیتالله منتظری ۲۱ بهمن ۱۳۵۸عازم گنبد شد و جنایات ترکمنصحرا را رقم زد. در پیام آیتالله منتظری خطاب به خلخالی آمده است:
«برحسب تصویب شورای مرکزی سپاه پاسداران و درخواست عدهای از اهالی محترم گنبد قابوس مقتضی بلکه لازم است جنابعالی که قاضی شرع میباشید برای سامان دادن اوضاع آن شهرستان بدانجا عزیمت فرمایید و آنچه به مصلحت اسلام و مسلمین است با رعایت جانب احتیاط انجام دهید.»
منش همه سران نظام
طی سیسال گذشته از خامنهای و رفسنجانی و موسوی اردبیلی و موسوی و کروبی و ولایتی گرفته تا کلیه مسئولان سیاسی و قضایی و امنیتی و امامان جمعه و جماعات یکصدا میکوشند با دروغو دغل به توجیه کشتار ۶۷ بپردازند و یا دیگر جنایات خود را انکار کنند. قسم و آیهی خلخالی برای انکار نقش خودش در کشتار رهبران ترکمن در حالی که کلیه مسئولان وقت رژیم از آن اطلاع داشتند، صحت و سقم ادعاهای امروز آنها را نیز میرساند. فریب این دغلکاران را نباید خورد.
پانویسها
[1] روزنامه اطلاعات دوشنبه ۶ اسفند ۱۳۵۸ صفحات ۱ و ۴
[2] برای تاریخ میگویم، خاطرات محسن رفیق دوست به کوشش سعید علامیان. ۱۳۵۷- ۱۳۶۸ انتشارات سوره مهر ص ۱۴۲.
[3] روزنامه آزادگان, ۲۸شهریور۱۳۶۳
[4] ایام انزوا، خاطرات آیتالله منتظری ، نشر سایه، چاپ اول پاییز ۱۳۸۰، ص ۲۹.