Saturday, Aug 19, 2017

صفحه نخست » رمزگشایی از سخنان رییس موساد درباره ایران

ev319362tf_small.jpgرضا تقی‌زاده - کیهان لندن

رییس سازمان اطلاعات جاسوسی اسرائیل، موساد، هم‌صدا با سایر دولتمردان تل‌أویو، از جمله نخست وزیر و وزیر دفاع، طی اظهار نظری انحرافی، یک بعدی، هدف‌دار و مغایر با مفاهیم نوین قدرت، در حالی از «افزایش قدرت ایران» یاد می‌کند که تمام نمودارهای قابل ارزیابی، حاکی از کاهش قدرت اقتصادی و افول نفوذ سیاسی ایران در جامعه جهانی است.

یوسی کوهن مدعی است که «برجام رشد اقتصادی ایران را افزایش داده و توافق‌های بین‌المللیِ جدید اقتصاد ایران را تقویت کرده است». او در جای دیگری از گزارش اخیر خود به دولت اسرائیل می‌گوید: «از هر کجا داعش رفته ایران جای آن را پر کرده.»

رییس موساد مدعی است «۱۶ هزار شبه‌نظامی ایران در سوریه حضور دارند، نیروهای شیعه از سراسر دنیا به منطقه سرازیر می‌شوند... نیروهای تحت نفوذ ایران بر سوریه، لبنان، عراق، و یمن مسلط شده‌‌اند... و این تغییرات به نفع اسرائیل نیست.»

طی اظهاراتی موازی در همان روز، مایک پمپئو رییس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا نیز مدعی شد جای پای ایران (همراه با روسیه) در بحران ونزوئلا دیده می‌شود.

طبیعت قدرت و نفوذ ایران در ونزوئلا مشابه قدرت و نفوذی است که در سوریه، عراق، لبنان، یمن و افغانستان به دست آورده است؛ گذاشتن پا جای پای دولتی مستعجل، مانند خلیفه‌گری داعش و حضور تخریبی در کشورهای ویرانه و یا جنگ زده‌ای که در آستانه فروپاشی کامل و از دست دادن تمامیت و هویت قرار دارند.

در سوی دیگر این معادله فرضی قدرت ایران به روایت روسای سازمان‌های جاسوسی اسرائیل و آمریکا، غلامحسین شافعی رییس اتاق بازرگانی ایران قرار دارد که طی دیدار با محمد شریعتمداری وزیر پیشنهادی برای وزارت صنعت، معدن و تجارت در دولت دوازدهم می‌گوید: «کارشناسان، قدرت خرید مردم (ایران) را حتی از ۱۰ سال پیش نیز کمتر می‌دانند... آمارها نشان می‌دهد که وضع مناسبی از لحاظ تجارت فرامرزی نداریم و برآورد شده است که تنها ۲۴صدم درصد از تجارت جهانی را در اختیار داریم این در حالیست که قابلیت‌‌های ما بسیار بیشتر است... تولید ما وضعیت خوبی ندارد، حال و روز تولید کشور مناسب نیست.»

در مورد ابعاد قدرت و نفوذ فزاینده ایران، واقعیت به تعریف‌های هشدارگونه غلامحسین شافعی نزدیکتر از ادعاهای انتزاعی و غیر واقعی یوسی کوهن و مایک پمپئو است که هر دو، دمیدن در پوست شیری که جمهوری اسلامی به تن ایران کرده را در خط مصالح و ملاحظات امنیتی خود می‌بینند.

تعریف «قدرت» به شیوه یوسی کوهن و پمپئو، تنها در «مجادله‌های سیاسی» به کار می‌رود و نه در تحلیل‌های علمی. اگر این مجادله‌ها از قرن هجدهم تا پایان دوران جنگ سرد اعتبار نسبی داشت، امروز، قریب به دو دهه بعد از آغاز قرن بیست و یک، ماهیت قدرت دولت و ملت‌ها تغییر ساختاری کرده بود.

مفهوم قدرت دولت و نفوذ کشورها

طی سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم، قدرت دولت‌های غیر دمکراتیک و زورگو در خانه از دهانه تفنگ می‌آمد و شمار زندانیان سیاسی، انتخابات جعلی، دادگاه‌های فرمایشی و اکثریت مطلق و مطیع دولت در شوراهای خلقی. ابعاد نفوذ خارجی دولت نیز متناسب با تعداد دولت‌های اقماری فقرزده‌ی آنها بود که از آمریکای لاتین و آفریقا تا شرق آسیا گسترده بودند.

طی این دوره، مفهوم «تعادل قدرت» equilibrium بر پایه افزایش ظرفیت نظامی یک کشور و تلاش برای کاهش توان و تحرک کشور رقیب یا دشمن یا قرار داشت.

بر اساس این نظریه، قدرت یک کشور در اندازه‌ای افزایش می‌یافت که مانع از تحمیل اراده دولت دیگری بشود. به این ترتیب، و با هدف افزایش قدرت دفاع در دولت‌های همسو، اتحادیه‌های نظامی تازه هم شکل گرفت.

این مفهوم از تعادل قدرت را می‌توان در نظریه «بازی حاصل جمع صفر» Zero-sum game تعریف کرد که یک محاسبه عددی است و قدرت خالص یک طرف معادله را در افزایش ظرفیت خودی و یا کاهش ظرفیت‌های رقیب می‌بیند.

در این چارچوب نظری، حضور نظامی ایران در عراق (و افغانستان) باید موجب کاهش قدرت و تحرک نظامی آمریکا بشود، چنانکه حضور نظامی ایران در سوریه و لبنان، اسرائیل را هدف گرفته و حضور نظامی جمهوری اسلامی در یمن، عربستان سعودی را؛ در واقع این سیاست مشغول ساختن مجموعه کشورهای «دشمن» یا رقیب است!

در دنیای امروز جایگاه این نوع قدرت تنها در شعار‌های سیاسی است و دست کم از زمان سقوط امپراتوری سابق اتحاد شوروی و تغییر نظام‌های اقماری و پایان «جنگ سرد»، مفهوم قدرت کشورها به طبیعت واقعی آن متمایل شده چنانکه امروز «قدرت نرم» به مراتب تاثیرگذارتر از قدرت گرم و زرادخانه‌های اتمی و سلاح‌های کشتار جمعی است.

قدرت کشورها را امروز نفوذ سیاسی و دیپلماسی آنها تعیین می‌کند و نه جنگ گرم. عوامل تعیین‌کننده قدرت و نفوذ، در ظرفیت اقتصادی کشورها، سرانه درآمد ملی، قدرت سرمایه‌گذاری خارجی، برگزاری جشنواره‌های ورزشی و فرهنگی و هنری، موسیقی، نمایش و فیلم و قدرت خرید مسافرانی است که به دیدار کشورهای خارجی و تفریح و استراحت می‌روند و برای میزبانان خود شغل و ثروت ایجاد می‌کنند.

اگر امروز آمریکا قدرت شماره یک جهان به شمار می‌رود تنها به خاطر زرادخانه اتمی آن نیست که از زرادخانه مشابه روس‌ها کوچکتر است. به خاطر اقتصاد بزرگ آن است و قدرت نرمی که بدون وقفه در سراسر جهان به کار می‌گیرد.

دیپلماسی آمریکا بخشی از قدرت نرم آن کشور محسوب می‌شود و مهار این قدرت روزی در دست‌های اوباما قرار دارد و روز دیگری در دست‌های ترامپ، ولی، هر چه سرنشین کاخ سفید تصمیم گرفت «متحدان» آن کشور محترم می‌شمارند.

ایالت کالیفرنیا با سیلیکون ولی (silicon valley)، گوگل، مایکروسافت، توییتر...، کوکاکولا، پپسی و مک دونالد و فیلم‌های هالیود، با صدور دلار، نظام بانکداری، ماهواره‌های جاسوسی و قدرت ارتباطات، بر دنیا و شیوه زندگی مردمان بیش از هر کشور دیگری تاثیر می‌گذارد.

قدرت واقعی امروز در «سیلیکون ولی» است و نه «نخستین روستای موشکی» کیاسر، بهشهر، آن هم از نوع قلابی و نمایشی!

اگر کشور کوچکی مانند جمهوری آذربایجان بازی‌های اروپایی و مسابقات سالانه آواز «Eurovision Song Contest» برگزار می‌کند و یا کشور قطر میزبان بازی‌های جام جهانی فوتبال می‌شود، برای حضور و نمایش در عرصه قدرت نرم است.

کشور چین که در حال بیرون آمدن تدریجی از سنگینی آوار نظام کمونیستی است تنها در سال جاری بیش از ۸ میلیارد دلار صرف تبلیغات فرهنگی برای افزایش قدرت نرم خود در جهان کرده است. چین به جای صدور نظریه‌ی کمونیستی با زور اسلحه در دهه شصت میلادی، امروز برای افزایش ابعاد قدرت خود، در آفریقا راه و راه‌آهن و در کشورهای آسیایی کارخانه می‌سازد.

قدرت دفاعی و ظرفیت نظامی واقعی، تنها یک بعد از قدرت و مکمل قدرت سیاسی است، و قطعا نمی‌تواند تمامی قدرت یک کشور و یک ملت محسوب شود.

ابعاد قدرت در نگاه حکومت انقلابی ایران

وقتی هاشمی رفسنجانی در یک توییت شخصی اعلام کرد «دنیای فردا دنیای موشک قاره‌پیما و بمب هسته‌ای نیست»، به مفهوم قدرت با معیارهای امروز اشاره داشت، در جایی که یک طرفدار نظریه کهنه قدرت مانند علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی که از اتهامات یوسی کوهن و مایک پمپئو خوشحال هم می‌شود، او را «خائن یا ابله» خواند.

این دو، رفسنجانی و خامنه‌ای، که از پایه‌گذاران و رهبران نسل اول انقلاب محسوب می‌شوند، یکی از نظر فکری متحول شده و طرفدار دور شدن از حکومت انقلابی، و حرکت به سمت «دولت متعارف» و مشارکت در جامعه جهانی (Conventional participation) است و دیگری همچنان طرفدار صدور شیعه‌گری با زور اسلحه و تلاش برای مشغول نگاه داشتن «دشمن» در بیرون مرزها باقی مانده است.

در دنیای امروز درست نیست که قدرت را به صورت مبهم و بدون جدا ساختن عوامل ترکیب قدرت مورد اشاره قرار دهیم.

برای تعیین ابعاد قدرت ایران، مانند هر کشور متعارف دیگری، باید ابعاد قدرت اقتصادی و ظرفیت‌های مالی و قدرت نرم کشور را مورد نظر قرار دهیم؛ مقایسه زیرساخت‌های کشور اعم از راه، ارتباطات، تجهیزات حمل و نقل زمینی، هوایی و دریایی، رشد بهداشت و درمان، سلامت روح و جان مردم، کیفیت آموزش از ابتدایی تا عالی، درصد خوشحالی و امیدواری مردم به آینده خود، رشد آزادی‌های فردی و اجتماعی، استقلال قضایی، برابری فرد در برابر قانون، میزان اشتغال، قدرت جذب گردشگر و دانشجوی خارجی، ایجاد امنیت برای سرمایه‌گذاران خارجی و داشتن قدرت سرمایه‌گذاری خارجی، تورم پائین و ثابت، آزادی و سرعت نقل و انتقال پول، سلامت اداری، بالا بودن نسبت بازده تولیدات صنعتی به سوخت مصرفی، حفظ محیط زیست، و بهبود «ضریب جینی» که هر سال در ایران فاصله توزیع فقر و ثروت را نامتناسب‌تر از پیش نشان می‌دهد.

سازمان ملل متحد، سال ۲۰۱۷ را «سال گردشگری پایدار برای توسعه» نامیده و در این سال، شمار گردشگران خارجی ایران از کشور کوچک ایرلند و جزیره بحرین کمتر است.

حکومت انقلابی ایران تنها در یک دوره کوتاه سه ساله و طی مذاکرات اتمی، در اندازه‌ای که «سهم دیپلماسی در ترکیب قدرت نرم» محسوب می‌شود، در دنیا با چهره‌ای متعارف مطرح شد ولی قدرت دیپلماسی موقت حکومت ایران ماندگار نبود و در گرو حمایت اوباما قرار داشت که با تغییر سرنشین کاخ سفید، این چراغ هم خاموش شد.

مردم جهان امروز، ایران را با فرهنگ کهن، منشور کورش، و ابداع پستخانه، پیشگامی در ایجاد روش های آبیاری و یا قدرت پول ملی آن، که نه ضعیف بلکه ذلیل شده، نمی‌شناسند. به شمار اعدام‌ها، دستگیری‌ و زندانی کردن اتباع خارجی و تجهیز چریک در کشورهای همسایه می‌شناسند که هیچ کدام از اینها نشانه‌ی قدرت نیست.

ابعاد قدرت ایران در شمار نازل کشورهایی قابل تشخیص است که گذرنامه ایرانیان را محترم می‌شمارند و اتباع آن را بدون روادید می‌پذیرند، و البته شمار پناهندگانی که از آن به خارج گریخته و هر روز می‌گریزند؛ در ابعاد دردناک فرار مغزها از کشور.

بر خلاف آنچه یوسی کوهن و مایک پمیئو می‌گویند، پا گذاشتن جای پای داعش و خلافت اسلامی در عراق و سوریه و حضور نظامی در لبنان، یمن و افغانستان معادل با افزایش قدرت ایران نیست- قبول تعهداتی است که ملت و حکومت را در مسیری قرار داده که پیشتر اتحاد شوروی سابق طی کرد.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy