کلمه - نرگس مستوفی
بیشتر از ۳ روز از عمل ۱۴ ساعتهی علیرضا رجایی روزنامهنگار و فعال سیاسی میگذرد. پزشکان مجبور شدند برای جلوگیری از پیشرفت بیماری سرطان سینوس علیرضا رجایی، بخشهایی از فک فوقانی و عضلات صورت و همچنین چشم راست او را تخلیه کنند.
علیرضا رجایی از سال ۱۳۹۰ به اتهام عضویت در ائتلاف نیروهای ملی مذهبی و اقدام علیه امنیت ملی به چهارسال زندان محکوم و در همان زندان بود که به بیماری سرطان سینوس مبتلا شد.
او بارها درد خود را در زندان فریاد زد اما گوش شنوایی نبود که بخواهد آن را بشنود. به گفتهی همبندیهای رجایی، درد از داخل زندان آغاز شد و رجایی بارها این درد را به مسوولان بهداری و مسوولان قضایی و زندان اوین اطلاع داد. اما بهداری زندان نمیتوانست کاری انجام دهد، درواقع بهداری زندان اوین هیچ گاه قادر به تشخیص و درمان بیماری زندانیان نیست. پزشکان اوین اکثرا پزشکان عمومی هستند که فقط میتوانند با گرفتن فشار و تجویز قرصهای سرماخوردگی یا آرام بخش زندانیان را کمی آرام نگه دارند. آنان حتی قادر به تشخیص سادهترین بیماریها نیز نیستند و در عین حال بهداری زندان اوین از کمترین تجهیزات برای درمان زندانیان برخوردار است. کم نیستند زندانیان سیاسی که پس از گذراندن حبسهای ناعادلانه بدلیل اهمال و بیتوجهی مسئولین زندان هم اکنون دست به گریبان مشکلات جسمانی هستند.
امید کوکبی در زندان دچار سرطان شد، نهایتا وقتی خطر جانش را تهدید کرد آزادش کردند تا درمان را بیرون از زندان ادامه دهد درحالیکه سرطان پیشرفت کرده بود و یک کلیهاش را از دست داد. حسین رونقی نیز در زندان چندین بار بیمار شد و سلامت کلیههای خود را از دست داد. احسان مازندرانی نیز در مرحله هشدار قرار دارد و به گواه بهداری زندان اوین بدنش جز آب و سرم چیز دیگری قبول نمیکند و دهها زندانی دیگر که میتوان با نامشان طوماری درست کرد از اهمال کاریها و بی توجهیهای بهداری زندان اوین.
از طرف دیگر مسوولان وقت قوه قضاییه از جمله خدابخشی دادیار زندان اوین نیز با اعزام رجایی به پزشک متخصص و بیمارستان موافقت نکردند. علیرضا رجایی تنها زندانی نبود که با اعزامش به بیمارستان مخالفت شد، کارشکنی و ممانعت از درمان زندانیان سیاسی بیمار توسط مسئولین قضایی یکی از مواردی است که مشکلات عدیده و عواقب جبرانناپذیری را برای این زندانیان و خانوادههایشان به همراه داشته است به طوریکه این روزها عواقب جبران ناپذیر آن را می توان بر سلامت علیرضا رجایی دید.
مادر رجایی بهمن ماه سال گذشته در همین رابطه به کلمه از عدم همکاری مسوولان قضایی و امنیتی گفته بود:"متاسفانه علیرغم اینکه هم پزشک عمومی زندان و هم دندانپزشک زندان در دو مرحله مختلف نامه نوشتند که به علت این مشکلات علیرضا باید به بیمارستان اعزام شود اما مسئولین قضایی از این امر ممانعت کردند و این تاخیر در معالجه باعث شد که الان درمان او وضعیت پیچیدهتری پیدا کند. قطعا اگر در پیگیری درمان او ممانعت ایجاد نمی کردند الان این تبعات را بدنبال نداشت. بویژه اینکه با اعزام علیرضا به بیمارستان مخالفت کردند."
درنتیجهی بی توجهی مسوولان زندان و نیروهای امنیتی و قضایی، بیماری رجایی پنهان میماند. پس از آزادی در ابتدا گمان میبرند که مشکل از دندان است اما پس از مراجعه به دندان پزشک و انجام معاینات لازم توده سرطان سینوس کشف میشود، متاسفانه درمانهای اولیه نیز کارساز نمیشوند و فقط قدرت مقاومت بدن را کم میکنند و نهایت پزشکان مجبور به انجام یک عمل ۱۴ ساعته و برداشتن بخشی از فک و عضلات صورت و تخیله چشم میشوند.
علیرضا رجایی به دلیل ظلم زندانبانان بخشی از سلامت خود را از دست داده است، بیماری سرطان در هرجا و هر زمانی امکان بوجودآمدنش هست، اما اگر همان روزهای نخست به جای لجبازی و بی اعتنایی به درد زندانی، طبق حقوق اولیه انسانی، قانونی و حتی دینی او را به بیمارستان میفرستادند این بیماری این چنین پیشرفت نمیکرد تا پزشکان مجبور به تخلیه چشم و برداشتن بخشی از صورت او شوند.
این روزها دو چهره از علیرضا رجایی در حال انتشار است، یکی همان چهرهی خندان همیشگی در روزنامههای طوس، جامعه و نشاط و یکی هم باز چهرهی خندان پس از عمل و هر دوی این چهرهها یادآور مردی هستند که سلامت خود را بر سر ایمان خویش داد و هردوی این چهرهها کابوس شبانه مسوولان امنییتی و قضایی میتوانند باشند که به هردلیلی مانع از درمان او در زندان شدند.