سایت تاریخ ایرانی: سایت ویکی لیکس تلگراف های ویلیام سالیوان، سفیر ایالات متحده در تهران به وزارت خارجه آمریکا را منتشر کرده که از میان آن ها یکی شرح دیدار جورج لامبراکیس، دبیر سیاسی سفارت با دکتر ابراهیم یزدی دو روز قبل از پیروزی انقلاب و دیگری زندگینامهٔ معاون نخست وزیر به نوشته سفیر دو ماه پس از انقلاب است. سند دیگری که «تاریخ ایرانی» ترجمه متن کامل آن را منتشر کرده، نامه یزدی در مقام وزیر امور خارجه به همتای آمریکایی خود سایروس ونس درباره روابط تهران - واشنگتن است.
***
نخستین ملاقات با یزدی از نهضت اسلامی
تاریخ: ۹ فوریه ۱۹۷۹ [۲۰ بهمن ۱۳۵۷]
از: تهران
به: وزارت امور خارجه
۱. متن کامل
۲. خلاصهٔ متن؛ ابراهیم یزدی که اعتمادبه نفسش مثال زدنی است، جزئیاتی از استراتژی و تاکتیک های [آیت الله] خمینی را برایمان بازگو کرده است. از این میان نکاتی که حائز اهمیت خاصی هستند را ذکر می کنیم: ۱) بازرگان اعلام اعضای کابینه را همچنان به تعویق خواهد انداخت. ۲) استراتژی شان همچنان اینگونه است که وزرا سعی کنند تا اختیار وزارتخانه ها را در دست بگیرند حتی اگر مجبور شوند به زندان بروند، به این امید که بختیار و ارتش چاره ای جز آزاد کردن آن ها نخواهند داشت. ۳) رفراندوم و انتخابات بعدی باید توسط دولت بازرگان و بدون حضور بختیار صورت بگیرد. ۴) نهضت رضایت دارد که ارتش به صورت تدریجی جذب آن شود، به این ترتیب هیچ حرکت تحریک آمیزی از جانب ارتش صورت نخواهد پذیرفت زیرا در کنار نهضت ایستاده است، ۵) نهضت با توجه به نفوذ ایالات متحده آمریکا در ارتش نگران کودتای نظامی، حتی در درازمدت و پس از شکل گیری جمهوری است. ۶) قانون اساسی که متصور شده به الگوی آمریکایی نزدیکتر است تا به الگوی اروپایی و نمونهٔ اسلامی «دیوان عالی» در آن در نظر گرفته شده است.
۳. در شب هشتم فوریه، لامبراکیس به مدت دو ساعت با ابراهیم یزدی در منزل برادرش دیدار و گفت وگو کرد. زندگینامهٔ یزدی و [آیت الله] خمینی در تلگراف دیگری گزارش شده است.
۴. به نظر ما رسید که یزدی نسخهٔ کوچکتری از [آیت الله] خمینی است؛ آرام و بسیار بسیار باهوش است و به نرمی سخن می گوید. او در مورد پایه و بنیان استراتژی اش اعتمادبه نفس فوق العاده ای دارد هرچند به وضوح مایل است تا تاکتیک ها را اصلاح کند. یزدی گفت که بازرگان کابینه اش را در روز ۹ فوریه اعلام نخواهد کرد (این موضوع را منابعمان پیش تر گزارش داده بودند).
توضیح: این اقدامی در راستای اعتدال است.
۵. اما چند روز پس از آنکه وزرا اعلام شدند، به وزارتخانه ها خواهند رفت و سعی خواهند کرد تا اداره را در دست بگیرند. کارمندان به استقبالشان می روند تا آن ها را به داخل همراهی کنند. دستگیریشان توسط ارتش حرکتی بی مورد، همچون تعطیل کردن فرودگاه خواهد بود. ارتش چه کار می تواند بکند؟ بعد از مدتی باید آن ها را آزاد کند.
توضیح: در این فاصله مردم به خیابان ها خواهند ریخت تا وزرا آزاد شوند.
۶. زمانی که دولت موقت بازرگان مستقر شود، رفراندومی برای جمهوری اسلامی در برابر سلطنت برگزار خواهد کرد. سپس انتخاباتی برگزار خواهد شد تا مجلس موسسان انتخاب شود که به این ترتیب پیش نویس قانون اساسی را به بحث بگذارند، قوانین را اصلاح کرده و به تصویب برسانند. سپس انتخابات مجلس برگزار می شود تا دولت جدید را انتخاب کنند و در این هنگام دولت موقت کنار خواهد رفت.
۷. یزدی می گوید که قانون اساسی کنونی امکان اصلاح مطابق جمهوری اسلامی را فراهم نمی کند. لایحه ای در ۸ می ۱۹۴۹ برای قانونگذاران اضافه شد که طبق آن «سلطنت مشروطهٔ ایران» (همانند مذهب شیعه) برای «ابد غیرقابل تغییر است». در نتیجه راهکار جایگزین یعنی اعلام انقلاب و برگزاری رفراندوم، تشکیل مجلس موسسان، برگزاری انتخابات مجلس تحت نظارت دولت موقت، کاملاً مطابق نمونه های پیشین بین المللی است. وکلایی همچون نزیه (رئیس کانون وکلا) به نهضت آزادی در این مورد اطمینان داده اند. در نتیجه مشکل قانون اساسی نیست و به نحوه عملکرد ارتش تقلیل می یابد.
۸. برخلاف نظر دیگر سران اپوزیسیون که با آن ها گفت وگو داشته ایم، یزدی نه ارتش که بختیار را معضل اصلی می داند. او به نقش دولت ایالات متحده در مهار کردن ارتش تاکنون، آگاه است. با این وجود ارتش یک تهدید طولانی مدت به شمار می رود، نه فقط به عنوان ابزاری برای بازگرداندن شاه بلکه پس از شکل گیری یک جمهوری این تهدید باقی می ماند. ارتش باید تحت کنترل ملت دربیاید. افسران رده های پایین تر از فرماندهان نزد [آیت الله] خمینی آمده اند و پیشنهاد داده اند که علیه فرماندهانشان قیام کنند. یزدی گفت که (همانطور که لامبراکیس به او یادآوری کرد) بسیاری از افسران ارتش نگرانند که حرکتی بر خلاف نهضت خمینی انجام دهند. با این وجود وقایع همسو هستند.
۹. او با این اظهارنظر لامبراکیس موافقت کرد که بعید به نظر می رسد فرماندهان ارشد نیروهای مسلح در چند ماه آینده کنترل ارتش را از دست بدهند. (توضیح: با این وجود به صورت ضمنی اذعان کرد که برنامهٔ طولانی مدت برای کنترل ارتش وجود دارد.) اما فرماندهان باید بپذیرند که «بازی را باخته اند». نهضت نمی خواهد که خون بیشتری ریخته شود و می داند که فرماندهان ارتش نیز تمایلی به خونریزی ندارند. اگر مطمئن شوند که ارتش در این دورهٔ انتقالی در سیاست دخالت نخواهد کرد، این فرصت به فرماندهان داده می شود که پس از انجام خدمت صلح آمیز به کشور، کناره بگیرند. او با نظر لامبراکیس موافق بود که این مساله باید به صورت مستقیم از طریق گفت وگو با فرماندهان ارتش و بختیار حل وفصل شود (اگرچه به طور ضمنی اشاره کرد که دولت ایالات متحده می تواند در انتقال این پیام به فرماندهان کمک کند). یزدی همچنین این نکته را اضافه کرد که نیروهای مسلح، به دلیل آموزش ها و تجهیزات آمریکایی، برای مدت طولانی تحت تأثیر آمریکا باقی خواهند ماند. او ابراز امیدواری کرد که با کمک آمریکا ارتش از حالت «طایفه ای که مدیون تابعیت شاه است» بیرون بیاید. در عین حال نگرانی خود را از اینکه ایالات متحده آمریکا از ارتش به عنوان اهرمی برای نفوذ «همچون سال ۱۹۵۳» استفاده کند نشان داد ولی زیاد بر سر این موضوع پافشاری نکرد.
۱۰. یزدی در ضمن صحبتش اشاره کرد که اصول «جمهوری اسلامی» اختلاف چندانی با یک «جمهوری» ساده نخواهند داشت. به نظر می رسد که یکی از موارد استثنایی، ایجاد چیزی مشابه دیوان عالی ایالات متحده باشد - دادگاهی متشکل از روحانیون و قضات که شهروندان قوانین تصویب شدهٔ مجلس را برای تجدیدنظر به این دادگاه ارجاع دهند. همچنین رسیدگی به اختلافات میان قوهٔ مقننه و قوهٔ مجریه به عهدهٔ دیوان عالی خواهد بود. یزدی همچنین افشا کرد که قانون اساسی جدید توسط «افرادی» که نامشان ذکر نشده است تدوین شده (احتمالاً در آمریکا) و فقط یک نسخه از آن در اختیار نزیه قرار داده شده تا نظر دهد. (این با همان چیزی که متین دفتری چند روز پیش به ما گفته بود مطابقت دارد.) اینطور که از فحوای کلام یزدی و ابراز نارضایتی اش از کاستی های قانون اساسی بلژیک بر می آید، به نظر می رسد که قانون اساسی جدید به مدل آمریکایی بیشتر شباهت دارد تا مدل فرانسوی.
۱۱. در آخر، یزدی اعلام کرد که پیشبرد اقتصاد و بازگشت اعتصاب کنندگان بر سر کار، امری ضروری است. اما این مساله را تابع به قدرت رسیدن دولت بازرگان دانست. او گفت که اعتصاب ها مهم ترین سلاح نهضت هستند و تا زمانی که این نهضت پیروز نشده باشد، این سلاح به کنار گذاشته نمی شود.
۱۲. توضیح: نخستین دیدار یزدی با سفارت بسیار مهم بود. او هم خبر خوب داشت و هم خبر بد. خبر خوب: او به وضوح اعلام کرد که نیاز است تا اعتدال پیشه شود و خروج قدرت از دست بختیار به تدریج صورت بگیرد. خبر بد: او به طور کامل امکان مصالحه با بختیار برای نظارت مشترک بر رفراندوم و انتخابات را منتفی دانست. (او گفت: «مردم بختیار را حتی به عنوان یکی از شرکت کنندگان در رفراندوم نخواهند پذیرفت.»)
نگرانی یزدی از ادامهٔ نفوذ آمریکا در نیروهای مسلح حتی پس از شکل گیری جمهوری، به وضوح نشان دهندهٔ تمایل این نهضت برای ادامهٔ روابط دوستانه با آمریکاست، هرچند ممکن است سوءتفاهمی همیشگی در مورد نیت اصلی ایالات متحده وجود داشته باشد.
سالیوان
[متن سند]
گزارش زندگینامهٔ معاون نخست وزیر ابراهیم یزدی
تاریخ: ۲۶ مارس ۱۹۷۹ [۶ فروردین ۱۳۵۸]
از: تهران
به: وزارت امور خارجه
۱. متن کامل
۲. ماه گذشته اطلاعات زندگینامهٔ یزدی در گفت وگویی که با او در سفارت داشتیم تهیه شد ولی زودتر ارسال نشد زیرا در همان روزی که گزارش را آماده می کردیم سفارت به اشغال درآمد. برخی از جزئیات از حافظه مان پاک شده ولی در مجموع اطلاعاتی در این گزارش وجود دارند که به نظر ما در پروندهٔ واشنگتن موجود نیستند.
۳. بنا بر فرمی که یزدی در هنگام آخرین ورودش به ایران پر کرد، در سال ۱۹۳۱ متولد شده است. این تاریخ با آنچه که در دیدار با رایزن سیاسی سفارت از زندگی اش توضیح داده، مطابقت دارد ولی در تضاد با آن چیزی است که در مطبوعات از سن او منتشر می شود و او را معمولاً ۳۹ ساله و یا در اوایل چهل سالگی معرفی می کنند. یزدی با وجود صورت جوان و ریشی که دارد در حقیقت ۴۷ یا ۴۸ ساله است.
۴. یزدی چهار برادر دارد که یک یا دو نفرشان از او بزرگتر هستند. هر چهار نفر تحصیلاتشان را با انجام یک دورهٔ یک یا دو ساله در خارج از کشور تکمیل کردند با این قصد که در ایران داروساز شوند. بزرگترین آن ها پزشک است (احتمالاً چشم پزشک) و در تهران یک کلینیک تخصصی دارد. یک برادر دیگر در ایران است و برادر سوم در بالتیمور زندگی می کند و شهروند آمریکاست.
۵. یزدی می گوید که در دوران دانشجویی در تهران بسیار فعال بوده و به افرادی که امروزه بسیار شناخته شده هستند، همچون نخست وزیر بازرگان و آیت الله طالقانی، برای ایجاد یک جنبش اسلامی کمک کرده است. این مربوط به دههٔ ۱۹۴۰ و اوایل دههٔ ۱۹۵۰ است، و به گفتهٔ یزدی نخستین هدف آن ها مقابله با جاذبهٔ مارکسیسم میان جوانان، به خصوص دانشجویان، بوده است. او می گوید تلاش هایشان در این زمینه به تلاش افرادی همچون فیلسوف علی شریعتی که از آن ها اندکی جوان تر است، نزدیک است.
۶. یزدی می گوید که در اوایل دههٔ ۱۹۵۰ تهران را به قصد آمریکا ترک کرد و در نیوجرسی و برخی جاهای دیگر به تحصیل و سپس تدریس پرداخت و در آخر به تگزاس رفت. او در زمینه علوم و به طور خاص پزشکی تحقیق می کرد. یزدی پس از تظاهرات ضد شاه در سال های ۱۹۶۲ و ۱۹۶۳، و متعاقب آن تبعید [آیت الله] خمینی به ترکیه و نجف در عراق، برای تدریس به دانشگاه آمریکایی ها در بیروت می رود تا به صحنه نزدیکتر باشد.
۷. در فاصلهٔ سال های ۱۹۶۶ یا ۱۹۶۷ دولت لبنان با دولت ایران مخالف می شود (اکنون دلیل اصلی آن را به یاد نمی آورم) و به این ترتیب یزدی و بسیاری دیگر از ایرانیان ساکن لبنان مجبور به ترک این کشور می شوند. یزدی می گوید که پیش از بازگشت دوباره به آمریکا به دیدار [آیت الله] خمینی می رود و [آیت الله] خمینی او را نمایندهٔ شخصی اش در آمریکا می کند. او در آمریکا از جانب [آیت الله] خمینی فعالیت می کرد.
۸. سال گذشته پس از اینکه [آیت الله] خمینی از عراق به بیرون رانده شد، یزدی به پاریس، لندن و بن رفت ولی رهبران اپوزیسیون به او گفتند تا با [آیت الله] خمینی در نجف دیدار نکند زیرا دستگیر خواهد شد. با این وجود، پس از کمی درنگ به سمت بغداد پرواز می کند و از آنجا به نجف می رود و درست همان شبی که [آیت الله] خمینی برای رفتن آماده می شد، به آنجا می رسد.
۹. محافظان از دیدار او با [آیت الله] خمینی جلوگیری می کنند ولی او بهانه می آورد و برای انجام نماز به مسجد می رود و از یک خروجی دیگر بیرون رفته و به [آیت الله] خمینی می رسد و به همراه پسر و دو تن از پیروان [آیت الله] خمینی او را تا مرز کویت همراهی می کند. در آنجا به گروهشان مجوز ورود به کویت داده نمی شود و پس از چند ساعت از بغداد دستور می رسد که به آن ها اجازه داده شده به بغداد بازگردند و از آنجا عازم پاریس شوند. به یزدی این مجوز داده نشد و شب را در بازداشتگاه مرزی سپری کرد. روز بعد از بغداد دستور رسید که آزاد و با [آیت الله] خمینی همراه شود. او روز بعد با [آیت الله] خمینی به پاریس رفت و در آنجا به عنوان یکی از نزدیکان [آیت الله] خمینی باقی ماند.
۱۰. آنچه که در بالا آمد گفته هایی است که یزدی داوطلبانه و بدون اغراق در اختیارمان گذاشته است. اما به نظر درست می رسد و با آنچه که از دیگر منابع اسلامی مان شنیده ایم مطابقت دارد. گفته می شود که او مارکسیست یا کمونیست نیست، اگرچه او نیز مانند باقی هم نسلان ایرانی اش در دوران دانشگاه در معرض کمونیسم و مارکسیسم قرار گرفته و باید موضعی موافق یا مخالف آن اتخاذ کرده باشد. ارتباط زودهنگام او با طالقانی و بازرگان می تواند بیانگر موقعیت او در این جنبش باشد، به خصوص اینکه او را انتخاب کردند و یا خود تصمیم گرفت که به [آیت الله] خمینی در زمان تبعید نزدیک شود. به نظر می رسد پیش از آنکه به عنوان نمایندهٔ شخصی [آیت الله] خمینی در آمریکا انتخاب شود مدت زمانی را با [آیت الله] خمینی سپری کرده است. به این ترتیب یزدی از ابتدا نقش پل ارتباطی میان رهبران اصلی جنبش اسلامی را ایفا کرده، نقشی که به نظر می رسد هنوز ادامه دارد.
سالیوان
***
[متن سند]
متن نامهٔ ارسالی از طرف وزیر امور خارجهٔ ایران یزدی به وزیر امور خارجهٔ آمریکا ونس
تاریخ: ۲۲ می ۱۹۷۹ [۱ خرداد ۱۳۵۸]
محرمانه
از: تهران
به: وزارت امور خارجه
۱. متن کامل
۲. نامهٔ وزیر امور خارجه یزدی در پاسخ به نامهٔ مورخ ۱۳ می جناب وزیر ونس:
به نام خدا
دفتر وزارت امور خارجه، ۲۰ می ۱۹۷۹
جناب آقای وزیر
نامهٔ جنابعالی به تاریخ ۱۳ می ۱۹۷۹ را دریافت کردیم.
از شما به خاطر تبریکتان به مناسبت انتصاب اینجانب به عنوان وزیر امور خارجهٔ دولت موقت جمهوری اسلامی ایران قدردانی می کنم و مایلم به شما اطمینان خاطر ببخشم که جمهوری اسلامی ایران نیز متقابلاً آمادهٔ همکاری بر سر مسائل و منافع مشترک دو کشور است.
از شما تشکر می کنم که انتصاب آقای کاتلر به عنوان سفیر ایالات متحدهٔ آمریکا در تهران را به اطلاع من رساندید، امیدوارم که به محض بهبود فضای دیپلماتیک میان دو کشور ایشان به ایران آمده و وظایفشان را پیگیری کنند.
اینجانب از ایدهٔ شما در زمینهٔ نیاز به تبادل نظر کامل و صادقانه - به صورت مستقیم یا به واسطهٔ فرستادگان دو کشور - استقبال می کنم؛ در همین راستا موارد زیر را مطرح کرده و از شما درخواست دارم که به این نکات توجه خاص مبذول دارید:
جناب آقای وزیر امور خارجه،
شما در نامه تان اشاره کردید که کشورتان به هیچ عنوان قصد مداخله در امور داخلی ایران را ندارد. از این صراحت تشکر می کنم. اما باید بگویم که در نظر دولت موقت جمهوری اسلامی ایران قطعنامهٔ سنای آمریکا به تاریخ ۱۷ می ۱۹۷۹ در رابطه با مجازات عوامل رژیم سابق ایران، تخطی از اصل بالا و دخالت در امور داخلی ایران محسوب می شود؛ به این ترتیب دولت ایران به شدت به قطعنامهٔ سنای آمریکا و اینگونه عملکردها معترض است. برای مردم ایران این پرسش پدید آمده که چگونه زمانی که رژیم سابق جوانان کشور را به زانو درآورد سنای آمریکا سکوت اختیار کرده و دربارهٔ نقض حقوق بشر ایران ابراز نگرانی نکرد، اما اکنون که انقلاب پیروز شده و جنایتکاران - فارغ از مذهب و دینشان - به سزای اعمالشان رسیدند، فریاد حقوق بشر سر داده شد و از کسانی که بیش از نیم قرن شرم آورترین جنایات را انجام دادند، حمایت می شود.
من اطمینان دارم که جنابعالی مطلع هستید که یکی از مهم ترین دلایل انقلاب مردم ایران پایان بخشیدن به دخالت کشورهای خارجی در امور داخلی ایران است. با توجه به این شرایط با نگرانی اعلام می کنم که اقدامات مجلس سنای کشور شما نه تنها به ایجاد درک متقابل و بنیان نهادن همکاری های مشترک میان دو کشور، که در نامه تان ذکر شده بود، کمکی نکرد بلکه دولت ایران را وادار کرد تا با توجه به فشاری که از جانب ملت ایران وارد می شود، در روابط با آمریکا بازنگری کرده و این روابط را محدود سازد.
به جنابعالی اطمینان می بخشم که دولت من نیز مایل به برقراری روابط دوستانهٔ نزدیک با ایالات متحده بر مبنای حفظ استقلال و منافع ملی کشور و بر اساس احترام متقابل است. اما این روابط - همان طور که جنابعالی هم به آن اشاره کردید - باید بر بنیان های جدیدی استوار شود. به عقیدهٔ دولت ایران، در نظر گرفتن احساسات مردم این کشور، احترام گذاشتن به خواستهٔ آن ها و پذیرفتن وقایعی که پس از انقلاب قهرمانانهٔ ملت پدید آمدند، مبنای این روابط جدید خواهد بود.
مطمئن باشید که اگر روابط جدید میان دو کشور بر اساس موارد بالا بنا شود زمینهٔ مناسب برای انواع همکاری که در نامه تان اشاره کرده بودید، فراهم خواهد شد. من هم متقابلاً امیدوارم که در آینده فرصتی برای دیدارمان فراهم شود.
با احترام
ابراهیم یزدی