چندی پیش جان بولتون نامهای خطاب به ترامپ به نگارش درآورد و راهکارهایی را برای فرار از برجام با ایران درمیان گذاشت. اما پس ازآنکه ایشان را به کاخ سفید راه ندادند، تصمیم گرفت پا را فراتر از راهکارهایش بگذارد و ازمریم رجوی بعنوان تنها آلترناتیو برای تغییر رژیم از طریقِ جنگ داخلی، نام ببرد. این شخص که تاثیر بسزایی در راه اندازه حمله نظامی به عراق دردورانِ جورج بوش داشته است، اکنون هم در تلاش است تا با پیشنهادات خود ایران راهم به راستایِ جنگ داخلی بکشاند.
روزنامه "هافینگتونپست" در این باره نوشته است: «جنون؛ جنون، واژهای است که هنگام سخن گفتن درباره جان بولتون به ذهن خطور میکند. او که در راه انداختن جنگ فاجعهبار در عراق نقش داشت، یک بار دیگر بابت انتشار طرحی برای کشتن توافق هستهای با ایران و راهاندازی جنگ قومی در این کشور، در صدر اخبار قرار گرفته است.» درادامه این نشریه اضافه کرده است: بولتون در این طرح همچنین آمریکا را به راهاندازی خونریزی بر اساس تفرقههای قومی-فرقهای، همانند سوریه ترغیب کرده است. وی، به علاوه، از دولت آمریکا خواسته «صدور ویزا برای تمامی ایرانیها از جمله پژوهشگران، دانشجویان، ورزشکاران و برای سایر انواع تبادلات» را متوقف کند.
اما جان بولتون جزوِ اولین اشخاصی نبوده که به دنبال تجزیه ایران و خاورمیانه بودهاند. یکی از پیشگامان "اندیشه تجزیه ایران وکشورهای منطقه" برنارد لوئیس است.
لوئیس که یک پژوهشگر انگلیسی-کلیمی و از هوارادان صهیونیست بین المللیست، در سخنرانی در کنفرانس "ایران در تاریخ" (۱۸ ژانویه ۱۹۹۹) در مرکز موشه دایان دانشگاه تل آویو در مورد ایران میگوید: "در دو هزار سال گذشته هیچ کشورگشایی یا نیروی خارجی نتوانسته است که بر زبان و فرهنگ ایرانی اثرات بنیادی بگذارد، که این یکی از نشانههای فرهنگ برتر است، و فرهنگ برتر همیشه بر فروتر چیرگی یافته است.
لویئس همچنین، فرهنگ ایرانی را خطری برای منافع غرب و صهیونیسم بشمار آورده و در یکی از گردهمایهای 'بیلدربرگ' درماه مه سال ۱۹۷۹ ترسایی در اتریش، اعلام میکند که تنها راه رویارویی با چنین فرهنگی، نابودساختن آن است و پیشنهاد "تجزیه ایران در خطوط قومی و زبانی"، بویژه در بین اعراب خوزستان (پروژه الاحواز)، بلوچیها (پروژه پشتونستان)، کردها (پروژه کردستان بزرگ) و آذریها (پروژه آذربایجان بزرگ) را ارائه داده است.
طرحی برنامه ریزی شده که با حمله نظامی به افغانستان و سپس عراق کلید خورد و امروز کار را به جایی رسانده است که همه پرسی کردستان عراق را هم طبقِ پیشبرد همان نقشه طراحی شده است. همین امر باعث تحریکِ کردهای ایران شده و بسیاری از شبکه هایی که دراین روند نقش بسزایی داشته و دارند (بی بی سی، صدای آمریکا و...) با عَلَم کردنِ پیراهن کولبران (عثمان) به سودِ خودشان برتَبلِ این قوم گرایی میکوبند.
حال جدایی کردستان چه منفعتی میتواند برای غربیها داشته باشد!؟
بی شک کسانی همانند لوییس، جان بولتون ویا لابیهای قدرتمندی که این راه وروش را دنبال میکنند، از من وشما بیشتر تاریخ خواندهاند و میدانند. آنها متوجه شدهاند که در تاریخ اتحاد مادها و پارسها (اقوام فلات ایران) به دلیل داشتن منابع گوناگون ومناطق استراتژیک، میتواند خطرِ یک امپراطوری جدیدوقدرتمند دیگری را برایشان به ارمغان آورد. بنابراین پروگرامی که اکنون دنبال میکنند اینست که پس از همه پرسی کردستان عراق تکلیفِ کردستان سوریه راهم مشخص کنند و از سوی دیگر کردهای ایران را هم به بهانه و سواستفاده از نامِ "استقلال"، احساسات قومی را برانگیزند تا آنها را هم برعلیه ایرانی واحد بشورانند. این درحالی ست که مدتی ست حزب دمکرات کردستان و دیگراحزاب مسلحِ کرد، طبقِ این طرح ونقشه حمایت مالی شده و میشوند.
شاید اگر کردهای عراق از واقعیت و پشت پرده این همه پرسی اطلاع دقیق داشتند بی شک به این رویدادِ سیاسی "نه" میگفتند. اگرچه برپایۀ برنامهای ازپیش تعیین شده و پس از پدید آمدن گروهکهای تروریستی نظیر داعش و... وهمچنین عدم امنیت درسالهای پیشین عراق، کردهای عراق حق دارند که ازاین موضوع نگران باشند. ولی اگربخواهیم ژرف به این طرح بنگریم، متوجه خواهیم شد که چگونه موبه مو برنامههای لوییس طبق نقشۀ ازپیش طراحی شده، جلو میرود. اینجاست که باید کمی تأمل کرد و شاید نگرانِ مردم کُرد بود. با رأی مثبت به این همه پرسی شاید اغلب احساس کنند که به ظاهر کردستان استقلال پیدا کرده است و تمام مشکلات حل خواهد شد، اما در باطن آغازِ روزهای سیاه و جنگهای قومی_مذهبی خواهد بود.
دراین میان رژیم ایران و حکومت ترکیه به ظاهر بااین همه پرسی مخالفند، اما در واقع عملکرد سیاسیِ آنها به پیشبرد دسیسۀ لوییس و هم پیمانانش کمک کرده است. عدم مردم سالاری و حقوق ملی کردها در این دو کشور بویژه ترکیه، بیش از پیش به نفع دشمنان ایران خواهد بود. زیرا از نظر فرهنگی و باستانی کردها و فارسها در طول تاریخ تا به امروز باهم متحد بودهاند و این همه پرسی تنش را در کشور ترکیه بیشتر خواهد کرد تا ایران.
در سال ۱۹۷۹میلادی مجله تایم (TIME) باتیتر و عکسی بزرگ از این پروژه (تجزیه کشورهای بزرگ) رونمایی کرد. در روی جلد این شماره از مجله عکسی از یک حلال بزرگ که کرانههای اقیانوس شروع و تا شما آفریقا ادامه داشت را طراحی کرده بود و نام آن را بعنوان تیتر "حِلال بحران" نامیده بود. در آن شماره از نشریه تایم، "برژینسکی" که از موافقان طرح لوییس بود چنین میگوید: این کشورها (ایران، عراق، پاکستان، سوریه، مصر و...) به دلیل نداشتن ساختارهای مدنی، توانایی لازم را دارند تا با اندکی هزینه در آنها نفوذ کرده و با جنگ قومیتی، مذهبی برآنها مسلط شد.
درست درهمان سال انقلاب ایران شکل میگیرد و اوایل انقلاب افرادی در جایگاههایی قرار میگیرند که به بهانه کودتای نوژه ارتش ایران را قلع و قمع کنند و درست اندکی بعدازاین کشتار، حمله نظامی عراق به خاک ایران! یعنی همه چیز بسیار حساب شده و دقیق.
البته مردم ایران با رشادتها و ازجان گذشتگی هایی که از خود برجای گذاشتند، تیرشان به سنگ خورد ومردم به همراه ارتش یک وجب خاک راهم به دشمنان ایران ندادند.
قطعه قطعه کردن کشورها بهترین روش برای استعمار نوین در قرن جدید است. نقشهای که قبل از حمله نظامی به عراق داشتند این بود که عراق را به سه قسمت شیعه نشین، کردنشین و سننی نشین تجزیه کنند و اکنون میبینیم که این موضوع درحال به وقوع پیوستن است. پس این نشان میدهد که طرح و نقشههای ازاین قبیل، تنها به روی کاغذ هم مطرح نمیشود، و بابرنامه و البته هزینه آن رااجرایی میکنند. اما درتقابل با دو کشور به مشکل خوردند و نتوانستند برنامه دلخواه خود را پیاده کنند؛ زیرا که مردم آن کشورها خاصیت ملی_میهنی دارند. یکی ایران و دومی مصر.
باقی کشورهای موجود مصنوعی هستند، که از قرن نوزدهم به بعد تشکیل شدهاند. مصنوعی به این معنا که دراین کشورها که اغلب پس از جنگ جهانی اول شکل گرفتند، به سببِ عدمِ حس ملی و یا هویت ملی، به سرعت تحت تاثیر نفوذ پروژۀ لوییس قرار گرفتند که اکنون به وضوح قابل روییت است. کشورهایی همانند افغانستان، عراق و سوریه نمونه بارزی از روشی ست (جنگ قومی) که لوییس و دوستانش آرزویش را داشتهاند. طرحی با نامِ «جنگِ همه باهم».
به عنوان مثال ما اکنون سوریهای را مشاهده میکنیم که چهار یا پنج گروه مسلح بایکدیگر درحال جنگ میباشند. درعراق و افغانستان هم به همین شکل وسیاق. به این معنا که همه باهم درحال جنگند و ازجایی دیگر غارت میشوند.
بدون تردید با همه پرسی کردستان و احتمالا رای مثبت بالای مردم به دلیل خستگی ناشی از جنگ و سرابی به نام "استقلال کردستان"، این کشور در آتشی که دراین سالها میان خاورمیانه روشن شده است، خواهد سوخت.
اما این پرسمان برای کشورِ خودمان هم زنگ خطری خواهدبود، زیراکه دراین باب هزینههای بسیاری هرساله بابتِ این گروهها (پانترکها، الاحواز و کردها) درحال خرج شدن است.
روشِ ایجاد تنفر میان قومیتها مقدمهای ست برای آغاز جنگ مسلحانه علیه یکدیگر. این تنفر توسط رسانههای مختلف و یا حتی نزدیکترین دوستان و اقوامتان به شکل فکاهی و سخره گرفتن، چند دهه است که آغاز شده است. دراین زمینه باید بسیار هشیار بود؛ زیرا عدهای که ازروی آگاهی و ایران ستیزی این تنفر را به جامعه تزریق میکنند تکلیفشان مشخص است؛ اما آنهایی که از روی عدم آگاهی وصرفا جهت سخره گرفتن دیگران و اندکی خنده این کار را میکنند، خوب بدانند که این موضوع ازکجا و توسط چه افرادی به جامعه وارد شده است. روشِ "انزجارِ قومیتی" براساس تبلیغات رسانهای و یا جوکهای قومیتی سالهای متمادی ست که درحالِ انجام است که درنهایت این تنفرها مقدمهای خواهد شد برای آغازِ جنگی داخلی وقومیتی درایران و جالبتر اینجاست که بسیاری از این اشخاص، شخصیتهای مهم سیاسی درون رژیم جمهوری اسلامی هستند و دارای پست و مقام میباشند. واین یعنی زنگ خطری جدی برای تمامِ شهروندانِ ایران زمین.