در صفحه ى فيس بوك ام نوشتم:
با دوستى در امريكا صحبت مى كردم. با خنده مى گفت: چنان در حال دويدن ام، كه بعضى وقت ها فراموش مى كنم براى چه مى دَوَم!
حالا شده است حكايت ما سياسى نويسان ايرانى! گاه چنان در اعماق تفكرات خود فرو مى رويم و به ريزه كارى هاى ايران فردا مى انديشيم كه فراموش مى كنيم خواست كلى ما چيست و جز نبودن حكومت اسلامى، در انديشه ى چه نوع حكومتى هستيم، آن هم نه به نام كه در عمل!
بله. حكومت آينده، بايد آزادى خواه، دمكراتيك، مبتنى بر آراى مردم، خواهان جدا كردن دين و مذهب و ايدئولوژى از دستگاه هاى تصميم گيرى و اجرايى و قضايى كشور، مبتنى بر برنامه ريزى هاى حساب شده فرهنگى و اقتصادى و غيره توسط متخصصان درجه ى يك ايرانى و حتى خارجى، طرفدار حقوق بشر و عامل به آن، و غيره و غيره باشد. اين ها را همه ى ما سال هاست شنيده ايم و بعد از اين هم خواهيم شنيد.
اما امثال ما، يعنى نويسندگان سياسى، آمال و آرزوهاى خود را نه در قالب قوانين اساسى و غير اساسى بلكه در قالب نوشته هايى كه همهْ آن ها را مى خوانند مى ريزيم و تقديم مردم كشورمان مى كنيم.
١- وقتى مى گوييم كشور، منظور تمام كشور است! از بورآلان تا گواتر و از سرخس تا خرمشهر، تماما و بدون هيچ استثنا. كشور ما تهران نيست. كشور ما ايران است و هر چه مى خواهيم براى تمام ايران است و نه فقط تهران.
٢- وقتى مى گوييم مردم ايران، يعنى تمام مردم ايران! تمام ٨١ ميليون نفرى كه شناسنامه ى ايرانى دارند و مى خواهند اين شناسنامه را داشته باشند. مردم ايران، عبارت از جمعيت تهران نيست، بلكه جمعيت سراسر ايران است و ما هر چه مى خواهيم براى تمام مردم ايران است و نه فقط مردم تهران.
آن چه مى خواهيم آزادى ست، آزادى براى تمام مردم ايران.
آن چه مى خواهيم برابرى در مقابل قانون است براى تمام مردم ايران.
آن مى خواهيم عدالت به معناى واقعى كلمه است براى تمام مردم ايران.
آن چه مى خواهيم تمام حقوقى ست كه براى انسان در حقوق بشر در نظر گرفته شده، براى تمام مردم ايران.
آن چه مى خواهيم نبودن فرق است ميان ايرانى با ايرانى و حتى ايرانى با خارجى در چهارچوب كشورمان. تمام تفاوت هاى قومى، مذهبى، جنسى، زبانى، فرهنگى و امثال اين ها، كوچكترين تفاوتى ميان انسان ايرانى با انسان ايرانى ايجاد نمى كند.
آن چه ما مى خواهيم، ايجاد حس ايرانى بودن، ايراندوست بودن، در مردم سراسر ايران است. مباد كه يك لحظه و فقط يك لحظه، فردى از افراد ايرانى، خود را به خاطر نابرابرى ها، ايرانى حس نكند، و ايران را به خاطر اين نابرابرى ها دوست نداشته باشد.
آن چه ما مى خواهيم، تفاوت گذاشتن ميان اهل يك منطقه با منطقه ى ديگر نيست. هزاران تفاوت وجود داشته باشد، اما اين تفاوت، ميان انسان ايرانى بودن نيست. انسان ايرانى با انسان ايرانى به رغم هزاران تفاوت، با هم فرق ندارند.
آن چه ما مى خواهيم، تربيتى ست كه موضوع تفاوت نداشتن انسان ايرانى با انسان ايرانى را در درون انسان ايرانى، در وجود انسان ايرانى، در ذهنيت انسان ايرانى چنان جا بيندازد، كه انسان كرد بتواند تهران را اداره كند و انسان تبريزى بتواند رييس جمهور شود و انسان سنى مذهب بتواند نخست وزير باشد و انسان بى دين بتواند بالاترين مقام قضايى كشور را داشته باشد...
ممكن است عده اى به اين سخنان بخندند و بگويند ما در كوچه و محل مان مانده ايم و اين نويسنده در آرزوى رسيدن به ماه و مريخ است!
ما خودمان را بايد با كشورها و مردم منطقه مقايسه كنيم نه با سوييس و سوئد.
و من، بر خلاف اين عده، معتقدم كه ما بايد الگويمان، كشورهاى پيشرفته باشد، نه ممالكى كه خود را همسطح آن ها مى پنداريم. ما هم توانايى انسانى و هم توانايى مادى تبديل شدن به كشورى پيشرفته را داريم، و البته نه در خيالپردازى و خودبزرگ بينى كاذب و دروغين، بلكه در واقعيت، و با زحمت و تلاش و حركت گام به گام و سنجيده،
اگر آن چه را كه گفتيم، واقعا و با تمام وجود مى خواهيم، بايد سدهاى پیشرفت را از ميان برداريم:
-سد حكومت هاى عقب افتاده و عقب نگهدارنده ى مردم
-سد فرهنگ غلط خودمان، يعنى مردم
-سد بى همتى و همه چيز را از ديگران خواستن
-سد طلبكار بودن و مظلوم نمايى
-سد افكار فاسدِ تبديل شده به اخلاقيات محتوم و تغيير ناپذير...
اين ها چيزى ست كه يك نويسنده ى سياسى كه اين خطوط را مى نويسد براى
كشور ايران
و براى
٨١ ميليون مردم ايران
مى خواهد...
آيا مردم ايران خواهان رسيدن ايران به چنين جايگاهى هستند، و براى دستيابى به آن، دست در دست ساير ايرانيانى كه چنين آرزويى دارند مى گذارند؟
اين سوالى ست كه جواب صريح و بدون تعارف به آن، ياران و همقدمان ما را در اين راه صعب به ما معرفى خواهد كرد...
صفحه ى فيس بوك ف. م. سخن:
www.facebook.com/fmsokhan