Tuesday, Oct 3, 2017

صفحه نخست » بهزاد نبوی: دیواری کوتاه‌تر از دولت دفاع مقدس پیدا نمی‌کنند

Behzad_Nabavi.jpgشرق ـ دیروز دوشنبه اعضای انجمن اندیشه و قلم به دیدار بهزاد نبوی رفتند. این جلسه به پرسش و پاسخ بین اعضای انجمن و بهزاد نبوی سپری شد. به گزارش ایسنا، بهزاد نبوی در پاسخ به پرسش یکی از حضار درباره میزان حمایت دولت موسوی از جبهه‌ها گفت: «اینکه بتوانیم بگوییم صدام چند درصد از جبهه‌هایش حمایت می‌کرد، روشن نیست. رژیم عراق یک رژیم استبدادی بود که نه مجلس داشت نه بودجه علنی اما درباره ایران اعداد و ارقام روشن است. بنده اطلاع دارم که بخش ریالی بودجه‌های کشور در تمام سال‌های بعد از آغاز جنگ، یک‌سوم به بهداشت و درمان، یک سوم به آموزش‌وپرورش و یک‌سوم هم به دفاع اختصاص داشت».

او ادامه داد: «اما آنچه برای بخش دفاع از همه مهم‌تر بود، موضوع ارز بود. ما تا سال ۶۴ هیچ محدودیت ارزی نداشتیم و بخش دفاع هرچه ارز می‌خواست، دولت در اختیارش می‌گذاشت اما از سال ۶۵ تا ۶۷ یعنی در سه سال آخر جنگ، چون قیمت نفت به‌شدت کاهش یافت و فروش آن نیز در حملات عراق به تأسیسات نفتی به زیر یک‌ میلیون بشکه رسید، درآمد ارزی کشور حدود سالانه هفت‌ میلیارد دلار شد؛ از این محل، سه‌ میلیارد دلار صرف کالاهای سهمیه‌بندی‌شده و ضروری مردم بود. سه‌ میلیارد دلار هم مستقیم به بخش دفاع می‌رسید. یک‌ میلیارد دلار هم صرف تمامی بخش‌های دیگر اعم از خصوصی و دولتی می‌شد. در واقع هرچه بخش دفاع ارز می‌خواست در اختیارش قرار می‌گرفت اما مشکل این بود که به‌خاطر تحریم‌ها عملا با ارز سلاح قابل ذکری نمی‌توانستند وارد کنند».

نبوی افزود: «در سال‌های ۶۵ تا ۶۷ همه صنعت کشور در اختیار بخش دفاع بود. تقریبا تمام کارخانه‌های ریخته‌گری و ماشین‌سازی بزرگ کشور کارشان تولید گلوله‌های توپ و خمپاره و... بود. کارخانه‌های تولید محصولات فلزی ما عمدتا کارشان پل‌سازی برای جبهه‌ها بود. مدیران واحدهای تولیدی داخلی تکنولوژی پل‌های نظامی PMP را با زحمت زیاد از کشورهای خارجی به‌دست آوردند... آن زمان جهاد سازندگی هم که یک وزارتخانه بود و به‌صورت کامل در اختیار جنگ قرار داشت.

او در ادامه به سخنان اخیر محسن رفیق‌دوست اشاره کرد و گفت: «اخیرا دیدم دوست عزیز ما گفته‌اند که از جبهه‌ها حمایت نمی‌شد و گفته‌ است که یادم می‌آید صنایع سنگین یک توالت صحرایی را ۱۰ برابر قیمت مشابه خارجی به ما قیمت می‌داد. این واقعا حرف عجیبی بود. من بعید می‌دانم که از هیچ بخشی از دفاع سفارش توالت صحرایی به جایی آمده باشد.

توالت صحرایی که ما در جبهه‌ها دیده بودیم، چیزی شبیه کیوسک تلفن و خیلی ساده‌تر از آن بود و نیاز به دانش فنی نداشت و یک جوشکار یا حتی فردی که جوشکاری بلد باشد، با چند ورق فولادی هم می‌توانست آن را بسازد؛ آیا واقعا رزمندگان ما که از تمام اقشار و اصناف جامعه بودند، از ساخت چنین سازه‌ای عاجز بودند و سراغ وزارت صنایع سنگین می‌آمدند و ما هم با آنها ‌گران حساب می‌کردیم؟ این ادعا خیلی عجیب و بیشتر به یک لطیفه شبیه است! واقعیت این بود که ارز و ریال هم نمی‌توانست نیازهای جبهه‌ها را تأمین کند. آقای محسن رضایی در سال ۱۳۶۷ در نامه‌ای به امام‌راحل نیازهای نجومی جبهه‌ها را مطرح کرد؛ آن نیازها را دولت چطور می‌توانست تأمین کند؟ عراق حتی اگر ۲۰ درصد از توان کشورش را به جبهه‌ها اختصاص می‌داد، مشکلی در تهیه اسلحه و مهمات در سراسر دنیا نداشت ولی ما حتی اگر صد درصد بودجه و ارز کشور را هم به بخش دفاع اختصاص می‌دادیم، کاری نمی‌شد برای خرید تسلیحات کرد». نبوی گفت: «البته امروز که سال‌ها از جنگ گذشته، باید یکی را پیدا کرد و همه تقصیرها را گردنش انداخت و چه دیواری کوتاه‌تر از دیوار دولت آن دوره. از کسانی که می‌گویند اگر دولت حمایت می‌کرد، جنگ سرنوشت دیگری داشت، باید پرسید که دولت چگونه می‌توانست نیازهای تسلیحاتی جبهه‌ها را تأمین کند؟ هیچ کشوری به ما تجهیزات نمی‌داد.

اولین قراردادی که ما برای دریافت تسلیحات نظامی بستیم، با شوروی زمان گورباچف بود که بعد از پذیرش قطع‌نامه بود. شوروی تا آن زمان حتی حاضر نبود یک فشنگ به ما بدهد... سؤال من از ایشان این است که فرض کنید دولت ایشان بد، اگر دولت خوبی مثل دولت آقای احمدی‌نژاد داشتید، آیا می‌توانست تجهیزات را برای جبهه‌ها تأمین کند؟ از آقای رفیق‌دوست می‌پرسم آیا مشکل جبهه‌های شما فقدان توالت صحرایی بود یا تجهیزات تهاجمی زمینی و هوایی؟» او با اشاره به محبوبیت مهندس موسوی در جبهه‌های جنگ گفت: «در سال ۶۴ که بحث تغییر دولت مطرح بود، یکی از دلایلی که امام نظرش بر تداوم دولت مهندس موسوی قرار گرفت، نامه و نظر آقای محسن رضایی مبنی بر محبوبیت نخست‌وزیر دولت جنگ در میان رزمندگان بود». نبوی همچنین درباره برخی دیدگاه‌ها که انتقال کامل نیروها از جبهه جنوب به جبهه شمال را به گردن دولت موسوی و شخص هاشمی می‌اندازند، گفت: «واقعیت این بود که بعد از عملیات کربلای ۵، فرماندهان به آقای هاشمی گفتند که دیگر در جبهه جنوب هیچ طرحی برای اجرا نداریم. اگر عملیاتی بخواهیم داشته باشیم، در جبهه شمال است. البته به نظر من در این مقطع، مرحوم هاشمی هم اشتباه کرد که با این پیشنهاد موافقت کرد و همه نیروها را به جبهه شمال منتقل کردند و جنوب را که استراتژیک‌ترین نقطه کشور بود، رها کردند. کل حلبچه به اندازه یک‌صدم دزفول و اندیمشک ارزش استراتژیک نداشت. من در آن مقطع چون در ستاد فرماندهی کل قوا صدایم شنیده نمی‌شد، برای امام نامه نوشتم و نقد خود را به انتقال نیروها به جبهه شمال به امام منتقل کردم. همین عقب‌نشینی باعث شد که عراقی‌ها فاو را با کلی سروصدا تصرف کنند. بعد هم شلمچه و هور را گرفتند؛ البته آنها دیگر عاقلانه عمل می‌کردند و تا خط مرزی می‌آمدند. عراقی‌ها جزیره فاو را هشت‌ساعته گرفتند؛ ولی تا ۳۲ ساعت جرئت ورود به شهر را نداشتند؛ چراکه باور نمی‌کردند ما فاوی را که به‌سختی به دست آورده بودیم، به این راحتی از دست بدهیم و فکر می‌کردند برایشان تله گذاشته‌ایم. در خط مقدم جبهه جنوب یک عده تفنگ به دست گذاشته بودیم که هیچ پشتیبانی نداشتند».

انقلابی‌ترین نگاه برای پایان جنگ، نظر آقای هاشمی بود

او با بیان اینکه «همه این عوامل و شرایط ما باعث شد جنگ به قطع‌نامه کشیده شود»، درباره نظر مهندس موسوی درباره قطع‌نامه ۵۹۸ و پذیرش آن گفت: «از مهندس موسوی هیچ‌وقت نظری مبنی بر پایان جنگ را نشنیدم. ما می‌دانیم که آقای هاشمی بعد از عملیات خیبر به دنبال یک پیروزی بزرگ و خاتمه جنگ بود. فردای روزی که عراق به فرودگاه تهران حمله کرد، در ستاد مشترک ارتش جلسه‌ای با حضور دولت شهید رجایی، فرماندهان نظامی، شهید بهشتی، آقای هاشمی و آقای خامنه‌ای تشکیل شد. در آن جلسه انقلابی‌ترین نظر این بود که ما باید آتش‌بس را زمانی بپذیریم که در یک حرکت نظامی، عراق را به سر مرزها برگردانیم و همه اراضی اشغالی را پس بگیریم. درواقع از همان ابتدا، بحث بر سر جنگ‌ جنگ تا یک پیروزی بود. بعدها این شعار به جنگ‌ جنگ تا رفع فتنه از عالم تبدیل شد». نبوی راجع‌ به نظر دولت درباره آتش‌بس، افزود: «پذیرش قطع‌نامه ۵۹۸ هرگز در ستاد فرماندهی کل قوا مطرح نشد».

شکل‌گیری چپ و راست در خط‌امامی‌‌ها

بهزاد نبوی در پاسخ به سؤال دیگری، جریان پیدایش راست و چپ را توضیح داد: «آرایش سیاسی نیروها بعد از پیروزی انقلاب، دو جریان «خط‌امامی» و «لیبرال» بود. براساس نام‌گذاری، جبهه ملی، نهضت آزادی و بنی‌صدر لیبرال قلمداد می‌شدند که البته مجاهدین خلق هم در آن مقطع به آن طیف نزدیک بود و حزب جمهوری اسلامی، جامعه روحانیت مبارز، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و... را خط‌امامی می‌نامیدند». او با بیان اینکه «این آرایش بعد از رفتن بنی‌صدر بی‌معنا شد و جریانی که ما لیبرال می‌نامیدیم، با بیش از ۵۰ نماینده در مجلس، عملا منفعل شدند.... به‌هر‌حال بعد از سال ۶۰، در طیف «خط‌امامی‌ها» چپ و راست شکل گرفت و این جناح‌بندی ابتدا از درون‌ سازمان مجاهدین انقلاب آغاز شد. دو طیف در درون ‌سازمان مقابل یکدیگر قرار گرفتند که بر سر موضوعاتی مانند شریعتی، روز کارگر، ستاد بسیج اقتصادی، کوپن، اصلاحات ارضی و... اختلاف نظر جدی و عمیق داشتند. کم‌کم این طیف‌بندی به درون حزب جمهوری اسلامی و سپس، جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم هم تسری پیدا کرد. در اواخر سال ۶۰ شورای اقتصاد، دولت موسوی تصمیم گرفت بحث زیرساخت‌های اقتصادی کشور را در دستور کار خود قرار دهد.

چند نفر از اعضای جامعه مدرسین به امام نامه نوشتند و خدمت ایشان رفتند و نسبت به نفوذ افکار غیراسلامی و کمونیستی در شورای اقتصاد ابراز نگرانی کرده و از ایشان خواستند در جلسات شورای اقتصاد شرکت کرده و نظارت داشته باشند. امام هم موافقت کردند و بنا شد آقایان احمد میانجی و سیدجعفر کریمی و سید‌مهدی روحانی در جلسات شورای اقتصاد شرکت کنند. بعدها نمی‌دانم در چه فرایندی آقای سیدمنیرالدین حسینی هم به آن جمع اضافه شد. به نظر می‌رسد امام درعین‌حال برای اینکه حضور علما در آن جلسات، یک‌طرفه نباشد، از آقایان موسوی‌اردبیلی، هاشمی و آقای خامنه‌ای هم خواستند که در جلسات شورای اقتصاد شرکت کنند و آن مقدمه شکل‌گیری جناح چپ و راست، در دولت و مجلس شد و پس از آن دولت و مجلس بر سر همین قضایا با شورای نگهبان درگیر شدند.

در آن زمان هر لایحه یا طرحی که در مجلس تصویب می‌شد، وقتی به شورای نگهبان می‌رفت، شورا آن را براساس احکام ثانویه تأیید می‌کرد و معتقد بود وقتی رفع اضطرار شود، باید این قوانین را عوض کرد. آن بخش از اعضای جامعه مدرسین هم که در شورای اقتصاد شرکت می‌کردند، معتقد بودند که حکومت حق ندارد از احکام اولیه تخطی کند؛ مگر از روی اضطرار. این بحث خیلی گسترده مطرح بود و اصرار می‌شد و فشار می‌آمد که اینهایی که براساس احکام ثانویه تصویب می‌شوند، باید به روال خودش برگردد».

نظر امام این بود که فقیه صاحب ولایت یا به عبارت دیگر حکومت می‌تواند اجرای احکام اولیه را با توجه به مصلحت جامعه و حکومت اسلامی متوقف کند و حتی نماز و روزه را تعطیل کند که این نظریه بسیار مترقی بوده و هست؛ اما بعد از رحلت امام، مخالفان این نظریه با استناد به آن قانون اساسی را ذیل ولایت فقیه دانستند». او درباره تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: «در ابتدا امام معتقد بودند اگر دوسوم نمایندگان مجلس، قانونی را تصویب کردند، دیگر لازم نیست به شورای نگهبان برود؛ اما با اعتراضاتی که به امام شد، امام بحث مجمع تشخیص مصلحت را مطرح کردند».

در ادامه، یکی از اعضای انجمن درباره تغییر نگاه نبوی از اقتصاد دولتی به اقتصاد آزاد سخن گفت که او پاسخ داد: «بحث خصوصی- دولتی مطلبی بود که به خاطر برخورد با جناح چپ آن زمان مطرح می‌شد؛ حال آنکه آن زمان ما در صنایع سنگین که وزیرش متهم به طرفداری از اقتصاد دولتی بود، حدود ۱۲۰ واحد دولتی تحت پوشش داشتیم. این در حالی بود که بیش از ۷۰۰ واحد خصوصی تحت پوشش آن وزارتخانه بود؛ واحد‌های خصوصی‌ای که اگر از اکثریت قریب‌به‌اتفاق آنها سؤال شود، هنوز هم ما را به‌عنوان حامی و پشتیبان خود قبول دارند».

اعتراض‌ها به آقای روحانی ریشه در سهم‌خواهی‌ها دارد

در ادامه جلسه، ‌ درباره آینده جریان اصلاحات و نتیجه رویکرد اصلاح‌طلبان در چند انتخابات اخیر سؤال شد و نبوی پاسخ داد: «این روزها بدترین حرفی که من می‌شنوم، این است که زحماتش را ما کشیدیم، پست و مقامش به دیگران رسید. بزرگ و کوچک هم این حرف را می‌زنند. طرح این قبیل مطالب، در واقع ضایع‌کردن اجر کار عزیزان است. آیا حمایت از روحانی به امیدگرفتن پست و مقام بود؟ یا اینکه انتخاب ایشان برای اداره کشور بهتر از رقبا تلقی می‌شد؟ متأسفانه این روزها اعتراضات به آقای روحانی ریشه در سهم‌خواهی‌ها دارد».

نبوی پرسید: «من در سال ۹۲ در زندان بودم؛ اما لازم است دوستان یک‌ بار دیگر مرور کنند با چه منطقی در سال ۹۲ از آقای عارف که رابطه نزدیک‌تری با اصلاح‌طلبان داشت، خواستند به نفع آقای دکتر روحانی کنار برود؟» و ادامه داد: «علی‌القاعده، شرایط موجود کشور این جمع‌بندی را به فعالان اصلاح‌طلب و بدنه حامی آنها دیکته کرد تا آقای عارف را که به اصلاح‌طلبان تعلق داشت، از نامزدی منصرف کنند و به یک روحانی عضو جامعه روحانیت مبارز رأی دهند. این تصمیم بر اساس مصلحتی بود که باید مبنای موضع‌گیری دوستان در انتخابات‌های بعدی باشد».

او تأکید کرد: اصلاح‌طلبان باید خود را از همین امروز برای انتخابات ۱۴۰۰ آماده و گزینه‌های مختلف را ارزیابی کنند. البته بدانند شانس تأیید گزینه‌های ایده‌آل‌ آنها بسیار ناچیز است و باید واقع‌گرا باشند. نبوی افزود: «در انتخابات ۹۲، من که از نامزدی احتمالی مرحوم هاشمی بی‌اطلاع بودم، از زندان به برخی دوستان توصیه کردم سراغ آقای ناطق‌نوری بروند. دوستان مخالفت کردند. پاسخ این بود که ایشان در بین اصلاح‌طلبان زمینه کافی ندارند. جالب است که شنیدم در انتخابات ۹۶ همان دوستان با آقای ناطق‌نوری دیدار داشتند تا با توجه به احتمال حضورنداشتن آقای روحانی، ایشان نامزد شوند که ایشان هم آمادگی پذیرش نداشت».

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy